مقدمه:
جریان مباهله نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می شود; چرا که در آن روز بار دیگر نور اسلام در آفاق هستی درخشیدن گرفت و عالمیان در سال نهم هجرت، حقانیت نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و منزلت اهل بیت آن حضرت را برای چندمین بار به نظاره نشستند.و روز مباهله، به عنوان یکی دیگر از روزهای جشن و پیروزی و روز دعا وشکرگزاری در تاریخ اسلام ثبت شد
مباهله سند برگزیدگی آیه مباهله یکی از جلوه های خاصّ اصحاب کساء در آیات نورانی قرآن کریم است که در این مقاله گوشه ای از این تجلّیات را با بهره گیری از احادیث معتبر و مستند پیشوایان معصوم(ع) ثبت می کنیم
مباهله یادآور فضیلتی بینظیر برای اهل بیت پیامبر(ص) است، اتفاقی که در ۲۴ ذیالحجه سال نهم هجری رقم خورد و مسیحیان نجران با دیدن چهرههای معصوم و نورانی پنج تن(ع) دست از مباهله و ملاعنه برداشتند. و حاضر به پرداخت جزیه شدند.
آیه مباهله نشان از برتری و حقانیت دین اسلام دارد و جز علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) کسی در فضیلت مباهله با پیامبر اسلام(ص) شریک نبود که این نشان از فضل اصحاب کساء است.
در این مطلب به معنا و ریشه مباهله و آیۀ مباهله، جایگاه نجران، پیشینه اعتقادای نجرانیان نسبت به پیامبراسلام (ص) وجلوه هایی از اصحاب کساء در آیۀ مباهله اشاره خواهیم کرد؟
معنا و ریشه مباهله
مباهله از ریشهٔ «بهل» می باشد و «بهل» در اصل به معنای رها کردن ،وانهادن و ترک نمودن است .(1)«بُهْلَه» و «بَهْلَه» به معنای لعنت کردن است .، بَهَلَهُ : لَعَنَهُ، یَهْلَةُ اللَّهِ : لَعْنَةُ اللّه. (2) «إبتهال» از باب افتعال به معنای تضرّع و تلاش در دعا . (3)
« مُباهَلَه» از باب مفاعله به معنای « مُلاعَنَه » یعنی: دو نفر، یا دو گروه در یک موضوع مورد اختلاف با یکدیگر اجتماع کنند و از خدا بخواهند که لعنت خود را بر شخص یا گروه ستمگر قرار دهد. (4)
نیایشگری که جز خدا همه چیز را فرو نهاده، با یک اخلاص فقط به خدا توجّه می کند ،نیایشِ او را «ابتهال» گویند.
دو طرف متخاصم پس از مباهله یکدیگر را یله و رها کرده در معرض لعنت خدا قرار می دهند.
شخصی که از کسی بیزاری جسته او را مورد لعن قرار می دهد، او را وانهاده به حال خود ترک می کند.(5)
آیۀ مباهله
آیه 61 سوره مبارکه ،آل عمران، به «آیه مباهله معروف است زیرا در این آیه پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم و مأموریت یافته که با نصارای نجران مباهله کند :«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» ؛
پس از آنچه از دانش به تو داده شده، اگر کسی در مورد او حضرت عیسی با توجّه به محاجه و ستیز برخیزد، پس بگو بیایید:
ما فرزندان خود و شما فرزندان خود را فراخوانیم ما زنان خود و شما زنان خود را فراخوانیم ما خویشتن خود و شما خویشتن خود را دعوت کنیم آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم راغب (6)
جایگاه نجران
سرزمین نجران در نقطه مرزی حجاز و یمن، تنها پایگاه نصارا در منطقهٔ حجاز بود.یک مبلغ راستین مسیحیت به نام «عبداللّه تامر اهالی نجران را به آیین مسیحیت دعوت کرد.در طول زمان اکثریت اهل نجران به کیش مسیحیت درآمدند و نجران با 73 دهکده تابع خود به صورت پایگاه مسیحیت درآمد.
پادشاه ستمگر نجران آنان را به رها کردن آیین مسیحیت و بازگشت به آیین یهود دعوت کرد، نصارای نجران از پذیرش آن امتناع کردند و در آیین خود پا برجا ماندند.
پادشاه ستم پیشه گودالی کنده در آن آتش افروخته ، پایمردان در آیین مسیحیت را در آن گودال انداخته طعمه حریق نمود.
تعداد این افراد را یاقوت 20/000 نفر ثبت کرده است(7) از این واقعه دلخراش در قرآن کریم به عنوان «أصحاب اُخدُود» یعنى:شکنجه گران گودال آتش یاد شده است (8)
مشروح این جنایت در همۀ کتب تفسیری آمده است . (9) نصارای نجران در آیین خود محکم و پایدار و در معارف خود بینا و هشیار بودند از این رهگذر نشانه های خوبی از روح انتظار پیامبر گرامی اسلام در تاریخ حوزه نجران در صفحات تاریخ ثبت شده که به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم :
اعتقادات نجران به پیامبراسلام (ص)
1- پیش از بعثت پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله سلم یکی از اسقف های نجران به مکّه آمده،با جناب عبد المطلب پیرامون اوصاف پیامبر اسلام سخن می گفت که ناگهان رسول گرامی صلى اللّه علیه و آله وسلم به نزد عبدالمطلب ،آمد آن اسقف با دیدن آن حضرت در آن سنین کودکی او را شناخت و گفت:ایشان همان پیامبر موعود است.آنگاه در مورد حفاظت و حراست از آن حضرت سفارش نمود (10)
2- در آستانه بعثت آن ،حضرت عروة بن مسعود در یک سفر تجارتی به نجران رفته بود یک اسقف نجرانی که با او رفاقت داشت به او گفت:
زمان بعثت پیامبری در حرم شما - مکّه - فرارسیده، او آخرین پیامبر از پیامبران الهی ،است تا مبعوث شده به سوی خدا فراخواند به او ایمان بیاور (11)
3- یک گروه 20 نفری از نصارای نجران قبل از هجرت در مکّه معظمه به محضر مقدس آن حضرت شرفیاب شده به شرف اسلام مشرف شدند. (12)
4- پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم هنگامی که به کسری، قیصر و دیگر سران دول جهان نامه می نوشتند ،نامه ای نیز به اسقف نجران نوشتند و آن ها را به آیین اسلام دعوت کردند. (13)
5- هنگامی که نامه پیامبر به اسقف رسید، اسقف آن را به «شرحبیل» ارایه ،داد وی گفت: این از محدودۀ معلومات من بیرون است .
من فقط می دانم که خداوند به حضرت ابراهیم وعده داده که نبوّت را در نسل حضرت اسماعیل قرار دهد و من مطمئن نیستم که این شخص همان پیامبر موعود نباشد.
آنگاه دیگر بزرگان نجران و 73 روستای تابع آن را گرد آوردند و رایزنی کردند قرار بر این شد که عده ای را به مدینه بفرستند و در مورد آن حضرت تحقیق نمایند. (14)
6- تعداد 60 تن از سران نجران برای ارزیابی اوضاع مسلمانان و تحقیق در مورد پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم از نجران به سوی مدینه عزیمت کردند ،14 تن از اینها اشراف و رجال برجستۀ نجران بودند، که اسامی آن ها در کتب سیره و تراجم آمده است. (15)
7- سرپرست این هیئت «أیهم» نام داشت که به «سید» معروف بود، او مردی مدیر و مدبّر بود که هیچ کاری بدون صلاحدید ایشان انجام نمی پذیرفت.
زمامدار نجران در آن زمان «عبدالمسیح» نام داشت که به : « عاقب» معروف بود. اسقف اعظم آن ها نیز «ابو حارثة بن علقمه» بود، که نمایندۀ رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.
8- ابو حارثه برادری داشت به نام «کوز» که همراه او در حرکت بود ،استرِ وی در مسیر مدینه آسیب دید، کوز گفت دور باد.
ابو حارثه گفت: خودت دور باشی و هلاک شوی.
کوز گفت: چرا برادرجان؟
گفت: او همان پیامبری است که سالها منتظرش بودیم.
کوز گفت: پس چرا در ایمان آوردن به او تعلل می ورزی.
ابوحارثه گفت: نمیبینی که نصارای نجران چقدر به ما احترام می کنند ،ما را عزیز می دارند و چقدر در حق ما فداکاری می کنند ،اگر من به او ایمان بیاورم باید از همه این جاه و مقام و مال و منال بگذرم .
کوز اعترافات برادر را آویزه گوش ،کرده به آن حضرت ایمان آورد و سخنان برادرش را انگیزه اسلام خود بیان می کرد. (16)
9- پس از استماع سخنان پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم شب را مهلت گرفتند و به رایزنی پرداختند، عاقب گفت: ای ملّت نصارا شما به خوبی می دانید که محمّد پیامبر است و از سوی خدا مبعوث شده است، هر گروهی با پیامبری مباهله کند کوچک و بزرگشان هلاک می شود اگر نمی خواهید از آیین خود دست بردارید تن به جزیه بدهید. (17)
10- پس از مشاهده چهره نورانی و ملکوتی پنج تن آل عبا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، بزرگ هیئت اعزامی نجران گفت:
ای گروه نصارا من چهرههایی را می بینم که اگر به سوی پروردگار توجّه کنند و از خدا بخواهند که کوهی را از زمین برکند حتماً آن را بر می کند.
هرگز با اینها مباهله نکنید که هلاک می شوید و یک تن نصرانی تا روز قیامت در روی زمین باقی نمی ماند، پس تن به جزیه بدهید و برگردید.پس جزیه را پذیرفتند و مدینه را به قصد نجران ترک کردند.
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم فرمود: سوگند به خدایی که جان محمّد در دست قدرت اوست، اگر اینها مباهله می کردند خداوند اینها را به خوک و بوزینه مسخ می کرد و بر همۀ صحرا آتش می بارید و همۀ اهل نجران را از روی زمین بر می داشت. (18)
در حدیث فوق و ده ها حدیث دیگر به صراحت آمده است که منظور از آن چهره های نورانی وجود مقدس پیامبر اکرم ،امیرمؤمنان، امام حسن ، امام حسین و حضرت فاطمۀ زهرا- صلوات اللّه علیهم اجمعین - بودند (19) که تفصیل آن در ضمن احادیث همین فصل خواهد آمد.
جلوه هایی از اصحاب کساء در آیۀ مباهله
زمخشری پس از نقل داستان مباهله می نویسد: در این واقعه دلیل بسیار محکمی بر فضیلت اصحاب کساء هست که هرگز چیزی استوارتر از آن یافت نمی شود. (20)از این رهگذر ما فرازهایی از احادیث پیشوایان را در ذیل آیۀ مباهله در دو بخش جداگانه تقدیم می کنیم:
1- اصحاب کساء در احادیث اهل سنت
ده ها تن از اصحاب پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم در صحنه مباهله حضور داشتند، تشریف فرمایی پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم را در معیّت نزدیک ترین اهل بیت خود مشاهده نموده، برای نسل های بعدی روایت کرده اند، که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:1. واقعۀ مباهله به روایت حذیفه
حافظ عبیداللّه حسکانی با سلسله اسنادش از حذیفة بن یمان روایت کرده که عاقب و سید دو اسقف نجران، پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم را به مباهله فراخواندند، عاقب به سید گفت :اگر با یارانش مباهله کند او پیامبر نیست، ولی اگر با اهل بیت خود مباهله کند او پیامبر است.
رسول خدا برخاست علی را فراخواند و در دست راست خود قرار داد، سپس حسن را فراخواند و از دست چپ خود قرار داد آنگاه حسین را فراخواند و از سمت راست علی قرار داد سپس فاطمه را فراخواند و پشت سر خود قرار داد.
عاقب به سید گفت:
نه هرگز مباهله نکن اگر با او مباهله کنی هرگز نه خودمان و نه فرزندانمان روی سعادت نخواهیم دید.
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم فرمود:اگر با من مباهله می کردند ، حتی یک چشم نظاره گر در نجران باقی نمی ماند (21)
2.واقعۀ مباهله به روایت جابر
حافظ ابن مغازلی با سلسله اسنادش از جابر بن عبداللّه انصاری روایت کرده که چون عاقب و طیب از کاروان نجران بر پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم وارد شدند . رسول خدا آن ها را به اسلام دعوت فرمود.آن ها گفتند: ما پیش از شما مسلمان شده ایم.
پیامبر فرمود: اگر بخواهید به شما خبر می دهم که چه چیز از مسلمان شدن شما را مانع می شود ؟
گفتند: بفرمایید :فرمود:
1- علاقه به صلیب
2-میگساری
3-گوشت خوک.
پس آن ها را به مباهله دعوت نمود، آن ها برای روز بعد وعده گذاشتند.
فردا بامدادان پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم دوست ، علی ،فاطمه، حسن و حسین عَلَیْهِمُ السَّلاَم را گرفت، آمد و کسی را به سراغ آن ها فرستاد.
آن ها از مباهله سر باز زدند و به خراج اعتراف کردند. پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم فرمود: به خدا سوگند اگر مباهله می کردند از همۀ دشت و صحرا به آن ها آتش می بارید.
جابر گفت: پس این آیه در حق آن ها نازل شد.
شعبی گوید: منظور از: (أَبْنَاءَنَا) حسن و حسین ، منظور از (نِساءَنَا) فاطمه، و منظور از (أَنْفُسَنَا) علی بن ابی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ می باشد. (22)
3. واقعه مباهله به روایت ابن عباس
اخطب خوارزم از ابن عباس روایت کرده که کاروان نجران وارد مدینه شده به محضر پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم رسیدند.اسقف جلو آمد و گفت: ای ابوالقاسم!
پدر موسی کیست ؟ فرمود: عمران.
پدر یوسف کیست؟ فرمود: یعقوب.
پدر شما کیست؟ فرمود: عبداللّه بن عبد المطلب.
پس پدر عیسی کیست؟
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم چیزی نگفت و منتظر وحی شد، جبرئیل امین فرود آمد و این آیه را آورد:(إِنْ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ.) ؛
مثل عیسی در نزد خدا همانند مثل آدم است که او را از خاک آفرید و گفت: موجود باش، او نیز موجود شد.(23)
اسقف گفت: ما چنین مطلبی در آنچه بر ما نازل شده نمی یابیم، پس آیۀ مباهله نازل شد. اسقف گفت: با انصاف رفتار کردی، کی مباهله کنیم؟
فرمود: ان شاء اللّه فردا.آن ها برگشتند و به یکدیگر گفتند اگر با یارانش مباهله کند پس مباهله کنید و بدانید که دروغگو می باشد، ولی اگر با نزدیک ترین اهلش مباهله کند، مباهله نکنید و بدانید که او پیامبر است.
و اگر مباهله کنیم هلاک می شویم. نصارا گفتند: ما به راستی می دانیم که او همان پیامبر موعود است و اگر مباهله کنیم هلاک می شویم و به خانه و کاشانۀ خود برنمیگردیم.
یهود و نصارا گفتند: پس چه کنیم؟ ابو حارث اسقف گفت: او مرد بزرگواری هست ،بامدادان می رویم و از پیمان خود پوزش می طلبیم.
بامدادان پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم به اهالی مدینه و حومه پیک فرستاد، پس همگان گرد آمدند، دختر سراپرده نشینی نماند، جز اینکه بیرون آمد.
آنگاه پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم در حالی که علی در پیشاپیش او ،حسن را با دست راست و حسین را با دست چپ گرفته بود و فاطمه پشت سر ایشان بود بیرون آمدند و خطاب به کاروان نجران فرمودند:
هان بیایید که این ها فرزندانمان حسن و حسین ،اینک من و علی خویشتن ما و این فاطمه بانوی ما می باشند.
پس نمایندگان نجران پشت ستون ها و در پشت یکدیگر مخفی می شدند ،از ترس اینکه پیامبر مباهله را آغاز کند.
آنگاه گامی به پیش نهاده، در برابر پیامبر زانوی ادب بر زمین نهاده ، عرضه داشتند:
عذر ما را بپذیر، خداوند عذر تو را بپذیرد. پس عذر آن ها را پذیرفت و بر 2000 حُلّه مصالحه نمودند. (24)
حسکانی با سلسله اسنادش از ابن عباس روایت کرده که این آیه در حقِ: پیامبر خدا و على (أَنْفُسَنَا) و فاطمه (نِسَاءَنَا) و حسن و حسین (أَبْنَاءَنَا) نازل شده است (25)
4.واقعه مباهله به روایت سعد
مسلم در صحیح خود با سلسله اسنادش از سعد وقاص روایت کرده کهروزی معاویه به او گفت:
تو را چه می شود که از لعن ابوتراب سر باز می زنی ؟
سعد در پاسخ گفت:
من از رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم سه چیز در حق او شنیدم تا این سه گفتار پیامبر را به خاطر داشته باشم هرگز او را لعن نخواهم کرد اگر یکی از آن ها برای من بود از اشتران سرخ موی برایم بهتر بود.
آنگاه حدیث منزلت و حدیث رایت را شرح داد، سپس گفت:
هنگامی که آیۀ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ...) نازل شد، رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم علی، فاطمه ، حسن و حسین را فراخواند و گفت:اللّهم هؤلاء أهلی؛
بار خدایا این ها اهل من هستند .(26)
ترمذی این حدیث را با سلسله اسنادش از سعد وقاص نقل کرده در پایان می افزاید:
این حدیثی نیکو، شگفت و صحیح است (27)
حاکم نیشابوری نیز آن را در مستدرک با سلسله اسنادش از سعد وقاص روایت کرده در پایان افزوده :
این حدیث بر اساس معیارهای بخاری و مسلم صحیح است، جز اینکه آن را روایت نکرده اند (28)
ذهبی نیز در تلخیص مستدرک آن را روایت کرده و بر صحّت آن صحّه گذاشته است. (29)
5.واقعة مباهله به روایت ابن جریح
حموینی از طریق ابن جریح واقعه مباهله را به تفصیل نقل کرده، در فرازی آورده :پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم دست ،علی حسن و حسین را گرفته، فاطمه را پشت سرشان قرار داد، آنگاه فرمود:اینها فرزندان، بانوان و خویشتن ما می باشند ،پس شما نیز فرزندان ،زنان و خویشتنِ خود را بیاورید تا لعنت خدا را بر
دروغگویان قرار دهیم. پس آن ها از مباهله امتناع ورزیده، به یک هزار حُلّه در هر ماه رجب [و یک هزار در ماه صفر ] مصالحه کردند.
پیامبر فرمود: اگر مباهله می کردند یک سال بر آن ها نمی گذشت جز اینکه همۀ دروغگویان هلاک می شدند(30)
در اینجا به پنج فراز یاد شده بسنده می کنیم و یادآور می شویم که این احادیث در کتب حدیثی ،تفسیری ،تاریخی کلامی، سیره و تراجم اهل سنت به بیش از 20 طریق روایت شده ،که برای رعایت اختصار به همین فرازهای یاد شده اکتفا نمودیم.
پیمان پیامبر آخرالزّمان با نصارای نجران
برای استفادۀ خوانندگان گرامی یادآور می شویم که متن کامل صلح نامه ای را که رسول گرامی اسلام با نصارای نجران نوشتند، ابن سعد در طبقات آورده است.(31)و یادآور میشویم که بلاذری پس از نقل متن کامل آن، از شاهدان عینی روایت کرده که این متن را در دست برخی از نصارای نجران دیده و در پایین آن آمده بود :
وَکَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ: علی بن ابی طالب آن را نوشت (32)
ب : اصحاب کساء در احادیث اهل بیت عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ
یکی از شفافترین جلوه های سیمای تابناک اصحاب کساء در آیه شریفه «مباهله» می باشد که چند فرازی از منابع اهل سنت نقل کردیم و اینک چند فراز دیگر از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت را در این زمینه از منابع شیعه نقل می کنیم.1.واقعۀ مباهله به روایت مولای متقیان
پیشوای پارسایان، مولای پرواپیشگان امیر مؤمنان عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قدوم نصاراینجران را به تفصیل نقل فرموده که به اختصار در اینجا می آوریم:
اسقف نجران عرضه داشت:
پدر موسی چه کسی بود؟ فرمود: عمران .
پدر یوسف که بود؟ فرمود: یعقوب .
پدر شما چه کسی بود؟ فرمود: عبداللّه بن عبدالمطلب.
پس پدر عیسی چه کسی بود؟
پیامبر خدا لحظه ای سکوت کرد پیک وحی آمد و گفت: روح خدا و کلمۀ خدا.
اسقف پرسید: آیا ممکن است که روح بدون جسم باشد؟
خداوند وحی فرمود: إِنْ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ )؛
مثل عیسی در نزد خدا همانند مثل آدم است که او را از خاک آفرید و گفت موجود باش، پس موجود شد .(33)
اسقف از اینکه عیسی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ از خاک باشد آشفته گردید و گفت: ما در تورات، انجیل و زبور چنین مطلبی نداریم فقط در نزد شما آن را می یابیم.
پس خداوند به او وحی فرمود: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ)؛
بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان را فراخوانیم، زنانمان و زنانتان را فراخوانیم خویشتن خویش و خویشتن خویشتان را فراخوانیم ،پس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.(34)
گفتند: سخن به انصاف ،گفتید، ای ابوالقاسم ،وعده ما کی می باشد ؟
فرمود: فردا صبح انشاء اللّه .
یهود – یثرب – رفتند و با یکدیگر می گفتند:برای ما چه فرق می کند فردا نصارا هلاک شوند یا حنفاء !!
امیر مؤمنان عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فرمود:فردا صبح پس از اقامۀ نماز صبح پیامبر دست مرا گرفت و پیشاپیش خود قرار داد فاطمه را پشت سر خود، حسن و حسین را نیز طرف راست و چپ خود قرار داد، آنگاه در برابر آن ها بر زمین نشست.
چون نمایندگان نجران این صحنه را دیدند از کردۀ خود پشیمان شدند و با یکدیگر رایزنی کردند و گفتند: او به خدا پیامبر است و اگر دعا کند خدا اجابت می کند و ما را هلاک می سازد.
پشت تخته ای خود را مخفی می کردند آنگاه در برابر حضرت زانو زدند و پوزش طلبیدند حضرت فرمود: من عذر شما را پذیرفتم، اگر مباهله می کردید هیچ زن و مرد نصرانی در روی زمین نمی ماند جز اینکه هلاک می شد.(35)
در حدیث دیگری از امیرمؤمنان عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ روایت است که چون این آیه نازل
شد، پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم دست علی، فاطمه و دو فرزندشان را گرفت پس مردی از یهود به آن ها گفت: مباهله نکنید که هلاک می شوید .(36)
در حدیث دیگری فرمود: رسول خدا برای مباهلۀ نصارا با من ،فاطمه، حسن و حسین بیرون آمد .(37)
و در حدیث مناشده به اصحاب شورا فرمود:آیا در میان شما به جز من کسی هست که خداوند آیۀ مباهله را در حق او و همسرش و دو فرزندش نازل کند و او را نفس پیامبر قرار دهد؟
همگی گفتند: نه (38)
2.واقعه مباهله به روایت امام حسن عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
امام حسن مجتبی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در فرازی از یک خطبۀ بسیار طولانی که در حضور معاویه ایراد نموده، فرمود:هنگامی که کافران از اهل کتاب آن حضرت را انکار نموده ،محاجه کردند ،خداوند فرمود: (فَقُلْ تَعَالَوْا ...)؛
پس پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم از میان ،همگان از مردان پدرم را، از فرزندان من و برادرم را ،و از زنان مادرم فاطمه را با خود بیرون برد.
پس ما اهل او، گوشت او ،خون او و جان او هستیم ،ما از او هستیم و او از ماست .(39)
3. واقعه مباهله به روایت امام باقر عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
امام باقر عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در تفسیر آیه مباهله فرمود:
أَبْنَاءَنَا)؛ حسن و حسین عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
أَنْفُسَنَا)؛ پیامبر و على صلوات اللّه علیها
نِساءَنَا) ؛ فاطمه زهرا عَلَیْها اَلسَّلاَمُ می باشد. (40)
4.واقعه مباهله به روایت امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ واقعه مباهله را نقل کرده در پایان فرمود:پس پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم وارد منزل شده ،دست علی، حسن، حسین و فاطمه را گرفته از خانه بیرون ،آمد، دستش را به سوی آسمان برافراشت و میان انگشتان خود را گشود و آن ها را به مباهله فراخواند.امام باقر عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فرمود :در مباهله انگشتان را باز کرده دستش را در دست طرف مقابل قفل کرده ،به سوی آسمان بلند می کند.
هنگامی که آن دو اسقف این صحنه را دیدند به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند اگر او پیامبر باشد ما هلاک می شویم و اگر پیامبر نباشد قوم او برای او بس است.
پش از مباهله امتناع ورزیدند و بازگشتند (41) به امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ گفته شد: قریش می گویند: «اولی القربی » ما هستیم و غنائم از آنِ ما می باشد. امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فرمود:
در جنگ بدر پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم تنها اهل بیتش را برای مبارزه فراخواند و به هنگام مباهله تنها علی حسن، حسین و فاطمه را آورد، چگونه می شود که همۀ تلخی ها از آنِ ما و شیرینی ها از آنِ آن ها باشد؟(42)
امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در حدیث دیگری آمدن نصارای نجران را شرح داده، از قول آن ها نقل فرموده که آن ها با یکدیگر گفتند:
اگر با قوم خود با ما مباهله کند مباهله می کنیم، زیرا او پیامبر نمی باشد ولی اگر فقط خواص اهل بیتش را بیاورد، مباهله نمی کنیم زیرا معلوم می شود که او پیامبر است، که هرگز کسی اهل بیت خودش را به خطر نمی اندازد.
چون صبح شد پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم با امیر مؤمنان، فاطمه، حسن و حسین صلوات اللّه علیهم آمد نصارا پرسیدند: اینها چه کسانی هستند؟ به آن ها گفته شد: این پسر عمویش، دامادش و وصیّ اش علی بن ابی طالب ،است این دخترش فاطمه و اینان فرزندانش حسن و حسین عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ می باشند.
پس به رسول خدا عرضه داشتند؛ ما را از مباهله معذور بدار، ما رضایت شما را تأمین می کنیم. پس به جزیه تن دادند و بازگشتند .(43)
5- واقعه مباهله به روایت امام کاظم عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
حضرت موسی بن جعفر عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در یک گفتمان بسیار طولانی در پاسخ هارون الرشید در مقام اثبات اینکه اولاد امیر مؤمنان عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ذریّۀ پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم می باشند به آیۀ مباهله استشهاد کرد و فرمود:احدی ادّعا نکرده که پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم به هنگام مباهله با نصارا به جز علی بن ابی طالب، فاطمه حسن و حسین شخص دیگری را زیر کساء وارد کرده باشد.
پس تفسیر: (أبْنَاءَنَا)؛ حسن و حسین، (نِساءَنَا) ؛ فاطمه، و (أَنْفُسَنَا ) : على بن ابی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ می باشد (44)
براساس روایت شیخ مفید امام کاظم عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ به هارون فرمود:
همۀ امّت از برّ و فاجر اتفّاق کرده اند که در داستان اهالی نجران هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به مباهله فراخواند ،
در زیر کساء به جز پیامبر ،علی، فاطمه ،حسن و حسین عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ احدی نبود.(45)
6.واقعۀ مباهله به روایت امام رضا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
امام رضا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در مجلس مأمون در مرو در پاسخ پرسشهای مأمون «اصطفاء» و گزینه های الهی را در 12 آیه از آیات قرآن کریم شرح دادند و در فراز سوّم فرمودند:سومین موردی که خداوند منّان پاکان مخلوقات را از دیگران جدا ساخته واقعه مباهله است که خداوند به پیامبر (تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا) را نازل فرمود، پس آن حضرت علی، حسن، حسین و فاطمه را بیرون آورد و آنان را به خود مقرون ساخت.
آیا می دانید که منظور از (أَنْفُسَنَا) چیست ؟ عالمان گفتند: منظور شخص رسول خدا می باشد.
امام رضا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فرمود: دچار خطا شدید ، منظور علی بن ابی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ می باشد.
شاهد این ،تفسیر گفتار پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم می باشد که فرمود: یا باید «بنی ولیعه» برحذر باشند و یا کسی را به سوی آن ها می فرستم که همانند نفس خودم می باشد، یعنی : علی بن ابی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ .
این یک فضیلت ویژه ای می باشد که احدی به آن مرتبت نمی رسد و یک شرف و امتیازی است که احدی از وی سبقت نجوید، که نفس علی را همانند نفس خود قرار داده است. (46)
7. واقعه مباهله به روایت ابورافع
ابورافع واقعه مباهله را آنگونه که مشاهده کرده نقل می کند و در فرازی از آن می گوید:رسول خدا صلى اللّه علیه و آله وسلم علی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ را فراخواند دستش را گرفته، بر او تکیه ،نمود و دو فرزندش حسن و حسین را به همراه خود برد فاطمه را نیز پشت سر خود قرار داد.
چون نصارا آن ها را مشاهده کردند کسی از آن ها گفت: من صلاح نمیبینم که با آن ها مباهله کنید.
پس با آن حضرت مصالحه کردند (47)
8. واقعۀ مباهله به روایت ابن عباس
ابن عباس در تفسیر آیۀ مباهله گفت:
این آیه در حق پیامبر خدا و علی بن ابی طالب عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نازل شده که نفس پیامبر می باشد.
(نِسَاءَنَا) ؛ فاطمه (أَبْنَاءَنَا) ؛ حسن و حسین (أَنْفُسَنَا) ، علی که نفس پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم و وصیّ او می باشد.(48)
9. واقعۀ مباهله به روایت سعد وقاص
سعد وقاص گوید:سه مطلب از پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم شنیدم که به علی فرمود ، اگر یکی از آن ها را من می داشتم از اشتران سرخ موی بهتر بود.چون آیۀ (نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ) نازل شد رسول خدا، علی ،فاطمه حسن و حسین را فراخواند و عرضه داشت: خدایا اینان اهل من هستند (49)
10.واقعه مباهله به روایت محمّد بن منکدر
محمّد بن منکدر، از پدرش از پدر بزرگش روایت می کند که هنگامی که سید و عاقب دو اسقف نجران با 70 تن از نصارای نجران به محضر پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم عازم بودند، من نیز همراه آنان بودم.آنگاه جالبترین و جامع ترین گزارش سفر آنان را از نجران تا مدینه به فرزندش منکدر نقل کرده سپس واقعهٔ مباهله را با دقت گزارش داده است.
شیخ مفید با سلسله اسنادش این روایت را از محمّد بن منکدر، از ،پدرش از پدر بزرگش در کتاب «اختصاص» نقل فرموده است. (50)
پس از پیشنهاد پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم به آن ها که مباهله کنند، آن ها به رایزنی پرداختند، برخی از آن ها به برخی دیگر گفت:
فردا ببینیم با چه کسانی با ما مباهله می کند آیا با اوباش مردم یا با اهل بیت طیب و طاهرش که آنان از خاندان نبوّت و مرغزار رسالت هستند.
فردا پیامبر را مشاهده کردند که علی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ را در طرف راست خود حسن و حسین عَلَیْهِمُ السَّلاَم را در دست چپ و فاطمه را در پشت سر خود قرار
داده و یک بالاپوش خط دار نجرانی بر آن ها پوشانیده و بر دوش آن حضرت یک کساء قطوانی نازکنه خیلی نرم و نه خیلی خشن - بود.
دو تا درخت بود، فرمان داد که وسط آن دو درخت را تمیز کنند آنگاه کساء قطوانی را بر روی آن دو درخت افکند و آن ها را زیر کساء قرار داد شانه چپ خود را در زیر کساء برد .
و در حالی که بر کمان چوبین خود تکیه کرده بود، دست راست خود را برای مباهله به سوی آسمان برافراشت. همگان با دقت و اضطراب تماشا می کردند رنگ از رخسار سید و عاقب پریده بود نزدیک بود قالب تهی کنند.
یکی به دیگری گفت:آیا با وی مباهله کنیم؟ مگر نمی دانی که هرگز احدی با پیامبری مباهله نکرده جز اینکه کودکانشان بزرگ نشده اند و سالمندانشان هلاک شده اند.سرانجام جزیه را پذیرفتند و پیمان بسته شد.
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم پس از امضای قرارداد فرمود:سوگند به خدایی که مرا بزرگوارانه برانگیخته است اگر با این افرادی که در زیر کساء گرد آمده اند با من مباهله می کردید، همه صحرا پر از آتش می شد و در یک چشم به هم زدن طعمه حریق می شدید.
پیک وحی فرود آمد و عرضه داشت: خدایت سلام می رساند و می فرماید:به عزت و جلال خود سوگند اگر با این افرادی که در زیر کساء هستند با اهل آسمان و زمین مباهله کنی آسمان پاره پاره شده فرومی ریزد و زمین قطعه قطعه می شود و احدی بر فراز آن باقی نمی ماند.
پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم دست هایش را به سوی آسمان برافراشت و گفت : لعنت خدا بر کسانی که بر شما ستم روا دارند و اجر رسالتی که خداوند برای من مقرر نموده در حق شما فروگزاری کنند تا روز رستاخیز (51)
سید ابن طاووس متن کامل این حدیث را از کتاب تأویل ما نزل من القرآن فى النبی وآله ) (52) از محمّد بن منکدر از پدرش از پدربزرگش روایت کرده است. (53)
براساس نقل سید ابن طاووس، ابن حجّام حدیث مباهله را از 51 طریق روایت کرده است (54)
ما برای رعایت اختصار به 10 مورد یاد شده بسنده می کنیم و یادآور می شویم که علاوه بر موارد یاد شده حدیث مباهله از طرق راویان دیگری چون:
ابو ادریس مدنی، ابوقیس مدنی، انس بن مالک، براء بن عازب، بکر بن مسمار ( سمال) ، جریر بن عبدالملک حسن بصری، زبیر بن عوام، شهر بن حوشب ، طلحة بن عبداللّه ، عامر بن شراحیل عامر بن وائله علباء بن احمر یشکری عثمان بن عفان مجاهد و یحیی بن نعمان نیز روایت شده است (55)
همۀ راویان واقعۀ مباهله ده نفری که حدیثشان را نقل کردیم و چهارده نفری که نامشان را بردیم ،متّفق القول هستند که پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله وسلم در روز مباهله:
على فاطمه حسن و حسین عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ را برای مباهله با نصارای نجران آورد چنانکه امام کاظم عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ در حضور هارون بر آن ادعای اجماع نموده است (56)
پی نوشت:
1. ابن فارس معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 311.2. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 522 .
3. خلیل کتاب العین ماده بهل
4. ابن الأثیر، النهایة، ج 1، ص 167.
5. راغب اصفهانی، المفردات، ص 63.
6. سوره آل عمران (3)، آیه 61
7. یاقوت، معجم البلدان ، ج 5، ص 268
8. سوره بروج (85)، آیه 4
9. طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 707
10. ابونعیم، دلائل النبوة، ج 1، ص 165، ح 100.
11. همان، ج 2، ص 533، ح 461
12. ابن اسحاق، السیرة، ص 218
13. یعقوبی، التاریخ، ج 2، ص 56
14. ابن کثیر، التفسیر، ج 1، ص 324
15. ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 5، ص56
16. ابن هشام السیرة النبویة، ج 3، ص 113
17.همان، ص 1251
18. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص 25
19. ر.ک حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 155 - 167
20. زمخشرى الکشّاف، ج 1، ص 370.
21.حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 163، ح 174
22. ابن مغازلى مناقب على بن أبی طالب، ص 263، ح 30.
23.سورة آل عمران (3) آیه 59
24.خوارزمی ،المناقب، ص 159، ح 189
25. حسکانی شواهد التنزیل، ج 1، ص 160، ح 171.
26.مسلم، الصحیح، ج 4، ص 1871 ، باب فضائل الصحابة ، ب4 ، ح 32
27.رمذى، الجامع الصحیح، ج 5، ص 225 ، ب 48 ، ح 2999
28.حاکم، مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 150
29.همان
30.حموینی، فرائد السمطین، ج 2، ص 206
31.ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 287 - 288
32.بلاذری، فتوح البلدان ص 47 در چاپ دیگر ص 76
33.سوره آل عمران (3) آیه 59
34.سورة آل عمران (3)، آیه 61
35.فرات کوفی تفسیر فرات، ج 1، ص 88، ح66
36. عیّاشی، التفسیر ، ج 1، ص 312 ، ح 697
37. شیخ طوسی، امالی، ص 259، ج 469 ( مجلس 10، ح 7)
38.شیخ طوسی، امالی، ص 551، ح 1168 مجلس 20 ، ح 4)
39.همان، ص 564، ج 1174 مجلس 21 ، ح (1). ح
40.فرات کوفی تفسیر فرات، ج 1، ص 86، ح 61 و 62
41.عیاشى، التفسیر ، ج 1، ص 310، ح 693
42.همان، ص 311، ح 696
43.على بن ابراهیم تفسیر قمی، ج 1، ص 104
44.شیخ صدوق، عیون الاخبار، ج 1، ص 69، ب 7 ، ح 9
45.شیخ مفید، اختصاص، ص 56
46.شیخ صدوق، امالی، ص 423، مجلس 79 ، ح 1
47. فرات کوفی تفسیر فرات ص 86، ح 63
48. همان، ص 89، ح 69
49. شیخ طوسی، امالی، ص 307 مجلس 11، ح (63)
50.شیخ مفید، اختصاص، ص 112 - 116
51.همان، ص 115
52. تألیف: محمّد بن عباس بن علی مشهور به ابن حجام متوفّای بعد از 328ق
53. سید ابن طاووس، سعد السعود، ص 91 - 94
54.همان، ص 91
55.همان
56. شیخ مفید، اختصاص، ص 56
منابع:
مهدی پور، علی اکبر، 1324 -مباهله، سند هویت شیعه، قم:مولف، 1400.https://hawzah.net/fa/Article/View/17962
https://khorasan.iqna.ir/fa/news/4224145
https://masjedjame.com/