آشنايي با عدي بن حاتم

عدي، فرزند حاتم طايي است؛ فرزند مردي از قبيله «طي» كه در يمن سكونت داشتند و به تدريج به حجاز آمدند. پدر در سخاوت شُهره بود. عدي پس از درگذشت پدرش، رئيس قبيه طي شد. تا سال نهم هجري نصراني و از دشمنان رسول خدا بود.(1)
دوشنبه، 1 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنايي با عدي بن حاتم

آشنايي با عدي بن حاتم
آشنايي با عدي بن حاتم


 

نويسنده: مريم اسماعيلي (آرام)




 
عدي، فرزند حاتم طايي است؛ فرزند مردي از قبيله «طي» كه در يمن سكونت داشتند و به تدريج به حجاز آمدند. پدر در سخاوت شُهره بود.
عدي پس از درگذشت پدرش، رئيس قبيه طي شد. تا سال نهم هجري نصراني و از دشمنان رسول خدا بود.(1)
حاضر نبود اسلام را بپذيرد؛ حتي پس از فتح مكه، بنابراين تصميم گرفت به شام مهاجرت كند.
آماده سفر بود كه غلامانش خبر آوردند سربازان اسلام به فرماندهي علي بن ابي طالب، براي ويران كردن بت خانه ها و نشر اسلام به «طي» آمده اند.
عدي همراه خانواده اش بي درنگ به شام گريخت، ولي خواهرش سفانه اسير لشكر اسلام شد.(2)
سفانه از پيامبر در خواست كرد كه او را نزد ايل و تبارش برگرداند. پيامبر هم او را همراه مقداري پول و لباس، با كارواني كه به آنها اعتماد داشت، به نزد خانواده اش فرستاد.(3)
وقتي سفانه در شام به حضور رادر رسيد، از رفتار خوب پيامبر با مردم برايش گفت و او را به رفتن نزد آن حضرت ترغيب كرد. عدي آماده رفتن به مدينه شد.(4)
عدي در مدينه به ديدار رسول خدا رفت و حضرت او را به خانه اش برد. وي در راه، رفتار ملاطفت آميز و صبورانه پيامبر را با مردم، و زندگي ساده آخرين فرستاده خدا را مي بيند و به حضرت مي گويد: «به خدا اين از رفتارسلاطين نيست» پيامبر به او مي فرمايد: عدي! مگر دين تو «ركوسيه»(5) نيست؟ عرض مي كند: چرا! حضرت مي فرمايد: پس چرا 1/4 از درآمد قومت را مي گرفتي؟ اين كار كه در آيين تو مجاز نبود؟ عدي در ادامه گفت و گويش با رسول الله، چند خبر غيبي از ايشان مي شنود و به پيامبري حضرت مطمئن و مسلمان مي شود.(6)
عدي مسلمان گرديد و يار و همراه رسول خدا (ص) و سپس امير مؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) شد. در جنگ هاي جمل و صفين و نهروان، هم ركاب حضرت امير (عليه السلام) بود و در جنگ جمل؛ بينايي يك چشمش را از دست داد.(7)
بعد از شهادت علي بن ابي طالب (عليه السلام) عبدالله بن زبير در حضور معاويه با طعنه به عدي گفت :«يا اباطريف! در چه روزي چشم تو ضايع شد؟»
عدي پاسخ داد: «روزي كه پدرت از جنگ گريخته بود و به بدترين شكل او را را كشتند. همان روزي كه مالك اشتر به پهلوي تو نيزه اي زد و فرار را بر قرار ترجيح دادي.»(8)
عاشق مولايش، علي بود و از دشمنان او بيزاري مي جست. غم شهادت آن حضرت بر قلبش سنگيني مي كرد و سنگين تر از آن سايه حكومت سفاك معاويه بود. در همين دوران، كاري او را به قصر معاويه كشاند.
معاويه با طعنه از او پرسيد: «چرا پسران خود را نياوردي؟»
گفت: «در ركاب مولايم علي (عليه السلام) كشته شدند.»
معاويه زبان دراز كرد و گفت: «علي در حق تو انصاف داد كه فرزندان تو را به كشتن داد و فرزندان خود را باقي گذاشت؟»
عدي در جواب گفت: «من با علي انصاف ندادم كه او كشته شد و من زنده مانده ام. اي معاويه! هنوز خشم از تو، در سينه هاي ما وجود دارد. دانسته باش كه قطع حلقوم و سكرات مرگ را بر ما آسان تر است از اينكه سخني ناهموار در حق علي بشنويم.»(9)
علامه اميني مي فرمايد: «كسي در وثاقت او اختلافي ندارد و علماي اهل سنت در صحاح سته احاديث او را ذكر كرده اند.»(10)
از راويان حديث غدير است و بارها به ولايت و امامت مولايش علي شهادت داده. آنگاه كه علي (عليه السلام) حاضران را سوگند داد و از آنها خواست تا كساني كه حديث غدير را از پيامبر شنيده اند برخيزند و شهادت بدهند، عدي برخاست و به نفع حضرت شهادت داد.(11)
مانند پدرش بسيار بخشنده بود. روزي اشعث بن قيس فردي را نزد وي فرستاد تا ديگ حاتم را به امانت بگيرد. عدي ديگ را پر از مال كرد و داد. اشعث پيغام داد كه من آن را خالي مي خواستم. عدي پاسخ داد:« ما ظرف خالي را به كسي عاريه نمي دهيم.»(12)
در جنگ صفين، حضور مردان بزرگي مثل عدي و قيس بن سعد و... در لشكر علي (عليه السلام) براي معاويه سنگين بود. از اين رو، از يارانش خواست تا چاره اي بينديشند.
عبدالرحمن بن خالد عهده دار قتل عدي شد. وي رجزي عظيم براي عدي خواند و در پاسخ از عدي شنيد كه فقط از خدايش خوف دارد و كينه آن خاندان را به دل.
عدي جنگ سختي با عبدالرحمن كرد و چيزي نمانده بود كه نيزه اش به زندگي ننگين عبدالرحمن پايان دهد كه عبدالرحمن شتابان به سوي معاويه گريخت. او سرانجام در سال 67 هجري در شهر كوفه، شهر مولايش علي (ع) ديده از جهان فرو بست.(13)

پی نوشت ها :
 

1.سيد هاشم رسولي محلاتي، زندگاني محمد (ص)، ص 593
2. همان.
3. همان.
4. ابن حجر عسقلاني، اصابه، ج4، ص322؛ اسدالغابه، ج5، ص470
5. آييني است حد وسط مسيحيت و صائبي.
6. زندگاني محمد(ص)، ص 593
7. زبيدي، تاج العروس، ج1، صص 349 و 350.
8.سيد ابوالقاسم موسوي خوئي، معجم رجال الحديث، ج11، ص134.
9.سفينه البحار، ج1، صص169 و 170.
10. الغدير، ج2، ص44.
11. سيد محمدرضا حجاري، ينابيع، ص 38.
12. ابوالحسن علي بن ابي الكرم محمد، اسدالغابه، ج3، ص393.
13. اعيان الشيعه، ج8، ص143.
 

منبع: گلبرگ 120



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط