تبار شناسي مفهوم امنيت در اسراييل (3)
اسراييل ، به دنبال جلوگيري از تقليل اعتبار خويش ، تقويت ملموس توان نظامي دستيابي به تکنولوژيهاي تسليحاتي مدرن را مد نظر قرار داده است . اساساً از بدو تاسيس ، رهبران اين کشور همواره احساس نموده اند که باتهديدهاي جدي از ناحيه دولتهاي عربي ، با هدف نابودي حکومت غاصبانه يهود ، مواجه مي باشند . بنابراين تقويت بنيه دفاعي - نظامي کشور را که متناظر تداوم بقاء و حفظ صيانت ذات (1) مي باشد ، در سرلوحه امور خود قرار داده اند . در اين رابطه «مردخاي » اعلام داشته ، کليد پيروزي در جنگهاي امروزي ، نه قلمرو و کشور بلکه فن آوري نظامي است . از اين رو ارتش رژيم مذکور ، در مقايسه با ارتش کشورهاي صنعتي و پيشرفته «سرمايه بر » و «تکنولوژي بر » است و حتي در برخي شرايط به طور متوسط بين 1/4تا 1/3 هزينه هاي نظامي به واردات تسليحاتي بسيار پيشرفته اختصاص داده شده است .(2)
بهر حال تل آويو فرايند سياست سازي و الگوهاي تصميم گيري از روندهاي جهاني نيز متأثر است . امروزه بسط و نشر فن آوريهاي نظامي (به ويژه سلاحهاي غير متعارف ) جنبه بين المللي بيشتري به خود گرفته و بدين ترتيب قدرت نظامي نيز پراکنده تر شده است . اثرات اين وضعيت بر روي ايستارها (3) و تحليلهاي دولتمردان ، منجر به تصور وجود ناامني در محيط بين المللي مي گردد . مجموع شرايط مذکور در منطقه به يک برونداد (4) منتهي گرديده و آن تشديد روابط دو يا چند سويه با قدرتهاي هم سطح و به طور خلاصه «يافتن شرکاي استراتژيک » مي باشد . نمودار زير مطالب فوق را ترسيم مي نمايد .
اسراييل در تدوين استراتژي امنيتي خود با رهيافتي راهبردي - علمي بر «فرصتها و تهديدات » ايجاد شده بعد از فروپاشي شوروي تأکيد ويژه اي نموده است . اصولاً گفته ميشود راهبردي ، توأم با موفقيت و کارآمدي خواهد بود که اين دو مؤلفه ، از منزلت ارزنده اي در ترسيم آن برخوردار باشد . رژيم تل آويو با بهره گيري از فرصتها، روابط و مناسبات نظامي خود را با آمريکا ، فرانسه ، هند ، ترکيه و .... بسط داده است . از سوي ديگر هر چند امکان دارد اکثر دول عرب ، برخي دولتهاي برون منطقه اي و نيز خطرات ناشي از بحرانهاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي در زمره تهديدات اين کشور به شمار آيد ، ليکن با تفاسير پيشين ، دايره و حوزه «دگر » ها تحديد و منقبض شده و مرکز ثقل (5) و نقطه کانوني راهبرد امنيتي مذکور ، ايران تعيين شده است . به عبارت ديگر صهيونيستها ، مرز هويتي در تعريف « خودي / ديگري » (6) را مشخص نموده و جمهوري اسلامي را جدي ترين « دگر » شناسايي کرده اند. از منظر مقامات يهودي ادعاها و دلايلي نظير ، تلاش براي دستيابي به فن آوري اتمي ، اقدام در جهت توليد سلاحهاي شيميايي و بيولوژيکي ، حمايت از برخي گروههاي مبارز عرب و ممانعت از پيشرفت فرايند صلح در خاورميانه ، ادله مناسبي به منظور دشمن دانستن ايران به شمار مي رود . اظهارات شيمون پرز گوياي همين مسأله است . وي معتقد است :« اسراييل از سوي هيچ کشوري جز ايران تهديد نمي شود و اين دولت بزرگترين تهديد بر ضد امنيت و موجوديت اسراييل است ».(7)
از طرفي «آستانه تحمل » تل آويو ، دستيابي جمهوري اسلامي به فن آوري هسته اي تعريف شده است . وزير دفاع اسراييل در سال 1995 با اشاره به تهديدات ناشي از ايران اعلام مي نمايد :« اگر ايران مبادرت به غني سازي اورانيوم و يا پلوتونيم مورد نياز خود ، از طريق راکتورهاي موجود نمايد ، اين تأسيسات مورد تهاجم جنگنده هاي اسراييل قرار خواهد گرفت ».(8)
جهاني شدن حاصل تجميع و تبلور دقايق سازنده و پردازنده ي تمدنهاي بشري است ، که نقش انکار ناپذيري در شکل گيري ساختارها و کارکردهاي نوين و يا باز توليد آنها در عرصه نظام بين المللي بر عهده دارد . به نظر نگارنده با توجه به شاخصه هاي تعيين کننده ي «فرهنگ » ، «اطلاعات »، « اقتصاد » و »تکنولوژي» ، گفتمان سيستم جهاني به مرحله جديدي وارد گشته است . اگر در مقطعي ژئوپليتيسينها اين آموزه را طراحي و ترويج مي نمودند که هر کس بر «اورآسيا» سلطه داشته باشد بر دنيا مسلط خواهد بود ، در عصر کنوني اين نظريه مطرح است که تسلط بر مجاري «فرهنگ / اطلاعات » به عنوان « هارتلند »(9) جهاني مترادف و متناظر سيطره (10) بر کل سيستم بين المللي خواهد بود . واژه مذکور با دقت خاصي برگزيده شده زيرا «سلطه همراه با رضايت »، سيطره ناميده مي شود . در واقع کشورهايي که سهمي و بخشي را در اين قاره به خود اختصاص داده اند ، با استفاده از «فن آوريهاي قدرت » در سطح کلان جهاني ، قدرتي را اعمال مي نمايند که کمترين مقاومت را در پي خواهد داشت . آنچه بيان گرديد يکي از پيامدهاي جهاني شدن است .
همچنين باز تعريف برخي از واژگان از قبيل امنيت و ... در چارچوب همين تبعات گنجانده مي شود . تلاش دولتها جهت انطباق با شرايط جديد و تعريف مفاهيم از زاويه منافع ملي ، بازتاب مقتضيات عصر جهاني شدن است . هنز نظريه پردازان ، شناخت روح زمانه و چهره هاي قدرت حاکم بر آن و انتخاب مناسبترين گزينه راهبردي است . تأثيرات اين فرايند در ديدگاه هاي جديد دولتمردان اسراييل نيز به خوبي مشهود است ، بدن معنا که آنها به شدت نسبت به روندهاي دگرگون شده جهاني حساس بوده و بدنبال تعريف و تثبيت جايگاه خود بر اساس شرايط دگرگون شده مي باشند ، زير اهتمام خاصي به مقوله «محيط شناسي » براساس «شرايط محيطي » در کانونهاي «سياست ساز » اين رژيم به چشم مي خورد . نقل قول زير اين نکته را به وضوح نشان مي دهد :
«اسراييل ديگر جمعيتي نيست که تنها زندگي کند ... بايد به کاروان جهاني به سوي صلح ، رفع اختلاف و همکاري متقابل بين المللي بپيوندد ... اسراييل بايد خود را با تغيير واقعيتها تطبيق دهد ... دنيا ديگر در برابر ما قرار ندارد ... اين يک واقعيت جديد است ... صلح مستلزم دنيايي با مفاهيم نويني است .»(11)
تکوين مرزبنديهاي جديد منطقه اي به همراه تحول در نظام امنيتي ، در زمره آثار و نتايج فرو پاشي بلوک شرق به شمار مي آيد . بدين جهت ارزيابي مجدد اسراييل از قدرت و نحوه ايجاد »موازنه قوا » در رابطه با همسايگانش شکل مي گيرد . در اين خصوص شيمون پرز مي گويد :
« در هر صورت آنچه که فعلاً مطلوب است ، تاکيد بر واقعيت خاورميانه اي جديد ، با ابعاد جديد و ماهيت امنيتي متفاوتش مي باشد .»(12)
از ديگر سو تغيير چارچوب ، ماهيت و سازه هاي قدرت که بشدت متأثر از گفتمان متحول شده نظام جهاني است ، منجر به اثر گذاري در تمايلات و نگرشهاي مقامات اسراييلي و سعي آنها در راستاي منطبق نمودن منطبق استراتژيها با تحولات ساختاري - مفهومي در سطح روابط بين الملل گرديده است . اصولاً در قالب ادبيات امروزي ، اين گونه بيان مي گردد که زمينه بر متن اثر تعيين کننده اي دارد . به عبارتي اين زمينه ها هستند که متن سازي مي کنند ادراک صيرورتهاي نظام بين الملل ، نخبگان فکري - ابزاري اسراييل را مقيد نموده که متن راهبرد را متناسب با اوضاع جديد شالوده ريزي نمايند . جملات زير مبين پذيرش ديدگاه مذکور مي باشد :
«... با نزديک شدن به قرن بيست و يکم از ايالات متحده اين نکته را فرا گرفتيم که نمي توان تنها با اتکاء به قدرت نظامي ، خطرات و تهديدات ...را بر طرف کرد ، بلکه بايد به راه حلهاي سياسي توسل جست.. اگر قرار باشد که ما بيانگر آرمانها و آرزوهاي نسلهاي بعدي باشيم ، بر ما است که سياستهاي مدبرانه را با امنيت منطقه اي و اقتصاد بازار در هم بياميزيم .»(13)
از جمله نشانه هاي اين روند را مي توان در شاخص «هزينه هاي نظامي » مشاهده نمود . آمار و اطلاعات بيانگر اين مسأله است که سهم بخش نظامي از توليد ناخالص داخلي اسراييل که در 1989 بالغ بر 12/3 درصد بود در سال 1997 به 8/6 در صد کاهش يافته است. (14)
همان گونه که ذکر شد متن متأثر از زمينه است . تغيير نگرش و بينش دولتمردان رژيم صهيونيستي تا حدي تابعي از روند تحولات دروني جامعه مي باشد . در شرايط کنوني اسراييل به نوعي گرفتار بحران يکپارچگي است . بدين مفهوم که بين مذهبيون و لائيکها ، چپ و راست ، سفارادها (يهوديان آفريقايي - آسيايي ) ، اشکنازها (يهوديان اروپايي - آمريکايي )، متوليدن در اسراييل و مهاجران و ... شکافهاي جدي شکل گرفته است . اين گونه تصور مي شود که با از بين رفتن و به حداقل رسيدن نگراني ها و تهديدات امنيتي از ناحيه اعراب ، فرايند ملت سازي در بين يهوديان به دست فراموشي سپرده شده است . به نظر مي رسد حداقل در بين مهاجران به اسراييل ، نوعي بحران هويت در حال شکل گيري است . يک مهاجر مجاري اذعان دارد که : ما در مجارستان خودمان را يهودي مي دانستيم ولي امروز هر چه زمان مي گذرد بيش از پيش احساس مجاري بودنمان ، تقويت مي شود .
توسعه اقتصادي منجر به دگرگوني در انگيزه هاي جوانان اسراييلي شده است . در خلال سالهاي پيشين ، خدمت در نيروهاي مسلح در بين مشاغل ديگر از بالاترين منزلت اجتماعي برخوردار بود و ساز و کاري به منظور رشد و ترقي به شمار مي آمد . امروزه اين مجرا به بخش خصوصي منتقل شده است . تحولات مذکور از منظر مورخ يهودي «بني موريس » چنين تبيين مي گردد : همه خواهان ويلاي بزرگ و خودروي شخصي هستند . آنچه مهم تلقي مي شود ، چيزي است که براي «فرد » و نه جامعه خوب تشخيص داده مي شود . به بيان يک جامعه شناس ، مردم اسراييل مي توانند به جاي خدمت در ارتش ، با کار در بخش صادرات و صنعت رايانه به مملکت خود خدمت نمايند . براي خيلي از شهروندان يهودي پرسش اين نيست که براي بقاي کشور کدام اقدامات ضروري است ، بلکه بيشتر به اين مي انديشند که از لحاظ اقتصادي با کدام تدابير، بهتر مي توان در دنياي رقابتي امروز رشد کرد . بنابراين ، تغيير در ايستارها باعث تحول در ميزان تمايل نسل جوانتر براي خدمت در ارتش اسراييل شد و متعاقباً شمار رو به تزايدي از آنان به بهانه بيمارهاي رواني - جسماني از خدمت نظام وظيفه شانه خالي مي کنند . در اوت 1996 وزير دفاع وقت ، اسحاق مردخاي ، از گروهي سربازان تازه ثبت نام شده سؤال کرد ، در کجا مايلند خدمت کنند ، يکي از آنها جسورانه و با صداي بلند پاسخ داد :در پشت جبهه .(15)
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد علوم سياسي
1-Self Preservation
2-لطيفيان سعيده . معرفي کتاب «تصميم گيري براي خريد تسليحات » فصلنامه خاورميانه ، سال ششم ، شماره 20، (زمستان 1378) ، صص284-280.
3-Attitude
4-out Put
5-Nodal Point
6- Self / Other
7-روزنامه اطلاعات ، مورخ 1373/12/1.
8-متقي ابراهيم . «تحليل رفتار اسراييل در برابر جمهوري اسلامي ايران ». مجله سياست دفاعي ، شماره 18، (بهار 1376)، ص89.
9-Heartland
10-Hegemony
11-اينبار افرايم ، همان ، ص41.
12-پرز شيمون . خاورميانه جديد ، ترجمه عدنان قاروني . (تهران : مرکز مطالعات و پژوهشهاي راهبردي آسيا ، 1376). ص106.
13-همان ، ص271.
14-Sipri Year book, 1999.
15-لطيفيان سعيده .« سياست امنيت ملي اسراييل فرضيه ها و تحليل » . فصلنامه خاورميانه ، سال ششم ، شماره 17، بهار (1378) ، صص47-45.
ادامه دارد...