
در این نوشتار، با توجه به عنوان خاصی از دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان، حول محور آن به بحث و تحقیق پرداخته شده است و شامل قسمتهای مختلفی چون آیاتی از کلام اللّه مجید، روایات مأثوره، مثال عرفی، شعر، داستان اخلاقی و ... میباشد که در ادامه مطلب، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر شناخت شیطان خواهیم داشت.
متن و ترجمه دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان، دست نیازمند خود را به سوی خدای بی نیاز بلند می کنیم و می خوانیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ اِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ».
خدایا در این ماه برای من به سوی خشنودیات دلیلی قرار مده، و برای شیطان راهی به سوی من قرار مده، و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده، ای برآورنده حاجات خواهندگان.
شناخت شیطان
دشمن ازل و ابد انسان «شیطان» می باشد که از لحظه ای که بشر بر این کره خاکی هبوط پیدا کرده است، مدام در فکر اغواء و گمراهی او بوده و هست.
انسان نباید لحظه ای از فکر این دشمن جانی غافل بشود چرا که او لحظه ای دست از وسوسه بر نمی دارد و از ابتدای خلقت تا به حال چه بسیار انسانها را که به دام نابودی و سقوط کشانیده است.
انسان هر لحظه که از یاد خدا غافل شود این دشمن لعین جای ذکر خدا را در دل انسان پر ساخته و او را از ذکر خدا باز می دارد. باید دل را حریم خداوندی ساخت و از انوار یاد او آکند تا جائی برای شیطان وجود نداشته باشد.
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز
کم نگردد سوزشش آن خلق سوز
سیر گشتی سیر؟ گوید نی هنوز
اینست آتش اینست تابش اینست سوز
چون که جزو دوزخ است این نفس ما
معده اش نعره زنان هل من مزید
آیات پیرامون شیطان
آیه اول«و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربّه»1
و هنگامی که فرمودیم به ملائکه آدم را سجده کنند، سجده کردند مگر ابلیس که از جن بود پس از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد.

آیه دوم
«ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا»2
شیطان دشمن شماست پس او را دشمن خود بدارید.
آیه سوم
«فاخرج منها فانّک رجیم و انّ علیک اللعنة الی یوم الدین»3
پس خارج شو که تو رانده شده ای و بر تو تا روز قیامت لعنت باد!
آیه چهارم
«فبعزّتک لا غوینّهم اجمعین الا عبادک مخلصین»
به عزتت سوگند که همه بندگانت را گمراه می کنم مگر مخلصان را.
آیه پنجم
«انما ذلکم الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر»4
شیطان می خواهد با شراب و قمار بین شما دشمنی و کینه اندازد.
آیه ششم
«و امّا ینسینّک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین»5
و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت پس از توجه، دیگر با ستمکاران منشین.
آیه هفتم
«ثم لاتینّهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین»6
(شیطان به خدا گفت) آن گاه از جلو و پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ شان بر آنها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.

روایات پیرامون شیطان
روایت اول
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
انّ ابلیس له خرطوم کخرطوم الکلب واضعة علی قلب ابن آدم یذّکره الشهوات و اللّذات و یأتیه بالامانی و یأتیه بالوسوسة علی قلبه یشککه فی ربّه فاذا قال العبد: اعوذ باللّه السمیع العلیم خنس الخرطوم علی الکلب؛
شیطان را پوزه ای است مانند سگ که آن را در دل فرزند آدمی می نهد و او را به یاد شهوات و لذتهای نفسانی می اندازد و او را سرگرم آرزوها می کند و وسوسه را در قلب او می افکند که در نتیجه نسبت به آفریدگارش در شک و تردید واقع شود و هر گاه که آن بنده اعوذ باللّه که نوعی پناهندگی به خداوند است بگوید خرطومش را از قلبش بیرون می سازد7.
روایت دوم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
النظر سهم مشهوم من سهام ابلیس؛
نگاه بد، تیری از تیرهای زهرآلود شیطان است8.
روایت سوم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
العیون مصائد الشیطان؛
چشم دام شیطان است9.
روایت چهارم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
ایاک و الکبر فانّه اعظم الذنوب و الئم العیوب و هو حلیة ابلیس؛
از تکبر دوری گزینید که بدترین گناه و پلیدترین عیبی است که زینت شیطان است10.
روایت پنجم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
لا تجعلنّ للشیطان فی عملک نصیبا و لا علی نفسک سبیلا؛
برای شیطان در عمل خود بهره و در نفس خود راهی قرار ندهید11.
روایت ششم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
جعلوا الشیطان لامرهم مالکا و جعلهم له شرکاء ففرّخ فی صدورهم و دَبّ و درج فی حجورهم فنظر بأعینهم و نطق بالسنتهم؛
شیطان را در کارهای خود مالک قرار داده اند و شیطان هم آنها را شریک خود گردانیده. در سینه های شان جوجه کرده و به جنبش و تکاپو افتاده در کنار آنها و با چشمهای آنها می بیند و با زبانهای آنها صحبت می کند12.
روایت هفتم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
صافوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة ترکوا انفسکم و تعلوا عند اللّه درجاتکم؛
در برابر شیطان صف آرائی کنید برای جنگ با او و با مخالفت نفس بر او چیره شوید و تا نفس تان تزکیه شود و نزد خدا درجه تان بالا رود13.

روایت هشتم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
فاعتبروا بما کان من فعل اللّه بإبلیس اذا احبط عمله طویل و جهده الجهید و کان قد عبد اللّه ستة الاف سنة لا یدری من سَنَی الدنیا أو من سنی الاخرة عن کبر ساعة واحدة؛
پس از آنچه که خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت بگیرید زیرا اعمال فراوان و کوشش های مداوم را با تکبر از بین برد. او شش هزار سال عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیائی یا از سالهای آخرتی؟! اما با ساعتی تکبر همه را نابود ساخت14.
روایت نهم
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
فاحذروا عباد اللّه عدوّ اللّه ان یعدکم بدائه و ان ستفزّکم بندائه و ان یجلب علیکم بخیله و رَجِله. فلعمری لقد فوّق لکم سهم الوعید و اَغرق الیکم بالنّزع الشدید و رماکم من مکان قریب فقال «ربّ بما اغویتنی لاُزّیننّ لهم فی الارض و لاغوینّهم اجمعین»15 قذفاً بغیب بعید و رجماً بظن غیر مصیب؛
ای بندگان خدا از دشمن خدا (ابلیس) دوری کنید. مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد و با ندای خود شما را به حرکت در آورد و با لشگرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازد.
به جان خودم سوگند! شیطان تیر خطرناکی برای شما بر چله کمان گذاشته و تا حد توان کشیده و از نزدیک ترین مکان شما را هدف قرار داده است و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا! به سبب آن که مرا دور کردی دنیا را در چشمان شان جلوه می دهم و همه را گمراه خواهم کرد» اما تیری در تاریکی ها و سنگی بدون نشانه، رها ساخت16.
مثال
«شیطان» مانند «سایه» است اولاً همیشه دنبال انسان است و او را رها نمی کند و ثانیاً متناسب با خود اوست همان طوری که سایه هر انسان متناسب با اوست. اگر قد بلند باشد، سایه اش هم بلند و اگر کوتاه و یا چاق باشد سایه اش نیز همان طور است.
اگر انسان عالم باشد شیطان هم از در علم او را اغوا می کند. اگر بیسواد باشد شیطان از راه بیسوادی و نیرنگهای عوامانه و درخور فهم او و متناسب با درکش او را گمراه می سازد.
داستانهایی پیرامون شیطان
خیل ابلیس
آورده اند در روزگاران گذشته پیغمبری از پیغمبران، روزی از مسجد بیرون می رفت که ابلیس را دید بر در مسجد نشسته و علَمی در دست، طبلی بر گردن و نیزه ای در میان دارد. آن پیامبر گفت: «ای ملعون! اینجا چه می کنی و اینها چیست که با خود داری؟»
گفت: «من هر روز با همین وضع درِ مسجد می آیم و چون مردم سلام نماز خود را گفتند شروع به طبل زدن می کنم که سه آواز از صدای این طبل بر می خیزد.
ندای اول می گوید: «الطمع! الطمع!». کسانی که طبع طمّاع دارند سریع بیرون می آیند و به طمع اینکه مبادا کسی به چیزی بیشتر از آنها دست پیدا کند سریع بیرون می آیند و به وسوسه من در زیر بیرق من جمع می شوند و وقتی که مرگ آنها فرا می رسد این نیزه زهرآلود را به قلبشان می زنم تا در دلشان نسبت خدا تردید افتد و بی ایمان از دنیا روند.
ندای دوم طبل می گوید: «الحرص! الحرص!» و هر که دل او حرص به دنیا وجود دارد زود از مسجد بیرون آمده و می گوید: اگر دیر حرکت کنم دیگران داد و ستد می کنند و سود می برند و من محروم می مانم و زود از مسجد خارج شده و زیر علم من می آید.
آواز سوم طبل می گوید: «المنع! المنع!» و چون این ندا به گوش بخیلان می رسد با خود می گویند: الان فقیران و درویشان پیدایشان می شود و به بخل اینکه به آنها کمک نکند زودتر از مسجد بیرون آمده و زیر پرچم من جمع می شوند. وقتی که این سه گروه از مسجد بیرون آمدند می گویم که من خیل و سپاه خود را بردم و فقط سپاه خداست که در مسجد باقی مانده است که مخلصان هستند و من گفته ام؛ «الاّ عبادک المخلصین»17.
شفاعت اهل بیت علیهم السلام
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که زنی در میان جنیان می زیست به نام «عفراء» که نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می آمد و علم می آموخت و جنیان را تعلیم می داد. چند روزی خدمت حضرت نیامد و جبرئیل از ایشان سؤال کرد که چه شده که او نزد تو نمی آید.
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «خواهرش در بحر اخضر وفات کرده است و او نیز به آنجا رفته است».
وقتی که عفراء نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله برگشت، حضرت از او پرسید: «از عجائب چه دیدی؟»
گفت: «یا رسول خدا! ابلیس را دیدم که در بحر اخضر بر سنگی سفید ایستاده و دست به دعا برداشته بود و می گفت: خداوندا! تو سوگند خورده ای که مرا در دوزخ کنی. من صبر می کنم تا سوگند خودت را عملی نمایی، بعد از آنکه من بگویم خداوندا به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین مرا از آتش دوزخ خلاصی ده ولی می دانم که خلاصم می کنی.
آن گاه من به ابلیس گفتم: این چه دعای است که می نمائی؟
گفت: پیش از خلقت آدم مدت هفت هزار سال این نامها را دیدم که بر ساق عرش نوشته شده، دانستم که گرامی ترین خلق نزد خدا هستند که آنها را شفیع روز محشر قرار داده و هر که به دامن اینها چنگ زند از آتش دوزخ خلاصی پیدا می کند»18.

دیدار ابلیس و سلیمان
نقل شده است که روزی شیطان به صورت پیری در آمد و نزد حضرت سلیمان رسید. حضرت سلیمان به او گفت: «تو با امت موسی چه می کنی؟»
شیطان جواب داد: «حب دنیا را بر دلهایشان می اندازم»
حضرت پرسید: «با امت عیسی چه می کنی؟»
گفت: «آنها را تثلیث و شرک از راه به در می نمایم»
پرسید: «با امت خاتم چه؟»
گفت: «آنها را وا نمی گذارم تا درهم و دینار را پیش ایشان محبوب تر از لااللّه الااللّه قرار دهم». سلیمان در جواب او گفت: «اعوذ باللّه منک».
ولایت
جوانی سخت مریض می شود و در بستر احتضار می افتد. شخصی که بالای سر او نشسته بود شروع به تلقین شهادتین به او نماید. جوان به سختی «لا اللّه الا اللّه» را می گوید. سپس «محمّد رسول اللّه» را به او تلقین می نماید. آن را نیز به سختی بیان می کند اما هر کار می کند که «اشهد ان علیاً ولی اللّه» را بگوید جوان نگفته و با اشاره می گوید که نمی گویم و پس از آن از هوش می رود. او را به بیمارستان می برند اما پس از چند روز حال جوان بهبود پیدا می کند و از بیمارستان مرخص می شود.
شخصی که به او تلقین می کرد از او جریان نگفتن شهادت آخری را می پرسد. جوان می گوید: «آن وقتی که مرا تلقین نمودی شهادتین را به صورت زنجیری می دیدم که دارای سه حلقه بزرگ که روی حلقه اول «لا اللّه الا اللّه» و در حلقه دوم «محمد رسول الله» و روی حلقه سوم «علی ولی اللّه» حک شده بود که یک سر این زنجیر در دست من بود و سر دیگر آن در دست شیطان، که هیکل او وحشت آور بود قرار داشت.
در دست دیگر او نیز یک کیسه بود که همه دارائی های من داخل آن بود. وقتی دو شهادت اول را گفتم، او زنحیر را به سختی می کشید و می گفت: اگر شهادت سوم را بگویی تمام دارایی ات را می برم و من از ترس اینکه ثروت و دارائی ام را نبرد و شهادت سوم را نمی گفتم. اما با همه این احوال حاضر به رها کردن زنجیر شهادتین نیز نبودم. در همین حین سیدی نورانی وارد شد و پایش را بر دست او گذاشت و فشار داد و او نیز کیسه و زنجیر را رها کرد و دیگر من نفهمیدم چه شد و خود را در بیمارستان یافتم»19.
زینت عابدان
شبی از شبها حضرت امام سجاد علیه السلام در محراب مشغول راز و نیاز بودند که شیطان به صورت اژدهائی بزرگ بر حضرت وارد شد که ایشان را از عبادت باز دارد ولی حضرت هیچ توجهی به او نمی کرد. سپس آمد و شصت پای حضرت را به دندان گرفت و فشرد تا حضرت از حالت نماز خارج شود ولی باز هم نتوانست.
ناامید و خاسر نشست تا نماز حضرت تمام شود. وقتی که نماز حضرت تمام شد حضرت به او فرمود: «اخسأ یا ملعون؛ دور شو ای ملعون!» و این گونه شیطان را از خود دور کرد سپس آوازی از آسمان آمد که؛ «انت زین العابدین» و تا سه مرتبه تکرار نمود. کسی گوینده را ندید و از آن پس حضرت به این لقب متصف شد20.

داستان علماء
حاج امامقلی نخجوانی رحمه الله
«حاج امامقلی نخجوانی» که استاد مرحوم «آقا سید حسین قاضی» بود و در نزد مرحوم «آقا سید قریش قزوینی» در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی می کرد، می گوید:
«پس از آن که به سن کهولت و پیری رسیدم، شیطان را دیدم که هر دوی ما بالای کوهی ایستاده ایم من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فرا رسیده و اگر ممکن است از من درگذر!
شیطان گفت: این طرف را نگاه کن. وقتی نظر کردم دره بسیار عمیقی را دیدم که از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت می ماند.
شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو بند گردد جای تو در ته این دره خواهد بودکه تماشا می کنی!»21.
سخن پایانی
عبادت حضرت امام علی علیه السلام
«ابو درداء» به نقل «عروة بن زبیر» می گوید: در مسجد مدینه خطاب به مردم گفتم: «آیا می دانید پارساترین مردم کیست؟» گفتند: «شما بگویید»
گفتم: «امیرالمؤمنین علی علیه السلام!» و آن گاه خاطره ای نقل کردم که؛ ما و تعدادی از کارگزاران با حضرت امام علی علیه السلام در یکی از باغ های مدینه کار می کردیم. به هنگام عبادت علی علیه السلام را دیدیم که از ما فاصله گرفت و در لابلای درختان ناپدید شد. با خود گفتم شاید به منزل رفته است. اما چیزی نگذشت که صدای محزون او را شنیدم که با خدا راز و نیاز می کرد.
آرام خود را به نزدیکی او رساندم دیدم که بی حرکت در گوشه ای افتاده و آن قدر گریسته که صورتش خیس از اشک است. با خود گفتم که شاید از شدت شب زنده داری خوابش برده است اما مدتی گذشت و دیدم که اصلاً حرکت نمی کند. نزدیکش رفتم و هر چه او را صدا زدم و تکانش دادم بیدار نشد. خواستم او را بنشانم اما دیدم که مثل یک چوب خشک بدنش سنگین و بی حرکت شده و با گریه فریاد زدم: «انا للّه و انا الیه راجعون».
او را رها کردم و به طرف خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دویدم و شتابان و گریان در زدم و ایشان را خبر کردم. به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام گفتم: «چه نشسته اید علی را دیدم که بعد از عبادت مانند چوب خشکی، بی جان روی زمین افتاده و هر چه او را تکان دادم جوابم را نداد».
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند: «به خدا قسم که این عادت علی است و همیشه در عبادت از خوف خدا از هوش می رود».
سپس برگشتم و مقداری آب به صورت حضرت پاشیدم و به هوش آمد. سپس مرا گریان دید جریان را به او گفتم. حضرت امام علی علیه السلام به من فرمودند: «پس فردای قیامت که مرا فرا می خوانند مرا چگونه خواهی دید؟» به خدا قسم که هیچ کس را به این نحوه در عبادت ندیده ام22.
پینوشتها:
1. کهف/50.
2. فاطر/6.
3. حجر/34.
4. مائده/91.
5. انعام/68.
6. اعراف/17.
7. میزان الحکمة/10/452.
8. الحکم الزاهرة.
9. میزان الحکمة/10.
10. اقوال الائمة/8/188.
11. همان.
12. همان.
13. همان.
14. خطبة قاصعه.
15. حجر/39.
16. همان.
17. مصابیح القلوب/104.
18. مصابیح القلوب/31.
19. داستانهای شگفت/195.
20. حدیقة الشیعه/511.
21. رساله لب اللباب/76.
22. امالی شیخ صدوق/279.
منبع:
ضیافت نور (پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان)، ابوالفضل هادیمنش، ناشر: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1380ش.