چرا بعضی بچه‌ ها نمی‌ توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل

دفاع از حقوق شخصی بدون نقض حقوق دیگران نشانه‌ ای از جرئت‌ ورزی است. عدم توانایی برخی کودکان در دفاع از خود نیز ممکن است به مشکلات بالینی مرتبط باشد.در ادامه به برخی از این مشکلات و راه های مقابله با آن می پردازیم.
سه‌شنبه، 20 آبان 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: لیلا معصومی
موارد بیشتر برای شما
چرا بعضی بچه‌ ها نمی‌ توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل
در دنیایی که ارتباط، تعامل و رقابت بخشی جدایی‌ ناپذیر از زندگی روزمره انسان‌ هاست، توانایی «دفاع از حق» یکی از ارزشمند ترین مهارت‌ هایی‌ است که انسان می‌ تواند از کودکی بیاموزد. و در عین حال، یکی از آسیب‌ دیدنی‌ ترین مهارت‌ ها هم هست. بسیاری از والدین، معلمان یا حتی نزدیکان زمانی متوجه می‌ شوند که کودکشان در برابر ناحقی، بی‌ احترامی یا نادیده‌ گرفته‌ شدن سکوت می‌ کند، که کار از کار گذشته است: فرزندشان یاد گرفته به جای دفاع از خود، عقب‌ نشینی کند. اما چرا؟ چه می‌ شود که بعضی از بچه‌ ها نمی‌ توانند از حقشان دفاع کنند؟
این مقاله تلاش می‌ کند با نگاهی روان‌ شناختی و اجتماعی، ریشه‌ های این ناتوانی را بررسی کرده و در نهایت، راهکار هایی عملی برای تقویت مهارت دفاع از حق در کودکان ارائه دهد. ناتوانی در دفاع از حق، اغلب ریشه در الگو های اولیه یادگیری، ساختار شخصیتی و محیط‌ های اجتماعی‌ ای دارد که فرد در آن رشد کرده است. این سکوت، می‌ تواند به شکل‌ گیری اضطراب‌ های مزمن و روابط ناسالم در بزرگسالی منجر شود.
 

وقتی حق در کودکی فراموش می‌ شود

هر کودکی با نیروی طبیعی کنجکاوی، احساس عدالت‌ خواهی و تمایل به ابراز خود به دنیا می‌ آید. اما محیط زندگی‌ اش، خانه، مدرسه و جامعه مسیر این تمایل را شکل می‌ دهد یا سرکوب می‌ کند. بسیاری از عواملی که مانع دفاع کودک از خودش می‌ شود، ریشه در دوران رشد دارد و اغلب در محیط خانواده پایه‌ گذاری می‌ گردد.
 
۱. الگوی رفتاری والدین
بسیاری از بچه‌ ها از والدین خود می‌ آموزند که چگونه در برابر مشکلات واکنش نشان دهند. این یادگیری از طریق مشاهده (Modeling) اتفاق می‌ افتد. اگر کودک ببیند پدر یا مادرش در موقعیت‌ های ناعادلانه سکوت می‌ کند، یا در برابر نارضایتی‌ ها به‌ جای گفت‌ و گو پرخاش می‌ کند، او نیز ممکن است بین دو الگوی افراط و تفریط گرفتار شود: یا سکوت کامل یا طغیان غیر سازنده. در خانواده‌ هایی که گفت‌ و گو جای خود را به داد و فریاد یا سکوت سنگین داده، کودک هیچ‌ گاه نمی‌ آموزد چگونه «با احترام ولی محکم» از حق خود دفاع کند. این ناتوانی در یافتن نقطه‌ میانی یا همان جرأت‌ مندی، آسیب‌ زاست.
 
۲. تربیت مبتنی بر اطاعت کامل (Authoritarian Parenting)
در برخی خانواده‌ ها، کودک «باید همیشه مطیع باشد». او حق ندارد مخالفت کند، سؤال بپرسد یا نظر متفاوتی داشته باشد. والدین ممکن است این اطاعت را با «ادب» اشتباه بگیرند. این نوع تربیت در ظاهر منظم و فرمان‌ پذیر به نظر می‌ رسد، اما در باطن، کودکی تربیت می‌ شود که از کوچک‌ ترین اختلاف‌ نظر احساس گناه می‌ کند. این مدل تربیتی، مکانیسم درونی «حق بر ابراز وجود» را غیر فعال می‌ کند. چنین کودکی در بزرگسالی حتی ممکن است احساس کند دفاع از حق خود نوعی بی‌ ادبی یا شورش علیه نظم است، و این باور، او را از طرح خواسته‌ های مشروعش باز می‌ دارد.
 
۳. تجربه‌ های سرزنش و ترس در خانه
اگر هر بار که کودک خواسته است حرفش را بزند، خواسته‌ اش را مطرح کند یا حتی اشتباهی کوچک مرتکب شود، با سرزنش، تمسخر، "باز شروع کرد به بهانه‌ گیری" یا حتی تنبیه مواجه شده، مغز او یاد می‌ گیرد که «سکوت امن‌ تر است». این سکوت، یک استراتژی بقا می‌ شود و به یک عادت دفاعی تبدیل می‌ گردد. این شیوه‌ پیش‌ فرض او در موقعیت‌ های اجتماعی باقی می‌ ماند چه در مدرسه، چه در میان دوستان و حتی در دنیای کار. تحلیل روان‌ شناختی این پدیده نشان می‌ دهد که این تجربه، ارتباط مستقیمی با شکل‌ گیری اضطراب عملکرد (Performance Anxiety) در بیان عقیده دارد.
 

مدرسه، میدان یادگیری یا سرکوب صدا ها؟

مدرسه در شکل‌ گیری شخصیت اجتماعی کودک نقش تعیین‌ کننده‌ ای دارد. این محیط بزرگ‌ تر اجتماعی، جایی است که کودک برای اولین بار تعاملات پیچیده‌ اجتماعی را تجربه می‌ کند. اگر فضای آموزشی پر از مقایسه، ترس از نمره یا تمسخر هم‌ کلاسی‌ ها باشد، بسیاری از بچه‌ ها به تدریج یاد می‌ گیرند «بی‌ صدا بودن» امن‌ تر از «بیانگر بودن» است.
 
۱. فرهنگ نمره و رقابت افراطی
وقتی همه‌ چیز به نمره ختم می‌ شود و موفقیت تنها در یک فرمول خطی تعریف می‌ گردد، کودک یاد می‌ گیرد رضایت معلم از خودش مهم‌ تر از بیان عقیده‌ واقعی‌ اش است. دانش‌ آموزان می‌ آموزند که ریسک بیان کردن یک نظر متفاوت یا پرسیدن یک سؤال بنیادی، از ترس نمره‌ پایین یا انتقاد، ارزش ندارد. کودکی که جمله‌ ای اشتباه گفته و مورد خنده دوستانش قرار می‌ گیرد، بارها در ذهنش مرور می‌ کند که «دیگر حرف نزنم بهتر است». اینگونه، اولین جرقه‌ خاموشی توان دفاع از خود زده می‌ شود؛ زیرا او یاد می‌ گیرد در جمع، هویتش با اشتباه گره خورده است.
 
۲. نبود آموزش مهارت‌ های اجتماعی (Social Skills)
در بسیاری از مدارس سنتی، مهارت‌ هایی مانند «جرأت‌ مندی»، «احترام متقابل» و «بیان احساسات» آموزش داده نمی‌ شود یا در حاشیه قرار دارد. حال آنکه این مهارت‌ ها همان پایه‌ های اصلی اعتماد به‌ نفس و توانایی دفاع از حق هستند. تفاوت بین جرأت‌ مندی (Assertiveness) و پرخاشگری (Aggression) باید به کودکان آموزش داده شود:
جرأت‌ مندی به معنای بیان قاطعانه نیاز ها در کنار احترام به نیاز های دیگران است. حال، تصور کنید که در مدارس درس «گفت‌ و گو و همدلی» به شکل منظم برگزار شود. این موضوع تا چه حد می‌ تواند روحیه گفت‌ و گو محور و عادلانه را در نسل آینده تقویت کند؟
 
۳. نقش معلمان در تشویق یا سرکوب بیان
معلمان نقش کلیدی در ایجاد امنیت روانی دارند. معلمانی که به جای گوش‌ دادن فعال، سریع قضاوت یا تنبیه می‌ کنند، ناخواسته فضا را برای ابراز وجود از بین می‌ برند. برای مثال، اگر معلمی بگوید: "حرف اضافه نزن!" یا "جواب سوال را بلدی چرا وقت بقیه را می‌ گیری؟"، کودک یاد می‌ گیرد که حضورش با صدای بلند، مزاحم است. در مقابل، معلمانی که برای حرف دانش‌ آموز احترام قائلند و اشتباه را فرصتی برای یادگیری می‌ دانند مانند بازبینی یک استدلال غلط، محیطی می‌ سازند که در آن کودکان به‌راحتی از خود دفاع می‌ کنند و از اشتباه کردن نمی‌ ترسند.

چرا بعضی بچه‌ ها نمی‌ توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل
 

تأثیر ویژگی‌ های شخصیتی و روانی

گذشته از محیط، ساختار روحی و شخصیتی کودک نیز نقش مهمی در شکل‌ گیری شیوه‌ مواجهه با بی‌ عدالتی دارد. این ویژگی‌ ها می‌ توانند زمینه‌ ساز ناتوانی در دفاع باشند.
 
۱. کم‌ رویی و اضطراب اجتماعی
کودکانی که به‌ طور طبیعی خجالتی یا حساس‌ اند، در جمع به‌ سختی ابراز وجود می‌ کنند. این ویژگی‌ های شخصیتی، نیازمند حمایت بیشتری هستند. اگر این ویژگی با محیطی ناسازگار و سخت‌ گیر که خواستار سلطه‌ گری و بیان قاطع است همراه شود، فرد در آینده با کوچک‌ ترین انتقاد یا بی‌ عدالتی دچار اضطراب شدید می‌ شود و جرأت دفاع از خود را ندارد. این افراد تمایل دارند در گروه‌ های بزرگتر، خود را نامرئی کنند.
 
۲. عزت‌ نفس پایین (Low Self-Esteem)
احساس ناتوانی در برابر دیگران، یکی از اصلی‌ ترین موانع دفاع از حق است. کودکی که مدام از سوی دیگران حتی با نیت شوخی تحقیر یا مقایسه می‌ شود، به این باور می‌ رسد که «ارزش شنیده‌ شدن» ندارد. اگر باور درونی او این باشد که «من کمترم»، چرا باید انتظار داشته باشد دیگران به خواسته‌ های او احترام بگذارند؟ این احساس، پایه‌ بسیاری از روابط نابرابر در بزرگسالی است، جایی که فرد مورد استثمار قرار می‌ گیرد و سکوت می‌ کند.
 
۳. وابستگی بیش از حد به تأیید دیگران (Need for Approval)
اگر کودک هویت خود را منوط به رضایت اطرافیان بداند، در هر موقعیتی تلاش می‌ کند مخالفت نکند تا مبادا محبوبیتش از بین برود یا طرد شود. در روانشناسی، این وضعیت اغلب ناشی از نیاز شدید به تعلق (Belongingness) است که به شکل ناسالمی رشد کرده است. همین تمایل به جلب رضایت باعث می‌ شود او حتی در برابر بی‌ عدالتی آشکار نیز سکوت کند؛ زیرا ریسک از دست دادن رابطه یا تأیید را، بالاتر از ضرر ناشی از ناحقی می‌ داند.
 

نقش فرهنگ و جامعه

فرهنگ کلی جامعه، زیربنای ارزش‌ هایی است که به کودکان آموزش داده می‌ شود. جامعه‌ ای که در آن سکوت فضیلت و اعتراض گناه شمرده می‌ شود، نمی‌ تواند نسل شجاع و عدالت‌ خواه پرورش دهد.
 
فرهنگ احترام یا فرهنگ ترس؟
در برخی فرهنگ‌ ها، مفاهیمی مانند «احترام به بزرگ‌ تر» یا «رعایت ادب» به شکلی تفسیر می‌ شوند که مانع هر گونه پرسشگری یا مخالفت می‌ شوند. ترجیح داده می‌ شود کودکان «آرام، مؤدب و مطیع» باشند تا «پرسش‌ گر و انتقاد گر». اما این ادب گاهی مرز باریکی با سرکوب دارد. تفاوت حیاتی میان ادب (Politeness) و جرأت‌ مندی (Assertiveness) باید مشخص شود: ادب یعنی رعایت آداب اجتماعی، اما جرأت‌ مندی یعنی ایستادگی قاطعانه بر حقوق شخصی با حفظ احترام.
 
نقش رسانه‌ ها در شکل‌ دهی انتظارات
رسانه‌ ها نیز نقش پر رنگی دارند. فیلم‌ ها، کارتون‌ ها و کتاب‌ هایی که قهرمانانشان همیشه در برابر زور سکوت می‌ کنند یا تنها از طریق معجزه یا مداخله‌ یک شخصیت قدرتمند بیرونی نجات می‌ یابند، پیام پنهانی به کودکان می‌ دهند: «تو خودت نمی‌ توانی از حقت دفاع کنی، باید قهرمانی بیاید و نجاتت دهد.» در مقابل، آموزش مهارت دفاع از حق یعنی یاددهی اینکه «خودت قهرمان خودت باش»، و این امر مستلزم ابراز وجود است.
 

پیامد های ناتوانی در دفاع از حق

سکوت در برابر ناحقی در ظاهر نشانه‌ صلح‌ طلبی است، اما در باطن هزینه‌ های روانی و اجتماعی سنگینی دارد که فرد را در آینده فلج می‌ کند.
 
۱. افزایش اضطراب و افسردگی
کودکی که احساس می‌ کند دیده نمی‌ شود یا نمی‌ تواند اعتراض کند، به‌ تدریج دچار احساس بی‌ ارزشی و ناامیدی می‌ شود. این سرکوب مداوم نیاز ها و احساسات، می‌ تواند به تنش مزمن (Chronic Stress) منجر شده و زمینه‌ ساز اختلالات اضطرابی یا افسردگی در بزرگسالی گردد. بدن و ذهن فرد برای آرام نگه داشتن محیط، انرژی زیادی را صرف سرکوب واکنش‌ های طبیعی می‌ کند.

چرا بعضی بچه‌ ها نمی‌ توانند از حقشان دفاع کنند؟ + راه حل
 
۲. روابط ناسالم در بزرگسالی
کسی که یاد نگرفته «نه» بگوید، اغلب در دام روابط پارازیتی یا استثماری می‌ افتد. در محیط کار ممکن است مجبور به انجام وظایف مازاد بدون دریافت حق‌ الزحمه باشد؛ در روابط عاطفی ممکن است مورد کنترل یا سوء استفاده قرار گیرد، زیرا طرف مقابل متوجه شده است که این فرد واکنشی نشان نخواهد داد.
 
۳. کاهش خلاقیت و پیشرفت شغلی
دفاع از ایده‌ ها همان‌ قدر اهمیت دارد که داشتن ایده. در دنیای حرفه‌ ای، توانایی «مذاکره» و «توجیه» ارزش بسیار زیادی دارد. وقتی فرد از بیان ایده‌ اش یا دفاع از روش کاری‌ اش می‌ ترسد، فرصت‌ های رشد و ارتقاء را از دست می‌ دهد. این ناتوانی، چرخه فقر و عدم پیشرفت را تثبیت می‌ کند.
 

راه‌حل‌ ها و تمرین‌ های کاربردی برای والدین و مربیان

تقویت مهارت دفاع از حق، یک فرآیند مداوم است که باید از سنین پایین شروع شود. این کار نیازمند تغییر در نحوه‌ تعامل بزرگسالان با کودک است.
 
۱. خانه‌ ای گفت‌ و گو محور بسازید
در خانواده‌ ای که گفت‌ و گو رکن اصلی روابط است، کودک می‌ آموزد بیان نظر، حق طبیعی اوست. حتی اگر اشتباه کند، باید احساس امنیت در بیان داشته باشد. باید فضایی ایجاد شود که کودک بداند لزوماً نباید هم‌ نظر با والدین باشد تا دوست داشته شود. عبارت‌ هایی مانند «دوست دارم نظرت رو بدونم»، «بسیار خوب، دلایل خودت برای این کار چی بود؟» یا «می‌ فهمم چرا ناراحت شدی، بیا بیشتر حرف بزنیم» معجزه می‌ کند. این امر به کودک کمک می‌ کند تا باور کند که «صدای او مهم است».
 
۲. اشتباهات را فرصتی برای رشد بدانیم
باید پذیرفت که دفاع از حق گاهی با اشتباه همراه است. کودکی که به دلیل ابراز نظر اشتباه مورد تمسخر قرار گرفته، یاد می‌ گیرد که ریسک نکند. وقتی کودک اشتباه می‌ کند، به جای خجالت‌ دادن او باید کمکش کرد از اشتباه بیاموزد. تمرکز باید روی فرآیند باشد، نه نتیجه. کودکی که از اشتباه نمی‌ ترسد، در آینده شجاعت بیشتری برای دفاع از خود دارد.
 
۳. تمجید از شجاعت، نه صرفاً موفقیت
باید شجاعت ابراز عقیده را همان‌ قدر تحسین کنیم که موفقیت در نمره یا ورزش را. اگر کودک تلاش کرد نظرش را بگوید حتی اگر اشتباه باشد یا در برابر فرد قدرتمند تری باشد، باید تحسین شود. بگوییم: «خیلی عالی بود که نظرت رو گفتی، حتی اگر معلم موافق نبود»، یا «من شجاعت تو رو در بیان مخالفتت تحسین می‌ کنم.» این نوع تأیید، اعتماد به‌ نفس «بیانگری» را تقویت می‌ کند.
 
۴. آموزش مهارت «نه گفتن»
کودکان باید بیاموزند که گفتن «نه» همیشه نشانه‌ بی‌ ادبی نیست، بلکه گاهی نشانه‌ احترام به خود است. این مهارت باید به‌صورت مرحله‌ ای آموزش داده شود:
الف) حق انکار: به کودک آموزش داده شود که حق دارد به هر درخواستی که او را ناراحت می‌ کند، «نه» بگوید.
ب) نحوه گفتن: تمرین بر روی لحن، نه بلند و نه آهسته، بلکه محکم و واضح.
ج) توجیه اختیاری: آموزش اینکه لازم نیست همیشه برای «نه» گفتن، دلیل طولانی بیاوریم. بازی‌ هایی مثل نقش‌ آفرینی (Role Play) در موقعیت‌ های خیالی، مثلاً: اگر دوستت اصرار کند اسباب‌ بازی‌ اش را به زور بگیری، چه می‌ گویی؟ کمک می‌ کند کودک تمرین کند بدون ترس از ناراحتی دیگران "نه" بگوید.
 
۵. داستان‌ گویی با هدف تقویت خود بیان گری
کتاب‌ ها و داستان‌ هایی انتخاب کنیم که شخصیت‌ های آن از حق خود دفاع می‌ کنند، منصفند و با گفت‌ و گو اختلاف را حل می‌ کنند، مثلاً داستان‌ هایی که بر محور عدالت و همدلی می‌ چرخند. سپس از کودک بپرسیم: «اگر جای شخصیت اصلی بودی چه می‌ کردی؟» این تمرین ساده باعث رشد تفکر انتقادی و شبیه‌ سازی موقعیت‌ های اجتماعی سخت می‌ شود.
 
۶. همکاری با معلمان
والدین باید در تعامل مداوم با معلمان باشند تا از وضعیت رفتاری فرزند در مدرسه آگاه شوند. اگر کودکی در کلاس زیاد سکوت می‌ کند یا در کار گروهی شرکت نمی‌ کند، شاید لازم باشد فضای بیان برایش تقویت شود. معلم و والد هم‌ زمان می‌ توانند در خانه و مدرسه بر یک هدف مشترک کار کنند: ایجاد محیطی که در آن ریسک بیان عقیده پذیرفته‌ شده است.
 
۷. الگوسازی درست در رسانه‌ های خانوادگی
والدین می‌ توانند قهرمان‌ های واقعی یا فیلم‌ هایی را به فرزند معرفی کنند که در آن شخصیت‌ ها با احترام ولی قاطع از حقشان دفاع می‌ کنند. این پیام که "دفاع از حق یعنی شجاعت همراه احترام"، باید از کودکی در ذهن حک شود؛ جایی که قهرمان‌ ها متجاوز نیستند، بلکه قاطع‌ اند.
 

چگونه کودکی جرأت‌ مند پرورش دهیم؟

کودک جرأت‌ مند، گستاخ یا پرخاشگر نیست. او کسی‌ است که می‌ تواند با آرامش، ولی قاطعانه، نظر و احساسش را بیان کند، بدون اینکه حقوق دیگران را زیر پا بگذارد. این تفاوت‌ ها باید به کودک آموزش داده شود:
ویژگی‌ ها شامل پرخاشگر (Aggressive)، جرأت‌ مند (Assertive) و منفعل (Passive) با تفاوت‌ های مشخصی تعریف می‌ شوند.
- در حالت پرخاشگر، هدف پیروزی به هر قیمتی است و شیوه بیان با فریاد، توهین یا تهدید همراه است. این طرز برخورد پیامی مانند "تو اشتباه می‌ کنی، من درست می‌ گویم" را منتقل می‌ کند.
- در حالت جرأت‌ مند، فرد تمرکز بر برقراری تعادل و ابراز خود دارد. بیان او قاطع، مستقیم و محترمانه بوده و معمولاً پیام‌ هایی نظیر "من اینطور حس می‌ کنم، نظر تو چیست؟" انتقال می‌ دهد.
- در حالت منفعل، هدف اجتناب از تعارض است و شیوه بیان فرد آهسته، معذرت‌ خواهانه یا با سکوت همراه است. این روش پیامی مانند "من مهم نیستم" را القا می‌ کند.

برای پرورش چنین روحیه‌ ای، لازم است:
 
به احساساتش بها دهیم
وقتی می‌ گوید «ناراحتم چون دوستم وسیله‌ ام را گرفت»، بپذیریم که احساسش واقعی است. باید به او بیاموزیم که احساساتش «داده» هستند، نه «قضاوت».
 
راهکار بپرسیم، نه دستور بدهیم
بپرسیم «به نظرت چطور می‌ تونیم این مشکل رو حل کنیم؟» به‌ جای اینکه فوراً بگوییم «برو وسایلت رو پس بگیر». این روش حس تصمیم‌ گیری و دفاع از خود را در او تقویت می‌ کند و او را از حالت مصرف‌ کننده صرف، به حل‌ کننده‌ فعال مشکل تبدیل می‌ کند.
 
جرأت‌ مندی را در قالب احترام بیاموزیم
کودک باید بداند دفاع از حق یعنی بیان نظر بدون توهین و داد. خشونت دفاع نیست، نشانه‌ ترس است که به پرخاشگری تبدیل شده است. آموزش دهیم که «من می‌ خواهم (خواسته)، چون (دلیل محترمانه)، و تو حق داری که (اعتراض کنی یا مخالفت کنی).»
 

نتیجه گیری

هر کودک صدایی دارد که گاهی زیر سال‌ ها ترس، سرزنش و سکوت پنهان می‌ شود. دفاع از حق یک مهارت مادر زادی نیست، بلکه توانایی آموختنی است؛ اگر از کودکی در بستری محترمانه، امن و گفت‌ و گو‌ محور رشد کند. خانواده‌ ها، مدارس و رسانه‌ ها می‌ توانند با تغییرات کوچک اما مداوم، نسلی از انسان‌ های آگاه، شجاع و محترم پرورش دهند.
اگر روزی دیدیم کودکی در جمع با احترام از نظرش دفاع کرد، به‌ جای گفتن «چه‌ قدر پررو!» لبخند بزنیم و بگوییم: «آفرین که از خودت دفاع کردی.» شاید آن لحظه، نقطه‌ آغاز نسلی باشد که سکوت را با شهامت جایگزین می‌ کند.

منبع: پژوهش راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط