مقدمه:
سودان سرزمینی است با جغرافیایی حیرتانگیز، با تاریخ و فرهنگی چندلایه که از عصر فتوحات اسلامی تا دوران معاصر، هرگز بیتأثیر از کشاکش قدرتهای جهانی نمانده است.این کشور تا پیش از جدایی سودان جنوبی، بزرگترین سرزمین عربی-اسلامی قاره آفریقا و نهمین کشور پهناور جهان به شمار میرفت. قرار گرفتن در مجاورت دریای سرخ، همسایگی با هشت کشور مهم قاره و عبور رود نیل از میان آن، سودان را به یکی از حساسترین نقاط ژئوپلیتیکی جهان بدل کرده است؛ نقطهای که هم میتواند دروازه ثبات آفریقا و محور پیوند جهان اسلام با قاره سیاه باشد و هم میدان رقابت بیپایان استعمار کهنه و نو.
با وجود ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی فراوان، از منابع غنی معدنی، مزارع حاصلخیز و نیروی انسانی جوان گرفته تا موقعیت راهبردی بینظیر، سودان از زمان استقلال در سال ۱۹۵۶ میلادی تاکنون، شاهد بیش از ۲۰ کودتای نظامی، دو جنگ داخلی عظیم، و صدها هزار کشته و آواره بوده است. این سرزمین، سالهاست که درگیر نبردی مستمر میان هویت اصیل اسلامی-آفریقایی خود و نظام سلطه جهانی است.
آنچه در سالهای اخیر و به ویژه از آوریل ۲۰۲۳ میلادی تاکنون در سودان گذشته است، نه صرفا جنگی داخلی، بلکه نماد درهمتنیدگی قدرت، طلا، نفت، نژاد و ایمان در صحنه سیاست جهان امروز است.
این نوشتار، سعی دارد تا تصویری جامع از تاریخ، جامعه، سیاست و بحران جنگ داخلی کنونی سودان ارایه داده و نشان دهد چگونه یک کشور اسلامی آفریقایی، از دروازه تمدن به سیاهچال استعمار نو رانده شد.
۱. جغرافیای استراتژیک سودان؛ پیوند آفریقا، اسلام و جهان عرب
۱-۱. موقعیت جغرافیایی و تنوع جمعیتی سودان
جمهوری سودان در شمال شرقی قاره آفریقا قرار دارد. این کشور، تا قبل از جدا شدن سودان جنوبی، دهمین کشور جهان از نظر وسعت بود.نام این کشور نامی عربی و به معنی سرزمین مردمان سیاه است. حدود ۷۰ درصد مردم سودان از دین اسلام پیروی میکنند و پیروان ادیان بومی حدود ۲۵ درصد و مسیحیان حدود ۵ درصد جمعیت سودان را تشکیل میدهند. پایتخت این کشور خارطوم نام دارد و دارای یک جمعیت قابل توجه از مسیحیان است.
اهالی سودان از قبایل گوناگون بعضا عربیتبار و برخی آفریقایی یا ترک تشکیل یافتهاند که به سودان مهاجرت کردهاند. زبان رسمی کشور عربی است و زبان انگلیسی نیز در کنار زبان عربی در بعضی از ادارات دولتی به ویژه در ولایات جنوبی به کار میرود. واحد پول این کشور، دینار سودانی است و هفته از شنبه شروع میشود و جمعهها روز تعطیل رسمی است.
سودان کشور پهناوری با بیش از دو و نیم میلیون کیلومتر مربع مساحت است. زمینهای سودان دشت گستردهای است و کوهها و بلندیهای آن در جنوب و دورترین نقطه غربی آن قرار دارند. سودان در منطقه مداری آفریقا است و آب و هوای آن در جنوب استوایی و در مرکز سافنا و در شمال قارهای است.
سودان، از شمال با مصر و لیبی، از غرب با چاد و آفریقای مرکزی، از جنوب با سودان جنوبی و از شرق با اتیوپی و اریتره همسایه است. این سرزمین، دروازه تماس میان جهان عرب و آفریقا و در تماس مستقیم با دریای سرخ است که آن را از شبه جزیره عربستان جدا میکند.
رود نیل سفید و نیل آبی، شاهرگهای حیاتی سرزمین سوداناند و بیش از هر عامل دیگر، تمدن، حیات اقتصادی و کشاورزی آن را ممکن ساختهاند. بخش شمالی کشور عمدتا بیابانی است اما نواحی مرکزی و جنوبی، زمینهایی حاصلخیز دارند که کشت پنبه و غلات در آن ریشهای تاریخی دارد.
از نظر اقلیمی، سودان از گرمترین مناطق مداری جهان است؛ اما همین گرما، همراه با خاک غنی و آب نیل، آن را به یکی از استعدادمندترین اراضی قاره آفریقا تبدیل کرده است.
۱-۲. اهمیت ژئوپلیتیک نیل و دریای سرخ
رود نیل، که از پیوستن نیل سفید (سرچشمه در دریاچههای بزرگ آفریقا) و نیل آبی (سرچشمه در اتیوپی) در خارطوم شکل میگیرد، منبع اصلی آب برای بیش از ۹۰ درصد کشاورزی سودان است. این رودخانه نه تنها حیات مردم، بلکه سیاست منطقهای را نیز تعریف میکند؛ به ویژه با توجه به تنشهای موجود بر سر سد النهضه در اتیوپی و سهم آبی مصر و سودان.دریای سرخ در مرز شرقی سودان، یک شاهراه حیاتی در تجارت جهانی است. کنترل یا نفوذ بر سواحل سودان در این دریا، به معنای نظارت بر مسیر کشتیرانی میان آسیا، خاورمیانه و اروپا است. این اهمیت استراتژیک، سودان را همواره هدف توجه قدرتهای بزرگ، به ویژه پس از بحرانهای منطقه و توسعه بنادر رقیب، قرار داده است.
۱-۳. همسایگیهای پرآشوب
وجود مرزهای طولانی سودان با هشت کشور، اگرچه میتواند فرصت تبادل فرهنگی و تجاری را افزایش دهد، اما همزمان راه نفوذ بیگانگان و گروههای مسلح را نیز گشوده است.* مصر و لیبی: در شمال، که مرزهای ایدئولوژیک و امنیتی حساسی را رقم میزنند.
* چاد و آفریقای مرکزی: در غرب، که منبع اصلی قاچاق اسلحه، انسان و آوارگان بودهاند.
* اتیوپی و اریتره: در شرق، که هر دو همواره در روابط متشنجی با خارطوم بودهاند و محل خاستگاه بسیاری از شورشهای داخلی بودهاند.
* سودان جنوبی: جدایی این کشور در سال ۲۰۱۱ میلادی، نه تنها یک تراژدی سیاسی، بلکه یک فاجعه اقتصادی و جغرافیایی برای شمال بود، زیرا کنترل اکثر منابع نفتی را از خارطوم دور کرد.
۲. ترکیب قومی، فرهنگی و مذهبی؛ تنوعی که به نقطه ضعف تبدیل شد
در سرزمینی به پهناوری سودان بیش از صد قوم و قبیله سکونت دارند. از عربهای مهاجر گرفته تا بجهها و نوبهها و اقوام جنوب، هر یک فرهنگی مستقل و تاریخی کهن دارند. این تنوع، اگر در بستری از عدالت و توسعه مدیریت میشد، میتوانست الگویی از همزیستی اسلامی-آفریقایی باشد؛ اما بیعدالتی، استعمار و عقبماندگی آموزشی، آن را به کانون درگیری تبدیل کرد.۲-۱. شکاف طبقاتی و شکاف شهری-روستایی
در طول قرن بیستم، موج مدرنیزاسیون ناقص، قشر کوچکی از نخبگان سیاسی و اقتصادی را در خارطوم و بندر سودان پدید آورد که فاصلهای عمیق با اکثریت روستایی و عشایری جامعه داشتند. این نخبگان عمدتا از شمال و شرق متمرکز بودند و فرهنگ شهری عربی را بر سایر فرهنگها تحمیل میکردند.نرخ باسوادی پایین (حدود ۲۵ درصد در زمان استقلال و همچنان زیر ۶۰ درصد در مناطق وسیعی از کشور)، فقدان زیرساختهای ارتباطی و تمرکز قدرت در دست نخبگان سبب شد مردم عادی در تصمیمگیریهای ملی هیچ نقشی نداشته باشند. همین شکاف اجتماعی، زمینه را برای جنگهای داخلی طولانی و ظهور نظامهای کودتایی فراهم کرد.
۲-۲. قومیت و هویت در منازعه
ساختار قومی در سودان معمولا بر اساس محور «عرب» در برابر «غیرعرب» یا «شمال» در برابر «جنوب» دستهبندی میشود. این دستهبندیها، که توسط استعمار بریتانیایی (سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن) تشدید شد، هرگز بهدرستی ترمیم نشد.در حالی که عربها اکثریت جمعیتی را تشکیل میدادند، نخبگان عربتبار شمال، قدرت سیاسی و اداری را در دست داشتند و امتیازات اقتصادی را به مناطق مرکزی اختصاص میدادند. این تبعیض سیستماتیک، نیروی محرکه اصلی شورشهای جنوب و دارفور شد.
۳. اسلام در سودان؛ از فتوحات فرهنگی تا مدارس خلوه
اسلام، ریشه اصلی هویت ملی سودان است. برخلاف بسیاری از نقاط آفریقا که با شمشیر فتح شدند، اسلام در سودان از مسیر مهاجرت، تجارت و وصلت قبایل عربی با اهالی بومی گسترش یافت. قبیلههای ربیعه و جهینه از مصر علیا به سمت نیل آمدند و در میان قبایل بجه و نوبه نفوذ کردند.۳-۱. نقش مدارس خلوه و طریقتهای صوفیانه
مدارس سنتی موسوم به «خلوه»، مراکز تربیتی قرآن و علوم دینی بودند که نقشی بنیادین در حفظ پیوند مردم با ارزشهای اسلامی ایفا میکردند. این مدارس، که اغلب در محیطهای روستایی فعال بودند، تنها مراکز آموزشی در دسترس برای اکثریت مردم بودند. از دل همین نهادهای ساده، نسلهایی از علما و مبلغان برخاستند که اسلام را در سرتاسر قاره گسترش دادند.طریقههای صوفیانه مانند قادریه، شاذلیه، سنوسیه و تیجانیه به سازمانهای دینی و اجتماعی قدرتمندی بدل شدند که ضمن تقویت معنویت، ساختار همبستگی اجتماعی سودان را نیز بنیان نهادند. این ساختارها اغلب از مداخله مستقیم دولت در امان بودند و به عنوان شبکههای حمایتی غیررسمی عمل میکردند.
۳-۲. اسلام سیاسی و هویت ملی
اسلام در سودان نه فقط دین، که شالوده هویت فرهنگی، زبان و نظام ارزشهای اجتماعی است. اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلماناند و پیوندی درونی میان دینداری و ملیت احساس میکنند. به همین دلیل، هرگاه ساختار سیاسی از مسیر اسلامی فاصله گرفته، جامعه دچار بحران هویت شده است.کشور سودان در سال ۱۹۵۶ استقلال خود را از انگلیس به دست آورد. به استثنای یک دوره ۱۰ ساله بین سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۸۳ میلادی، کشور سودان از زمان کسب استقلال دستخوش ناآرامی سیاسی و جنگ داخلی بوده است.
سازمان ملل متحد میگوید که در طول این جنگهای داخلی که طولانیترین جنگ داخلی آفریقا است، بیش از دو میلیون نفر جان خود را از دست دادهاند و حدود چهار میلیون نفر نیز آواره شدهاند.
تلاش برای اسلامیسازی دولت پس از استقلال، به ویژه در دوران جعفر نمیری (۱۹۸۵–۱۹۶۹) و سپس در دوران البشیر، در تلاشی برای متحدسازی ملت و مقابله با نفوذ غرب صورت گرفت، اما این رویکرد اغلب با نگاههای متفاوت قبایل و اقوام روبهرو شد و به جای اتحاد، خود تبدیل به ابزاری برای تمرکز قدرت شد.
۴. از استقلال تا استعمار نو؛ سیر سیاست در سودان معاصر
سودان در سال ۱۹۵۶ از قیمومت مشترک مصر و بریتانیا خارج شد. اما استقلال سیاسی نتوانست استقلال فکری و اقتصادی را به همراه آورد. در سالهای نخستین، دولتهای ملیگرا پدید آمدند ولی با کودتاهای پیدرپی ارتش سقوط کردند.۴-۱. چرخه کودتا و دیکتاتوری
سیاست سودان از زمان استقلال، یک چرخه معیوب از حکومتهای غیرنظامی شکننده و کودتاهای نظامی بوده است. این امر مانع از شکلگیری نهادهای دموکراتیک پایدار شد. هر رژیم نظامی، با وعده برقراری نظم و رهایی از فساد روی کار آمد، اما به سرعت ماهیت سرکوبگرانه و فاسد خود را آشکار ساخت.از دوران جعفر نمیری تا عمرالبشیر، سودان شاهد رفتوآمد ایدئولوژیها و گرایشهای چپ، اسلامی و نظامی بوده است. این بیثباتی، سرمایهگذاری خارجی را کاهش داد و توسعه زیرساختها را فلج کرد.
۴-۲. دوران البشیر و جدایی جنوب
عمرالبشیر، که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۹ میلادی زمام قدرت داشت، با تکیه بر ایدئولوژی اسلامی و ارتش، تلاش کرد با گفتمان اسلامی سودان را متحد سازد، اما جنگ داخلی جنوب، فشار غرب و اختلافات درونی حکومت باعث سقوط او شد. جدایی سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ نتیجه همین شکست تاریخی بود که با از دست رفتن اکثریت منابع نفتی و افزایش فقر همراه شد.جدایی جنوب، بیش از آنکه پایان یک جنگ باشد، آغاز یک مرحله جدید از بحران اقتصادی برای سودان شمالی بود؛ مرحلهای که در آن، کشور مجبور شد برای بقا، به منابع محدودتری تکیه کند و وابستگی به منابع غیرشفاف، مانند طلا، افزایش یابد.
۵. تجزیه سودان و تولد کشوری فقیر از دل ثروت
جدایی سودان جنوبی از شمال، بزرگترین ضربه به وحدت و اقتصاد این کشور بود. اکثر چاههای نفت در مناطق جنوبی قرار داشت و با اعلام استقلال جوبا، خارطوم منابع اصلی درآمدش را از دست داد.۵-۱. کاهش درآمد نفتی و ظهور اقتصاد موازی
قبل از سال ۲۰۱۱ میلادی، نفت حدود نیمی از درآمدهای دولت را تأمین میکرد. پس از جدایی، سودان شمالی مجبور شد برای کسب درآمد، به شدت بر منابع دیگر، به ویژه معادن طلا و مالیاتهای سنگین از کشاورزی تکیه کند.وضعیت اقتصادی کشور سودان شمالی پس از استقلال از سودان جنوبی کاهش شدیدی داشت و به درآمدهای نفتی در این کشور لطمه زیادی وارد شد و این موضوع سبب شد تا دولت کشور سودان شمالی تصمیم بگیرد که سیاستهای ریاضتی را برای کنترل وضعیت اقتصادی در نظر بگیرد.
۵-۲. طرح استعماری برای کنترل منابع
در ظاهر، همهپرسی استقلال با شعار پایان جنگ انجام شد؛ اما واقعیت، تحقق برنامه غرب برای تسلط بر منابع نفت، طلا و اورانیوم جنوب بود. این تجزیه، سودان شمالی را با ۴۰ درصد نرخ فقر، بیکاری گسترده و تورم رو به رشد مواجه ساخت.در حالی که وعده صلح هرگز محقق نشد، زمینه شکلگیری جنگهای تازه در دارفور و دیگر مناطق فراهم گردید. این فقر اقتصادی، بستر مناسبی برای قدرتگیری شبهنظامیان واکنش سریع وابسته به قدرتهای خارجی ایجاد کرد.
۶. دارفور؛ جغرافیای زخمخورده تمامنشدنی
دارفور در غرب سودان، سرزمینی حاصلخیز و مهم در مسیر نیل است که از دهه ۲۰۰۰ میلادی به نماد رنج و نسلکشی بدل شد. درگیری میان اقوام آفریقاییتبار (مانند فور، زغاوه و مسیلیت) و عربتبار (که عمدتا از قبایل کوچنده رُعات هستند) که همگی مسلماناند، با تحریک بیگانگان به جنگی خانمانسوز تبدیل شد.۶-۱. ریشههای درگیری و دخالت خارجی
دولت مرکزی متهم به تبعیض و سوءمدیریت در تخصیص منابع آبی و زمین به نفع گروههای عربتبار و نظامیان دولتی بود. اما گروههای مسلح شورشی نیز از حمایت مستقیم غرب و برخی دولتهای عربی بهره میبردند که هدفشان تضعیف دولت مرکزی و کنترل مسیرهای تجاری بود.تا پایان دهه ۲۰۰۰ میلادی، بیش از ۳۰۰ هزار نفر کشته و صدها هزار نفر آواره شدند. دادگاه بینالمللی کیفری، عمر البشیر را به اتهام نسلکشی در دارفور متهم کرد. این بحران در واقع یک جنگ منطقهای بود که با حمایتهای بینالمللی، به یک درگیری قومی با ابعاد نسلکشی تبدیل شد.
۶-۲. ظهور نیروهای پشتیبانی سریع
نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) که توسط محمد حمدان دقلو مشهور به حمیدتی فرماندهی میشوند، ریشه در شبهنظامیان جنجوید دارند که دولت البشیر برای سرکوب شورشهای دارفور از آنها استفاده کرد.این شبهنظامیان پس از توافقات صلح، بجای انحلال، تبدیل به یک نیروی نظامی موازی و خصوصی شدند که به منابع اقتصادی هنگفت، به ویژه در معادن طلا، دسترسی پیدا کردند. این امر باعث شد تا آنها به یک بازیگر اصلی مستقل در اقتصاد و سیاست سودان بدل شوند.
۷. جنگ کنونی (۲۰۲۵ـ۲۰۲۳)؛ از اختلاف دو ژنرال تا خونبارترین بحران آفریقا
در آوریل ۲۰۲۳ میلادی، ارتش سودان به فرماندهی عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع به رهبری محمد حمدان دقلو (حمیدتی) وارد جنگی تمامعیار شدند. این نبرد، ظاهرا بر سر ادغام نیروهای شبهنظامی در ارتش بود، اما در واقع نزاعی بر سر قدرت، ثروت و مسیر آینده دولت بود.۷-۱. نزاع بر سر ادغام و کنترل منابع
تقابل اصلی بر سر زمانبندی و ساختار ادغام نیروهای پشتیبانی سریع در ارتش ملی بود. البرهان میخواست این نیروهای شبهنظامی، تحت فرماندهی ارتش قرار گیرد تا قدرت نظامی متمرکز شود، اما حمیدتی که کنترل بخشهای بزرگی از اقتصاد غیررسمی (از جمله طلا و قاچاق) را در دست داشت، نمیخواست قدرتش را واگذار کند.این اختلاف، که پشت پرده آن حمایتهای خارجی وجود داشت، به جنگ تمامعیار شهری در خارطوم و دیگر شهرهای بزرگ منجر شد.
۷-۲. غارت منابع و اقتصاد جنگ
نیروهای پشتیبانی سریع با پشتیبانی لجستیکی و مالی امارات توانستند بخشهای وسیعی از غرب و مرکز سودان را تصرف کنند. این نیروها علاوه بر کنترل معادن طلا، توانستند شبکههای قاچاق انسان و اسلحه را نیز تقویت کنند.سقوط شهر الفاشر در اکتبر ۲۰۲۵، نقطه اوج این درگیری بود. گزارشهای سازمان ملل از قتلعام بیش از 2000 غیرنظامی در سه روز و پاکسازی قومی علیه قوم ماسالیت حکایت دارد. این اقدامات مصداق بارز جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت است.
۷-۳. ابعاد فاجعه انسانی
خشونت جنسی، ربودن پزشکان، غارت بیمارستانها و دفنهای دستهجمعی واقعیت دردناک جنگی است که جهان عمدتا در برابرش سکوت کرده است. طبق آمار سازمانهای بینالمللی:* بیش از ۱۳ میلیون نفر آواره شدهاند (بزرگترین بحران آوارگی در جهان در سال ۲۰۲۴).
* بیش از ۳۰ میلیون نفر نیازمند کمکهای فوریاند.
* نرخ سوءتغذیه در مناطق تحت محاصره، به ویژه در دارفور، به سطوح قحطی رسیده است.
تخمین خسارات: با توجه به تخریب زیرساختها، برآورد میشود که هزینه بازسازی سودان فراتر از ۱۰۰ میلیارد دلار خواهد بود، در حالی که ساختار تولید ناخالص داخلی این کشور به شدت سقوط کرده است.
۸. نقش بازیگران خارجی؛ از امارات و عربستان تا آمریکا و غرب
هیچ بحرانی در آفریقا بدون دخالت قدرتهای خارجی شکل نمیگیرد و سودان نیز از این قاعده مستثنی نیست. جنگ کنونی، یک درگیری نیابتی بر سر نفوذ منطقهای و منابع اقتصادی است.۸-۱. امارات متحده عربی، محور حمایت از نیروهای پشتیبانی سریع
امارات متحده عربی به وضوح نقش حامی نیروهای پشتیبانی سریع را بازی کرده است. هدف پنهان آن، کنترل معادن طلا، خطوط تجاری دریای سرخ و مهار محور مقاومت اسلامی در آفریقا است.گزارشهای متعدد نشان میدهد که تجهیزات نظامی و مالی کلان از طریق فرودگاههای تحت کنترل امارات و حتی از طریق لیبی به حمیدتی منتقل شده است. این حمایت، اجازه داد تا نیروهای پشتیبانی سریع به یک ارتش مدرن شبهنظامی تبدیل شود که از حمایتهای بینالمللی برای غارت منابع بهره میبرد.
۸-۲. مواضع متناقض سایر کشورها
* ایالات متحده آمریکا و غرب: در ظاهر بیطرف، اما از طریق شرکتهای امنیتی خصوصی و پایگاههای نظامی خود در شاخ آفریقا، پشتیبانی اطلاعاتی از این نیروها فراهم میکنند (به دلیل تمایل به تضعیف هرگونه ساختار اسلامی قدرتطلب در منطقه). سیاست «بیثباتسازی کنترلشده» آنان، یادآور همان الگویی است که در لیبی و سوریه بهکار بردند.* عربستان سعودی: موضعی محتاطانهتر داشته و بیشتر بر حفظ ثبات در دریای سرخ متمرکز بوده است. عربستان از یک طرف سعی دارد نقش میانجی را ایفا کند و از طرف دیگر، از نفوذ امارات در منطقه نگران است.
* روسیه: از طریق ارتباطات قدیمی با حکومت البشیر و علاقه به حضور در دریای سرخ، ارتباطاتی با هر دو طرف برقرار کرده است، به ویژه برای دسترسی به منابع معدنی.
این مداخلات خارجی نه تنها منابع سودان را به تاراج میبرد، بلکه ساختار حاکمیتی و مشروعیت ملی را نیز تضعیف کرده و در پی آن است که هرگونه توافق صلح، تحت نظارت و تأیید قدرتهای خارجی باشد، نه بر اساس اراده ملی.
۹. پیامدهای انسانی، اجتماعی و فرهنگی جنگ اخیر سودان
نتیجه مستقیم جنگ داخلی جاری در سودان، فروپاشی کامل ساختارهای اجتماعی است. میلیونها نفر از خانههای خود گریختهاند؛ بسیاری در چاد و مصر و اتیوپی سرگردانند.۹-۱. نابودی زیرساختهای حیاتی
آموزش و بهداشت در سودان از هم پاشیده است. بیش از ۷۰ درصد بیمارستانها تعطیل شدهاند و آموزش در اکثر استانها متوقف گشته است. این امر به معنای از بین رفتن نسل آینده و گسترش بیماریهایی است که پیشتر کنترل شده بودند.۹-۲. گرسنگی بهعنوان سلاح جنگی
گرسنگی به سلاح جنگی تبدیل شده است. نیروهای پشتیبانی سریع با محاصره مناطق مقاومت، مانع از ورود غذا و دارو میشوند. این محاصرهها اغلب منجر به مرگ غیرنظامیان شده و محاسبات استراتژیک طرفین درگیر، اولویتدهی به کنترل مسیرهای قاچاق طلا بر تأمین غذای مردم را نشان میدهد.۹-۳. مقاومت مردمی و حفظ هویت
با وجود این ویرانیهای گسترده ناشی از جنگ داخلی در سودان، شبکههایی از کمیتههای مردمی و داوطلبان مسلمان برخاستهاند که تلاش میکنند با امکانات اندک، از جان مردم دفاع کنند و جنایات را مستند سازند.
این شبکهها که اغلب ریشه در نهادهای سنتی (مانند مساجد و خلوهها) دارند، نشان میدهند که هویت اسلامی و محلی همچنان قویترین عامل مقاومت در برابر فروپاشی دولتی است.
۱۰. چشمانداز آینده؛ امکان صلح و بیداری آفریقایی-اسلامی در سودان
بازسازی سودان مستلزم سه مسیر همزمان است که باید با اراده ملی و بدون مداخله مستقیم قدرتهای مهاجم پیش برود.۱۰-۱. مسیر سهگانه رهایی
۱. آتشبس و اصلاح نظامی: ادغام نیروهای پشتیبانی سریع در ارتش ملی تحت نظارت یک مرجعیت ملی واحد و پایان دادن به اقتصاد جنگی که توسط بازیگران خارجی تغذیه میشود. این امر نیازمند وساطت کشورهایی است که منافع مستقیم اقتصادی در میدان جنگ ندارند.۲. اصلاح سیاسی و مدنی: تشکیل دولت انتقالی فراگیر با مشارکت نخبگان دینی، قبایلی و مدنی که نمایندگی واقعی تنوع سودان را داشته باشند و تمرکز قدرت را از خارطوم به مناطق دوردست منتقل کنند.
۳. آشتی اجتماعی و عدالت انتقالی: بازگشت آوارگان، مجازات عاملان جنایت (از جمله جنایات اخیر در دارفور و جنگ سال ۲۰۲۳) و بازسازی هویت مشترک اسلامی-آفریقایی که بر پایه عدالت توزیعی باشد.
۱۰-۲. پتانسیل عبور از بحران و بازسازی دوباره سودان
سودان ظرفیت نجات از بحران فعلی را دارد. مردمی که قرنها حامل اسلام و فرهنگ خود بودهاند، امروز نیز میتوانند در برابر استعمار نو بایستند. بازگشت به ارزشهای عدالتمحور اسلامی و استقلال از محورهای وابستگی خارجی، تنها راه نجات این ملت است.استفاده از ظرفیتهای کشاورزی و منابع انسانی جوان، در صورت برقراری امنیت، میتواند سودان را از یک کشور وابسته به یک بازیگر اقتصادی مهم در آفریقا تبدیل کند.
نتیجهگیری:
سودان تصویری فشرده از ظلم در جهان امروز است: ملتی مسلمان، ثروتمند از منابع طبیعی (طلا، آب، کشاورزی) و فقیر در حکمرانی؛ گرفتار در میان امپراتوریهای اقتصادی و طمع قدرتهای جهانی. از جغرافیای طلایی تا خونینترین میدان رقابت قرن، این کشور روایت تلخ تبدیل نعمت ثروت طبیعی به نقمت است.در عصر استعمار نو، دشمن دیگر با لشکر و کشتی نمیآید؛ با دلار، طلا، رسانه و شبهنظامی میآید. جنگ سودان، نه فقط نبرد میان البرهان و حمیدتی، که میدان آزمایش ایمان و استقلال آفریقاست.
دخالت قدرتهایی مانند امارات در پوشش حمایت از یک طرف و بیعملی سازمانهای بینالمللی در برابر نسلکشی آشکار در دارفور، نشان میدهد که چقدر جهان غرب از برقراری ثبات در کشورهای اسلامی دوری میکند، مگر اینکه این ثبات در خدمت منافع استخراجیشان باشد.
اگرچه دستان بیرحم استعمار نو چهره صلح را در سودان خراشیده است، اما همچنان صدای اذان بر بلندای خارطوم میپیچد و نغمه بیداری از دارفور تا نیل به گوش میرسد. حقیقت رهایی آنان، نه در قراردادهای ساختگی صلح، بلکه در خودآگاهی ملت سودان و بازگشت به هویت الهیشان نهفته است.
آینده سودان به بیداری مردم و بازگشت به روح اسلام اصیل وابسته است؛ اسلامی که روزگاری این سرزمین را به دروازه روشن قاره سیاه بدل ساخت و امروز میتواند از دل خاکستر جنگ، آن را دوباره زنده کند. سودان میتواند با بازسازی جامعه، اصلاح نهادها و تقویت وجدان ملی، دوباره بقا یابد. چنین آیندهای شاید دیر حاصل شود، اما تنها راه ممکن است برای آنکه نیل، بار دیگر بجای خون، تصویر حیات را در خود بازتاب دهد.
نویسنده: سیدامیرحسین موسوی تبار
منبع: تحریریه راسخون
© استفاده از این مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است.