ايجاد انس به امام زمان (عج) در فرزندان
در بحث انتظار, يكى از مسائلى كه درباره ى تربيت است اين است كه اصلا چه كسى را مى خواهيم تربيت كنيم. در كار تربيتى و آموزشى كه آموزش ابزارى است براى كار تربيت , پيوسته صحبت از اهداف مى شود و امروزه هدف هاى رفتارى بيش تر مورد توجه است. اين كه مشخص شود چه رفتارى مورد انتظار است كه در نهايت آن فرد به آن برسد كه بتوانيم بگوييم آقا به اين رفتار رسيده يا نرسيده است. اگر بخواهيم دانستن را كه يك امر پنهانى است به رفتار كه امرى آشكار است تبديل كنيم, بايد فعلش را طورى ادا كنيم كه آن فعل با نام بردن يا نوشتن , قابل مشاهده باشد; هر چند اين تبديل اهداف رفتارى گام خوبى است و در جهت اين كه در تربيت در آموزش به كجا مى رسيم و به چه سمتى قدم بر مى داريم, بسيار موثر و سازنده است; ولى در عين حال انتقادهاى بسيار بزرگى در اين زمينه وارد است. و آن اين كه گاهى اگر افراد را بخواهند در قالب رفتارى تعريف كنند نمى توانند بسيارى از ابعاد شخصيتى شان را در آن قالب بريزند; بنابراين حد ميانه اى را مد نظر قرار مى دهيم; يعنى از طرفى مى گوييم بايد از يك طرف اهداف كلى را مد نظر بگيريم و از طرفى اهداف رفتارى كه آن اهداف رفتارى در حقيقت به ما نشان بدهد كه به كجا مى خواهد برسد و كجا بايد برسد. ما در تربيت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتياج داريم تا ويژگى هاى شخصيتى شخص منتظر را بيان كنيم.
وجود مقدس امام زمان(علیه السلام) در نفس الامر , در واقعيت خودش و در تكوين عالم جايگاهى دارد كه اگر كسى منتظر او باشد يا نباشد, خود او وجود مستقلى براى عالم دارد و آن وجود خليفه اللهى خداوند در عالم است; بقيت الله روى زمين است; امان اهل زمين است. خداوند, زمين را به وسيله ى او پر از عدل و داد مى كند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعيتى بايد داشته باشيم. در حقيقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظريم.
انتظار يك صفت و ويژگى است كه بايد در خودمان بپرورانيم و تجربه كنيم و مورد بحث قرار دهيم. در حقيقت انتظار, يك هديه ى الهى است براى ما انسان ها; يعنى خداوند به بعضى از انسان ها اين توفيق را عنايت كرده كه آگاه باشند كه امامى در پس پرده ى غيبت است و آگاه باشند كه بايد منتظر او باشند و خود اين مسئله, اولين صفت انسان منتظر را مى سازد.
يكى از ويژگى هاى انسان منتظر اين است كه به واقعه اى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد, ايمان دارد. اين موضوع را اگر شما با اين رويكرد ملاحظه كنيد كه اگر در وجود انسان اين قابليت بود كه بتواند وقايع آينده را پيش بينى كند, چه مى شد. يا مثلا در امريكا اگر عده اى مى دانستند چنين اتفاقى خواهد افتاد, خودشان را آماده ى اين اتفاق مى كردند.(2) خداوند دو هديه ى بزرگ به ما كرامت فرموده است: نخست اين كه قيامت را وعده داده است و در آينده اتفاق خواهد افتاد; دوم اين كه, موعودگرا است.
آينده اى را به نام عصر ظهور پيش بينى كنيم كه در آن, شيعيان منتظر دوازدهمين حجت الهى, حضرت مهدىاند. بنابر اين يكى از ويژگى هاى تربيتى انسان منتظر اين است كه به آينده اى با وقايع و ويژگى هاى خاص مى انديشد.
2. آمادگى
دومين ويژگى انسان منتظر, آمادگى است; يعنى نسل منتظر, كودك و نوجوان وجوان ما بايد بداند كه در عصر ظهور چه كاره است و داراى چه نقشى است. انسان منتظر بايد آمادگى كارگزارى حكومت جهانى داشته باشد. امام زمان(عج) به نيرو و آدمى نياز دارد كه بتواند با پديده ها و شرايط مواجه شود. اين امر كه افراد, در دوران غيبت قابليت ها و تخصص هاى خودشان را گسترش ندهند, با مفهوم انتظار, تطابق ندارد.
3. اميد به آينده ى جهان
يكى ديگر از ويژگى هاى نسل منتظر, اميدوارى و نگرش مثبت به آينده ى جهان است. اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم, تصور كنيم كه منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستيم, در راستاى اين اهداف تلاش خواهيم كرد. اديانى كه موعودگرا نيستند, يك نگرش كاملا منفى و يإسآور نسبت به جهان دارند. اگر اميد به آينده نباشد, انسان دچار افسردگى خواهد شد. اگر به آينده ى جهانى بينديشيم كه به دست بوش(3) و امثال او اداره مى شود, احساس نااميدى و خطر خواهيم كرد. سرنوشت جهان را بسيار تاسف آور و نگران كننده خواهيم ديد.
4. جهانى شدن
چهارمين ويژگى كه براى نسل منتظر مى توان در نظر گرفت اين است كه انسان از خويشتن و از خودش بيرون بيايد و جهانى شود. اصلا يكى از ويژگى هاى انتظار اين است كه انسان ها را از درون خودشان بيرون بياورد و از اين كه به مسائل جزئى و زندگى خودشان بپردازند, دورى كنند. خود محورى براى جامعه بسيار خطرناك است. كسى كه درخت را از خيابان مى كند و در منزل خويش مى كارد, انديشه ى اين آدم در حقيقت, از خودش و خانه ى خودش فراتر نمى رود.
و خود محورى يعنى اين كه خود را در حد خودش و خانه ى خودش ببيند. هر چيزى, در خانه ى او معنا دارد; در درون خانه ى او ارزش دارد; فراتر از خانه ى خودش نمى انديشد; به شهر نمى انديشد; به كشور نمى انديشد; انگار فقط همين نسل است و بس.
انتظار انسان را از خانه ى خود بيرون مىآورد و جهانى مى كند. اصلا ما مى خواهيم نسل منتظر را تربيت كنيم; نه فقط يك شهروند. اگر بخواهيم يك نوجوان را تربيت كنيم بايد بتوانيم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا كنيم. بايد به او بفهمانيم كه تو براى خودت و در چارچوبه ى خودت زندگى نمى كنى; بايد به جهان بينديشى, به حكومتى كه بر جهان حاكم است.
خوش بختانه در رگه هايى كه با عنايت خود امام (علیه السلام) در وجود جوانان, به وجود آمده, كاملا ديده مى شود كه مثلا دانش جوى مهندسى اين گونه مى انديشد كه من بايد پاسخ گوى امام زمانم باشم; امامى كه حكومت جهانى برقرار خواهد كرد. حال اگر ايشان را درك كردم كه به مقصود رسيده ام; در غير اين صورت نيز باز پاسخ گوى او هستم و براى تحقق حكومتش تلاش كرده ام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف, متاسفانه در دستگاه ها و ادارات ما برخى از افراد, گويا با همين رييس كه بالاى سرشان است مواجه اند; مثلا مى گويند «آقا تا وقتى در اين اداره وضعيت اين گونه است, من مانند شمعك كار مى كنم.» يعنى شعله ور نمى شوم. اين حرف در حقيقت حرف آدمى است كه گويى رييس اش همين كسى است كه بالاى سرش است. نسل منتظر نبايداين گونه باشد. او بايد پاسخ گوى امام زمانش باشد; يعنى هر كس كه منتظر است: كارمند, دانش جو, طلبه, پزشك و ... بايد امام زمان(علیه السلام) را بالاى سرش ببيند, نه رييس و وزير و رييس جمهور و ... را.
علاوه بر مسئله ى پيش گفته, مسئله ى نياز به ولى و مرشد است. كسى كه به او عشق بورزيم و او را از صميم دل دوست بداريم و به گونه اى عمل كنيم كه گويى ذره ذره ى عمل ما با هدايت او انجام مى گيرد.
5. زيستن با ياد او
ما بايد اين آرزو را داشته باشيم كه اگر توفيق زيارت ايشان حاصل شد, چگونه زيستن و چگونه مردن را از او بپرسيم. نسل منتظر بايد منتظر لحظه اى باشد كه وقتى امامش را مى بيند صراط مستقيم را با تمام اجزاى آن از امام بخواهد; منتها اين كار احتياج به آمادگى دارد. «... فزت و رب الكعبه ...»(4) جمله اى نبود كه على(علیه السلام) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسيده باشد; امام سراسر عمرشان با اين جمله زيسته بودند و منتظر اين لحظه بودند; لحظه ى رهايى از دنياى تنگ و تاريك به سوى جوار الهى.
ما بايد به نسل منتظر بياموزيم از امامى كه در پس پرده ى غيبت است چگونه استفاده كند. نوجوانان ما بايد لحظه به لحظه از امام زمان (عج) بهره بگيرند. من در تمامى مراحل درس و زندگى ام هرگاه توكل به خدا كردم و پشت سرش «يا مهدى ادركنى»(5) را گفتم, يعنى از او هم به عنوان ولى و امامم كمك خواستم, راه هايى را در مقابلم باز كرد. هر نعمتى كه نصيب همه ى ما و بنده شده, از بركت يارى طلبيدن از امام زمان(علیه السلام) است. اين را من به نوجوانان و جوانان منتقل مى كنم. لحظه اى نباشد كه از ياد امامشان غافل باشند. اين ها نكاتى است كه ما درباره ى بهره ورى كودكان و نوجوانان بايد به كودك و فرزندمان يادآورى كنيم كه همين الان از امام كمك بخواهند و او كمك مى كند و كمكش را در درازمدت خواهند ديد, نه اين كه بگوييم امروز كه كمك بخواهند, فردا يارى مى بينند.
بنابر اين يكى از ويژگى هاى نسل منتظر اين است كه در همه ى اعمالش توجه به امام زمان(عج) دارد; ازدواج, تحصيل, غذا خوردن و .... اگر بخواهيم نسل امروز را تربيت كنيم, بايد هدف هاى رفتارى و تربيتى ما اين ويژگى ها باشد.
1. فضاسازى
اولين و مهم ترين نكته كه بايد تحقق پيدا كند, اين است كه فرد از اطرافيانش اين مطلب را بگيرد كه وجود امام زمان(عج) مسئله اى جدى است; شوخى بردار نيست و سستى و سهل انگارى در آن راه ندارد. از نظر من, تربيت يعنى فضا سازى.
ما در تربيت نمى توانيم آدم ها را تك به تك تربيت كنيم; اگر تربيت صحيح خواسته باشيم, بايد فضا ايجاد كنيم. افراد وقتى در فضاى خاصى قرار بگيرند, مطابق آن فضا حركت خواهند كرد.
خيلى از چيزها احتياج به ارايه ى مستقيم كار ندارد. يكى از دوستان پاكستانى را دعوت كرديم براى وليمه ى حج; ايشان گفتند: غذاهايتان خيلى بد مزه است; يعنى غذاهاى شما فلفل ندارد; طعم ندارد. من به اين موضوع فكر مى كردم كه چه طور شده ما به چنين غذاهايى عادت كرده ايم و پاكستانى ها و هندىها به آن غذاهاى تند عادت كرده اند. اين سوالى است كه خيلى از روان شناسان پرسيده اند.
اين ها يك تعليم و تربيت پنهان است كه از طريق فضاهايى كه ايجاد مى شود, شكل مى گيرد. بعضى پدر و مادرها, در مورد درس خواندن بچه هايشان مشكل دارند. هرچه آنان را امر به اين كار مى كنند, آنان سر باز مى زنند. مشكل اين جاست كه آنان مى خواهند بچه را به طور مستقيم وادار به درس خواندن كنند. يكى از راه ها اين است كه حالت خانه را مثل كتاب خانه كنند; كارى كه خود بنده سال ها است كه در زندگى انجام مى دهم. ساعت شش بعداز ظهر, ناگهان چهره ى خانه عوض مى شود و هيچ كس بلند حرف نمى زند. تلويزيون و راديو خاموش است و هر كس گوشه اى مى نشيند و كتاب مى خواند و هر كس وارد شود, گويى فضا به او مى گويد كه آقا كتاب دستت بگير و برو بنشين بخوان. تنها كارى كه در اين جا انجام مى دهم, مديريت است. به احدى نمى گويم بخوان. اگر كارى خلاف خواندن انجام دهد, به او مى گويم ساكت; الان هنگام بلند حرف زدن نيست و ... اين فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن مى كند. در تربيت, فضا سازى مهم تر از كار مستقيم فردى است. فضاها با انسان صحبت مى كنند.
در مسئله ى تربيت نسل منتظر نيز اين نكته بسيار مهم است; بسيار مهم تر از پيام هاى مستقيمى است كه مى خواهيم به افراد بدهيم. يكى از فاكتورهاى مهم در فضاسازى اين است كه وجود مبارك حضرت را جدى بگيريم و كوچك ترين شوخى و سهل انگارى به اين موضوع وارد نكنيم; مانند مسئله ى قرائت قرآن. دستور الهى به ما مى گويد:
(واذا قرى القرءان فاستمعوا له ...);(6)
هنگامى كه قرآن خوانده مى شود, به آن گوش فرا دهيد ... .
به محض شروع تلاوت, مثلا در تلويزيون, انسانى كه مى خواهد ديگران را تربيت كند, خودش بايد ساكت باشد و با همه ى وجود به قرآن گوش فرا دهد. ديگر احتياج نيست كه ديگران را امر به گوش فرا دادن كنيم. اين مسئله بسيار موثر است. از اين طريق, در حقيقت احترام قرآن به وجود مى آيد. اين مطلب در مورد خيلى چيزها بايد سارى و جارى باشد.
2. گوشزد كردن اهميت مسئله
شوخى و خنده جزء زندگى ماست; حتى در مسائل دينى نيز بعضى موقع شوخى مى كنيم. در بعضى چيزها به هيچ وجه نبايد شوخى وارد شود; از جمله قرآن و قيامت. نام قيامت كه بيايد, بايد اشك جارى شود. يكى از استادان ما تعريف مى كرد كه در تهران برادرى داشتم كه شيطنت مى كرد. مىآمد قم و مى گفت دلم برايت خيلى مى سوزد. توى شهرى زندگى مى كنى كه يك سينما ندارد و بعد مى گفت كه همه ى تكنسين ها و مهندسين به جهنم مى روند و شما به بهشت. ولى آن ها آتش جهنم را به وسيله ى علمشان خاموش مى كنند.
مسئله ى قيامت طورى در قرآن بيان مى شود كه هيچ جاى شوخى نمى گذارد. در مورد قيامت نبايد شوخى كرد. در نانوايى زنى را ديدم كه دستش با سنگ داغ سوخت. اعتراض كرد كه چرا اين را به من دادى. من گفتم اين سوختن ها خيلى زود التيام پيدا مى كند و بايد از آتش جهنم بر حذر باشيم. گفت: اين جا من نسوزم, جهنم هر چه مى خواهد بشود, بشود. اين حرف عين حماقت و نادانى است كه بر يك شخص حاكم است. اگر بخواهيم نسل منتظر بار بياوريم, با بعضى چيزها نبايد شوخى كنيم. با نام امام زمان(عج) نمى توان شوخى كرد.
اگر بخواهيم نسل منتظر تربيت كنيم, بايد با شنيدن نام ولى عصر(علیه السلام) حالمان دگرگون و چهره مان متغير شود. اين تغيير چهره تإثير خودش را مى گذارد. اگر بچه اى گوشه ى چشم تر ما را ببيند, از هزاران آموزش مستقيم بهتر است. آن بچه مى بيند و در اعماق وجودش اثر مى گذارد. نشان دهيم كه ما درباره ى يك انسان مهم و بزرگ حرف مى زنيم كه سر سوزنى سهل انگارى در او وارد نمى شود. نام امام زمان (علیه السلام) كه مى آيد بر مى خيزيم و دست روى سر مى گذاريم. اين كارى بوده كه امام رضا(علیه السلام) قبل از تولد امام زمان (علیه السلام) انجام مى داده; اين تكريم ها در عمل بايد نشان داده شود و مهم ترين تربيت نسل منتظر اين است كه نشان دهيم سخن از شخص بسيار مهمى است.
3. انتقال معارف مهدوى
سخن از تعليم معارف مهدوى است. خيلى چيزها بايد به كودكان مان بياموزيم. يكى از آن ها احاديثى است كه در مورد حضرت است. انتقال اين ها به كودكان بسيار كارساز است. من به طور تجربى اين مسئله را درك كرده ام. در دوران كودكى من, بنده ى خدايى بود كه هيئت تشكيل داده بود و بچه هاى كوچك تر را دعوت مى كرد. هر وقت مى رسيديم مى گفت: حديث نماز را بخوانيد. همه ى ما دسته جمعى مى خوانديم: « من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر ...»(7) و خودش ترجمه مى كرد: هر كس نماز را عمدا ترك كند كافر است. گويى از آن زمان, از آن جلسه , من همين جمله يادم مىآيد. چه قدر در دوران جوانى و نوجوانى, به فريادم رسيد; آن گاه كه با غرايز, شبهات و مسائل گوناگون مواجه مى شدم. لازم است اين فرازها را براى بچه ها توضيح دهيم. برخى چيزها را گزيده انتخاب كنيم تا بچه ها تكرار كنند و حفظ كنند اين ها نگه دارنده ى آن ها است.
4. ياد كردن زياد از امام زمان (علیه السلام)
يكى ديگر از چيزهايى كه بايد در مورد روش هاى تربيتى تاكيد كنم, انجام آداب خاص و ياد كردن فراوان از امام(علیه السلام) است. ذكر امام و نام امام بايد در زندگى ما فراوان باشد من يكى از چيزهايى كه امروزه ديدم و بسيار موثر است, ختم قرآن است كه با برنامه ريزىهاى مدون و منظم , هر كس يك حزب يا جزء يا سوره اى از قرآن را براى قرائت قبول مى كند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. اين ختم قرآن را براى امام زمان(علیه السلام) انجام مى دهند; يعنى هر روز يك ختم قرآن صورت مى گيرد. اين نعمت بزرگى است كه شامل حال آنان مى شود. ما معمولا به طور منظم قرآن نمى خوانيم و اين يكى از مشكلات جامعه ى ماست. اين كار ما را موظف مى كند. بعضى اوقات مى بينيم كه شخصى وقت ندارد , يا مشكلى دارد; به ديگران التماس مى كند كه آقا من نرسيدم اين حزب را بخوانم شما بخوانيد. همين مسائل انس با قرآن را زياد مى كند كه ما بايد اين آداب را كشف كنيم و اجرا كنيم.
5. ايجاد شرايط خاص
نكته ى ديگر اين كه اين چراغانى ها, روى كودكان تاثير بسيار سازنده اى دارد. شيرينى دادن, عيدى دادن و ... كه متإسفانه كم مى بينيم كه روز تولد حضرت مهدى به كسى عيدى بدهند. اين كارها در ذهن بچه هاى كوچك تاثير مى گذارد و با دوام است. بايد در اين روزها شرايط خاص براى كودكان فراهم كرد: مثلا اگر به غذايى علاقه مندند آن شب آن غذا را درست كنيم. لباس نو پوشيدن خاطره ى خاصى دارد.
اين حريم, حريمى است كه با بيمارى و تخيلات و اوهام همراه است. كم ترين آمارى كه در بيمارى روانى در همه گيرشناسى ها بررسى كرده اند, اين است كه حدود بيست و چهار درصد مردم, نوعى بيمارى روانى دارند. بيمارى روانى ديوانگى نيست; چيزهايى مانند وسواس و ... است. وسواس هاى فكرى خيلى خطرناك تر و رنجآورتر است; هجوم افكار ناخواسته اى است كه وقتى از مبتلايان مى شنوم, تنم مى لرزد. گاهى احساس مى كنم هيچ دردى بالاتر از آن وجود ندارد. فكرهايى به ذهن فرد مىآيد كه به هيچ كس هم نمى تواند بگويد. خيلى كه اعتماد مى كنند به يك روان شناس مى گويند. از چهره اش هم معلوم نمى شود. اين ها مسائلى است كه مى تواند به انديشه و انتظار امام زمان(علیه السلام) لطمه بزند. توجه داشته باشيم كه بايد مرز بين واقع بينى امام زمان و تخيلات و اوهام و افكار منحرف را بشناسيم و از هم ديگر تفكيك كنيم.
و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته
من آخرين نفر از اوصيا هستم. خداوند به وسيله ى من بلا را از خانواده و شيعيانم بر طرف مى گرداند.
از سخنان امام زمان (علیه السلام)
بحارالانوار, ج 52, ص 30.
وجود مقدس امام زمان(علیه السلام) در نفس الامر , در واقعيت خودش و در تكوين عالم جايگاهى دارد كه اگر كسى منتظر او باشد يا نباشد, خود او وجود مستقلى براى عالم دارد و آن وجود خليفه اللهى خداوند در عالم است; بقيت الله روى زمين است; امان اهل زمين است. خداوند, زمين را به وسيله ى او پر از عدل و داد مى كند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعيتى بايد داشته باشيم. در حقيقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظريم.
مفهوم انتظار
انتظار يك صفت و ويژگى است كه بايد در خودمان بپرورانيم و تجربه كنيم و مورد بحث قرار دهيم. در حقيقت انتظار, يك هديه ى الهى است براى ما انسان ها; يعنى خداوند به بعضى از انسان ها اين توفيق را عنايت كرده كه آگاه باشند كه امامى در پس پرده ى غيبت است و آگاه باشند كه بايد منتظر او باشند و خود اين مسئله, اولين صفت انسان منتظر را مى سازد.
ويژگى هاى انسان منتظر
يكى از ويژگى هاى انسان منتظر اين است كه به واقعه اى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد, ايمان دارد. اين موضوع را اگر شما با اين رويكرد ملاحظه كنيد كه اگر در وجود انسان اين قابليت بود كه بتواند وقايع آينده را پيش بينى كند, چه مى شد. يا مثلا در امريكا اگر عده اى مى دانستند چنين اتفاقى خواهد افتاد, خودشان را آماده ى اين اتفاق مى كردند.(2) خداوند دو هديه ى بزرگ به ما كرامت فرموده است: نخست اين كه قيامت را وعده داده است و در آينده اتفاق خواهد افتاد; دوم اين كه, موعودگرا است.
آينده اى را به نام عصر ظهور پيش بينى كنيم كه در آن, شيعيان منتظر دوازدهمين حجت الهى, حضرت مهدىاند. بنابر اين يكى از ويژگى هاى تربيتى انسان منتظر اين است كه به آينده اى با وقايع و ويژگى هاى خاص مى انديشد.
2. آمادگى
دومين ويژگى انسان منتظر, آمادگى است; يعنى نسل منتظر, كودك و نوجوان وجوان ما بايد بداند كه در عصر ظهور چه كاره است و داراى چه نقشى است. انسان منتظر بايد آمادگى كارگزارى حكومت جهانى داشته باشد. امام زمان(عج) به نيرو و آدمى نياز دارد كه بتواند با پديده ها و شرايط مواجه شود. اين امر كه افراد, در دوران غيبت قابليت ها و تخصص هاى خودشان را گسترش ندهند, با مفهوم انتظار, تطابق ندارد.
3. اميد به آينده ى جهان
يكى ديگر از ويژگى هاى نسل منتظر, اميدوارى و نگرش مثبت به آينده ى جهان است. اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم, تصور كنيم كه منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستيم, در راستاى اين اهداف تلاش خواهيم كرد. اديانى كه موعودگرا نيستند, يك نگرش كاملا منفى و يإسآور نسبت به جهان دارند. اگر اميد به آينده نباشد, انسان دچار افسردگى خواهد شد. اگر به آينده ى جهانى بينديشيم كه به دست بوش(3) و امثال او اداره مى شود, احساس نااميدى و خطر خواهيم كرد. سرنوشت جهان را بسيار تاسف آور و نگران كننده خواهيم ديد.
4. جهانى شدن
چهارمين ويژگى كه براى نسل منتظر مى توان در نظر گرفت اين است كه انسان از خويشتن و از خودش بيرون بيايد و جهانى شود. اصلا يكى از ويژگى هاى انتظار اين است كه انسان ها را از درون خودشان بيرون بياورد و از اين كه به مسائل جزئى و زندگى خودشان بپردازند, دورى كنند. خود محورى براى جامعه بسيار خطرناك است. كسى كه درخت را از خيابان مى كند و در منزل خويش مى كارد, انديشه ى اين آدم در حقيقت, از خودش و خانه ى خودش فراتر نمى رود.
و خود محورى يعنى اين كه خود را در حد خودش و خانه ى خودش ببيند. هر چيزى, در خانه ى او معنا دارد; در درون خانه ى او ارزش دارد; فراتر از خانه ى خودش نمى انديشد; به شهر نمى انديشد; به كشور نمى انديشد; انگار فقط همين نسل است و بس.
انتظار انسان را از خانه ى خود بيرون مىآورد و جهانى مى كند. اصلا ما مى خواهيم نسل منتظر را تربيت كنيم; نه فقط يك شهروند. اگر بخواهيم يك نوجوان را تربيت كنيم بايد بتوانيم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا كنيم. بايد به او بفهمانيم كه تو براى خودت و در چارچوبه ى خودت زندگى نمى كنى; بايد به جهان بينديشى, به حكومتى كه بر جهان حاكم است.
خوش بختانه در رگه هايى كه با عنايت خود امام (علیه السلام) در وجود جوانان, به وجود آمده, كاملا ديده مى شود كه مثلا دانش جوى مهندسى اين گونه مى انديشد كه من بايد پاسخ گوى امام زمانم باشم; امامى كه حكومت جهانى برقرار خواهد كرد. حال اگر ايشان را درك كردم كه به مقصود رسيده ام; در غير اين صورت نيز باز پاسخ گوى او هستم و براى تحقق حكومتش تلاش كرده ام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف, متاسفانه در دستگاه ها و ادارات ما برخى از افراد, گويا با همين رييس كه بالاى سرشان است مواجه اند; مثلا مى گويند «آقا تا وقتى در اين اداره وضعيت اين گونه است, من مانند شمعك كار مى كنم.» يعنى شعله ور نمى شوم. اين حرف در حقيقت حرف آدمى است كه گويى رييس اش همين كسى است كه بالاى سرش است. نسل منتظر نبايداين گونه باشد. او بايد پاسخ گوى امام زمانش باشد; يعنى هر كس كه منتظر است: كارمند, دانش جو, طلبه, پزشك و ... بايد امام زمان(علیه السلام) را بالاى سرش ببيند, نه رييس و وزير و رييس جمهور و ... را.
علاوه بر مسئله ى پيش گفته, مسئله ى نياز به ولى و مرشد است. كسى كه به او عشق بورزيم و او را از صميم دل دوست بداريم و به گونه اى عمل كنيم كه گويى ذره ذره ى عمل ما با هدايت او انجام مى گيرد.
5. زيستن با ياد او
ما بايد اين آرزو را داشته باشيم كه اگر توفيق زيارت ايشان حاصل شد, چگونه زيستن و چگونه مردن را از او بپرسيم. نسل منتظر بايد منتظر لحظه اى باشد كه وقتى امامش را مى بيند صراط مستقيم را با تمام اجزاى آن از امام بخواهد; منتها اين كار احتياج به آمادگى دارد. «... فزت و رب الكعبه ...»(4) جمله اى نبود كه على(علیه السلام) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسيده باشد; امام سراسر عمرشان با اين جمله زيسته بودند و منتظر اين لحظه بودند; لحظه ى رهايى از دنياى تنگ و تاريك به سوى جوار الهى.
ما بايد به نسل منتظر بياموزيم از امامى كه در پس پرده ى غيبت است چگونه استفاده كند. نوجوانان ما بايد لحظه به لحظه از امام زمان (عج) بهره بگيرند. من در تمامى مراحل درس و زندگى ام هرگاه توكل به خدا كردم و پشت سرش «يا مهدى ادركنى»(5) را گفتم, يعنى از او هم به عنوان ولى و امامم كمك خواستم, راه هايى را در مقابلم باز كرد. هر نعمتى كه نصيب همه ى ما و بنده شده, از بركت يارى طلبيدن از امام زمان(علیه السلام) است. اين را من به نوجوانان و جوانان منتقل مى كنم. لحظه اى نباشد كه از ياد امامشان غافل باشند. اين ها نكاتى است كه ما درباره ى بهره ورى كودكان و نوجوانان بايد به كودك و فرزندمان يادآورى كنيم كه همين الان از امام كمك بخواهند و او كمك مى كند و كمكش را در درازمدت خواهند ديد, نه اين كه بگوييم امروز كه كمك بخواهند, فردا يارى مى بينند.
بنابر اين يكى از ويژگى هاى نسل منتظر اين است كه در همه ى اعمالش توجه به امام زمان(عج) دارد; ازدواج, تحصيل, غذا خوردن و .... اگر بخواهيم نسل امروز را تربيت كنيم, بايد هدف هاى رفتارى و تربيتى ما اين ويژگى ها باشد.
روش هاى تربيت نسل منتظر
1. فضاسازى
اولين و مهم ترين نكته كه بايد تحقق پيدا كند, اين است كه فرد از اطرافيانش اين مطلب را بگيرد كه وجود امام زمان(عج) مسئله اى جدى است; شوخى بردار نيست و سستى و سهل انگارى در آن راه ندارد. از نظر من, تربيت يعنى فضا سازى.
ما در تربيت نمى توانيم آدم ها را تك به تك تربيت كنيم; اگر تربيت صحيح خواسته باشيم, بايد فضا ايجاد كنيم. افراد وقتى در فضاى خاصى قرار بگيرند, مطابق آن فضا حركت خواهند كرد.
خيلى از چيزها احتياج به ارايه ى مستقيم كار ندارد. يكى از دوستان پاكستانى را دعوت كرديم براى وليمه ى حج; ايشان گفتند: غذاهايتان خيلى بد مزه است; يعنى غذاهاى شما فلفل ندارد; طعم ندارد. من به اين موضوع فكر مى كردم كه چه طور شده ما به چنين غذاهايى عادت كرده ايم و پاكستانى ها و هندىها به آن غذاهاى تند عادت كرده اند. اين سوالى است كه خيلى از روان شناسان پرسيده اند.
اين ها يك تعليم و تربيت پنهان است كه از طريق فضاهايى كه ايجاد مى شود, شكل مى گيرد. بعضى پدر و مادرها, در مورد درس خواندن بچه هايشان مشكل دارند. هرچه آنان را امر به اين كار مى كنند, آنان سر باز مى زنند. مشكل اين جاست كه آنان مى خواهند بچه را به طور مستقيم وادار به درس خواندن كنند. يكى از راه ها اين است كه حالت خانه را مثل كتاب خانه كنند; كارى كه خود بنده سال ها است كه در زندگى انجام مى دهم. ساعت شش بعداز ظهر, ناگهان چهره ى خانه عوض مى شود و هيچ كس بلند حرف نمى زند. تلويزيون و راديو خاموش است و هر كس گوشه اى مى نشيند و كتاب مى خواند و هر كس وارد شود, گويى فضا به او مى گويد كه آقا كتاب دستت بگير و برو بنشين بخوان. تنها كارى كه در اين جا انجام مى دهم, مديريت است. به احدى نمى گويم بخوان. اگر كارى خلاف خواندن انجام دهد, به او مى گويم ساكت; الان هنگام بلند حرف زدن نيست و ... اين فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن مى كند. در تربيت, فضا سازى مهم تر از كار مستقيم فردى است. فضاها با انسان صحبت مى كنند.
در مسئله ى تربيت نسل منتظر نيز اين نكته بسيار مهم است; بسيار مهم تر از پيام هاى مستقيمى است كه مى خواهيم به افراد بدهيم. يكى از فاكتورهاى مهم در فضاسازى اين است كه وجود مبارك حضرت را جدى بگيريم و كوچك ترين شوخى و سهل انگارى به اين موضوع وارد نكنيم; مانند مسئله ى قرائت قرآن. دستور الهى به ما مى گويد:
(واذا قرى القرءان فاستمعوا له ...);(6)
هنگامى كه قرآن خوانده مى شود, به آن گوش فرا دهيد ... .
به محض شروع تلاوت, مثلا در تلويزيون, انسانى كه مى خواهد ديگران را تربيت كند, خودش بايد ساكت باشد و با همه ى وجود به قرآن گوش فرا دهد. ديگر احتياج نيست كه ديگران را امر به گوش فرا دادن كنيم. اين مسئله بسيار موثر است. از اين طريق, در حقيقت احترام قرآن به وجود مى آيد. اين مطلب در مورد خيلى چيزها بايد سارى و جارى باشد.
2. گوشزد كردن اهميت مسئله
شوخى و خنده جزء زندگى ماست; حتى در مسائل دينى نيز بعضى موقع شوخى مى كنيم. در بعضى چيزها به هيچ وجه نبايد شوخى وارد شود; از جمله قرآن و قيامت. نام قيامت كه بيايد, بايد اشك جارى شود. يكى از استادان ما تعريف مى كرد كه در تهران برادرى داشتم كه شيطنت مى كرد. مىآمد قم و مى گفت دلم برايت خيلى مى سوزد. توى شهرى زندگى مى كنى كه يك سينما ندارد و بعد مى گفت كه همه ى تكنسين ها و مهندسين به جهنم مى روند و شما به بهشت. ولى آن ها آتش جهنم را به وسيله ى علمشان خاموش مى كنند.
مسئله ى قيامت طورى در قرآن بيان مى شود كه هيچ جاى شوخى نمى گذارد. در مورد قيامت نبايد شوخى كرد. در نانوايى زنى را ديدم كه دستش با سنگ داغ سوخت. اعتراض كرد كه چرا اين را به من دادى. من گفتم اين سوختن ها خيلى زود التيام پيدا مى كند و بايد از آتش جهنم بر حذر باشيم. گفت: اين جا من نسوزم, جهنم هر چه مى خواهد بشود, بشود. اين حرف عين حماقت و نادانى است كه بر يك شخص حاكم است. اگر بخواهيم نسل منتظر بار بياوريم, با بعضى چيزها نبايد شوخى كنيم. با نام امام زمان(عج) نمى توان شوخى كرد.
اگر بخواهيم نسل منتظر تربيت كنيم, بايد با شنيدن نام ولى عصر(علیه السلام) حالمان دگرگون و چهره مان متغير شود. اين تغيير چهره تإثير خودش را مى گذارد. اگر بچه اى گوشه ى چشم تر ما را ببيند, از هزاران آموزش مستقيم بهتر است. آن بچه مى بيند و در اعماق وجودش اثر مى گذارد. نشان دهيم كه ما درباره ى يك انسان مهم و بزرگ حرف مى زنيم كه سر سوزنى سهل انگارى در او وارد نمى شود. نام امام زمان (علیه السلام) كه مى آيد بر مى خيزيم و دست روى سر مى گذاريم. اين كارى بوده كه امام رضا(علیه السلام) قبل از تولد امام زمان (علیه السلام) انجام مى داده; اين تكريم ها در عمل بايد نشان داده شود و مهم ترين تربيت نسل منتظر اين است كه نشان دهيم سخن از شخص بسيار مهمى است.
3. انتقال معارف مهدوى
سخن از تعليم معارف مهدوى است. خيلى چيزها بايد به كودكان مان بياموزيم. يكى از آن ها احاديثى است كه در مورد حضرت است. انتقال اين ها به كودكان بسيار كارساز است. من به طور تجربى اين مسئله را درك كرده ام. در دوران كودكى من, بنده ى خدايى بود كه هيئت تشكيل داده بود و بچه هاى كوچك تر را دعوت مى كرد. هر وقت مى رسيديم مى گفت: حديث نماز را بخوانيد. همه ى ما دسته جمعى مى خوانديم: « من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر ...»(7) و خودش ترجمه مى كرد: هر كس نماز را عمدا ترك كند كافر است. گويى از آن زمان, از آن جلسه , من همين جمله يادم مىآيد. چه قدر در دوران جوانى و نوجوانى, به فريادم رسيد; آن گاه كه با غرايز, شبهات و مسائل گوناگون مواجه مى شدم. لازم است اين فرازها را براى بچه ها توضيح دهيم. برخى چيزها را گزيده انتخاب كنيم تا بچه ها تكرار كنند و حفظ كنند اين ها نگه دارنده ى آن ها است.
4. ياد كردن زياد از امام زمان (علیه السلام)
يكى ديگر از چيزهايى كه بايد در مورد روش هاى تربيتى تاكيد كنم, انجام آداب خاص و ياد كردن فراوان از امام(علیه السلام) است. ذكر امام و نام امام بايد در زندگى ما فراوان باشد من يكى از چيزهايى كه امروزه ديدم و بسيار موثر است, ختم قرآن است كه با برنامه ريزىهاى مدون و منظم , هر كس يك حزب يا جزء يا سوره اى از قرآن را براى قرائت قبول مى كند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. اين ختم قرآن را براى امام زمان(علیه السلام) انجام مى دهند; يعنى هر روز يك ختم قرآن صورت مى گيرد. اين نعمت بزرگى است كه شامل حال آنان مى شود. ما معمولا به طور منظم قرآن نمى خوانيم و اين يكى از مشكلات جامعه ى ماست. اين كار ما را موظف مى كند. بعضى اوقات مى بينيم كه شخصى وقت ندارد , يا مشكلى دارد; به ديگران التماس مى كند كه آقا من نرسيدم اين حزب را بخوانم شما بخوانيد. همين مسائل انس با قرآن را زياد مى كند كه ما بايد اين آداب را كشف كنيم و اجرا كنيم.
5. ايجاد شرايط خاص
نكته ى ديگر اين كه اين چراغانى ها, روى كودكان تاثير بسيار سازنده اى دارد. شيرينى دادن, عيدى دادن و ... كه متإسفانه كم مى بينيم كه روز تولد حضرت مهدى به كسى عيدى بدهند. اين كارها در ذهن بچه هاى كوچك تاثير مى گذارد و با دوام است. بايد در اين روزها شرايط خاص براى كودكان فراهم كرد: مثلا اگر به غذايى علاقه مندند آن شب آن غذا را درست كنيم. لباس نو پوشيدن خاطره ى خاصى دارد.
آسيب شناسى انتظار
اين حريم, حريمى است كه با بيمارى و تخيلات و اوهام همراه است. كم ترين آمارى كه در بيمارى روانى در همه گيرشناسى ها بررسى كرده اند, اين است كه حدود بيست و چهار درصد مردم, نوعى بيمارى روانى دارند. بيمارى روانى ديوانگى نيست; چيزهايى مانند وسواس و ... است. وسواس هاى فكرى خيلى خطرناك تر و رنجآورتر است; هجوم افكار ناخواسته اى است كه وقتى از مبتلايان مى شنوم, تنم مى لرزد. گاهى احساس مى كنم هيچ دردى بالاتر از آن وجود ندارد. فكرهايى به ذهن فرد مىآيد كه به هيچ كس هم نمى تواند بگويد. خيلى كه اعتماد مى كنند به يك روان شناس مى گويند. از چهره اش هم معلوم نمى شود. اين ها مسائلى است كه مى تواند به انديشه و انتظار امام زمان(علیه السلام) لطمه بزند. توجه داشته باشيم كه بايد مرز بين واقع بينى امام زمان و تخيلات و اوهام و افكار منحرف را بشناسيم و از هم ديگر تفكيك كنيم.
و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته
نجات بخش شيعيان
من آخرين نفر از اوصيا هستم. خداوند به وسيله ى من بلا را از خانواده و شيعيانم بر طرف مى گرداند.
از سخنان امام زمان (علیه السلام)
بحارالانوار, ج 52, ص 30.
پی نوشت ها :
1. استاد دانشگاه و قائم مقام وزير آموزش و پرورش در انجمن اوليا و مربيان كشور.
2. منظور, وقايع بيستم شهريور 1380 ه' . ش (يازدهم سپتامبر در امريكا) است.
3. رييس جمهور فعلى امريكا (1380 ه' . ش).
4. بحار الانوار, ج 41, ص :2 ... به خداى كعبه رستگار شدم ... .
5. شيخ حر عاملى, وسائل الشيعه, ج 9, ص 184.
6. سوره ى اعراف (7), آيه ى 204.
7. بحار الانوار, ج 30, ص 673.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت: hosyin