جوان و حفظ سلامت روان (3)
د) هنر كوچكسازي سختيها
يك- يادآوري سختيهاي بزرگتر: امامصادق(ع) ميفرمايد: «هرگاه به مصيبتي گرفتار شدي، مصيبت فقدان پيامبرخدا(ص) را به يادآور كه مردم به مصيبتي همانند آن دچار نشده و نخواهند شد».(1)
دو- توزيع تنيدگي و استرس بر گذر زمان:
در روايتي از امامصادق(ع) ميخوانيم:«بر اين دنيا بردبار باشيد كه ساعتي بيش نيست. آنچه گذشته نه رنج آن را درمييابي و نه سرورش را، و آنچه نيامده نميداني كه چيست؟ همانا دنيا همين ساعتي است كه اكنون در آن هستي».(2)
سه- آنچه بود و رفت، مثل آنچه نبود: در زندگي هميشه كمبودهايي وجود دارد. اگر بنا باشد براي نداشتهها ناراحت شويد، خيلي چيزهاي ديگر هم هست كه نداريد و از نبود آنها ناراحت نيستيد. پس وضعيت ناراحتكننده حال را با وضعيتي مقايسه كنيد كه ناراحتكننده نيست؛ يعني چيزهاي بسياري كه نداريم و از نداشتن آنها ناراحت نيستيم. امامعلي(ع) به امامحسن(ع) ميفرمايد:«إن كنت جازعا علي ما تفلّت من يديك فاجزع علي كلِّ مالم يصل اليك؛ اگر به آنچه ازدست دادهاي بيتابي ميكني، پس بر هرآنچه كه به تو نرسيده نيز بيتابي كن.»(3)
چهار- آنچه به دست نيامده، مثل آنچه بود و رفت: همچنين چيزهاي زيادي هست كه ممكن است با دشواري بدست آيند و مدتي در اختيار ما باشند، ولي به راحتي از دستمان بروند، در مواردي، توجه به اين مسئله سبب ميشود بر نداشتههاي خود متأسف نشويم. امامعلي(ع) در اينباره ميفرمايد:«واستدلَّ علي مالم يكن بما قدكان فانّ الأموراشباه؛ و برآنچه بدست نيامده به وسيله آنچه بود (و رفت) استدلال كن؛ چرا كه امور شبيه يكديگرند».(4)
انسان با آسان گرفتن زندگي، يادآوري پايدار نبودن خوشيها و تلخكاميها و توجه بيشتر به پروردگار، ميتواند بسياري از مشكلات را حل كند. در كشكول شيخ بهايي داستان زيبايي وجود دارد: انوشيروان بر وزير دانشمندش خشم گرفت و او را به زندان افكند. چند روز بعد كه عصبانيت شاه برطرف شده بود، كساني را فرستاد تا از وضعيت بزرگمهر براي او خبر آورند. فرستادگان بزرگمهر را در زندان در آرامشخاطر و با روحيه خوب ديدند و تعجب كردند. چون علّت اين آرامش را از او پرسيدند، پاسخ داد: من با پنج دارو معجوني ميسازم و از آن استفاده ميكنم و اين معجون حال مرا خوب نگه ميدارد. درخواست كردند كه تركيب معجون را براي آن بيان كند. بزرگمهر گفت: داروي اول من توكل به خداست و باور اينكه همه چيز به دست اوست. داروي دوم، باور اين است كه در هرحالي وضعيتي بدتر از آن وجود دارد. داروي سوم باور اين است كه چون در وضعيت بدتر نيستم، پس بر اين وضعيت بايد شكر كنم. داروي چهارم اينكه بيتابي هيچ سودي ندارد، و داروي پنجم اينكه كسي از فردا خبر ندارد، شايد فردا وضعيت ديگري پيش آيد كه همه رنج من برطرف شود. انوشيروان پس از آگاهي از اين موضوع، از او دلجويي كرد و با احترام، او را به مقام خود بازگرداند.
پی نوشت ها :
1. الكافي، ج8، ص168.
2. همان، ج2، ص454.
3. نهجالبلاغه، نامه31.
4. همان.