علیاشرف والی (۱۲۹۹ ولیان (ساوجبلاغ) - ۱۱ دی ۱۳۸۹ تهران)، نگارگر، خوشنویس، تذهیب نگار و نقاش ایرانی که آخرین پیرو مکتب کمالالملک بود.
کودکی و نوجوانی
علی اشرف در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در روستای ولیان (ساوجبلاغ) از توابع استان البرز متولد شد. او کودکی، نوجوانی و تحصیلات خود را در تهران گذراند و در همان سالها استعداد هنری خود را به نحو چشمگیری بروز داد.
آموزش و تحصیلات
علیاشرف والی پس از آنکه به دانشکده هنرهای زیبا راه یافت از تجربیات اساتیدی چون علیمحمد حیدریان، رفیع حالتی بهره برد، هر چند خود تربیت هنری خویش را وامدار اسماعیل آشتیانی میدانست. چهل سال کار به شیوه کلاسیک سبب شد که او طرحها و رنگها را در حدی از تکامل و پختگی به کار گیرد.
انزوای هنری
با وجود آنکه آثار علیاشرف والی تنها یک بار در سال ۱۳۴۲ در معرض دید عمومی قرار گرفت اما توجه علاقهمندان بسیاری را در کشورهای اروپایی و برخی کشورهای آسیای غربی و شبه قاره هند به سوی خود جلب کرد.
ایشان که علاوه بر نگارگری به چندین هنر دیگر از جمله خوشنویسی و تذهیب و صفحهآرایی نیز آراستهاند، در کار خوشنویسی شیوه مرحوم حسن زرین خط را میپسندید و از آن پیروی مینمود.
از جمله کارهای او، گذشته از تابلوهای نقاشی بسیار، باید از طرحهای کتاب ترجمه الصلوه عالم نامی ملا محسن فیض کاشانی را نام برد که همراه با خوشنویسی حسن زرین خط انتشار یافت.
برجستهترین ویژگی وی جستجو و تفحص در حوزه عرفان و ادب بود که سالهای بسیار بدان پرداخت و تفسیر و تبیین مقالات شمس تبریزی محصول همان سال هاست. او آخرین شاگرد مکتب کمالالملک بود. یکی از نفیسترین آثار وی تمثالی از امام علی علیه السلام است که در موزه آستان قدس رضوی در مشهد مقدس نگهداری میشود.
علی اشرف والی در روز ۱۱ دی ماه ۱۳۸۹ بر اثر کهولت سن در ۹۰ سالگی درگذشت و پیکر این استاد از مقابل خانه هنرمندان تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک آرمید. رهبر ایران درگذشت وی را تسلیت گفت.
نگارگری ایرانی
نگارگری ایرانی به نوعی نقاشی ظریف و ریزنقش ایران گفته میشود که در گذشته بیشتر برای کتابآرایی ادبی، علمی و پزشکی یا به گونه جداگانه (مرقع) ساخته میشده است.[۱] و امروزه از محدودهٔ کتابآرایی فراتر رفته است.
نام کاملی که همه بخشها را در بر بگیرد «نقاشی ایرانی» (به انگلیسی: Persian Painting) است. پس از آشنایی غرب با هنر نگارگری شرقی از روی همانندی در اندازه، غربیان واژه مینیاتور را برای نگارگریهای ایرانی نیز به کار بردند.
نگارگری ایرانی در بنیاد فلسفی و زیباشناختی با مینیاتورهای چین و ژاپن و از نگاه فنی با مینیاتورهای اروپا تفاوت دارد و تنها از دید اندازه و کوچکی با آنها یکی است. هنر نگارگری ایرانی اسلامی از (سده چهاردهم میلادی، هشتم هجری) تا (سده هفدهم میلادی، یازدهم هجری) شکوفایی نمایان داشت؛ ولی نقش و نگارهای به جای مانده از دوران پیش از اسلام تا زمان حمله مغولان، و همچنین کارهای دیوارنگاری، پردهنگاری، قلمداننگاری و مانند آن در سدههای نزدیکتر نیز نمودهایی دیگر اما کمتر شناختهشده از نقاشی ایرانی بهشمار میآیند.
واژه نگارگری، برابر با نگاریدن، کشیدن نقش، نقاشی و صورتگری آمده است. واژه نگارگری ایرانی به چند شیوه نقاشی ایران در دورههای مختلف تاریخی گفته میشود که میتواند وابسته به یک کار هنری بزرگتر مانند کتاب، چیزهای کاربردی و آرایشی و با چندین شیوه مانند گل و مرغ، تذهیب، تشعیر انجام شود یا اینکه همچون کاری جداگانه مانند یک پرده، بوم، مرقع یا نقاشی دیواری انجام گیرد.
از دید واژگانی، مینیاتور واژهای فرانسوی است که به هنرهای دستی ظریف و کوچک اندازه در قرون وسطی گفته میشد. در اصل کلمه مینیاتور از کلمه لاتین miniare که نوعی رنگدانه است گرفته شده است و بدین ترتیب مینیاتور به معنای «نوشتن در مینیوم» است بر این اساس در قرون وسطی خطاطی که از این اکسید استفاده میکرد به لاتین مینیاتور نامیده میشد. (مینیوم یک اکسید سرب است که بهعنوان رنگدانه قرمز سرخرنگ برای ردیابی حروف روی نسخهها استفاده میشده است).
گفتن واژه مینیاتور به نگارگریهای کهن ایرانی نارسا و گمراه کننده است. واژه مینیاتور کوتاه شده واژه فرانسوی مینیموم ناتورال و برابر با جهان کوچک است و در واژه برابر با کوچکتر نشان دادن است.
این واژه در آغاز سده گذشته در فرهنگ مطالعاتی هنر ایران راه یافت و سپس به گونه همگانی کاربرد پیدا کرد. واژه مینیاتور تنها به نگارگری ایرانی گفته نمیشود بلکه هر اثر ریز نقش و ظریف هنری که این ویژگیها را داراست به همین نام خواندهمیشود.
نگارگریهای ایرانی را، چه کهن چه نو، که از شیوه و روش اروپایی پیروی نکرده و دارای ویژگیهای نقاشی کهن و جداگانه ای هست، مینیاتور نامیدهاند درواقع این واژه یک لغزش فراگیر پرکاربرد شده است که واژه شایسته این زمینه را باید نگارگری نام گذاشت و گفت: هرچند که نگارگریهای ایرانی از لحاظ اندازه و ریزنقشی با مینیاتورهای قرون وسطی شباهت دارد اما این دو از لحاظ معنا و حتی کیفیت بصری قرابتی با یکدیگر ندارند.
دستمایههای آراستن که از نگارگری ایرانی به یادگار مانده، پیشینه دیرینهای در هنرهای ایران دارند. چنانچه در دوره پیشاتاریخی نخستین کارهایی که بتوان نام نقاشی بر آنها نهاد، در غار دوشه لرستان به گونه ای چکیده به نمایش کشیده میشد یا در سنگتراشیهای دورهٔ هخامنشیان شیوهای آرمانی و اندیشهگرا هست که در نگارگریهای ایرانی اسلامی هم دنبال میشود.
با اینکه گواه کمی از نگارههای دیواری در ایران در دسترس است، میدانیم نگاره دیواری آمیخته با گچبری، از دوره اشکانیان در ایران کاربردی شد و در دوره ساسانی در جاهایی مانند کوه خواجه، و پنجکنت سمرقند در آسیای میانه به اوج خود رسید. داستانپردازی، رنگارنگی و شیوه نمایش پیکرهها (فیگورها) در نگارههای دیواری، به خوبی در نگارگری سدههای آینده ردیابیپذیر است.
مانی که نگارگری اشکانی بود و بر شیوههای نقاشی ایرانی در دوره خودش به خوبی تسلط داشت، به ترکستان شرقی که ترکان اویغوری حکومت میکردند مهاجرت و معروفترین اثر خود، یعنی کتاب ارژنگ را تصویرسازی کرد. در کتاب ارژنگ، عناصر ایرانی با عناصر بومی چینی دوره تانگ تلفیق و سبک خالصی به وجود آمد که بنا بر عقیده برخی پژوهشگران، نقاشی مانوی معروف به هنر مانوی،[۱۰] پایه و اساس نگارگری ایرانی اسلامی را به وجود آورده است.
تمثال صورت و حالت نشسته فیگورها به صورت لوتوس و وقار و آرامش انسانها را میتوان تأثیر گرفته از هنر بودایی و چینی دانست و از طرفی رنگهای طلایی و زرفام، لباسهای پر نقش و نگار و پس زمینه تخت و یکرنگ و هالههای طلایی دور سر از ویژگیهای بارز نقاشی ایرانی بودند که در نقاشی مانی دیده میشد.
بعدها این عناصر در دوره اوایل اسلام و دوره سلجوقی ظاهر میشوند. با ورود اسلام، کشور ایران تا مدتها به دست امویان و عباسیان اداره شد. در نقاشیهای دیواری کاخ جوسق الخاقانی در دوره عباسی میتوان رد نقاشی ایرانی را مشاهده کرد. با توجه به شواهد، نقاشی دیواری، هنری رایجتر و مهمتر در ایران حتی پس از اسلام به حساب میآمده و با استیلای مغولان این هنر کمرنگتر شد اما همان عناصر تزئینی به نگارگری و کتابآرایی انتقال یافتند.
با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی سامانیان، غزنویان، و آل بویه استقلال از دست رفتهٔ ایرانیان تا حدودی به آنها بازگشت. بر روی سفالهای مینایی کشف شده در دوره سلجوقی و سامانیان در نیشابور و ری، همان موضوعات گرفت و گیر که در دوره ساسانی کار میشد با سبک ایرانی دیده میشود. طومارهای ارژنگ، نقوش تزئینی بر روی سفالها و نقاشی دیواری کاخها، نقش به سزایی بر رواج و انتقال هنر ایرانی به هنر اسلامی و به خصوص نگارگری داشتند
منابع
حسین عسکری، «استاد علی اشرف والی: هنرمندی عارف»، روزنامه اطلاعات، ش 26046، ضمیمه فرهنگی (ش 202)،26 آذر 1293، ص 1
علی اشرف والی هنرمند استاد کیهان فرهنگی، اردیبهشت ۱۳۶۶، شماره ۳۸
پاکباز، رویین (۱۳۸۱). دائرةالمعارف هنر. تهران: فرهنگ معاصر. شابک ۹۶۴-۵۵۴۵-۴۱-۲.
پاکباز، رویین (۱۳۹۰). دائرةالمعارف هنر. تهران: فرهنگ معاصر. شابک ۹۶۴-۵۵۴۵-۴۱-۲.
پاکباز، رویین (۱۳۹۶). نقاشی ایران: از دیرباز تا امروز. تهران: زرین و سیمین. شابک ۹۶۴-۹۲۱۱۳-۳-۰.
در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و توجه اساتید معظم، متعهد، متدین و مجاهدِ خود در کسوت شاگردی، از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی و عبدالرسول یاقوتی، سید حسن موسی زاده، ناصر طاووسی و ابوالفضل خزائی تقدیر و تشکر نمایم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.