جستاري در اهداف سفرهاي حديث پژوهي(2)
1. اهميت موسم حج در نقل و انتقال احاديث
رجوع مردم به ائمه اطهار(ع) منحصر به شيعيان نبود، بلکه بزرگان زنادقه، معتزله، حنفيه و ديگر مذاهب به قصد مناظره و مباحثه نزد حضرات(ع) مي آمدند؛ ازجمله زنادقه ابن ابي العوجاء، ابن طالوت و ابن الاعمي،(1) معتزله عمروبن عبيد، واصل بن عطا و حفص بن سالم (2)و بزرگ حنفيه نعمان بن ثابت(3) نزد امام صادق(ع) آمدند.
در ميان شيعيان نيز افرادي بودند که با درک جايگاه علمي و الهي معصومان(ع) در پي پاسخ مجهولات خويش، ائمه(ع) را هرجا که مي يافتند، مقصد حرکت خود قرار مي دادند؛ ازجمله:
الف. گروهي معصوم را در حال طواف ديده و درباره مناسک حج مي پرسيدند؛ علي بن زيد صاحب السابري در مورد نيابت حج ميتي در کوفه از ابوحنيفه پرسيده بود و درحال طواف امام صادق(ع) را ديد و به فتواي نادرست ابوحنيفه پي برد.(4) با سفيان ثوري،(5)، زيد شحّام(6) و ابن ابي عوانه(از موالي بني اميه)،(7) هريک جداگانه از امام صادق(ع) در کيفيت استلام حجرالاسود توسط پيامبر اکرم(ص) پرسيدند و علت تفاوت عمل امام(ع) را جويا شدند.
ب. عده اي در پي پاسخ سوال ديگران نزد امام مي رفتند؛ ازجمله: داود الرقي که يکي از خوارج سوالي از او در مورد آيه (من الضان اثنين و من المعزالثنين) پرسيد و چون نمي دانست، حج گزارد و از امام صادق(ع) جواب را براي او آورد و مرد خارجي با شنيدن پاسخ صحيح، بلافاصله به سرچشمه و گوينده اصلي پي برد. (8)
ج . افرادي نيز با ديدن امام در صفوف طواف، به هر نحو ممکن، از محضر حضرتش بهره مي بردند.(9)
2. تاثير در بهبود اوضاع فرهنگي – ديني شهرهاي مقصد
1.احمدبن شعيب نسايي صاحب السنن بود که با سفر به بلاد شام و ثغور (شهرهاي مرزي) با ديدن ازدياد منحرفان از اميرالمومنين علي(ع) در شهر رمله اقدام به تاليف کتاب الخصائص في فضل علي بن ابي طالب و اهل البيت(ع) نمود و روايات فضايل معاويه را مورد نقد و جرح قرارداد.(10)
2. صاحب دومين کتاب از کتب اربعه شيعه، شيخ صدوق، کتاب من لايحضره الفقيه را در قصبه ايلاق شهر بلخ، در پي درخواست يکي از دردآشنايان دين به نام شريفه الدين نعمه، ودرک شرايط مردم آن ديار، که از کانون علمي عالم اسلام دور بودند- به نگارش درآورد(11)
3. همچنين ايشان در پي درک سرگرداني شيعيان در امر امام غايب(عج) و مشاهده شبهات و اختلافات رايج مردم، خطر بزرگي احساس نمود و براي حفظ شيعه از شر فتنه و فروپاشي حتمي به مبارزات فکري و مباحثات علمي پرداخت. ازجمله تلاش هاي گران مايه اين عالم، مجالس متعدد مناظره با مخالفان در ري نزد رکن الدوله بويهي، در نيشابور پس ازمراجعه از زيارت امام رضا(ع) و در بغداد بود( 12) که به نگارش آثاري همچون رساله في الغيبه الي الري و المقيمين بها، کتاب مساله نيشابور و الرساله الي بغداد، انجاميد(13) و اگر سفرهاي شيخ به اين بلاد و مشاهده مستقيم اوضاع عقيدتي پيروان مذهب نبود، ضربه اي بزرگ به اعتقادات شيعيان در امر حجت(عج) واردمي گرديد.
در کنار اين سفرها سيطره توجه شيخ، نيازهاي علمي و عقيدتي مردم بلاد ديگر را نيز دربرگرفت. اين مطلب ازآثار برجاي مانده از مکاتبات شيعيان با ايشان مشهود است؛ از آن قبيل: جواب سوال هاي رسيده از قزوين، مصر، بصره، مداين، و نامه ايشان به ابومحمد فارسي است. (14)
3. کسب علوم مختلف حديث
نکته بسيار پراهميت، تاثيري است که ائمه اطهار(ع) درآموزش علوم مختلف به اصحاب مخصوص خويش داشتند؛ مثلا خاندان اعين – که برخي از ايشان(حمران، بکير، زراره و ...) مصاحبت و شا گردي چندين امام معصوم(ع) را در مدينه و مکه و ديگر شهرها زينت زندگي خود دارند – همه مسافراني از کوفه بودند.
توجه به فرمايش امام صادق(ع) درباره زراره بن اعين(20) روشن مي سازد که حفظ و نگهداري احاديث معصومان(ع) در زماني که انواع فرق و مکاتب انحرافي، اعم از زنادقه، مرجئه، غلات و ...بازار گرمي براي خويش داشتند، منحصر به ثبت الفاظ ظاهري حديث در يک مصحف نيست، بلکه قطعا چنين امري علم وافر زراره را به فقه الحديث و ضوابط جعل و وضع حديث مي رساند.
در مورد ابان بن تغلب کوفي- که از اصحاب مورد اعتماد سه امام سجاد، باقر و صادق(ع) بود و کتاب وزيني همچون غريب القرآن داشت – قابل درک است که دليل فرمايش امام باقر(ع) به او، نسبت به جلوس در مسجد مدينه و فتوا دادن(21)، وسعت دانشش و لزوم آموزش آن به ديگر مردم جوياي علم است.
سه تن ديگر از موثق ترين شاگردان معصومان(ع) مومن طاق، هشام بن حکم و محمد طيار همگي اهل کوفه بودند که جذبه علمي و معنوي امامان شيعه ايشان را به تجمع در مدينه سوق داد و به ترتيب، در علم «کلام»، «امامت» و«قدر و استطاعت» فرزانه اي مورد تاييد امام خويش شدند. (22)
يونس بن عبدالرحمن نيز از ديگر ياران کوفي امامان کاظم و رضا(ع) است که کتب بسياري از جمله اختلاف الحديث و العلل را نگاشت (23) و چنان در علوم آموخته از پيشوايان برحق سرآمد گرديدکه فضل بن شاذان اثر اين تعليم و تعلم را نگارش هزار جلد کتاب در رد مخالفان مذهب از يونس دانسته است.(24)
از موارد انتقال علوم توسط دانشمندان اهل سنت نيز بايد از افراد زير ياد کرد:
ابوعبيد قاسم بن سلام(متولد هرات)، در بغداد به توضيح و تدريس غريب الحديث پرداخت و کتاب هايي در اين باب تصنيف نمود.(25)
از اهداف سفر محمدبن اسماعيل بخاري صاحب الصحيح و عثمان بن سعيد دارمي صاحب السنن، به شهر بصره نزد علماي آن، بويژه علي بن مديني آموختن علوم حديث بود. نيز بخاري نقدالرجال(26) و دارمي علل الحديث(27)را اختصاصا فرا گرفتند.
همچنين، اواخر قرن سوم با سفر سليمان شاذکوني به بغداد، احمدبن حنبل اطرافيان را به آموختن نقدالرجال از وي ترغيب نمود. (28)
4. اخذ کتب حديث
دانشمندان شيعه
در کوفه: علي بن جعد بغدادي«صحيفه سفيان بن عيينه» را گرفت(30)، فضل بن شاذان کتاب عبدالله بن بکير را ازحسن بن علي بن فضال گرفت(31) و احمدبن محمدبن عيسي اشعري در ملاقات حسن بن علي بن وشاء کتاب علاء بن رزين قلاء و ابان بن عثمان احمر را فراگرفت.(32)
در بغداد: ابن عقده توسط ابن الجعابي از ابن صاعد مسند علي بن ابي طالب(ع) را فراگرفت.(33)
در ريّ: صحاک بن مزاحم کوفي از سعيد بن جبير تفسير ابن عباس را گرفت(34) و ابومحمدعبدالباقي بصري از عبدالرحمان نيشابوري سه تصنيفش به نام هاي الحجج و البراهين در مورد امامت حضرت امير (ع) و اولاد يازده گانه ايشان(ع)، المذهب في المذهب و رسائل البصره را شنيد.(35)
همچنين ابوالحسن علي بن حاتم قزويني در سال 306 ق، ابوالقاسم حميدبن زياد کوفي را که به نينوا نقل مکان کرده بود – ملاقات کرد و کتاب الرجال وي را بر او عرضه کرد و اجازه نقل ديگر کتب او را گرفت.(36)
هارون بن موسي تلعکبري(م 385ق) از بزرگان علماي شيعه است که در طي سفرهاي متعددش اجازه نقل آثار بسياري را گرفت و کتاب هاي فراواني را از صاحبان اوليه اش شنيد؛ ازجمله: براهين الائمه (ع) از سعيد بن احمد ابوالقاسم غراد کوفي(37)، زهرالرياض از عبدالله بن فضل ابوعيسي کوفي(38)، کتاب النور لمن تدبره از حيدربن محمد سمرقندي(39)، نوادرالحکمه و الامامه از محمدبن احمدبن يحيي اشعري قمي(40)، کتاب الفرائد از محمد بن قاسم ابوعبدالله کوفي سوداني(41) و بسياري کتب ديگر.
دانشمندان اهل تسنن
در مکه: يحيي بن سعيد قطان به کتب ابن جريح(43)، علي بن عبدالله مديني به کتب شافعي(44) و ابومحمدعبدالله اصيلي به صحيح البخاري(45) دست يافتند.
در بصره: يحيي بن معين کتاب حمادبن سلمه را از موسي بن اسماعيل تبوذکي شنيد (46) و ابويعقوب اسحاق بن ابي عمران از ربيع المبسوط را شنيد. (47)
در بغداد: ابن ابي شريح هروي از ابوالقاسم بغوي الجعديات را شنيد.(48)
در يمن: ابوسفيان محمدبن حميد معمري از معمر بن راشد کتبش را تحصيل نمود(49) و يحيي بن معين واحمدبن حنبل و ابوخيثمه زهير بن حرب کتب عبدالرزاق(50).
در مصر: ابوعلي حسن بن حبيب حصايري از ربيع مرادي کتاب الام را گرفت(51) و ابن الاحمر محمدبن معاويه از ابوعبدالرحمان نسايي السنن الکبيرش را شنيد.(52)
در قيروان: محمدبن وضاح از موسي بن معاويه صمادحي المصنف وکيع بن جراح راگرفت(53) و قاسم بن اصبغ از بکربن حماد المسند مسدد بن مسرهد را شنيد.(54)
در خراسان: ابوسليمان داود بن علي بغدادي از اسحاق بن راهويه المسند و التفسير را شنيد(55) و ابوعبدالله صفار اصبهاني از حسن بن سفيان المسندش را فراگرفت(56) و دعلج بن احمد سجستاني در نيشابور مصنفات ابن خزيمه را به دست آورد.(57)
5. نشر کتب حديث
دانشمندان شيعه
ابان بن ابي عياش کتاب سليم بن قيس هلالي را همراه خود به ديار شيراز و بصره برد.(59)
ابراهيم بن محمدبن سعيد ثقفي کوفي( م 283ق) که در ابتدا زيدي مذهب بود و سپس به اثناعشريه گرايش يافت و کتابي به نام المعرفه در مناقب و مثالب مشهور نگاشت که کوفيان از او خواستند آن را کناري نهاده و نشر ندهد، اما او پس از جويا شدن از بدترين شهرها از نظر رفتار با شيعيان، روانه آنجا (اصفهان) شد و قسم ياد نمود که جز در آن شهر روايت نکند و تلاش بزرگان براي دعوت او به شهر قم سودي نداشت. نجاشي براي او بيش از چهل کتاب برشمرد که بيش تر آنها در بزرگداشت خاندان عصمت و طهارت و حقوق غصب شده ايشان است. (60)
عالم بزرگوار ابراهيم بن هاشم کوفي قمي(قرن3)، اولين کسي است که روايات کوفه را در شهر قم نشر داد. او کتاب هاي خود را همچو النوادر و قضايا اميرالمومنين(ع) را -که در زمره روايات منتقل شده از کوفه به شمار مي رفتند، در ميان دوست داران احاديث معصومان(ع) منتشر ساخت.(61)
ابوالقاسم حيدربن شعيب طالقاني کتب فضل بن شاذان را در بغداد نقل نمود.(62)
علي بن محمدابوالحسن قزويني قاضي در سال 356ق، وارد بغداد شد و بخشي از کتب مفسر بزرگ شيعه محمدبن مسعود عياشي را با خود وارد اين ديار نمود و اولين فردي بود که کتب اين عالم فرزانه را وارد اين شهر دانشمندنشين در آن روزگار نمود.(63)
از همه مهمتر، صاحب اولين کتاب از کتب اربعه شيعه(الکافي)، محمدبن يعقوب کليني است که در طي بيست سال کتاب گرانقدرش را نگاشت و آن را در طول سفر به بغداد، در ميان علاقه مندان روايات معصومان(ع)، گسترش داد و به شهادت شيخ طوسي در سال 327ق، «باب الکوفه» شهر بغداد«درب السلسله» مکان تعليم او بود و شيخ در آن سال جميع مصنفات و احاديث اين عالم فخيم را به گونه مستقيم از او شنيده و اجازه نقل آن را گرفت.(64)
دانشمندان اهل سنت
ابواسحاق ابراهيم بن محمدنيشابوري(م308ق) در راه حج صحيح مسلم را وجاده (66) نقل نمود.(67)
ابوعوانه يعقوب نيشابوري(م 316ق) اولين کسي بود که مذهب وکتب شافعي را وارد اسفراين نمود.(68)
ابن الاحمر محمدبن معاويه(م358ق) السنن الکبير نسايي را در اندلس نقل نمود.(69)
6. نگارش کتب حديث
برخي نيز، بيش تر مسموعات حديثي شان، در احکام و مسائل فقهي بود. از اين رو، کتبي در فقه الحديث و فقه تابعان نگاشتند؛ نظير عبيدالله بن علي بن ابراهيم که در پي سفرهاي فراواني که داشت، کتابي به نام الجعفريه در فقه اهل بيت(ع) تدوين نمود.(72)
در ميان اهل سنت، احاديث کتاب العتبيه محمدبن احمد اندلسي(عتبي)، مستخرج از شنيدههاي او از مالک بن انس بود. (73) يا محمدبن مفرج قاضي که پس از سماع از دويست و سي شيخ در جريان سفرهايش، فقه حسن بصري را در هفت مجلد، فقه زهري را در اجزاي بسيار و مسند قاسم بن اصبغ را براي حاکم مستنصر جمع آوري نمود.(74)
برخي، در شهرهاي مقصد سفرشان، معلومات خويش را در موضوعات مختلف حديثي در قالب کتاب درآوردند؛ نظير ابومحمد مومن قمي( م 340ق) شيخ شيعيان قم در عصر خويش که در سفر به کوفه کتابي در زيارت اين شهر و مساجد و ديگر فضايل آن نگاشت.(75)
و شيخ صدوق کتاب هاي عيون اخبار الرضا(ع) و کمال الدين و تمام النعمه را در شهرهاي خراسان به رشته تحرير درآورد(76) و چندين بخش از کتاب الامالي را در مشهد الرضا(ع) نوشت. او درسال 367ق و مجلس 25 و 26 اين کتاب و در سال 368ق، هنگام سفر به ماوراءالنهر در طي اقامتش در مشهدالرضا(ع) مجالس 94 و 95 و 96 را املا کرد. (77)
و در نهايت گروهي ثمره و عصاره سفرشان را پس از گزينش و گلچين بهترين ها در قالب کتاب و دست نوشته تصنيف نمودند؛ نظير محمدبن ادريس ابوحاتم رازي که پس از طوايف بلاد اسلام به تدوين و تصنيف مسموعاتش و بررسي جرح و تعديل آنها پرداخت.(78)
4. خاتمه
«فراگيري» اعم است از اخذ اوليه حديث، حفظ و اتقان احاديث گذشته، آگاهي از وجود راوياني که به تقليل سند کمک مي کنند، به دست آوردن مجموعه ها و کتاب هاي حديث، آموختن علوم مربوط به حديث و مذاکره در فهم و نقد آنها و «فرادهي» شامل انتقال احاديث و کتاب هاي مدون آن به بلاد مختلف بخصوص شهرهاي دور از مرکز اسلام و آموزش علوم جديد در درک و نقد حديث است.
البته، به يقين، با گسترش منابع و بررسي جزئي زندگاني هريک از راحلان حديث، حقايق بيشتري از انگيزه و مقاصد سفرهاي حديث پژوهي به دست مي آيد که سبب مي شود اين تحقيق و امثال آن را پايان کار ندانيم.
کتابنامه
- اختيار معرفه الرجال، محمدبن حسن طوسي(م 460ق)، تحقيق: ميرداماد و محمدباقر حسيني و سيد مهدي رجايي، قم: موسسه آل البيت(ع) 1404ق.
- الرشاد في معرفه علماء الحديث، خليل بن عبدالله(م446ق) تحقيق: محمدسعيد ادريس، رياض: مکتبه الرشد، 1409ق.
- «الاسناد نشأته و اهميته»، حارث سليمان الضاري، مجله کليه الشريعه، رئيس تحريريه: دکتور عبدالله محمدالجبوري، جامعه بغداد، مطبعه بابل، شماره 5، 1399ق.
- اعيان الشيعه، سيد محسن امين، تحقيق و استدراک: حسن امين، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
- الاکمال في اسماء الرجال، خطيب تبريزي(م741ق) تعليق: اسدالله انصاري، قم: موسسه اهل بيت (ع)، بي تا.
- الامالي، محمدبن علي صدوق(م381ق)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلاميه، قم: موسسه البعثه، 1417ق.
- الانساب، عبدالکريم سمعاني(م562ق)، تعليق: عبدالله عمرالبارودي، بيروت: دارالجنان، اول، 1988م.
- بحارالانوار، محمدباقر مجلسي(م1111ق) بيروت: موسسه الوفاء، 1403ق.
- بغيه الملتَبِس في تاريخ رجال اهل الاندلس، الضبّي(م599ق)، تحقيق: ابراهيم الابياري، قاهره: دارالکتب المصري و بيروت: دارالکتاب البناني، 1410ق.
- تاريخ ابن معين(به روايت الدوري)، يحيي بن معين(م 233ق)، تحقيق: عبدالله احمدحسن، دارالقلم، بي تا.
- تاريخ بغداد او مدينه السلام، خطيب بغدادي(م463ق)، تحقيق: مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت: دارالکتب العلميه، اول، 1417ق.
- تاريخ علماء الاندلس، عبدالله بن فرضي(م403ق)، تحقيق: ابراهيم الابياري، بيروت: دارالمکتب الاسلاميه، 1403ق.
- التاريخ الکبير، محمدبن اسماعيل بخاري(م256ق)، بيروت: موسسه الکتب الثقافيه، 1407ق.
- تدريب الراوي في شرح تقريب النووي، عبدالرحمن سيوطي(م911ق) تحقيق: عبدالوهاب عبداللطيف، مصر: مطبعه السعاده، 1386ق.
- تلخيص مقياس الهدايه، علي اکبر غفاري، تهران: جامه الامام الصادق(ع)، 1369ش.
- تهذيب الکمال في اسماء الرجال، جمال الدين يوسف مزي(م654-742ق)، تحقيق: دکتر بشار عواد معروف، بيروت: موسسه الرساله، دوم، 1408ق.
- تهذيب المقال في تنقيح کتاب الرجال، سيد محمد موحد ابطحي، قم: ابن المولف، اول ، 1412ق.
- الجامع الصحيح، محمدبن اسماعيل بخاري(م256ق)، بيروت: دارالفکر، 1401ق.
- الجامع لاخلاق الراوي، خطيب بغدادي(م436ق)، تحقيق: محمد عجاج خطيب، بيروت: موسسه الرساله، 1412ق.
- الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم رازي، حيدرآباد: دائره المعارف العثمانيه، اول، 1372ق.
- الحياه العلميه في مکه(خلال القرنين الثاني و الثالث الهجريين)، عبدالعزيز بن راشد السنيدي، رياض: مکتبه ملک فهد الوطنيه، اول، 1424ق.
- الرجال، شيخ طوسي، تحقيق: جواد قيومي اصفهاني، قم: موسسه نشر اسلامي، 1415ق.
- رجال ابن داود، ابن داوود حلي(م707ق)، نجف: المطبعه الحيدريه، 1392ق.
- رجال الشيعه في الاسانيد السنه، محمدجعفر طبسي، موسسه المعارف الاسلاميه، اول، 1420ق.
- رجال النجاشي، احمدبن علي نجاشي(م450ق) تحقيق: سيدموسي شبيري، قم: موسسه نشر اسلامي، 1416ق.
- الرحله في طلب حديث، خطيب بغدادي(م463ق)، محقق: نورالدين عتر، بيروت: داراکتب العلميه، 1395ق.
- السنه قبل التدوين، محمد عجاج خطيب، قاهره: مکتبه وهبه، دوم، 1408ق.
- سنن الدارمي، عبدالله بن بهرام دارمي(م255ق)،دمشق: مطبعه الاعتدال، بي تا.
- سيراعلام النبلاء، شمس الدين محمد ذهبي(م748ق)، تحقيق: محب الدين ابوسعيد عمربن غرامسه العمروي، بيروت: دارالفکر، اول، 1417ق.
- صحيح مسلم، مسلم بن حجاج قشيري(م261ق)، بيروت: دارالفکر، بي تا.
- «علم رجال و مساله توثيق»، محمدباقر بهبودي، تهران: کيهان فرهنگي، ش8، بهمن 1370.
- العين، خيل بن احمد فراهيدي(م175ق)، تحقيق: مهدي مخزومي و ابراهيم سامرايي، قم: دارالهجره، 1409ق.
- فتوح البلدان، احمدبن يحيي بلاذري(م279ق)، تهران: نشر نقره، 1367ش.
- الفصل في الملل و الاهواء و النحل، علي بن حزم(م456ق) مصر: مطبعه الادبيه، اول، 1317ق.
- الفهرست، محمدبن حس طوسي، تحقيق: محمدجوادالقيومي، موسسه النشر الفقاهه، اول، 1417ق.
- الکافي، محمدبن يعقوب کليني(م 329)، تحقيق: علي اکبر غفاري، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1388ق.
- کتاب سليم، سليم بن قيس هلالي، تحقيق: محمدباقر انصاري زنجاني خوئيني، بي جا، بي نا، بي تا.
- کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، تحقيق: علي اکبر غفاري، قم: موسسه نشر اسلامي، 1405ق.
- لسان العرب، محمدبن مکرم بن منظور(م 711ق) بيروت: دارصادر، 1955م.
- المحدث الفاصل بين الراوي و الواعي، حسن بن عبدالرحمن رامهرمزي(م265-360ق)، تحقيق:دکتر محمد عجاج خطيب، بيروت: دارالفکر، 1404ق.
- مدرسه الحديث في البصر حتي القرن الثالث الهجري، امين القضاه، بيروت: دار ابن حزم، اول، 1419ق.
- مدرسه الحديث في القيروان من الفتح الاسلامي و الي منتصف القرن الخامس الهجري، حسين بن محمد شواط، رياض: الدارالعالميه للکتاب الاسلامي، اول، 1411ق.
- مدرسه الحديث في اليمن، محمد علي کبسي، يمن: جامعه صناء، 1425ق.
- المستدرک علي الصحيحين، محمدبن محمد حاکم نيشابوري(م405ق)، محقق: دکتر يوسف مرعشلي، بيروت: دارالمعرفه، 1406ق.
- مستدرکات علم رجال الحديث، علي نمازي شاهرودي، تهران: چاپخانه شفق، 1412ق.
- معجم البلدان، ياقوت حموي(م626ق)، بيروت: داراحياء التراث العربي، بي تا.
- معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه، سيد ابوالقاسم خويي(م1413ق)، پنجم، بي جا، بي نا، 1413ق.
- معجم مقاييس اللغه، ابوالحسين احمد بن فارس( م 395ق)، تحقيق: عبدالسلام محمدهارون، قم: مکتبه الاعلام الاسلامي، 1404ق.
- معرفه علوم الحديث، حاکم نيشابوري، تحقيق: احمدبن فارس السلوم، بيروت: دارابن حزم، 1424ق.
- مقدمه ابن صلاح في علوم الحديث، عثمان بن صلاح(م642ق)، بيروت: دارالکتب العلميه، 1409ق.
- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، تحقيق، علي اکبر غفاري، قم: انتشارات اسلامي، 1404ق.
- نهايه الدرايه، سيدحسن صدر، تحقيق: ماجدالغرباوي، بي جا، نشر المعشر، بي تا.
- النهايه في غريب الحديث والاثر، ابن الاثير الجزري(م360ق)، تحقيق: طاهر احمد الزاوي و محمودمحمدالطناحي، بيروت: المکتبه العلميه، بي تا.
- الوجيزه حبل المتين، بهاء الدين محمدبن حسين بهايي(م1031ق)، قم: انتشارات بصيرتي، بي تا.
پي نوشت:
1. بحارالانوار، ج 10، ص 209، و زنديقي که از مصر براي مناظره با امام بن محمد(ع) راهي مدينه شد و با شنيدن عزيمت امام براي حج او نيز چنين کرد و با ملاقات امام(ع) در طواف طي براهيم کوبنده و زيرکانه حضرت از ميان جواب هاي وي، مجبور به پذيرش شکست شد(الکافي، ج 1، ص72)
2. بحارالانوار، ج 41، ص 213.
3. همان، ج 10، ص 220.
4. همان، ج96، ص118.
5. همان، ج 4، ص 404.
6. همان، ص 408.
7. همان.
8. «هذا شيء حملته الابل من الحجاز»، (بحارالانوار، ج 10، ص 216)
9. نظير فردي که در باب «بخشش» از امام کاظم(ع) سوال نمود.(الکافي، ج 4، ص 38 و 39) و مردي از بيت المقدس در باب آغاز بناي کعبه از صادقين (ع) پرسيد(همان، 4، ص 187 و 188)
10. سيراعلام النبلاء، ج 11، ص 194، ش 2588، اعيان الشيعه، ج2، ص602.
11. من لايحضره الفقيه، ص 2.
12. کمال الدين، مقدمه، ص 10.
13. رجال النجاشي، ص 392، فهرست الطوسي، ص 238.
14. کمال الدين، مقدمه، ص 8.
15. (=علم جرح و تعديل) علمي است که به نقد راويان حديث و ذکر جايگاه ايشان از نظر مدح و ذم و الفاظ مخصوص آن مي پردازد(نهايه الدرايه،ص 26)
16. علمي است که بدين امور مي پردازد: عرضه محتواي حديث بر کتاب و سنت مقطوعه، تحقيق در مورد صدور حديث و آنچه مدخليتي در فهم مدلول دارد، دقت در اين که حديث عين لفظ معصوم است يا نقل به معنا، عام و خاص و مطلق و مقيد؟
شناخت محکم و متشابه حديث، (تلخيص مقباس الهدايه، ص243-255)
17. بررسي متن احاديثي که در آن پيچيدگي اي به دليل وجود برخي الفاظ مشکل ايجاد شده است. (نهايه الدرايه، ص 29)
18. علمي است که از عيوب پنهان و پوشيده حديث که در حجيت آن اشکال ايجاد مي کند، بحث مي کند(همان،ص 29)
19. علمي است که درباره احاديثي که متعارض اند، يعني ميان مدلول آنها با يکديگر تنافي وجود دارد بحث مي کند و از چگونگي رفع ا ين تعارض سخن مي گويد(همان، ص 28)
20. اگر زراره نبود، احاديث پدرم محمدبن علي الباقر(ع) از بين مي رفت(اختيار معرفه الرجال، ج1، ص 348)
21. الفهرست، ص 57.
22. اختيار معرفه الرجال، ج2،ص 554.
23. الفهرست، ص 266.
24. معجم رجال الحديث، ج 21، ص 213.
25. سيراعلام النبلاء، ج 9، ص 183، ش1702.
26. مدرسه الحديث في البصره، ص444.
27. سيراعلام النبلاء، ج 10، ص640، ش 2366.
28. تاريخ بغداد، ج9، ص43.
29. اعيان الشيعه، ج2، ص233«علم رجال و مساله توثيق» ، سال8، ص28.
30. سيراعلام النبلاء، ج9، ص165، ش1690.
31. رجال النجاشي، ذيل رقم 72،(حسن بن عي بن فضال)، ص34،36؛ اختيار معرفه الرجال، ش993.
32. رجال النجاشي، ذيل ش80، (حسن بن علي بن وشياء)، ص39.
33. اعيان الشيعه، ج 3، ص112؛ تهذيب المقال، ج3،ص 481.
34. سيراعلام النبلاء، ج5، ص481، ش605.
35. الفهرست، ص76.
36. رجال النجاشي، ص132.
37. همان، ص180، ش473.
38. همان، ص 232، ش616.
39. الفهرست، ص64.
40. مستدرکات علم رجال الحديث، ج6، ص445.
41. همان، ج 7، ص 292.
42. المحدث الفاصل، ص 232، سيراعلام النبلاء، ج8، ص377، ش1539.
43. الحياهًْ العلميه في مکه، ص337، به نقل از سوالات ابي داود لاحمدبن حنبل، ص 350.
44. همان، ص338، به نقل از طبقات علماء الشافعيه، ص40.
45. سيراعلام النبلاء، ج12، ص558، ش3610.
46. الجرح و التعديل، ج1، ص315.
47. سيراعلام النبلاء، }!!، ص25، ش2444.
48. همان، ج 12، ص 537، ش3586.
49. المحدث الفاصل، ص231؛ الانساب، ج5، ص345.
50. مدرسه الحديث في اليمن، ص468.
51. همان، ج12، ص 59، ش 3053.
52. همان، ج 12، ص 229، ش 3247.
53. تاريخ علماء الاندلس، ج2، ص17.
54. همان، ج 1، ص406.
55. سيراعلام النبلاء، ج10، ص491، ش 2273.
56. همان، ج 12، ص 95، ش 3095.
57. همان، ج12، ص 205، ش 3219.
58. فتوح البلدان، ص 316، سيراعلام النبلاء، ج5، ص 287، ش483.
59. کتاب سليم، ص 77.
60. رجال النجاشي، ص 16،18.
61. همان، ص16.
62. اعيان الشيعه، ج6، ص 270.
63. همان، ص 267.
64. الفهرست، ص211.
65. سيراعلام النبلاء، ج8، ص 206، ش1418.
66. روشي در طرق تحمل حديث که در آن فرد کتاب يا حديثي را به خط راوي آن بيابد و با شناخت خط اول، آن را از وي روايت کند(تلخيص مقباس الهدايه، ص180)
67. همان ، ج11، ص321؛ ش 27240.
68. همان، ج 11، ص 392، ش 2752.
69. همان، ج 12، ص 229، ش 3247.
70. همان، ج 10، ص 660، ش 2382.
71. همان، ج10، ص666، ش 2390.
72. اعيان الشيعه، ج8، ص137.
73. بقيه الملتمس، ج1، ص71، ش14.
74. همان
75. رجال النجاشي، ص123، ش317.
76. الامالي، مقدمه، ص8؛ کمال الدين و تمام النعمه، ص3و4.
77. الامالي، مقدمه، ص7و8.
78. سيراعلام النبلاء، ج10، ص597، ش2236.