نگاهی به سوفسطائیان
منبع : سایت راسخون
چکیده :
در پایان مقاله نیز این موضوع بررسی شده است که آیا نظریات سوفسطائیان موجب زوال اندیشه کهن یونانی گردیده یا آنکه اسباب پیشرفت آنرا فراهم آورده است.
فهرست واژگان کلیدی :
سوفیست ، سوفیستس ، سوفسطایی ، سفسطه ، سوفیسم
مقدمه :
می دهند سفسطه نامیده می شود.
لذا نیاز است تا به جهت این سیل عظیم طرفداران و نیز تاثیراتی که این تفکر فلسفی بر دنیای امروز داراست به دقت نظریات آنرا بررسی کرده ، نقاط ضعف و قوت آنرا شناخته ، به محاسن آن تمسک جسته و از معایب آن رو باز گردانیم و دیگران و حتی خود افراد این گروه را در این مهم یاری رسانیم.
این نوشته به عنوان اولین قدم در راه رسیدن به این هدف بسیار مهم تالیف گردیده و خواننده را از پیش نیازهای این مسیر تا حدودی بی نیاز خواهد ساخت.
* سوفیست ، سوفیستس یا همان سوفسطائی
سوفیست در لغت یعنی دانشور و سوفسطائیان به خاطر تبحر و تتبعی که در علوم مختلف داشته اند به این نام نامیده می شده اند سپس بخاطر اینکه این افراد برای غلبه بر مدعی بر هر مدعی متشبث می شده اند لفظ سوفیست که معادل واژه ی سوفسطایی است علم شد برای کسانیکه به جدل می پردازند و روش و شیوه ی عملکرد ایشان در مباحثات و مناظرات و سخنرانی هایشان سفسطه نامیده شد شاید هم فرض این بوده است که سوفیست همان آموزگار است این فرض با این حقیقت هم سازگار است که این کلمه را غالباً بر شاعران نیز اطلاق می کرده اند زیرا به نظر یونانیان وظیفه اصلی شاعران هدایت عملی و نصحیت اخلاقی است و چون معمولاً سرودن اشعار همراه با نواختن موسیقی بوده آتنائوس (6) از ایسخولوس به عنوان سوفیستی که موسیقی و چنگ می نواخت نقل می کند تا نشان دهد که بر تمام کسانیکه موسیقی بلد بوده اند سوفسطائی می گفته اند سپس به نظر می رسد که این کلمه در قرن پنجم ق . م . کم کم به نثر نویسان اطلاق می گردد نه بر شعرا، زیرا وظیفه آموزش ازطریق نثر نویسان به صورت هرچه کامل تر انجام می شده است . یونانیان نیز از قدیم دانش را سوفیا و دانشمند را سوفوس یاسوفیستس می گفته اند ، سوفیسم یا فن سوفسطائی گاه در باره ی مجموعه نظریه ها و آراء و به عبارت دیگر تفکر سوفوس ها بکار می رفته است سوفوس معمولاً به معنای کسی است که دانش و خردمندی را شغل و حرفه ی خود سازد و به کار تعلیم بپردازد و از جائی به جای دیگر برود و درس بدهد و مزد بگیرد البته واژه سوفیست ابتدا به کسانیکه در یک هنر و رشته ی خاص چیره دست و برجسته بوده اند اطلاق می گردیده است به همین خاطر در ابتدا فیلسوفان یونانی هم سوفیست نامیده می شده اند اما در پایان قرن پنجم قبل از میلاد یعنی در زمان سقراط به اندیشمندان و آموزگاران حرفه ای سخنوری نسبت داده می شد که از شهرهای گوناگون یونان به آتن می آمدند و در خانه های مردمان یا در بازار و میدان ها سخنرانی می کردند و در برابر این کارها مزدی دریافت می نموده اند .
لذا می توان اینطور گفت که این واژه در قرن پنجم ق.م . در معنایی اخص از معنای سابق خود استعمال می گردیده و معنای عام خود را از دست داده بوده است.
از دیگر کلمات هم خانواده برای کلمه سوفوس کلمه ی سوفون است که به معنای حکیمانه بکار می رود و نیز کلمه سوفیست که در زبان یونانی سوفیستس(7) نامیده می شود کلمه سوفیستس نیز یا اسم فاعل مشتق از فعل و یا مشتق از واژه سوفوس به معنای فرزانه یا حکیم است.
دیوگنس لائریتوس خاطرنشان کرده است که کلمات سوفوس و سوفیستس مدت ها پس از آنکه معنای ناخوش آیند به خود گرفتند مترادف بوده اند.(8)
ناگفته نماند که کلمه سوفسطایی یا همان سوفیستس در اصل معنای بدی نداشته است بلکه معنای آن به آنچه از کلمه ی معلم اراده می شده بسیار نزدیک بوده است ولی پس از مدتی به علل گوناگون معنای ناخوش آیند ی به خود گرفته است که در ادامه به برخی از این علل اشاره خواهیم کرد.
* آنچه باعث شهرت سوفسطائیان گردید
1- اولین و شاید مهمترین علت شهرت سوفسطائیان حضور در آتن بوده است که همین امر موجب ایجاد رابطه و مراودت آنها با یکدیگر می شده است. آتن در آن روزگار شهری بسیار پر رونق و پر رفت و آمد بوده و اکثر نظریات فلسفی و سیاسی و اجتماعی از این شهر سرچشمه می گرفته است فلذا اگر کسی با عقیده و مذهب خاصی در آتن پدیدار می گشته است بسیار زود اولاً در خود آتن و ثانیاً در کل شهرهای مختلف یونان شناخته و مشهور می شده و عقاید و افکارش به گوش همگان می رسیده و مورد انتقاد یا تحسین آنها قرار می گرفته است.
2- از آنجا که تقریباً تمام سوفسطائیان از درون طبقات متوسط شهری و نه از طبقات اشرافی برخاسته بوده اند موضعگیری سیاسی و اجتماعی بیشتر آنان خصلت دموکراسی داشته است و از آنجا که این رویکرد سیاسی در میان طبقات متوسط و ضعیف جامعه بیشترین خریدار را داراست و نیز عمده ی افراد جامعه را نیز همین طبقات تشکیل می دهند نظریات آنان در میان این طبقات به سرعت منتشر شده و باعث شهرت و نامی شدن سوفسطائیان گردیده است.
3- از دیگر علل شهرت سوفسطائیان می توان به جذابیت سخنان آنان به خصوص برای جوانان اشاره کرد سوفسطائیان سخنان تازه ای داشتند که با عقاید سنتی آن روز یونان متفاوت بود و همین تفاوت باعث ایجاد جذابیت زیاد برای جوانان می شد و این جذابیت موجب این شد که گروه زیادی مستمع برای شنیدن سخنان آنها حاضر شوند البته این نکته را باید اشاره کرد که آنچه در اینجا باعث جذابیت برای نوجوانان و شهرت سوفسطائیان گردید از طرف دیگر در میان افرادی با تعصبات سنتی موجب بدنامی و پراکنده شدن آنان از گرد سوفسطائیان شد.
4- چهارمین علت شهرت سوفسطائیان می توانسته این موضوع باشد که آنان گاهی در مجامع عمومی مثل میادین و یا ورزشگاه ها و سایر امکنه عمومی به ایراد سخنرانی می پرداخته اند و این امر باعث می شده تا عده ی زیادی برای شنیدن سخنان آنان حاضر شوند و ایشان تبدیل به چهره ای شناخته شده گردند.
5- پنجمین عامل از عوامل شهرت سوفسطائیان این امر بوده است که آنان استادان سیّاری بودند که از شهری به شهر دیگر سفر می کرده و آموزه های خود را در اختیار دیگران قرار می داده اند و این خود باعث می شده که سوفسطائیان در شهرهای مختلف یونان شناخته و مشهور گردند.
این عوامل همگی دست به دست هم می داده است تا این گروه فلسفی در ابتدای پیدایش خود، شهرت فراوانی را کسب کند البته تذکر نسبت به این نکته لازم است که می توان برخی از عوامل شهرت سوفسطائیان در جوامع فکری و فلسفی امروزی به خصوص جوامع فکری غرب را نیز در لابه لای همین عوامل یادشده جستجو نمود.
سوفسطائیان در حالیکه از طرفی افرادی مشهور و شناخته شده بوده اند در قسمتی از تاریخ چهره ی منفور و ناپسندی را در اذهان به خود اختصاص داده بوده اند این بدنامی دستخوش عوامل متعددی بوده است که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
* سوفسطائی ، چهره منفور تاریخ
سقراط که ظاهراً رقیب فلسفی سوفسطائیان بوده است در خصوص علت بی اعتباری و بد نامی سوفسطائیان اینطور می گوید : «علاوه بر اینکه سوفسطائیان سخنرانان بسیار خوبی هستند اما مهاجرت آنها از شهری به شهر دیگر و سکنی نگزیدن در یک محل خاص درهنگام بروز مسائل سیاسی مهم از قبیل جنگ و مذاکره برای آنها مایه بی اعتباری بوده است »(9)
علاوه بر این ظاهراً موقعیت خود سوفسطائیان با سلیقه مخالفان ناسازگار بوده است چرا که آنها نه تنها مدعی چیزی بوده اند که در آتن به عنوان یک تعلیم ثانوی محسوب می شده بلکه خودشان نیز نه از سرشناسان آتن بوده اند و نه حتی یک شهروند آتنی بلکه آنها بیگانگان و ایالت نشین هایی بوده اند که نبوغ آنها از محدودیت های شهرهای کوچکشان فراتر رفته بوده و باعث می شده تا آنها پا به شهرهای بزرگ تر مثل آتن بگذارند و همین بیگانه بودن اسباب بی اعتباری آنها را فراهم می ساخته است.
از جانب دیگر در دولت شهرهای یونان وبیش از همه در آتن هیچ کس نمی توانسته امید داشته باشد که به عنوان یک سیاستمدار ، کسب شهرت کند مگر اینکه می توانسته است سخن بگوید ونیز اینکه نیکو سخن بگوید سوفسطائیان مدعی بوده اند که می توانند این امر را به وی آموزش دهند و او را در فضلیت سیاسی و فضیلت اشرافیت جدید یعنی اشرافیت هوش و لیاقت بپرورانند .
در این کار فی نفسه امر نادرستی وجود نداشت لکن فن سخنوری ممکن بود برای انتقال اندیشه ، رویه یا سیاستی بکار رود که می توانست بی غرضانه نباشد و یا برای شهر قطعاً مضر باشد یا صرفاً برای تسهیل ترقی سیاستمدار پیش بینی شده باشد این پیامد مخصوصاً در مورد تعلیماتی که در فن مناظره می دادند مسلماً کمک می کرد که سوفسطائیان به بدی شهره شوند.
علت دیگر اینکه اگر کسی می خواست در دموکراسی یونان پولدار شود اصولاً می بایست از طریق اقامه دعوی و دادخواهی به این مقصود برسد و سوفسطائیان مدعی بودند که راه درست پیروزی در این دادخواهی ها را آموزش می دهند این کار نیز فی نفسه دارای ایرادی نبود لکن پیامدی که به دنبال این کار پدید می آمد این بود که امکان آن وجود داشت که مردم از این کار تعبیر به تعلیم فن عادلانه جلوه دادن امر غیر عادلانه داشته باشند و این پیامد نیز تا حدودی موجبات بدنامی سوفسطائیان در اذهان مردم را فراهم می آورد.
همچنین به این علت که سوفسطائیان استادانی سیار و مردانی دارای تجربه وسیع و نمایندگان واکنشی تا اندازه ای شکاکانه و سطحی بودند این تصور شایع شد که آنان جوانان را از خانه های خود خارج می کنند و گردهم در آورده و آنگاه پیش روی آنها قواعد اخلاق سنتی وعقاید دینی را سخت به انتقاد می گیرند بنابراین سنت پرستان سخت گیر به سوفسطائیان به سوء ظن می نگریستند هر چند جوانان حامیان پرشور آنها بوده اند.
یکی دیگر از واقعیت هایی که باعث ایجاد انتقاد از سوفسطائیان می شده این حقیقت بوده است که آنها برای تعلیماتی که به دیگران می دادند پاداش و مزد می گرفته اند این کار هرچند به خودی خود مشروع بوده ولی با عرف فلاسفه پیشین یونان مغایرت داشته و با عقیده یونانی در مورد شایست و ناشایست امور مغایرت داشته است این امر در نگاه افلاطون بسیار تنفر آور بوده و سقراط در خاطرات کسنوفون در این رابطه می گوید : «کسانیکه حکمت خود را در قبال پول به هر کسی که بخواهند می فروشند سوفسطایی نامیده می شود»(10) ارسطو نیز سوفسطایی را کسی می داند که از حکمت ظاهری و غیر واقعی خود پول به دست می آورد.(11)
مسئله مزدگرفتن سوفسطائیان در مقابل تدریس های خصوصی یا همگانی باعث شده بود تا طبقات دارای رویکرد آریستوکراتیک آتنی هر چه بیشتر آنان را تحقیر کنند و موجبات بدنامی آنان را فراهم سازند.
همچنین نظریه نسبیت سوفسطاییان، تشویقی که آنان از جدل و مناظره می کردند، نداشتن معیارهای ثابت و تمایلات موشکافانه برخی از سوفیست های متأخّر، تا اندازه ای نشان می دهد که چرا کلمه سوفسطائی معنای ناپسندی به خود گرفته است.
البته تمام علل بد نامی سوفسطائیان را هم نباید در رفتار خود آنها جستجو کرد چرا که گاهی رفتارغلط دیگران باعث ایجاد نوعی تنفّر نسبت به سوفسطائیان می شده است مثلاً زمانیکه به اقتضای حکومت عامّه (دموکراسی) در آتن، قدرت کلام اهمیت یافت جوانان سرکش آزمندی مجذوب فن خطابه و طالب تعلم آن شدند و در این تعلم اندک اندک کار به آنجا رسید که این جوانان دیگر در پی این نبودند که به درستی چیزی بیاموزند ، بلکه تنها قصدی که داشتند این بود که هر رأیی را که بخواهندو برای خود سودمندتر بینگارند از راه سخنوری بتوانند بر آراء دیگر چیره سازند و اگرچه سوفطائیان مستقیماً در این اعمال نقشی نداشته اند ولی بالأخره در بدنامی آنان بی تأثیر نبوده است.
از دیگرعلل بدنامی این گروه، حمله های کوبنده، انتقادهای بسیار تلخ و بعضاً غیر منصفانه ی شخصیت هایی مانند افلاطون و ارسطو و سقراط به ایشان بوده است که در غالب موارد ، بنیاد شخصیت سوفسطائیان را به گونه ای مذموم و ناخوش آیند برای دیگران به تصویر می کشیده است.
همانگونه که افلاطون در معرفی سوفسطائیان آنان را کسانی می دانسته که توانگر زادگان را شکار می کنندو کالای دانش را به بهای گرانی به آنها می فروشند و حریص به جمع آوری مال و ثروت و طالب ظواهر علم بوده اند.(12)
و خلاصه تمام این عوامل دست به دست هم داده و باعث گردیده اند تا سوفسطائیان اعتبار خود را از دست داده و از آنها چهره بدنام و منفوری در تاریخ بر جای بماند.
* سوفسطائیان ، مظلومان تاریخ
پس در سالهای اخیر، بدون هیچ قضاوتی درمورد سوفسطائیان و نظریات آنها، شاهد این واقعیت هستیم که افکار و اندیشه های سوفسطائیان از زیر غبار فراموشی، که بوسیله فلاسفه بزرگی چون افلاطون و ارسطو ایجاد شده بوده، بیرون آورده شده وسعی بر آن است تا حیات مجددی به آن داده شود و عدّه ای برای دفاع از سوفسطائیان و اندیشه های آنان پابه عرصه میدان گذاشته اند و با ردّ افکار ضد سوفسطائی افلاطون و ارسطو، سعی دارند تا آبروی رفته سوفسطائیان را به آنها بازگردانند.
* اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان سوفسطائیان
سوفسطائیان در قرن پنجم قبل از میلاد می زیسته اند مهمترین واقعه سیاسی قرن پنجم ق.م. جنگ ایران و روم بوده است که در سال 449 ق . م. پایان یافته است ومصادف با پایان یافتن این جنگ ها ، حیات سیاسی واجتماعی یونان دچار تحولات عظیمی گردیده است.
در این دوران به اقتضای دگرگونی ای که در نظام سیاسی یونان پدید آمد و باعث بر سرکار آمدن حکومت عامه ( دموکراسی ) گردید قدرت کلام از اهمیت ویژه ای برخوردار شد چرا که در این دوران به اقتضای شرایط موجود ، سخنور ماهر بودن کلید قبضه ی قدرت شده و برخورداری از قدرت کلام برای یک رجل سیاسی ، اهمیت ویژه ای داشته است.
در این دروان ، حیات سیاسی و به ویژه حکومت عامه ( دموکراسی ) در آتن قوت و شدت یافت در این چنین شرایط سیاسی ای ، شهروند آزاد به هر حال در حیات سیاسی نقشی ایفا می کرد واگر می خواست در این زمینه پیشرفت کند مسلماً مجبور بود که نوعی تعلیم و تربیت تحصیل کند در حالیکه تعلیم و تربیت کهن یونان برای کسی که می خواست وارد کارهای اجتماعی و دولتی بشود کافی نبود آرمان اشرافی (اریستوکراسی) قدیم صرف نظر از اینکه نسبت به آرمان های جدید عالی تر بود یا نه نمی توانست خواست ها و تقاضاهای رهبران سیاسی روبه رشد را فراهم آورد در این زمان چیزی بیشتر از این آموزه ها مورد نیاز بود و این نیاز را سوفسطائیان بر آورده می کردند این دوره در مقطعی از تاریخ واقع شده بود که واقعیت های ناگوار تاریخ در دوره ای از امپریالیسم بی احتیاط و جنگ یونانی با یونانی موید نظریاتی از این دست بود که اقویا حق دارند مطابق میل خود رفتار کنند.
در همین زمان گسترش دموکراسی ، نیاز به چیزی را به وجود می آورد که سوفسطائیان مدعی بودند معلمین حرفه ای برای تامین آن هستند راه موفقیت سیاسی به روی همگان باز بود مشروط بر اینکه فرد ، ذکاوت و تربیت لازم برای پیشی گرفتن از رقبای خود را داشته باشد.در این دوره دانشگاه و دانشکده ای برای تربیت بزرگسالان وجود نداشت و همین امر موجب محرومیت بزرگسالان از تحصیل شده بود در همین زمان مردانی چون پرتاگوراس که چهره برجسته سوفسطائیان گردید این خلا را به سود بزرگسالان پر کرد و با افتخار و سربلندی اعلام نمود که می تواند به هر جوانی هم تدبیر امور شخصی خود را تعلیم دهد تا بتواند خانواده خود را خوب اداره کند و هم تدبیر امور کشوری را ، تا هم از نظر سخن و بیان و هم از نظر عمل در شهر خود تبدیل به قدرتی واقعی گردد.ویژگی دیگر این بود که در دموکراسی آن روز آتن با خصوصیاتی که دارا بود پیروزی یا شکست در محاکمه به مهارت در سخنرانی و پیدا کردن رگ خواب تعصبات عمومی بستگی داشت البته شخص می بایست نطقش را خود ایراد کند ولی می توانست یک نفر متخصص را اجیر کند تا این نطق را برایش بنویسد یا همانطور که عده ی زیادی ترجیح می دادند می توانست در ازای مبلغی پول ، فنونی را که برای پیروزی در محاکمه لازم بود فراگیرد و وظیفه اصلی سوفسطائیان تعلیم آموزش های لازم در این راستا بود.سوفسطائیان در دوره ای که امور علمی و ذوقی و ادبی رونق فوق العاده ای بدست آورده بود می زیسته اند این دوره عصر زندگی فیلسوفان و طبیعت شناسان بزرگ یونانی از قبیل آناکساگورس و امپدکلس بوده و تاثیرات فراوانی در حیات علمی یونان داشته است. با ورود سوفسطائیان به این دوره در نظام اخلاقی ، اضطراب و تزلزل و اختلافی پدید آمد و نظام اخلاقی از حالت یکنواختی وارد در دوره ای نا به سامان و آشفته شد که تمام این نا به سامانی ها به سبب نظریاتی بود که سوفسطائیان در آن زمان مطرح نمودند.
آنچه ملاحظه نمودید شرحی بود مختصر از اوضاع اجتماعی و سیاسی در زمان ظهور سوفسطائیان که دانستن آن در این حد دارای ضرورت می باشد و تفصیل بیش از این با اجمال این نوشته منافی است لذا در این زمینه علاقه مندان را به رجوع به منابع معرفی شده توصیه می نمائیم.
* سوفسطائیان و موضع گیری سیاسی
نکته ای که در کشف موضع سیاسی سوفسطائیان حائز اهمیت است این موضوع است که سوفسطائیان غالباً از درون طبقات متوسط شهری ظهور می کرده و کمتر از طبقات اشرافی برخاسته بوده اند.(16) و همین امر باعث می شد تا موضع گیری سیاسی و اجتماعی اکثر آنان خصلت دموکراسی داشته باشد چرا که بیشترین آسیب در سایر موضع گیری های سیاسی متوجه همین طبقات متوسط شهری می شده و تنها منش سیاسی که مانع از این آسیب ها می شده دموکراسی بوده است.
لذا غالب سوفسطائیان از حکومت عامه طرفداری می کرده اند و موضع گیری سیاسی اغلب آنان خصلت دموکراسی به خود گرفته بوده است.
شاهد بر این مدعی این است که زمانیکه در آموزش هایی که سوفسطائیان مدعی آموزش آن بوده اند توجه می شود این مطلب به چشم می خورد که هدف اساسی از این آموزش ها پیشبرد و ترقی رویکرد سیاسی دموکراسی بوده و به این منظور ارائه می گردیده است چنانچه خود سوفسطائیان نیز در زمانیکه حیات سیاسی و به ویژه حکومت دموکراسی در یونان قوت و شدت گرفت مدعی این امر بودند که می توانند نیازهایی را که برای حکومت دموکراسی لازم است برآورده نمایند. توجه به این نکته لازم است که تعلیمات سوفسطائیان در سایر روش های سیاسی نیز قابلیت استفاده را داشته ولی سوفسطائیان بیشتر در رویکرد سیاسی دموکراسی از آن بهره می جسته اند.
* نظریات سوفسطائیان
همانطور که البن لسکی می گوید: «هر نظری در مورد نهضت سوفسطائی داشته باشیم همه بایستی بپذیریم که هیچ نهضت فکری از لحاظ بقاء نتایج با نهضت سوفسطائیان قابل مقایسه نیست و مسائلی که سوفسطائیان مطرح کرده اند در تاریخ تفکر غرب هرگز ارزش خود را از دست نداده است.»(17)
سوفسطائیان دارای دو صفت اصلی بوده اند آنها از یک طرف اشخاصی ذوفنون بوده اند که لاف آن می زدند که با همه صناعاتی که به حال آدمی سودمند باشد آشنایی و به تعلیم آنها توانایی دارند و از طرف دیگر استادان خطابه بوده اند و به شاگردان خود می آموختند که چگونه باید سخنوری کرد تا بتوان شنوندگان را به ستایش خود برانگیخت .
آنان قائل به اصالت بشر و امور بشری بوده اند و آدمی را از طریق صناعت و تربیت قادر به همه چیز می انگاشته اند.
سوفسطائیان هنر واحدی را آموزش می داده اند که همان سخنوری است و در یک دیدگاه معرفت شناختی اشتراک داشتند که همان شکاکیت است که بر اساس این دیدگاه معرفت فقط نسبت به فاعل شناسایی می تواند تحقق یابد.
بخشی از تعلیم سخنوری این بود که به شاگردانشان یاد می دادند تا هر دو طرف یک مسئله را با موفقیت یکسان به اثبات برسانند همانطور که پرتاگوراس در این زمینه می گوید:«در مورد هر مسئله دو استدالال متقابل وجود دارد».(18)
به نظر سوفسطائیان حقیقت جزئی و متغیر است نه کلی و ثابت. چراکه حقیقت برای هر شخص همان چیزی است که او را متقاعد می کند و کاملاً ممکن است کسی را قانع کرد که سیاه سفید است از نظر سوفسطائیان می توان به چیزی معتقد شد ولی هرگز نمی توان درباره چیزی معرفت داشت. در چنین جوی از معرفت شناسی ای حمایت می شود که مطابق آن،آن چه برتو پایدار است برای تو هست و آن چه بر من پایدار می شود برای من هست بنابراین هیچ کس نباید با دیگری مخالفت کند چراکه برای هرکس حقیقت همان چیزی است که خودش به آن دست یافته است.
سوفسطائیان دارای مبنای انسان گرایی بودند به این معنی که قانون را قرارداد محض می دانسته اند قراردادی که انسان ها آن را به وجود آورده اند و می توانند با توافق خود آنرا تغییر دهند افلاطون با این قول مخالفت نموده است از نظر او عدالت و قانون برای خود وجود خاصی دارند و آنچه از دست ما بر می آید فقط این است که سعی کنیم در روابط بایکدیگر درحد امکان مطابق آن عمل کنیم.
آنان می گفتند که قانون را بشر ابداع کرده، یعنی قانون امر طبیعی ضروری نیست بلکه امر امکانی اختیاری است و تاحدودی مصنوع بشر و تابع قصد و نیت اوست.
سوفسطائیان در صدد گردآوری اندوخته ای وسیع از مشاهدات و امور جزئی بوده اند آنها اهل دائره المعارف و دانشمندانی پرمایه بوده اند سپس از این امور جزئی گردآمده می کوشیدند تنایجی تا اندازه ای عملی و تا اندازه ای نظری بدست آورند آنها از مجموعه امور مربوط به تفاوت های عقیدتی و ایمانی که فراهم آورده بودند نتیجه گرفتند که محال است معرفتی یقینی و قطعی پیداکرد از این سخنان می توان نتیجه گرفت که روش سوفسطایی تجربی و استقرائی بوده است.
یکی از تفاوت های سوفیسم (فن سوفسطائی ) با فلسفه پیشین یونان در این بود که فلسفه پیشین یونان با حقیقت عینی سر و کار داشت اما منظور از نتایج عملی سوفسطائیان اثبات و برقراری قواعد عینی که مبتنی بر حقیقت ضروری باشد نبوده است.
این نکته قابل توجه است که در حالیکه داشتن گروهی شاگرد برای فلاسفه پیش از سقراط امری فرعی بوده است ، چرا که هدف اصلی آنها یافتن حقیقت بوده ، برای سوفسطائیان امری اساسی بوده زیرا هدف آنان تعلیم بوده است و این هدف تنها با داشتن شاگردانی که مورد تعلیم و تربیت قرار گیرند تحقق پیدا می کرده است.
سوفسطائیان تعلیم و تربیت نظری را به جای تربیت عملی قدیم مطرح کردند که تا اندازه ی زیادی امری بود مربوط به سنت خانوادگی ، ارتباط با دولت مردان ممتاز و برجسته و آموزش عملی و تجربی از طریق مشارکت در حیات سیاسی.
سوفیسم با برگرداندن توجه متفکران به خود انسان یعنی فاعل و متفکر و صاحب اراده ، همچون مرحله ی واسطه ای به کار مهم افلاطونی ، ارسطویی مدد رسانید و با عرضه ی وسیله ای برای تعلیم و تربیت ،کاری ضروری در حیات فلسفی و سیاسی یونان انجام داد در حالیکه عقاید پان هنلیستی سوفسطائی یقیناً مایه اعتبار و سرافرازی اوست و حتی تمایلات شکاکانه و نسبی او که روی هم رفته تا اندازه ی زیادی نتیجه ی شکست فلسفه پیشین یونان از یک سو و نتیجه تجربه وسیع تر حیات انسانی از سوی دیگر بود، لااقل به طرح مسائل نوی کمک کرد ولو اینکه سوفیست حل این مسائل را بر عهده دیگران نهاد و خود قادر به حل این شبهات و مسائل نبود.
همچنین مباحثی چون جایگاه قانون و اصول اخلاقی ، نظریه پیشرفت انسان از حالت توحش به حالت تمدن ، مفهوم قرار داد اجتماعی ، نظریات ذهنی معرفت ، الحاد ولا ادری گرایی ، لذت گرایی و سود گرایی ، وحدت نوع بشر، برده داری و تساوی ، ماهیت فضیلت ، اهمیت خطابه و مطالعه زبان وامدار این دست از متفکران است.
سوفسطائیان به نسبت هایی که حواس یا منطق عقل ارزششان را تایید نمی کرد بی اعتنا بودند و در نهضتی که مبنای آن تعقل بود و سرانجام در بین طبقات روشنفکر ، دین قدیم یونان را در هم شکست ، دخالت و تاثیر عظیم داشتند.
آنان نشان می دادند که جمله حکمای متقدم نظریات یکدیگر را نقض کرده اند سپس از این موضوع نتیجه گیری کرده و اعلام می داشتند که معرفت بشری از رسیدن به کنه واقعیات عاجز است مثلاً پرتاگوراس به این نتیجه رسید(19) و نشان داد که معرفت ما به ادراک حسی ما باز می گردد و هر معرفتی برای انسان حاصل می شود از طریق همین ادراکاتی است که از طریق حواس برای انسان حاصل شده است و از راه ادراک حسی نیز واقعیت را آن چنان که هست نمی توان دریافت لذا نتیجه می گرفتند که هیچ واقعیتی وجود ندارد بلکه هر شخصی هر چیزی را که ادراک می کند همان چیز برای او واقعیت است و برای شخص دیگر نیز همان چیزی که خودش حس می کند واقعیت است و نهایتاً از این قضایا نتیجه گیری می کردند که هیچ کس نباید با نظر دیگری مخالفت کند چرا که نظر او نزد خودش حقیقت است.
براساس نظریاتی که سوفسطائیان قائل به آن بوده اند می توان آنها را به سه طائفه تقسیم کرد:
1- عندیه
طایفه عندیه که اتباع پرتاگوراس بوده اند می گویند حقایق اشیاء تابع اعتقادند یعنی اگر حقیقتی را تصدیق کردیم آن حقیقت وجود دارد و اگر منکر آن شدیم آن حقیقت وجود ندارد بشر میزان هستی و نیستی همه چیزهاست یعنی حقایق در نفس الامر ثبوتی ندارند سقراط در انتقاد به این حرف ها می گوید: «راستی وقتی با وزیدن باد ، یکی بیشتر از دیگری احساس سردی می کند می توان پذیرفت که باد برای کسی که احساس سردی بیشتری می کند سردتر است!؟»
2- عنادیه
عنادیه که اتباع گرگیاس هستند معتقدند که هیچ چیز موجود نیست و اگر هم موجود باشد ما آنرا نمی شناسیم و اصلاًَ آنچه حقایق نامیده می شود سراب و فریبنده است.
3- لاادریه
این طایفه به هیچ چیزی اعتقاد ندارند . پیرهون ، سوفسطائی مشهور می گوید: « مانه به حس باید اعتقاد داشته باشیم و نه به عقل ، بلکه باید بدون رای و بدون تمایل به جهتی باشیم و تاثیر ناپذیر ، هرامری را هر چه که باشد نباید تصدیق و یا تکذیب نمائیم بلکه باید آنرا هم تصدیق و هم تکذیب کنیم و یا نه تصدیق کنیم و نه تکذیب.
سوفسطائیان به علم نظری و نفس تفکر کردن اعتقاد نداشتند بلکه هنر گذراندن معیشت و حفظ ظاهر را تعلیم می دادند و به عبارت دیگر به علم از جهتی که فایده ای در زندگی و معاش دارد نظر می کردند نه اینکه علم به تنهایی شرافتی داشته باشد ، برعکس ارسطو که می گفته علم خودش خواستنی است به نظر سوفسطائی در هر جامعه اعمالی درست است که مردم به آن معتقد باشند اگر از او بپرسی که چرا این کار درست است در جواب خواهد گفت که چون مردم به آن اعتقاد دارند یعنی مبنا و معیاری را نمی شناسد که کارها را با آن بسنجد بلکه ملاک صحت یک عمل را منحصر در اعتقاد مردم می داند.
آنچه عرض شد گزارشی بود بسیار مختصر از عقاید و نظریات این نحله فلسفی که بسط بیشتر در زمینه نظریات آنان از حیطه ی وسعت این نوشته فراتر بوده و با مقصود اصلی از آن که نگاهی اجمالی به تاریخ و نظریات سوفسطائیان است منافات دارد.
لذا نیازاست تا در فرصت های بعدی نوشته ای مستقل راجع به نظریات این گروه ، همراه با بسط بیشتر و بیان تاثیرات این نظریات بر جهان امروز و بالاخص تفکر غرب ، تنظیم و خدمت علاقه مندان عرضه گردد.
* مشکل موجود در بررسی آراء و نظریات سوفسطائیان
این در حالی است که این یافته ها چندان دارای اعتبار نیستند چرا که افلاطون رقیب فلسفی این دسته به شمار می رود و گفته های وی ممکن است تا حدودی مغرضانه و صرفاً جهت سرکوبی طرف مقابل بوده باشد.
اما این موضوع که آثار مکتوب سوفسطائیان به چه علت روبه نابودی رفته و امروز از آثار آنان چیزی در دسترس ما نیست نیاز به بررسی لازم دارد که در ادامه به آن می پردازیم.
* علل نابودی آثار مکتوب سوفسطائیان
این مورخین با بیان این دلیل برای نابودی آثار مکتوب سوفسطائیان به همین مقدار بسنده کرده و به دنبال هیچ علت دیگری برای این موضوع نبوده اند.
اما طرفداران جدید سوفسطائیان به این مقدار اکتفا نکرده وبرای این نابودی تاسف آور دلیل خاصی را ذکر می کنند (20) که این دلیل همان اقتدار افلاطون و ارسطو است. در آن زمان ایده آلیسم افلاطون باب روز شده بوده و به این علت که خود او متمایل به توقیف تعالیم مخالفان بوده است پیروان او در مرحله عمل مانع ماندگاری آثار مخالفان ، که از جمله آن آثار سوفسطائیان بوده ، شدند یالااقل منشاء این نابودی را می توان در این امر جست و جو کرد که چون فلسفه مخالف مغلوب گردیده بود آثار مخالفان غلط و خدشه پذیر تلقی می شد لذا کسی راغب نبود چیزی را که عموماً غلط و خدشه پذیر تلقی می شود نگهداری کرده و در حفظ و مراقبت آن تلاش نماید.
از این رو به تدریج آثار سوفسطائیان به علت اینکه طرفدار زیادی نداشت دچار حالت انزوا گردید و همین امر مقدمات نابودی آن را فراهم ساخت.
عده ای دیگر مثل سیج ویک و گروته قائلند(21) که این علت ممکن است جزء العله باشد ولی عوامل دیگری هم در زوال و نابودی آثار آنها موثر بوده است. آنهای گویند به طور کلی سوفسطائیان پژوهشگرانی نبوده اند که به نوشتن آثار فلسفی و علمی برای آیندگان بپردازند بلکه هدف آنان این بوده که تنها بر مردم زمان خودشان تاثیر بگذارند نه اینکه آیندگان
کتاب های آنان را بخوانند فلذا این امر باعث می شده که اصلاً سوفسطائیان دارای آثار مکتوب زیادی نبوده باشند تا به هر علتی از بین رفته باشد.
علاوه بر این علت چون بسیاری از کتاب های آنان تعلیمی و به شیوۀ کتاب راهنما بوده است به طور طبیعی در کتاب راهنماهای آموزگاران بعدی ادغام می شده است مخصوصا ارسطو که کتاب های او را جانشین کتاب های قبلی می دانند لذا گاهی ممکن بوده است که چندین کتاب در یک کتاب ادغام می شده و یک کتاب جای چندین کتاب را می گرفته است لذا این امر خود می توانسته به تسریع در نابودی آثار سوفسطاییان کمک کرده باشد.
* سوفسطائیان و روش بیان آموزه ها
آموزش های نوع اول در خانه طرفدارانی مثل کالیاس (22) و سخنرانی های نوع دوم نیز گاهی در میادین ورزشی و یا سایر امکنه عمومی برگزار می شده است.
سوفسطائیان غالباً سخنرانی های خود را بالبداهه و با کمک حافظه ی خود ایراد می کرده اند ولی گاهی نیز پیش می آمد که اینان از روی متنی مکتوب و براساس طرحی آماده به ایراد سخنرانی بلیغ و طولانی می پرداخته اند.
این سخنرانی های عمومی گاهی به این منظور تنظیم می شد که نشان دهند که چگونه می توان با مهارت و شجاعت از ضعیف ترین مطالب دفاع نمود و آنها را مستند و مستدل ساخت گاهی نیز این کار از جانب سوفسطائیان جنبه ی نوعی هنر نمایی به خود می گرفته است.
مثلاً گرگیاس در بیان آموزه های خود روش خاصی را اجرا می کرد (23) ویژگی خاص سخنرانی های او این بود که ابتدا از شنوندگان دعوت می کرد که به خواست و نظر خود و به هر سلیقه ای که می خواهند سوالاتی رامطرح کنند سپس وی بالبداهه و بدون هیچ آمادگی قبلی به آن سوالات پاسخ می داد و از این طریق شنودگان را به شگفتی در می آورد و یا مثلاً پرتاگوراس بدون حمایت از هیچ حزب سیاسی یا تلاش برای اصلاح سیاسی و یا جست و جوی قدرت برای خودش و بلکه تنها با تدریس و سخنرانی و مطرح کردن خویش به عنوان یک مشاور و معلم حرفه ای برای بهتر و موفق تر ساختن دیگران در امور شخصی وسیاسی توانست خود را به صورت متفکر سیاسی و اخلاقی مشهوری در آورد و از این طریق آموزه های خود را به دیگران منتقل نماید.(24)
سوفسطائیان شهر به شهر در پی شاگردانی که به تعلیمات آنها گوش فرا دهند می گشتند و با اخذ اجرتی که در باره مبلغ آن با شاگردان خود به توافق می رسیدند طرق غلبه بر حریف را در مباحثه راجع به هر گونه عقیده و نظریه ای ، گاه در ضمن یک درس و گاهی در ضمن سلسله ای از دروس ، آموزش می دادند سوفسطائیان عمدتاً کار تعلیم و تربیت خود را از طریق آموزش و پرورش جوانان و با ارائه درس ها و کلاس های عمومی در شهرها پیش می بردند .
اساس کار سوفسطائیان بازی با اذهان و افکار عمومی بوده است و غالباً از این طریق به اهداف خود دست پیدا می کردند لذا یکی از مهارت هایی که سوفسطائیان به آن اهمیت ویژه ای می داده اند فن بلاغت در کلام بوده است چرا که از این طریق می توانسته اند نفوذ هر چه بیشتری در اذهان و افکار عمومی داشته باشند به همین خاطر بیشترین تلاش آنها جمع جزئیات مطالب بوده است و در پیدا کردن مطالبی که مقتضی مقام بوده و اظهار آنها در موقع لزوم در دلها اثر گذارد مهارت می یافته اند علت تمام این کارها این بوده است که سوفسطائیان اصولاً اهل استدلال قیاسی و استنتاج از کلیات نبوده اند فلذا برای غلبه بر اذهان و افکار دیگران ناچار بوده اند به طریقی که بیان شد متوصل شده و از این طریق آراء عموم را به نفع خود جمع آوری کنند تا به این وسیله بتوانند در خصوص مدعی خود بر خصم برتری یابند.
* خدمات سوفسطائیان در برخی از علوم
سوفسطائیان در مطالب و موضوعات گوناگون مانند دستور زبان ، تفسیر اشعار ، فلسفه اساطیر و دین و غیره تعلماتی داشته اند اما بالاتر از همه مدعی بودند که فن بلاغت و سخنوری را که برای حیات سیاسی مطلقاً ضروری بود آموزش می دهند.
ستاره شناسی ، هندسه ، حساب ، عروض ، قافیه ، موسیقی ، علم رجال و تاریخ ، شامل تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضیات نیز در زمره ی تعالیم سوفسطائیان به چشم می خورد.
مثلاً از آثار افلاطون بر می آید که جوهر تعالیم پرودیکوس زبان شناسی بوده است(25) یا هیپیاس الیسی در ستاره شناسی ، هندسه ، حساب ، دستور زبان ، عروض ، قافیه ، موسیقی ، علم رجال ، اسطوره شناسی و تاریخ دارای تخصص بوده است و در این زمینه تعالیمی داشته است(26) همچنین او کاشف معادله ای بود که درجه دوم نامیده می شود که در تربیع دایره یا تقسیم زاویه به هر نسبت خاصی به کار می رود.(27)
همچنین سوفسطائیان صرف ، نحو ، بلاغت و منطق را برای اروپائیان پدید آوردند ، فن جدل را پیشرفت دادند اشکال استدلال را تجزیه کردند و طریقه کشف خطاهای منطقی و راه سود جستن از آنها را به مردم آموختند و مجموعاً خدمات گسترده ای را نسبت به علم و فرهنگ بشری از خود برجای گذاشتند که هر یک می تواند دلیلی بر توانایی علمی این دانشمندان باشد.
* شخصیت های برجسته سوفسطائیان
1- پرتاگوراس
پرتاگوراس در حدود سال 481 ق .م. متولد شده و در حدود سن هفتاد سالگی در حالیکه قریب به چهل سال به حرفه سوفسطائی گری مشغول بوده است در می گذرد.(30)
وی در حدود سال 440 ق . م. در یونان و به خصوص شهر آتن شهرتی کسب کرده بوده که میزان شهرت او را می توان از خشم و هیاهویی که در اثر آمدن وی به آتن پدید آمده بوده است فهمید.
در مورد خشم مردم آتن نسبت به او گفته شده است که طرز سلوک او به علت اهمال جانب دیانت به گونه ای بوده که او را مغضوب اهل آتن می ساخته است.
افلاطون نیز که کمتر در مورد سوفسطائیان قضاوت عادلانه می کرد است پرتاگوراس را بزرگ می دانسته واخلاق عالی وی را می ستوده است که این امر از جانب افلاطون که رقیب سر سخت سوفسطائیان بوده چیزی بس عجیب است.
پرتاگوراس در سال 444 ق . م . یک لایحه قوانین برای شهر تورئی تنظیم کرده است و نام یک کتاب باعنوان «در باره ی خدایان » نیز از وی برجا مانده است.
بنا به داستانی پرتاگوراس در زمان حمله خشایار شا به یونان کودکی بیش نبوده است که پادشاه ایران در برابر مهمان نوازی پدر او به مغان دستور داد که به تعلیم آن کودک بپردازند.
در برخی از منابع متاخر آمده است که زمانیکه پرتاگوراس را به جرم سخن لاادری گرایانه در مورد خداوند مورد تعقیب قرار دادند و به تبعید یا مرگ محکوم کردند وی آتن را بوسیله کشتی ترک گفت و در بین راه بر اثر شکستگی کشتی غرق شد.
از پرتاگوراس جملات مشهوری بر جا مانده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم :
مشهورترین گفتاری که از وی برجا مانده است جلمه زیر است:
«انسان مقیاس همه ی چیزهاست مقیاس هستی چیزهایی که هست و مقیاس نیستی چیزهایی که نیست»(31)
جمله زیر از پرتاگوراس در متن رساله پرتاگوراس نقل شده است:
«در مورد خدایان نه می توان گفت که هستند و نه می توان گفت که نیستند در راه شناختن آنها دشواری های بسیاری وجود دارد آنچه باید شناخت تاریک است و عمر ما کوتاه»(32)
جمله دیگری که از پرتاگوراس مشهور است این است که «درباره همه اشیاء دو استدلال متقابل می توان آورد»(33)
2- گرگیاس لئونتیومی
گرگیاس در فلسفه و بلاغت شاگرد امپدکلس بوده است و اگرچه سخنوری هدف اعلای هر سوفسطائی است لکن گرگیاس بیش از همه اقران به آن اهمیت می داده است.
از گرگیاس نام کتابی با عنوان «اندر طبیعت» برجا مانده است.
گزارشات نیز حاکی از این است که وی در سال 427 ق .م . به مقام سفارت شهر خود در آتن رسیده است این سخن از گرگیاس مشهور است که «هیچ چیزی در عالم وجود ندارد ، اگر هم چیزی وجود داشته باشد غیر قابل شناخت است و اگر هم چیزی وجود داشته باشد و برای فردی از افراد بشر هم قابل شناخت باشد آن فرد هرگز نمی تواند دریافت خود را به دیگری منتقل نماید»(35)
3- پرودیکوس کئوسی
پرودیکوس کئوسی اهل شهر ایونی ایولیس یا جزیره کئوس در دریای اژه بوده است .
افلاطون در باره پرودیکوس می گوید که جوهر تعالیم او زبان شناسی بوده است و نیز وی درباره او می گوید که سقراط گهگاهی شاگردانی نزد او می فرستاده است و شهر زادگاهش بارها ماموریت هایی را به او محول کرده است.
از پرودیکوس دو اثر با نام های «درباره ی طبیعت» و «هورای» گزارش شده است.(37)
4- هیپیاس الیسی
افلاطون می گوید که او حافظه ای خارق العاده داشته است به گونه ای که می توانسته است پنجاه نام را تنها با یک بار شنیدن به خاطر بسپارد.
وی زمانی که در المپیاد خاصی شرکت کرده بوده به این خاطر که تمام لباس هایش را خود دوخته بوه به خود می بالیده است.
هیپیاس هرگونه کتابی را می خوانده و چکیده مطالعات خود را در کتابی به نام «سوناگوگه» ، یعنی مجموعه یا کشکول ، می نوشته است.
هیپیاس در موضوعات مختلفی ، دارای تعلیماتی بوده است که عبارتند از : ستاره شناسی ، هندسه ، حساب، دستور زبان ، عروض ، قافیه ، موسیقی ، علم رجال ، اسطوره شناسی و تاریخ شامل تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضیات .
یک کشف معادله درجه دوم را نیز به هیپیاس نسبت می دهند که اگر صحیح باشد او را از دیگر سوفسطائیان ممتاز کرده و در ردیف مستکشفان علمی قرار می دهد.
5- آنتیفون
آنتیفون قائل به برابری همه آدمیان است و امتیازات بین نجبا و عامه و نیز یونانیان وبیگانگان (بربرها) را ، به این دلیل که خود ناشی از بربریت است ، رد می کند.
وی تعلیم و تربیت را مهمترین امر در زندگی می شمارد و آفریننده نوع ادبی «فن اقوال تسکین دهنده» مانند فن غم زدایی است و اعلام می کند که این نوع ادبی می تواند هرکس را به وسیله سخن از غم و ناراحتی آزاد سازد.
6- تراسوماخوس:
او در رساله جمهوری به عنوان مدافع جانور خوی حقوق قوی تر معرفی شده است تعلیمات وی درباب عدالت نیز ظاهراً معروف بوده است.
7- کریتیاس
درمورد او می گویند که وی یک سوفسطائی به تمام معنا نبوده است چرا که از راه آموزگاری به کسب درآمد نمی پرداخته است.
8- آنتیس تنس
وی از جمله شاگردان سقراط ، معلم مشهور دیوگنس و بنیانگذار مکتب کلبی بوده است .(45)
می گویند که آنتیس تنس از طریق تاسیس مکتب کلبی ، مکتب رواقی رانیز قبل از زنون پایه ریزی کرده است.
9- آلکیداماس
وی طرفدار بدیهه گویی بوده و بر نظریه ی گرگیاس در مورد کایروس یا رعایت تناسب زمان و مکان تاکید می کرده است(46) نظر او این نبوده که ایراد سخنرانی مکتوب جزء سخنوری نیست بلکه تاکید می کرده که این کار باید بخشی از هنریک سوفسطایی باشد نه چیزی که بر آن ببالد.
آلکیداماس در میان متجددین به خاطر این سخن شجاعانه اش که «خدا همه انسان ها را آزاد آفریده و طبیعت هیچ کس را بنده قرار نداده است» شهرت فراوانی به دست آورده است.(47)
10- لوکوفرون
از زادگاه و زندگی نامه وی چیزی گزارش نشده ولی ارسطو از او به عنوان سوفسطایی یاد کرده و همگان او را شاگرد گرگیاس می دانند.
از تاریخ تولد وی اطلاعت دقیقی در دست نیست و فقط همین اندازه می دانیم که او معاصر آلکیداماس بوده است از جمله سخنان وی این است که «قانون وسیله ای برای تضمین حقوق افراد در مقابل همشهریان آنها است ولی هیچ ارتباطی با اخلاق محصل ندارد»(48)
وی همچنین سخنانی در باره انتقاد از اشراف زادگی و نیز نظریه زبان و معرفت شناسی هم داشته است.
آنچه ملاحظه شد خلاصه ای بود از زندگینامه و خصوصیات فردی عده ای از سوفسطائیان که تا اندازه ای از سایر افراد این نحله مشهورتر بوده اند البته ناگفته نماند که در میان سوفسطائیان افراد مشهور دیگری نیز وجود داشته اند ولی به این دلیل که ذکر نام تمامی این افراد و پرداختن به خصوصیات فردی آنها با اختصار این نوشته ناسازگار بود از ذکر آن خودداری به عمل آمده است.
سوفسطائی و صعود یا رکود اندیشه کهن یونانی
در نظر مخالفان آن زمان مثل «اریستوفانس»(49)عقاید سوفسطائی نشانه هایی بر زوال اندیشه یونانی بوده است از نظر وی بزرگترین روزهای یونان را ، روزهای جنگ با ایرانیان تشکیل می داده است روزهایی که مردانگی همه جا موج می زد و مردان واقعاً مرد بودند شجاعت و صلابت و سادگی زندگی و معیارهای عالی اخلاقی ، همگی متعلق به همین نسل پیشین بوده است .
او شکوه می کند که اکنون معیارهای عالم از بین رفته است از شجاعت و صلابت و سادگی زندگی و آن معیارهای اخلاقی و انسانی خبری نیست و هیچ کس نمی تواند حق را از باطل بازشناسد . به نظر «اریستوفانس» تمام این مسائل و مشکلات و تخلفات از پایندهای اخلاقی و انسانی به دنبال علم الحادی جدید و اخلاقی که سوفسطائیان پدید آورنده ی آن بوده اند به وجود آمده است آنان بوده اند که باعث شده اند تا اندیشه های کهن یونانی که بر اساس معیارهای عالی اخلاقی و انسانی بنا شده بوده از بین بروند و اصولی سست بنیاد و غیر اخلاقی و منافی با انسانیت جای آنرا بگیرد.
اما اگر به فلسفه های افلاطون و ارسطو و به دنبال آن به رواقیان ، اپیکوریان و دیگر فیلسوفان تمدن یونانی توجه کنیم (50) بی تردید ملاحظه می کنیم که در کل تاریخ یونان ، سوفسطائیان نه تنها مایه زوال اندیشه کهن یونانی نبوده اند و آن را از اصالت خویش خارج نساخته ، وارد مرحله ای سست بنیاد نکرده اند بلکه آنرا وارد دوران رشد و بلوغ اولیه خود نموده اند و چه بسا باعث شدند تا اندیشه کهن یونانی از حالت انزوا و رکود به مرحله نشاط و ترقی پابگذارد.
سوفسطائیان با آموزشهای صوری خصوصی و عمومی خود و با نوشتارها و کتاب های خود و نیز با سخنرانی های عمومی ، پیشگامان چیزی بودند که عصر روشن اندیشی یونان نام گرفت و فضای فکری و فلسفی یونان را با تحولی عظیم روبه رو ساخت که اگر چه اندیشه های سوفسطائیان خود راه حلی به دست انسان نمی داد و خود سوفسطائیان نیز قادر به حل سوالات و شبهاتی که مطرح می کردند نبودند ولی اندیشه های آنان آغازی بود برای دیگران ، تا فلاسفه ی بزرگی همچون افلاطون و ارسطو و سقراط ، پا بر عرصه ظهور گذاشته و در حل این شبهات درخششی از خود نشان دهند که تحولی عظیم در نظام اندیشه در یونان ایجاد نمود و به اصطلاح یونان را وارد در عصر روشن اندیشی خود کرد و از رکود آن جلوگیری به عمل آورد.
به همین دلیل تسلر می نویسد(51) درست همانطوری که ما آلمانی ها بدون عصر روشن اندیشی نمی توانستیم افرادی مثل کانت را داشته باشیم یونانیان هم بدون سوفسطائیان و اندیشه هایی که آنان در آن زمان مطرح کردند نمی توانستند سقراط و فلسفه سقراطی داشته باشند .
یگر نیز می گوید (52) اگر سوفسطائیان نبودند سقراط و افلاطون هرگز به وجود نمی آمدند .
پس اگر چه سوفسطائیان خود نتوانستند مستقیماً خدمتی به پیشرفت اندیشه بشری بکنند ولی توانستند بطور غیر مستقیم باعث ایجاد خدمات فراوانی به پیشرفت و رشد و بلوغ فکر و اندیشه بشری شوند از این جهت لازم است اگر حتی خود آنها شخصیت های قابل مطالعه ای نباشند باز هم آنها و نظریاتشان را به خاطر تاثیرات فراوانی که در عالم فکر واندیشه داشته اند مورد مطالعه قرار دهیم.
پی نوشت ها :
- sophos
2 - sophia
3- Humer
4 - pindar
5-دبلیو .کی . سی . گاتری، سوفسطائیان (1) صفحه 59 - 64
6- athenaeus
7- sophistes
8- دبلیو .کی . سی . گاتری، سوفسطائیان (1)، صفحه 62
9 - دبلیو . کی . سی ، گاتری ، سوفسطائیان(1) ، صفحه 81-82
10- دبلیو . کی . سی، گاتری، سوفسطائیان (1) صفحه 75
11- همان ، صفحه 76
12- علیمراد داوودی، مقالات داوودی، صفحه 90-91
13SIR KARL POPPER -
14- Havelock
15-دبلیو، کی، سی ،گاتری، سوفسطائیان(1) صفحه 29-30
16- دکتر شرف الدین خراسانی شرف، از سقراط تا ارسطو ، صفحه 26
17- دبلیو. کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (1) ، صفحه 19
18- دبلیو. کی . سی، گاتری ، سوفسطاییان (1) ، صفحه 98
19- شارل ورنر ، سیر حکمت در یونان ، صفحه 38
20 - دبلیو . کی . سی ، گاتری ، سوفسطائیان (1) ، صفحه 101
21- همان
22- callias
23- دبلیو . کی . سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2)، صفحه 203
24- دبلیو . کی . سی، گاتری ، سوفسطائیان (2)، صفحه194+195
25- دبلیو . کی . سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2)، صفحه 211
26- همان ، صفحه 221
27- همان ، صفحه 224
28 - Abdera
29 - دبلیو . کی . سی ،گاتری ، سوفسطائیان (2) صفحه 187
30- همان
31 - امیل بریه ، تاریخ فلسفه در دوره یونانی ، صفحه 105
32- همان
33 - دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (1)، صفحه98
34 -charmantides
35 - ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، کتاب دوم: یونان باستان ، صفحه 175
36 - دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2) ، صفحه208
37- همان ، صفحه 215
38-Diopeithes
39 - دبلیو . کی .سی ،گاتری ، سوفسطائیان (2) ، صفحه219
40- همان ، صفحه 241
41-Chalcedon
42- Bosporus
43 - دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2) ، صفحه 247
44 - همان ، صفحه255
45- دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2) ، صفحه 265
46- همان ، صفحه 277
47- همان ، صفحه 278
48- دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (2) ، صفحه 281
49 - دبلیو . کی .سی ،گاتری ، سوفسطائیان (1) ، صفحه95-96
50- همان ، صفحه 97
51 - دبلیو . کی .سی ، گاتری ، سوفسطائیان (1) ، صفحه94
52- همان ، صفحه 95
1- بریه ، امیل ، تاریخ فلسفه،ترجمه علیمراد داوودی،موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، بهمن 1352
2- خراسانی شرف ، شرف الدین ، از سقراط تا ارسطو ، انتشارات دانشگاه ملی ایران ، بی جا ، بی تا.
3- داوودی ، علیمراد ، مجموعه مقالات داوودی ، انتشارات خارزمی ، تهران ، مهر 1386
4- دورانت ، ویل ، تاریخ تمدن ، جلد دوم: یونان باستان ، ترجمه فتح الله مجتبی ای ، انتشارات اقبال ، بهمن 1339
5- راسل ، برتراند ، تـاریخ فلسفه غـرب ، جــلد اول، ویرایش دوم ، ترجـمه نجف دریا بنـدری، انتشارات کتاب پرواز ، تهران ، 1373
6- فروغی ، محمد علی ، سیر حکمت در اروپا ، جلد اول ، کتابفروشی زوار ، تهران ، مهرماه 1360
7- کاپلستن ، فردریک ، تاریخ فلسفه ، جلد اول ، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، 1362
8- گاتری ، دبلیو . کی .سی، سوفسطائیان 1 و 2 ، ترجمه حسن فتحی ، شرکت انتشاراتی فکر روز، تهران ، بی تا.
9- ورنر ، شارل ، سیر حکمت در یونان ، ترجمه بزرگ نادرزاد ، انتشارات زوار ، تهران، بی تا