كاركردهاي نقل روايات اهل سنت در منابع شيعي (1)
دكتر محمد كاظم رحمان ستايش**
چكيده
كليد واژه ها: روايات اهل سنت، جواز نقل، روايات تفسيري، فوايد نقل.
درآمد
ديدگاه و روش مفسران قرآن در رويارويي و بهره گيري از آنها مختلف است. در مقابل مفسران باورمند به استقلال قرآن در تبيين آيات خود، (2) برخي معتقدند كه قرآن بدون حديث، پيام مثبت و محصلي نداشته و روايات، تنها ابزار درك معاني و معارف قرآن هستند. هم در ميان اهل سنت و هم در بين شيعه، گرايش افراطي و اخباري گري به تفسير مأثور وجود داشته است.(3) برخي نيز روي آوردن به سنت را در صورت ناتواني از تفسير آيات به كمك خود قرآن لازم دانسته و به آن توصيه مي كنند.(4)
در مقام عمل نيز برخي مفسران در تفاسيبر خود بر قرآن كريم، همچون سيد هاشم بحراني در تفسير البرهان في تفسير القرآن، تنها به ذكر احاديث در ذيل آيات بسنده كرده اند. در مورد گروهي ديگر از مفسران، مانند طبري از ميان عالمان اهل سنت و فيض كاشاني از شيعه مي توان اشاره كرد كه روايات، بيشترين مستندات آنها در تفسير آيات قرآن كريم است. برخي نيز چون شيخ طوسي و طبرسي، از ميان شيعيان و فخر رازي، ابن كثير دمشقي و آلوسي، از اهل سنت به موزات بحث هاي ادبي و تاريخي و استناد به آيات ديگر قرآن، از احاديث نيز استمداد جسته اند.
در اين ميان، گروهي از مفسران شيعي را كه در ادامه بحث به بزرگاني از ايشان اشاره خواهد شد- مي توان يافت كه در نقل احاديث، افزون بر مراجعه به منابع حديثي شيعه، از جوامع روايي اهل سنت نيز بهره برده اند. نكته اي كه در اين ميان بسيار حايز اهميت است، رويكرد اين قبيل انديشمندان به روايات تفسيري اهل سنت و حوزه هاي بهره گيري از اين روايات است. نقل روايات از منابع حديثي اهل سنت علاوه بر آن كه در واگويي معاني آيات مفيد و مؤثر است، فوايد و كاركردهاي ديگري نيز دارد كه در اين بخش از اين كاركردها سخن به ميان خواهد آمد.
اما موضوع مهم و اساسي در بهره مندي از روايات نبوي منقول از طرق اهل سنت، امكان و به ديگر سخن، جواز بهره گيري از آن است. در يك نگاه كلي اين پرسش مطرح مي گردد كه آيا مي توان از روايات نبوي منقول در منابع حديثي اهل سنت بهره جست؟
از «روايات» ائمه(ع) مي توان به عنوان دليل عمده آن ياد كرد. بررسي و كند و كاو روايات نشان از آن دارد كه موضوع امكان و جواز نقل روايات نبوي از طريق راويان اهل سنت پيشينه اي طولاني داشته حتي در عصر ائمه(ع) نيز مورد سؤال اذهان شيعيان بوده است.
يعقوب بن يزيد از زياد قندي و از هشام بن سالم نقل كند كه به امام صادق(ع) عرضه داشتم كه فدايت شوم! آيا احاديث صحيحي از رسول خدا نزد عامه موجود است؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: بلي، رسول خدا بخشيد و بخشيد و بخشيد، [اما] پناهگاه هاي علم و سخن آخر ميان مردم نزد ماست.(5)
روايت ديگري نظير اين حديث را محمد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل مي كند:
يعقوب بن يزيد از ابن ابي عمير و او از هشام بن سالم از محمد بن مسلم روايت كند كه به امام صادق(ع) گفتم: ما رواياتي از احاديثمان را نزد عامه مردم مي يابيم.[ آيا اين احاديث صحيح هستند؟]. محمد بن مسلم گويد كه امام صادق(ع) به من فرمود: شايد نديده باشي كه رسول خدا بخشيد و بخشيد، امام سپس به راست و چپ و مقابل و پشت سر اشاره كرد و ادامه داد كه پناهگاه هاي علم و روشني امر و كلام آخر ميان مردم نزد ما اهل بيت است.(6)
شايسته ذكر است كه تمام راويان زنجيره سند روايت فوق، از راويان ثقه و ممدوح هستند.(7) بر اين اساس، ترديدي در صحت سندي حديث وجود ندارد.
شايد بتوان گفت كه تعبير امام(ع) از جمله «بلي، رسول خدا بخشيد و بخشيد و بخشيد»، كنايه از وجود روايات صحيح در ميان اهل سنت است؛ چنان كه پاسخ مثبت امام(ع) و كلام علامه مجلسي بر اين نكته دلالت دارند. علامه مجلسي در توضيح اين رويات مي نويسد که مقصود امام از اين سخن، آن است که پيامبر(ص) علوم خود را در همه جا گستراند و به همگان تعليم داد. پس چگونه ممكن است كه نزد عامه مردم، يعني اهل تسنن، سخنان آن حضرت موجود نباشد؟(8)
روايات ديگري از امام علي(ع) در جوامع حديثي مبني بر وجود روايات صحيح نبوي نزد اهل سنت نقل شده است.(9) اين دسته روايات نشان از آن دارند كه ائمه اطهار(ع) وجود روايات صحيح از پيامبر(ص) در ميان اهل تسنن نبوده و مانعي در بهره گيري از آنها ندانسته و استناد به آنها را جايز بر شمرده اند.
روايت ديگري كه مي توان در جواز نقل حديث از اهل سنت به آن استناد جست، روايتي منقول از امام صادق(ع) است. از آن حضرت نقل است كه در صورت عدم دستيابي به حكم يك مسأله مي توان به روايات امام علي(ع) از طريق اهل سنت مراجعه كرد:
از امام صادق(ع) روايت شده است كه هرگاه حادثه اي براي شما اتفاق افتاد كه حكم آن را از روايات ما نيافتيد، به آنچه عامه مردم [يعني اهل سنت] از امام علي(ع) نقل مي كنند، مراجعه كرده و بر پايه آنها عمل كنيد.(10)
شيخ حر عاملي اين حديث را پذيرفته و عمل به روايات اهل سنت از امام علي(ع) را در صورتي كه نصّي از شيعه موجود نباشد، جايز دانسته است.(11) محقق نراقي (م1244ق) نيز نظير آنچه شيخ حر عاملي بيان داشته، اعتقاد دارد. وي ذيل اين روايت مي نويسد:
اين حديث بر وجوب پيروي از روايات ائمه(ع)-كه حكمي در آن آمده است- دلالت دارد، بلكه وجوب پيروي از احاديث اهل سنت از امام علي(ع) را در صورتي كه حديثي از ائمه(ع) در آن موضوع نيامده باشد، افاده مي كند.(12)
شيخ انصاري بر اين باور است كه اين حديث به اخذ روايات اهل سنت، در صورت عدم وجود معارض در روايات شيعي، دلالت دارد.(13) ايشان همچنين با توجه به همين حديث، به دو روايت منقول از امام علي(ع) از طريق اهل سنت عمل كرده و عامي بودن حديث را موجب قدح آن ندانسته است.(14) آيه الله خويي نيز مي نويسد كه مقصود شيخ طوسي از استشهاد به حديث امام صادق(ع) جواز عمل به اخبار راويان عامي مذهب مورد اعتماد است.(15)
حديث ديگري كه در جواز عمل به روايات اهل سنت مي توان به آن استناد جست، سخن امام باقر و يا امام صادق(ع) خطاب به ابوبصير است.
ابوبصير از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) روايت كند: سخني را كه راوي مرجئي و يا قدري و يا حروري مذهب به ما نسبت مي دهد، تكذيب نكنيد؛ چرا كه نمي دانيد، شايد آن كلام حق بوده و با تكذيب آن، خداوند در فراز عرش تكذيب گردد.(16)
يكي از انديشوران معاصر، با استناد به حديث منقول از ابوبصير، بر اين باور است كه هيچ يك از امامان معصوم(ع) به اجتناب از روايات غير شيعي دستور نداده اند.(17) براين اساس، شايد بتوان گفت كه اين حديث بر جواز استناد به روايات اهل سنت از ائمه شيعه دلالت دارد.
يكي از نمونه هاي بارز نقل روايات اهل بيت توسط راويان ساير مذاهب و غير اماميه، حديثي است كه شيخ صدوق از علي بن محمد بن جهم در باره محاجّه و مذاكره امام رضا(ع) و مأمون خليفه عباسي، و سخنان امام(ع) در شأن و مدح اهل بيت رسول خدا(ص) نقل كرده است. شيخ صدوق در باره حديث و راوي آن علي بن محمد مي نويسد كه نقل حديث از طريق علي بن جهم به سبب دشمني و بغضي كه نسبت به اهل بيت دارد، بسيار عجيب است.(18)
در منابع حديثي شيعه گونه اي ديگر از روايات را مي تون يافت كه در آنها راوي از امام درباره حديث مروي از طرق اهل سنت پرسش مي كند. امام نيز بر صحت آن تصريح كرده و يا آن را شرح مي نمايد؛ به عنوان نمونه، معمر بن يحيي بسام از امام باقر(ع) در باره صحت روايات اهل سنت از امام علي(ع) سؤال مي كند. موضوع اين قبيل روايات، اموري است كه امام(ع) به بيان حكم نپرداخته و تنها فرزندان خود را از انجام آن نهي كرده است. امام باقر(ع) ضمن پذيرش صحت اين مرويات به توجيه و تفسير آنها مي پردازد.(19)
نمونه ديگر، حديثي از زراره است. عياشي به نقل از او مي نويسد كه با تني چند از شيعيان به محضر امام صادق(ع) نامه اي نگاشته و از آن حضرت درباره معناي حديثي از پيامبر(ص)، به نقل از عامه مردم، كه فرمود:«أنه من أشرك بالله فقد وجبت له النار، ومن لم يشرك بالله فقد وجبت له الجنة»، پرسش كرديم، آن حضرت در پاسخ فرمود:
اما مقصود از «كسي كه به خدا شركت ورزد»، شركت آشكار است، و اين همان سخن خداست كه :«من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنتة»،(20) و اما مقصود از «كسي كه به خدا شرك نورزد، بهشت بر او واجب است»، آن است كه «ها هنا النظر، هو من لم يعص الله».(21)
حديث فوق را امام صادق(ع) نه تنها رد نكرده، بلكه به شرح و توضيح آن پرداخته است. از اين رو، مي توان گفت كه عدم رد آن از سوي امام(ع) دليل صحت روايت است.(22) اين گونه روايات وجود احاديث صحيح نقل شده از پيامبر(ص) را نزد اهل سنت تقويت كرده و پذيرفته است.
اين نكته را نبايد از ذهن دور داشت كه مراجعه به منابع اهل سنت، در نقل روايات ايشان، نه به معناي وجود ضعف ها و كاستي هايي در روايات تفسيري شيعه است، بلكه، چنان كه در ادامه خواهد آمد، استفاده از احاديث مروي از طريق اهل سنت در فهم بهتر آيات و همچنين روايات تفسيري شيعه كار آمد است. حال، در اينجا فوايد و كاركردهاي نقل روايات اهل سنت در تفاسير شيعه خواهد آمد.
البته لازم به ذكر است كه برخي از اين فوايد عام بوده و گستره اي جز تفسير را نيز در بر مي گيرد؛ چنان كه برخي ديگر تنها به حوزه تفسير و روايات تفسيري اختصاص دارد.
1. تأييد تاريخي روايات شيعه
علاوه بر شيوه فوق، مي توان از روشي ديگر براي پاسخ به اشكال مذكور بهره جست. در اين شيوه مي توان با كشف و استظهار روايات مشترك شيعه و اهل سنّت در حوزه هاي مختلف معرفتي، از جمله تفسير، اصالت و ريشه دار بودن مكتب تشيّع را اثبات نمود. در واقع، اين شيوه، كشف نمونه هاي عيني براي حديث معروف امام صادق(ع) است كه:
حديثي حديث أبي، و حديث أبي حديث جدي، و حديث جدي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أميرالمومنين (ع)، و حديث أميرالمومنين حديث رسول الله(ص) ، و حديث رسول الله قول الله عزوجل.(25)
برخي در تحليل رويكرد روايي علامه طباطبايي در الميزان معتقدند كه مهم ترين ويژگي بحث روايي، الميزان نشان دادن اتفاق فريقين در نقل اغلب روايات است. علامه طباطبايي، در موارد فراواني، حديثي را از الدر المنثور نقل كرده و سپس نظير آن را از منابع شيعي ياد آور مي شود.(26) چنين به نظر مي رسد كه مهم ترين فايده مترتب بر اين عمل، آشكار سازي اصالت روايات ائمه اطهار(ع)به نقل از شيعه در روايات نبوي نقل شده از طريق اهل سنت است.
به عنوان نمونه، مؤلف تفسير من وحي القرآن ذيل آيه 102 سوره مباركه آل عمران، در پاسخ به «چگونگي تقواي الهي» حديثي را از امام صادق(ع) نقل كره و در ادامه متذكر مي شود كه در منابع اهل سنت اين حديث از پيامبر(ص) نقل شده است:
اما تقواي الهي در حد اعلا و شايسته آن چگونه براي آدمي ممكن است؟ پاسخ اين سؤال در روايتي كه ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مي كند، آمده است. ابوبصير گويد كه امام صادق(ع) در باره كلام الهي «اتقوا الله حق تقاته»(27) پرسش كردم. امام در پاسخ فرمود: انسان آن گونه اطاعت كند كه عصيان نكند، و طوري ياد خدا باشد كه فراموش نكند، و به گونه اي او را شكر كند كه كفر نورزد. اين حديث را الدر المنثور، از ابن مسعود، از پيامبر(ص)به صورت مسند نقل كرده است.(28)
نمونه ديگر، روايتي است كه شيخ طوسي، از ابن مسعود، از پيامبر(ص) نقل كره و در ادامه مي نويسد كه همين سخن از امام باقر(ع) نيز نقل شده است.(29) نمونه ديگر در بحث طلاق و تفسير «تسريح باحسان»(30) است، كه روايت نبوي از صادقين(ع) نيز نقل شده است.(31) نمونه ديگر، روايتي از پيامبر(ص) است كه مقصود از روز حج اكبر، «يوم النحر» است كه از امام صادق(ع) نيز همين معنا روايت شده است.(32) نمونه ديگر، حديثي است كه قطب الدين راوندي از پيامبر(ص) در باره تفسير «الصلوة الوسطي»(33) به نماز عصر نقل مي كند. همو در ادامه يادآور مي شود كه همين روايت از امام صادق(ع) نيز در منابع شيعي آمده است.(34)
نمونه ديگر، روايتي از امام صادق(ع)، از پيامبر(ص) درباره نزول كتب آسماني پيامبران در ماه مبارك رمضان است كه نظير آن را الدر المنثور، به نقل از وائلة بن اسقع، از پيامبر(ص) نقل كره است.(35) نمونه ديگر، حديثي است كه الدر المنثور در معناي «حبل الله» از پيامبر(ص) نقل كرده و همان معنا از معاني الاخبار، از امام سجاد(ع) آمده است.(36) نمونه ديگر، روايتي است كه صحيحين از پيامبر(ص) در بيان احوال سخت صحابه اي كه پس از آن حضرت حوادثي را پيش آوردند، نقل مي كنند كه نظير آن نيز از برخي ائمه شيعه(ع)نيز نقل شده است.(37) نمونه ديگر، حديثي از امام صادق(ع) در بيان مصاديق اوامر الهي در آيه دويست سوره مباركه آل عمران است كه نظير آن از طرق اهل سنت از پيامبر(ص) نقل شده است.(38)
2. بازيابي روايات ائمه اطهار منقول از طرق اهل سنت
حضور محدثان بزرگ اهل سنت، همچون ائمه چهارگانه آنها در مجالس درس ائمه(ع)، بويژه صادقين(ع) و اعترافشان به مقام علمي امامان شيعه، دليل محكمي بر جلالت شأن و رفعت مرتبت ايشان است؛ چنان كه ابوحنيفه از دو سال شاگردي خود نزد امام صادق(ع) به عنوان احياي زندگي علمي خود ياد مي كند.(40) او در جاي ديگر، در باره امام صادق(ع) بر اين باور است كه چنان كه آن حضرت نبود، مردم هرگز مناسك حج خويش را فرا نمي گرفتند.(41)
مالك بن انس نيز از امامان شيعه، همچون امام علي و امام سجاد و صادقين(ع)در الموطا خود نقل حديث نموده است.(42) شافعي نيز در كتاب الام روايات فراواني را به نقل از ابراهيم بن ابي يحيي اسلمي مدني از امام صادق(ع)آورده است.(43)
گرد آوري روايات ائمه(ع) در زمينه هاي مختلف، به طور عام، و در حوزه تفسير، به طور خاص، از طرق اهل سنت مي تواند فايده ديگر مراجعه و نقل از منابع روايي و تفسيري عامه باشد؛ چنان كه كتاب احاديث اهل البيت عن طرق اهل السنة با تلاش دو تن از محققان معاصر، در اين زمينه شكل گرفته است. اين كاركرد، فايده ديگري را به دنبال دارد و آن اثبات مرجعيت علمي ائمه(ع)ميان عالمان معاصر امامان و پسين اهل سنت است.
با مراجعه به آثار حديثي اهل سنت، مي توان به بخش قابل توجهي از احاديث ائمه(ع) دست يافت كه برخي از آنها را نمي توان در منابع شيعي ره جويي نمود. فيض كاشاني نيز در تبيين روش تفسيري خود، با استناد به آنچه شيخ طوسي در العدة از امام صادق(ع) روايت كرده است، (44) مراجعه به روايات اهل بيت منقول از طرق اهل سنت را مورد اشاره قرار داده است؛ (45) به عنوان نمونه، صاحب كتاب مسالك الافهام الي آيات الاحكام در تفسير آيه 6 سوره مباركه مزمل به نقل از امام علي بن الحسين(ع) آورده است:
انه كان يصلي بين المغرب و العشاء، و يقول: هذه ناشئة الليل.(46)
نمونه ديگر، حديثي است كه در تفسير من هدي القرآن آمده است:
ابن جرير از امام علي(ع) نقل كند كه: «هيچ قطره باراني از آسمان فرو نمي بارد، مگر به مقداري كه در دستان فرشته مخصوص آن است، جز [در يك مورد و آن هم در روز [عذاب قوم] نوح كه خداوند به آب اجازه داد، بدون آگاهي صاحبان خزاين الهي، فرو ريزد»(47)
سيد عبدالاعلي موسوي سبزواري روايتي را از الدر المنثور از امام علي(ع) درباره انفاق نقل مي كند، كه به همان لفظ در منابع شيعي ذكر نشده است:
و در الدرالمنثور است كه ابن جرير در تفسير آيه «يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم»(48) از علي بن ابي طالب روايت كرده كه فرمود:« يعني از طلا و نقره». و در معناي عبارت «ومما اخرجنا لكم من الارض»(49) فرمود: «يعني از گندم و خرما و هر چيزي كه زكات در آن واجب است»(50).
نمونه ديگر، حديثي از امام محمد باقر(ع) در باره غزوة تبوك است كه الدر المنثور آن را نقل كرده است.(51) شايسته ذكر است كه افزون بر بازيابي روايات ائمه(ع)، مي توان با استفاده از روايات اهل سنت به ريشه يابي احاديث ايشان در روايات پيامبر(ص) و نيز امام علي(ع) پرداخت؛ به عنوان نمونه، علامه طباطبايي ذيل آيه 58 سوره مباركه نساء حديثي را از امام محمد باقر(ع) در خصوص حقوق حاكم اسلامي و مردم نقل كرده و در ادامه مي نويسد كه نظير آن را سيوطي در الدر المنثور از امام علي(ع)آورده است.(52)
نمونه ديگر حديثي است كه فيض كاشاني از امام علي(ع) نقل مي كند كه آن حضرت بازگو كننده داستان داود(ع) ، آنسان كه افسانه سرايان بر زبان رانند و مخالف مقام پيامبر الهي است، را صد وشست تازيانه خواهد زد،(53) اين روايت جز در منابع اهل سنت نيامده است.(54)
3. قرينه بر صدور روايات شيعي
گروهي از عالمان شيعه حجيت خبر واحد در غير حوزه فقه را نپذيرفته و بر اين باورند كه تنها روايات متواتر و يا همراه با قراين مفيد علم از حجيت برخوردار است. به طور كلي، اين گروه بر اين باورند كه اين همه در جهت حصول اطمينان شخصي به صحت و صدور احاديث است؛ خواه روايات مربوط به اصول دين باشد يا تاريخ، يا فضايل و يا موضوعات ديگر. اما در فقه، اطمينان نوعي در حجيت روايت كفايت مي كند. اين، در صورتي است كه روايت با قرآن مخالفتي نداشته باشد.(56)
براين اساس، معتقدان اين ديدگاه، همچون علامه طباطبايي، مي كوشند به هنگام نقل روايات تفسيري، با ذكر طرق متعدد و روايات همسان و هم مضمون راه را براي حصول اطمينان شخصي هموار سازند.
يكي از امتيازات بحث روايي الميزان، اهتمام علامه طباطبايي به نقل هاي متعدد از يك روايت است؛ اگر چه ايشان قصد استقصا نداشته است، اما تلاش كرده تا نقل روايت را در منابع متعدد روايي گزارش كند.(57) اين همه سبب شده است تا مفسران شيعه براي تقويت روايات منقول از طرق شيعه، احاديث يكسان و گاه، هم مضمون را از منابع روايي اهل سنت نيز گردآورند. تحكيم احاديث شيعي با نقل روايات عامه از دو راه قابل پيگيري است: يكي، تشكيل خبر متواتر و مستفيض و آن ديگري، تقويت خبر واحد. تحكيم و تقويت روايات شيعي، افزايش اعتماد به صدور اين احاديث را به دنبال خواهد داشت.
صاحب تفسر مواهب الرحمن، پس از نقل حديثي از تفسير العياشي، درباره نزول آيه 207 سوره مباركه بقره در حق اميرالمومنين(ع)از امام باقر(ع) مي نويسد كه روايات متواتر برنزول اين آيه در باره علي(ع)- كه در ليلة المبيت در رختخواب پيامبر(ص)خوابيد- دلالت دارد. شيخ طوسي در الامالي خود از راويان اهل سنت، از امام سجاد عليه السلام، ابن عباس، انس و ابوعمرو بن علاء و عمار، از پيامبر(ص) نقل مي كند، صاحب تفسير البرهان نيز اين روايت را با پنج طريق از ثعلبي، ابن عباس و جابر از امام باقر(ع)نقل كرده است. وي ادامه مي دهد كه مؤلفان بسياري از اهل سنت همچون ابونعيم اصفهاني، ابوالسعادات، حاكم نيشابوري، ذهبي، خوارزمي، جويني، ابن حنبل، مسلم، نسايي، غزالي، قرطبي و... اين احاديث را در آثار خود نقل كرده اند.(58)
صاحب تفسير مسالك الافهام در تفسير آيه «واركعوا مع الراكعين»(59) مي نويسد كه بر فضيلت اقامه نماز به جماعت دلالت دارد؛ چنان كه روايات متواتر فريقين دال بر اين مطلب است.(60)
صاحب تفسير ارشاد الاذهان الي تفسير القرآن درباره كيفيت صلوات فرستادن بر پيامبر(ص)ذيل آيه 56 سوره مباركه احزاب مي نويسد:
وقد استفاضت الروايات من طرق الشيعة و اهل السنة ان طريق صلاة المومنين ان يسالوا الله تعالي ان يصلي عليه وآله.(61)
آيه الله خويي در باره آيه 24 سوره مباركه معارج بر اين باور است كه «حق معلوم» صدقه اي مستحب و چيزي جز زكات واجب است؛ چرا كه روايات مستفيض از فريقين بر انحصار صدقه واجب در زكات دلالت دارند.(62) نمونه ديگر، حديثي از امام صادق(ع) درباره «كلالة» است. علامه طباطبايي، با اشاره به نقل همين معنا در روايات اهل سنت، احاديث دال بر آن را مستفيض بر شمرده است.(63)
كثرت طرق و تعدّد نقل ها نيز شيوه ديگر در تقويت روايات تفسيري شيعه است؛ به عنوان نمونه، صاحب تفسير آلاء الرحمن در وجه تسميه سوره نخست قرآن كريم مي نويسد:
روايات فريقين از شيعه و اهل سنت از پيامبر(ص) و اميرالمومنين(ع) و امام صادق(ع) در تسميه اين سوره به ام الكتاب و ام القرآن و سبع المثاني و القرآن العظيم كثرت دارد.(64)
علامه طباطبايي نيز از كثرت روايات فريقين درباره وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن كريم سخن گفته است.(65) ايشان همچنين به فراواني احاديث شيعه و اهل تسنن در باره فضيلت ذكر، (66) نزول آيه «ليلة المبيت»(67) در شأن امام علي(ع)،(68) داستان اصحاب كهف،(69) ماهيت گنج پنهان در زير ديوار در داستان عبد صالح و موسي(ع)،(70) معناي عالم قبر در مفهوم برزخ در آيه 100 سوره مباركه مؤمنون،(71) مقصود از قرابت در آيه 23 سوره مباركه شوري همان اهل بيت (ع)(72) و فضيلت سوره توحيد(73) اشاره كرده است.
4. جبران ضعف سندي روايات شيعي
برخي مفسران شيعي بر اين باورند كه عدم صحت سند، سبب انكار و رد حديث نمي گردد؛(76) چه آن كه سند حديثي به طور قطع صحيح نباشد، اما مضمون و محتواي آن به گونه اي باشد كه روايات ديگر آن را تصديق نمايد و يا دست كم تكذيب نكند.(77) به اعتقاد ايشان، بحث ازسند روايات تفسيري، تنها براي رسيد به قراين صحت متن روايات است.(78)
بر اين اساس، مفسران شيعي همچون علامه طباطبايي تلاش كرده اند تا با ذكر نقل هاي مختلف از يك متن از منابع متعدد ضعف هاي احتمالي موجود در سند احاديث را بر طرف سازند. در اين ميان، گاه نقل روايات يكسان و يا هم مضمون از منابع روايي اهل سنت نيز براي اين مقصود مفيد فايده است؛ به عنوان نمونه، علامه طباطبايي روايتي را از الدرالمنثور به نقل از ابن مردويه از انس بن مالك و بريده از پيامبر نقل مي كند كه نقل امين الاسلام طبرسي از آن حديث مرسل بوده و ضعيف تلقي مي شود:
و در همان كتاب [الدرالمنثور] است كه ابن مردويه از انس بن مالك و بريده روايت كرده كه گفتند: رسول خدا(ص) وقتي آيه «في بيوت اذن الله ان ترفع»(79) را خواند، مردي بر خاست و پرسيد: يا رسول الله، اين كدام بيوت است؟ فرمود: بيوت انبيا. پس ابوبكر برخاست و گفت: يا رسول الله، لا بد يكي از اين بيت ها بيت علي و فاطمه است؟ فرمود: بله، از بهترين آن بيوت است.
مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان نيز به طور مرسل ازآن حضرت نقل كرده است.(80)
نمونه ديگر، حديثي است كه مرحوم شبّر و بلاغي در باره اجراي حكم امام علي(ع)در باره شراحه همداني از ابن حنبل، بخاري، نسايي، عبدالرزاق، طحاوي، حاكم نيشابوري و... نقل مي كند كه نظير آن را محدثان شيعي با سند مرسل در آثار خود ذكر كرده اند.(81)
نمونه ديگر، روايتي است كه علامه طباطبايي در باره كوه قاف، از الدرالمنثور، از عبدالله بن بريده نقل كرده و در ادامه آن مي نويسد كه مانند آن را علي بن ابراهيم قمي، در تفسيرخود، به صورت مرسل و مضمر آورده است:
قمي هم به سند خود، از يحيي بن ميسره خثعمي، از امام باقر(ع)نظير روايت عبدالله بن بريده، و روايت ديگري را - كه در معناي آن است - به صورت مرسل و بدون ذكر نام امام نقل كرده و فرموده: كوهي محيط به دنياست كه در وراي آن يأجوج و مأجوج قرار دارند.(82)
نمونه ديگر، روايتي است كه صاحب مجمع البيان از امام صادق(ع) در باره سبب نزول آيات 86 الي 89 سوره مباركه آل عمران نقل كرده و علامه طباطبايي آن را مرسل و ضعيف خوانده است. علامه سپس خود، حديثي را از الدر المنثور هم معنا با روايت امام صادق(ع) ذكر كرده است كه به نظر، در جهت جبران ضعف سندي و تقويت متن حديث مجمع البيان از سوي علامه نقل شده است.(83)
سيد عبدالاعلي موسوي سبزواري در پاسخ به برخي مفسران كه روايات نزول آيه 89 سوره مباركه بقره را در شأن يهوديان بني قريظه و بني نضير السند قلمداد كرده اند- مي نويسد كه به سبب استفاضه و بلكه تواتر معنوي اين روايات، ضعف سند مخل صحت آن نخواهد بود.(84)
5. تأييد نظريات و آراي شيعي
جواز و يا حرمت حج تمتع از ديگر موارد اختلافي ميان شيعه و اهل تسنن است. عالمان شيعه به حليت حج تمتع باور داشته و به آيات و روايات نبوي استناد مي جويند. در مقابل اين ديدگاه، دانشمندان اهل سنت بر اين باورند كه سنت نبوي آن را تحريم كرده و آيات جواز را نسخ نموده است.
علامه طباطبايي بحث روايي خاصي را به اين موضوع اختصاص داده و روايات عامه را بر جواز آن نقل كرده و همچنين كيفيت انجام آن را از روايات نبوي و صحابه منقول در منابع اهل سنت همچون الموطا مالك، صحيح مسلم، مسند احمد، سنن النسايي، سنن التزمذي، السنن الكبري بيهقي و كتاب الام شافعي ذكر كرده است. ايشان در اين باب شانزده روايت ذكر كرده، مي نويسد كه از اين گونه روايات بسيار زياد است، لكن به آن مقدار كه در رسيدن به غرض دخالت دارد، اكتفا نموده است، ايشان در ادامه نشان داده است كه تحريم متعه حج، اجتهاد عمربن خطاب بوده و بر هيچ دليلي از كتاب و سنت استوار نبوده است.(85)
ميان روايات مذكور در منابع اهل سنت و شيعه در تعيين مصاديق پيامبران اولوالعزم اختلاف شده است. در روايات اهل بيت-(ع)نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ص)؛انبياي اولوالعزم معرفي شده اند، اما در برخي احاديث عامه از پيامبران ديگر، همچون اسحاق، يعقوب، يوسف و ايوب نيز به عنوان انبياي اولوالعزم ياد شده است. علامه طباطبايي، براي تأييد روايات شيعي، به برخي احاديث اهل سنت استناد جسته و مي نويسد:
و از طريق اهل سنت و جماعت، از ابن عباس و قتاده ورايت شده است كه پيامبران اولوالعزم پنج نفر بودند: نوع، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ص)؛همان طور كه از طرق اهل بيت روايت شده... .(86)
جواز جماع از دبُر با زنان نيز موضوع اختلافي ديگر ميان روايات شيعه و اهل سنت است. در منابع اهل سنت احاديثي نقل شده است كه بر حرمت آن دلالت دارند؛ اما در روايات شيعه اين عمل جايز دانسته شده؛ هرچند كراهت شديد دارد. علامه طباطبايي در جواز عمل مذكور و تأييد احاديث شيعي به روايات ابن عمر، مالك بن انس و ابوسعيد خدري نقل شده در منابع روايي اهل سنت استناد جسته و ذيل روايت ابن عمر مي نويسد:
در الدر المنثور اين معنا از ابن عمر به چند طريق روايت شده، آن گاه [سيوطي] مي گويد: ابن عبدالبر گفته: روايت به اين مضمون كه از عبدالله بن عمر نقل شده معروف و مشهور و سند آن صحيح است.(87)
مورد ديگري كه مي توان به آن اشاره كرد، اختلاف روايات شيعه و اهل سنت درباره طلاق در يك مجلس است. مذهب ائمه(ع)- چنان كه شيعه روايت كرده آن است كه طلاق با يك لفظ و در يك مجلس، فقط يك طلاق به شمار مي رود، هرچند كه گفته باشد:«طلقتك ثلاثاً: من سه بار طلاقت دادم»؛ اما روايات اهل سنت در اين باره مختلف است؛ بعضي از آن احاديث بر اين نكته دلالت دارند كه سه طلاق محسوب مي شود. علامه، با استناد به روايات اهل سنت، بر اين باور است كه چنين ديدگاهي به عصر خلافت عمر بن خطاب باز مي گردد:
وليكن از بعضي ديگر از روايات آنان كه صاحبان صحاح همچون مسلم، نسايي، ابي داود و ديگران نقل كرده اند - بر مي آيد كه واقع شدن سه طلاق با يك لفظ، حكمي بوده كه عمر آن را در سال دوم و يا سوم خلافت خويش وضع نمود.(88)
علامه، در ادامه، به حديثي از ابن عباس و روايتي به نقل از همو از پيامبر(ص)در تأييد مطلب فوق و ديدگاه شيعه استناد جسته است.
متعه و ازدواج موقت از ديگر موضوعات حايز اهميت و اختلافي ميان شيعه و اهل تسنن است. از جمله اشكالات مهمي كه عالمان اهل سنت در تخريب شيعه از آن ياد مي كنند، «جواز متعه» از سوي شيعيان است. ايشان بر اين باورند كه جواز متعه به صدر اسلام اختصاص داشته و آيه 24 سوره مباركه نساء با نزول آيه «الا علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم»(89) نسخ گرديد. از اين رو، غالب مفسران شيعي، به هنگام تفسير آيات سوره مباركه نساء، به بحث متعه پرداخته و از جواز و حرمت آن سخن گفته اند. در اين باره، علامه طباطبايي بحث روايي خاصي به اين موضوع اختصاص داده و احاديثي از اهل سنت در جواز آن نقل نموده و نشان داده است كه باور به نسخ آيه متعه صحيح نيست.(90)
آية الله خويي نيز در تأييد جواز متعه و رد ديدگاه عالمان اهل تسنن به روايات نقل شده در منابع آنها استناد جسته، مي نويسد:
روايات فراواني از طريق اهل سنت وارد شده است كه حكم متعه در دوران آخر زندگاني رسول خدا(ص)آمده و تا مدتي از خلافت عمر نيز در ميان مسلمين معمول و جايز بوده، سپس به وسيله عمر تحريم شده است.(91)
از موضوعات ديگري همچون جهر «بسم الله الرحمن الرحيم» در نماز،(92) شفاعت(93) و نحوه تقسيم ارث(94) نيز مي توان ياد كرد كه مفسران شيعي به نقل روايات از منابع اهل سنت در تأييد روايات و ديدگاه هاي شيعه مبادرت ورزيده اند.
شايان ذكر است كه علامه طباطبايي در تفسير برخي روايات اهل سنت از احاديث منقول در منابع روايتي خود آنها استفاده كرده است؛ به عنوان مثال، در تبيين روايات تشبيه، حديثي از انس بن مالك از الدرالمنثور نقل مي كند كه ابن مردويه از انس بن مالك روايت كرده كه گفت:
رسول خدا(ص)در معناي آيه «وجوه يومئذ ناضرهٌ. الي ربها ناظرة»(95) فرمود:«به پروردگار خود نظر مي كنند، اما نه با كيفيت و حدّي محدود، و نه صفتي معلوم».(96)
علامه ذيل اين روايت مي نويسد:
اين روايت، بيان گذشته ما را در تفسير آيه تأييد مي كند كه گفتيم منظور از آن، نظر كردن به قلب و رؤيت قلبي است، نه رؤيت حسي و با چشم سر. و اين روايت مضمون برخي از روايات را كه از طرق اهل سنت آمده، و از ظاهرش تشبيه خدا به خلق استفاده مي شود تفسير مي كند؛ چون در اين روايت آمده رؤيت خدا رؤيتي است كه محدوديت در آن نيست، و رؤيت حسي بدون محدوديت تصور ندارد.(97)
افزون بر تأييد آرا و ديدگاه هاي شيعه، از تأييد احاديث منقول از طرق شيعه توسط روايات اهل سنت نيز مي توان به عنوان كاركرد ديگر مراجعه به منابع روايي اهل تسنن ياد كرد؛ به عنوان نمونه، علامه طباطبايي، پس از نقل حديثي از ابن عباس از پيامبر(ص)مبني بر آن كه «خداي تعالي هيچ آيه اي كه در آن «يا ايها الذين امنوا» باشد، نازل نفرموده، مگر آن كه علي بن ابي طالب در رأس آن، و پيشگام آن است»،(98) مي نويسد:
اين روايت، احاديث ديگر را كه بازگو كننده نزول آيات بسياري در شأن علي و يا اهل بيت است- تأييد مي كند؛ آياتي همچون «كنتم خير امة اخرجت للناس»،(99) و آيه «لتكونواشهداء علي الناس»(100) و «و كرنوا مع الصادقين»(101) و (102)
6. نقل مناقب اهل بيت از طرق اهل سنت
چه بسيار انديشوران شيعي در نقل فضايل و مناقب ائمه(ع)به احاديث و گفته هاي مخالفان اعتماد كرده اند.(104) چه فضيلتي بالاتر از اين كه مخالفان و دشمنان نيز زبان اعتراف به آن گشوده و در آثار ثبت نمايند، و اين جز بر رفعت مقام و جلالت شأن فرد دلالت ندارد؛ چه آن كه:
الفضل ما شهدت به الاعداء
و الحسن ما شهدت به الضراء
نزول آيات متعددي از قرآن كريم در باره امام علي(ع) در لسان صحابه مشهور است. عكرمه از ابن عباس نقل كند:
هيچ آيه اي از آيات قرآن با عبارت «يا ايها الذين امنوا» نازل نشد، مگر آن كه علي(ع)امير و سرآمد گروه مخاطبان بود. خداوند در مناسبت هاي مختلف ياران پيامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار داد، مگر علي(ع) را كه جز به خوبي از او ياد نكرد.(105)
سعيد بن جبير نيز از ابن عباس نقل كند كه به مقدار آياتي كه در شأن علي(ع) از قرآن نازل شد، در باره كسي ديگر نازل نگشت.(106) همچنين از همو روايت شده است كه بيش از سيصد آيه از آيات قرآن كريم در مدح علي(ع) نازل شده است.(107)
نزول پاره اي از آيات قرآن كريم در باره امام علي(ع)، به اعتراف منابع روايي اهل سنت، عالمان و مفسران شيعي را بر آن داشته است تا در كنار نقل روايات شيعي، احاديثي از اين دست را از منابع روايي و تفسيري اهل سنت نيز نقل نمايند.
مفسران شيعه تلاش بسيار در گرد آوري روايات اهل سنت در مناقب اهل بيت، بويژه ذيل آياتي كه در شأن آن بزرگان امت شده است، از خود نشان داده اند.
هر چند مي توان اين فايده را در نقل روايات اهل سنت ذيل كاركرد پنجم گنجاند، اما به سبب اهميت موضوع و گستردگي تلاش مفسران در ذكر اين دسته احاديث از آن به صورت جداگانه بحث مي شود.
حافظ محمد بن سليمان كوفي (از عالمان سده سوم هجري) از دانشمندان شيعي زيديه در كتاب خود مناقب الامام اميرالمومنين علي بن ابي طالب(ع)،ضمن اشاره به نزول برخي آيات قرآن كريم در شأن امام علي(ع) و اهل بيت (ع)، بسياري از روايات اهل سنت را نقل كرده است.
حافظ شمس الدين يحيي بن حسن حلي، معروف به ابن بطريق(523-600ق) در اثر خود خصائص الوحي المبين مجموعه آياتي را كه در شأن امام علي(ع) و اهل بيت(ع) نازل شده است، به همراه احاديث دال برآن گرد آورده است. او در اين مجموعه گرانسنگ تمام روايات را از منابع اهل سنت همچون المناقب ابن حنبل، صحيح البخاري وصحيح مسلم و ديگر صحاح سته اهل سنت نقل كرده است.
حافظ رجب بُرسي (زنده در 813ق) نيز در كتاب خمس مائة آية نزلت في فضل علي(ع) در مواردي از روايات اهل سنت استفاده كرده است. از ميان انديشوران معاصر نيز مي توان از آثاري همچون آيات الولاية در فضائل اميرالمؤمنين علي (ع)، تأليف سيد كاظم ارفع، آيات ولايت در قرآن نگاشته آيه الله مكارم شيرازي، علي في القرآن اثر سيد صادق شيرازي و همچنين نصوص القرآن في أمناء الرحمن تأليف سيد قاسم هجر ياد كرد كه روايات متعددي به نقل از منابع اهل سنت در آنها قابل مشاهده است.
شايسته ذكر است كه مفسران شيعي، ذيل تمام آياتي كه در روايات نزول آنها در باره اهل بيت(ع)اشاره شده است، به نقل احاديث اهل سنت پرداخته اند. دراينجا تنها به ذكر چند نمونه از روايات نقل شده از طرق اهل سنت در تفاسير شيعه اكتفا مي كنيم. علامه طباطبايي نزول آيات 19 الي 22 سوره مباركه الرحمن را در شأن اهل بيت از روايات اهل سنت استفاده مي كند:
و در الدر المنثور است كه: ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده است كه در تفسير آيه «مرج البحرين يلتقيان» گفته: منظور از دو دريا علي و فاطمه است، و منظور از برزخ و حايل ميان آن دو رسول خدا(ص)، و در تفسير آيه «يخرج منهما اللولؤو المرجان» گفته است: منظور از لؤلؤ و مرجان حسن و حسين است.(108)
علامه در ادامه مي نويسد كه نظير اين حديث را الدر المنثور از ابن مردويه از انس بن مالك و نيز صاحب مجمع البيان از سلمان فارسي و سعيد بن جبير و سفيان ثوري روايت كرده اند.
نزول آيات تبليغ، (109) اكمال،(110) ولايت،(111) اولي الامر،(112) صادقين،(113) تطهير(114)مودت،(115) مباهله،(116) ليلة المبيت(117) و انذار(118) و همچنين آيات سوره مباركه دهر(119) در شأن اهل بيت(ع)مشهور ميان روايات است كه غالب مفسران شيعي ذيل اين آيات در كنار ذكر احاديث شيعي به نقل روايات اهل سنت نيز همت گمارده اند.
پی نوشت ها :
*دانشجوي دکتري علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران.
** استاديار دانشگاه قم.
1. سوره نحل، آيه 44؛ سوره جمعه، آيه2.
2. الميزان، ج1، ص8و9 و ج3، ص86.
3. زبدة البيان في احكام القرآن؛ نور البراهين في اخبار السادة الطاهرين، ج1، ص182؛ تفسير الصافي، ج1، ص35؛ مقدمه جامع التفاسير، ص93.
4. تفسير القرآن العظيم، ج1، ص4.
5. بصائر الدرجات، ص 383، ح2. شيخ مفيد اين روايت را به نقل از يعقوب بن يزيد و محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني از زياد بن مروان قندي نقل مي كند(الااختصاص، ص308).
6. بصائر الدرجات، ص384، ج11؛ الاختصاص، ص308.
7. درباره حال رجالي زنجيره اسناد روايت بايد اشاره كرد كه يعقوب بن يزيد، همان يعقوب بن يزيد انباري، استاد علي بن ابراهيم قمي است. وي از شاگردان امام هادي(ع) و ثقه است (معجم رجال الحديث، ج21، ص156، ش13778). محمد بن ابي عمير نيز از راويان بزرگ و جليل القدر شيعه است(همان، ج15، ص278، ش10036). هشام بن سالم جواليقي نيز از بزرگان روايت و از شاگردان امام صادق و امام كاظم(ع) است كه توثيق وي از سوي رجاليان غير قابل خدشه است(همان، ج20، ص324، ش13361). محمد بن مسلم بن رياح نيز از جمله راويان بزرگ و در زمره فقيهان ايشان است كه وي را معتمدترين مردم توصيف كرده اند. او از شاگردان صادقين-است(همان، ج18، ص260، ش11807.
8. بحارالانوار، ج2، ص216، ذيل ح8.
9. ر. ك. بصائر الدرجات، ص382-385، «باب ما جاء عن الائمة من احاديث رسول الله التي صارت الي العامة و ما خصوا به من دونهم »؛ الاختصاص، ص307-309.
10. العدة، ج1، ص149، شيخ حر عاملي نيز اين حديث را از كتاب العدة شيخ طوسي نقل مي كند(وسائل الشيعة، ج27، ص91، ح33292).
11. الفصول المهمة في اصول الائمة، ج1، ص574.
12. عوائد الايام، ص442.
13. فرائد الاصول، ج1، ص302.
14. كتاب الطهارة، ج1، ص451.
15. معجم رجال الحديث، ج4، ص22و23.
16. المحاسن، ج1، ص230، ح175.
17. أحاديث اهل البيت-عن طرق اهل السنة، ج1، ص11.
18. عيون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص182، دشمني وي با علي بن أبي طالب-تا بدان حد بود كه علي بن محمد بن جهم پدر خود را به سبب نامگذاري وي به «علي» لعن مي نمود (ر. ك: معجم رجال الحديث، ج12، ص323، ح 7984و ج13، ص142، ح8417).
19. معمر بن يحيي بن بسام روايت كند: ما از امام ابوجعفر(ع) درباره اموري پرسش كرديم كه مردم در باره آنها از اميرالمومنين روايت مي كنند، كه مردم را نه به آنها امر كرد و نه نهي؛ نه آن امور را براي مردم حلال كرد و نه حرام، بلكه حكم آنها را تنها براي خودش و فرزندانش معين نمود. پرسيديم: آيا اين روايت ها درست است؟ اگر درست است، اين عمل علي(ع) چه توجيهي دارد؟ حضرت فرمود: توجيهش اين است كه آيه اي آنها را حلال كرده و آيه ديگر حرامش ساخته است. عرضه داشتيم: آيا آيه اول منسوخ و آيه دوم ناسخ است، و يا هر دو آيه محكم اند، و مي توان به هر دو عمل كرد؟ امام فرمود: همين كه فرمود من و اهل بيتم كاري را نمي كنيم، سؤال شما را پاسخ است. پرسيديم: چرا صريحاً حكم مسأله را بيان نفرمود؟ امام ابي جعفر(ع) فرمود: ترسيد مردم او را اطاعت نكنند. آري، اگر زمام امور به دست اميرالمومنين افتاده بود، همه احكام كتاب الله را پياده مي كرد، و همه حق را به كرسي مي نشاند(تهذيب الاحكام، ج7، ص463، ح1856؛ الكافي، ج5، ص556، ح8).
20. «هركس به خدا شرك آورد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته» (سوره مائده: آيه 72).
21. تفسير العياشي، ج1، ص335، ح158.
22. براي نمونه ديگر از اين دست. ر.ك: الكافي، ج2، ص54، ح2.
23.رجال النجاشي، ص3.
24. شيخ محمد حسن كاشف الغطاء در مقدمه خود بر كتاب الذريعة الي تصانيف الشيعة به اين نكته اشاره دارد (ر. ك: الذريعة الي تصانيف الشيعة، ج1، ص6 به بعد).
25. الكافي، ج1، ص53، ح14.
26. علامه طباطبايي و حديث، ص97.
27. سوره آل عمران، آيه 102.
28. من وحي القرآن، ج6، ص185 و 186.
29. التبيان، ج3، ص64.
30. سوره بقره، آيه 229.
31. همان، ج2، ص244.
32. همان، ج5، ص171.
33. سوره بقره، آيه 238.
34. فقة القرآن، ج1، ص113
35. الميزان، ج2، ص29.
36. همان، ج3، ص378.
37. همان، ج3، ص380 و381.
38. همان، ج4، ص133. براي موارد ديگر، ر. ك: همان، ج3، ص349؛ ج4، ص283؛ ج5، ص188؛ ج7، ص210؛ ج11، ص204 و 205؛ ج12، ص148؛ ج16، ص146.
39. ابن حجر عسقلاني راويان احاديث را در دوازده طبقه تقسيم بندي نموده و امام رضا(ع) را جزء طبقه دهم (كبار الاخذين عن تبع الاتباع، ممن لم يلق التابعين) ذكر نموده است (ر. ك: تقريب التهذيب ص14و15و344،ش4804).
40. المراجعات، ص15.
41. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص519، ذيل ح3112؛ معجم رجال الحديث، ج20، ص179، ذيل ش 13093.
42. ر. ك. / سعاف المبطأ برجال الموطا، ص24(شرح حال جعفر بن محمد)، ص78(شرح حال علي بن الحسين و علي بن ابي طالب) و ص95(شرح حال محمد بن علي).
43. ر. ك: كتاب الام، ج1، ص95، 106، 229، 265، 266، 268، 270، 285، 311، 315؛ ج2، ص33، 67، 88، 197؛ ج4، ص41، 58، 229؛ ج6، 156، ج7، ص102، 215، افزون بر ابراهيم راويان ديگري نيز از امام صادق-در اين كتاب روايت نقل كرده اند. به عنوان نمونه، ر. ك: همان، ج1، ص57، 185،190، 235، 285، 300، 302، 327؛ ج2، ص125، 138، 158، 160، 169، 195؛ ج3، ص94، 142؛ ج4، ص155، 174، 183، 229؛ ج5، ص282؛ ج6، ص141،159، 274؛ ج7، ص91، 195، 207.
44. العدة، ج1، ص149 و 150.
45. تفسير الصافي، ج1، ص75.
46. مسالك الافهام الي آيات الاحكام، ج1، ص221؛ و نيز ر.ك: الدرالمنثور، ج6، ص278؛ الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الاقاويل، ج4، ص176؛ بحار الانوار، ج84، ص132؛ در پاورقي كتاب بحارالانوار نشاني دو كتاب الكشاف و الدرالمنثور نقل شده است.
47. من هدي القرآن، ج16، ص276؛ و نيز ر.ك: جامع البيان، ج29، ص62؛ ح26923؛ الدرالمنثور، ج6، ص259.
48. «اي كساني كه ايمان آورده ايد، از چيزهاي پاكيزه اي كه به دست آورده ايد، انفاق كنيد» (سوره بقره، آيه 267).
49. سوره بقره، آيه 267.
50. مواهب الرحمن، ج4، ص399؛ و نيز ر.ك: كنزالعمال، ج2، ص365،ح 4246؛ الدرالمنثور، ج1، ص341؛ علامه طباطبايي نيز اين حديث را از الدر المنثور نقل مي كند(الميزان، ج2، ص403).
51. الميزان، ج9، ص364. براي موارد ديگر از اين گونه روايات ر.ك.: همان، ج1، ص279، ج2، ص377، 403، ج3، ص119، 243، 337 و 338، 356؛ ج4، ص23 و 24، 85، 292و 293؛ ج6، ص57، و58؛ ج7، ص108، 152؛ ج8، ص59، 329؛ ج9، ص82، 107، 179، 253، 254، 294،؛ ج10، ص19، 130، 195، 377؛ ج11، ص67؛ ج12، ص37، 66، 92، 148، 177، 186، 196؛ ج13، ص99، 122؛ ج14، ص308؛ ج15، ص51و 52، 116، 206، 220، 247؛ ج16، ص14، 213، 241، 341، 392؛ ج18، ص335، 362، 370، 383،؛ ج19، ص33، 113، 118، 128، 129، 341؛ ج20، ص11، 194، 255، 369، 372؛ من وحي القرآن، ج4، ص12؛ ص161؛ مواهب الرحمن، ج3، ص435؛ آيات الاحكام، ج1، ص233.
52. الميزان، ج4، ص385.
53. تفسير الصافي، ج4، ص296و ج6، 226.
54. الكشف و البيان في تفسير القرآن؛ الجامع الاحكام القرآن، ج15، ص181، انوار التنزيل و اسرار التاويل، ج5، ص43.
55. التبيان، ج1، ص6و7، نظير اين سخن را راوندي نيز در كتاب خود آورده است(فقه القرآن، ج2، ص428)، از شيخ مفيد نيز به عنوان يكي از باورمندان عدم حجيت خبر واحد در تفسير ياد شده است (به نقل از تفسير و مفسران، ج2، ص23)، علامه شعراني نيز حجيت خبر واحد را در تفسير نپذيرفته و در اين باره معتقد است همان گونه كه اخبار آحاد در الفاظ قرآن حجيت نداشته و قرائت به آن ثابت نمي شود، در معناي قرآن نيز اخبار آحاد حجيت ندارند (منهج الصادقين في الزام المخالفين، مقدمه ج1، ص31).
56. به عنوان نمونه ر.ك: الميزان، ج8، ص141؛ ج10، ص351، ج14، ص133.
57. علامه طباطبايي و حديث، ص96.
58. مواهب الرحمن، ج3، ص225.
59. سوره بقره، آيه 43.
60. مسالك الافهام الي آيات الاحكام، ج1، ص289، براي موارد ديگر از اين دست ر.ك: تفسير الكاشف، ج2، ص77؛ الميزان، ج5، ص386؛ ج15، ص393؛ ج16، ص282، من هدي القرآن، ج17، ص104.
61. ارشاد الاذهان الي تفسير القرآن، ص431.
62. البيان، ص371.
63. الميزان، ج4، ص221. براي نمونه ديگر ر.ك: همان، ج2، ص51.
64. آلاء الرحمن، ج1، ص50.
65. الميزان، ج1، ص254.
66. همان، ص340.
67. سوره بقره، آيه 207.
68. الميزان، ج2، ص100.
69. همان، ج13، ص281.
70. همان، ص358.
71. همان، ج15، ص69.
72. همان، ج18، ص46.
73. همان، ج20، ص387 و 390.
74. ر. ك: مناهل العرفان، ج1، ص348.
75. «مهمل» و «مجهول» از جمله اوصاف راوي است. وصف «مهمل» عبارت است از راوي اي كه نام وي در كتب رجال ذكر شده، ولي حال رجالي وي از باب مدح و ذم مشخص نشده است. وصف«مجهول» نيز عبارت است از راوي اي كه نام وي در كتب رجال ذكر نشده است (اصول الحديث و احكامه، ص118 و119). بايد توجه داشت كه اين دو وصف در لسان عالمان متأخر در يك معنا و در ميان قدما متفاوت از يكديگر به كار رفته است.
76. الميزان، ج1، ص293.
77. همان، ج1، ص407.
78. همان، ج9، ص211 و 212؛ ج12، ص115.
79. سوره نور، آيه 36.
80. الميزان ، ج15، ص142.
81. تفسير القران الكريم، ص15 و 16؛ آلاء الرحمن في تفسير القرآن، ج1، ص23.
82. الميزان ، ج 18، ص342 و 343.
83. همان، ج3، ص342 و 343، براي نمونه هاي ديگر ر. ك: همان، ج9، ص364 - 366؛ ج10، ص98و 99؛ ج13، ص354،ج15، ص391؛ ج16، ص142؛ ج18، ص383، ج19، ص141؛ ج20، ص270، 271، 295؛ آلاء الرحمن، ج1، ص87.
84. مواهب الرحمن، ج1، ص328؛ براي نمونه ديگر ر.ك: الميزان، ج5، ص195.
85. الميزان، ج2، ص87-95.
86 همان، ج2، ص145 و 146.
87. همان، ص219 و 220.
88. همان، ص252.
89. «مگر در مورد همسرانشان يا كنيزاني كه به دست آورده اند»(سئوره مؤمنون، آيه 6).
90. الميزان ، ج4، ص289-310.
91. البيان، ص317 و 318.
92. الميزان، ج1، ص22؛ البيان، ص442؛ مواهب الرحمن، ج1، ص20؛ آلاء الرحمن، ج1، ص51؛ تفسيرالقران الكريم، ج1، ص59؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج1، ص73.
93. الميزان، ج 1، ص182.
94. همان، ج4، ص219 و 220.
95. «در آن روز چهره هايي شاداب اند. و به سوي پروردگار خود مي نگرند» سوره قيامت، آيه 22 و23).
96. الدرالمنثور، ج6، ص290.
97. الميزان، ج20، ص117.
98. كنزالعمال، ج11، ص604. ح32920؛ الدرالمنثور، ج1، ص104.
99. سوره آل عمران، آيه 110.
100. سوره بقره، آيه 143.
101. سوره توبه، آيه 119.
102. الميزان، ج1، ص249.
103. به عنوان نمونه ر. ك: ج7، ص320. به نقل از دراسات في منهاج السنة، ص256.
104. نفحات الازهار، ج6، ص286.
105. المعجم الکبير، ج11، ص 210و 211؛ کنزالعمال، ج 13، ص 108، ح 36353؛ تاريخ مدينه دمشق، ج 42، ص363؛ تفسير العياشي، ج1، ص289، ح 7؛ تفسير فرات الکوفي، ص48،ح4؛ الميزان، ج 5، ص188.
106. شواهد التنزيل، ج1، ص52؛ البدايه و النهايه، ج7، ص395؛ نظير اين روايت از تاريخ مدينه دمشق، ج42، ص363.
107. تاريخ بغداد، ج6، ص219، ح3275؛ البدايه و النهايه، ج 7، ص395؛ يناييع الموده، ج1، ص377، ح15 و ج2، ص406، ح74؛ السيره الحلبي، ج2، ص474.
108. الميزان، ج 19، ص103؛ براي موارد ديگر ر.ک: همان، ج3، ص214و 215؛ ج4، ص24، 384.
109. سوره مائده، آيه 67 به عنوان نمونه ر.ک: مجمع البيان، ج3، ص344؛ تفسيرالصافي، ج2، ص51و 52؛ الميزان، ج5، ص192-201؛ من وحي القرآن، ج8، ص260-263؛ روض الجنان، ج7، ص62-75.
110. سوره مائده، آيه 3. به عنوان نمونه ر.ک: البرهان، ج2،ص243و244، ح2919-2922و ص339؛ الميزان، ج5، ص192-201؛ من وحي القرآن، ج8، ص 46و 47.
111. سوره مائده، آيه 55. به عنوان نمونه ر.ک: التبيان، ج3، ص558و 559؛ مجمع البيان،ج3، ص325؛ البرهان، ج2، ص324-326؛ من وحي القرآن، ج8، ص227و228؛ الميزان، ج5، ص290و ج6، ص21-25.
112. سوره نساء، آيه 59، به عنوان نمونه ر.ک: روض الجنان، ج5، ص 408و 409؛ التبيان، ج3، ص236؛ الميزان، ج4، ص 388-393.
113. سوره توبه، آيه 119. به عنوان نمونه ر.ک: البرهان، ج865؛ الميزان، ج9، ص408.
114. سوره احزاب، آيه33. به عنوان نمونه ر.ک: التبيان، ج8، ص339؛ آلاءالرحمن، ج1، ص188؛ البرهان، ج4، ص452و461-470؛ الميزان، ج16، ص316-319.
115. سوره شوري، آيه23. به عنوان ر.ک: البرهان، ج4، ص 823و 824؛ من هدي القرآن، ج12، ص331-333؛ الميزان، ج18، ص46، 51و52.
116. سوره آل عمران، آيه61. به عنوان نمونه ر.ک: البرهان، ج1، ص631 و 632و 637-639؛ الميزان، ج3،ص 232-235.
117. سوره بقره، آيه 207. به عنوان نمونه ر.ک: البرهان، ج1، ص444؛ الميزان، ج2، ص99و100.
118. سوره رعد، آيه 7. به عنوان نمونه ر.ک: التبيان، ج6، ص 223؛ مجمع البيان، ج6، ص 427و 428؛ البرهان، ج3، ص232و233؛ آلاءالرحمن، ج1، ص27؛ الميزان، ج11، ص328.
119. البرهان، ج5، ص 546و 547؛ الميزان، ج 20، ص135.
منبع:کتاب علوم حديث شماره 49-50
ادامه دارد...