دارو و درمان در سنت اوستايي
چکيده
کليدواژه ها پزشکي، سنت اوستايي، ثريته، فريدون، ايربه من، مانسرپزشک، کاردپزشک، گياه پزشک، مهجهان، کهجهان، طبايع چهارگانه، طب بقراطي.
مقدمه
پاکيزه داشتن محيط زيست و به ويژه حفظ پاکي چهار عنصر: آب، آتش، خاک و باد را وظيفة خود مي دانستند.(1) بهداشت را به عنوان امري جدا از درمان مي شناختند(2) و بهداشت فردي و عمومي را کاملاً رعايت مي کردند و حتي با اقداماتي نظير قرنطينه(3) آشنا بودند.
در اين مقاله پس از بررسي پزشکي در سنت اوستايي تأثير اين پزشکي را در طب يوناني مورد بحث قرار خواهيم داد.
1ـ پزشکي و فنون آن در ايران باستان
ثريته را همچون اسکلپيوس يوناني و اسکولاپيوس رومي مي توان دانست. در ونديداد (نرگرد20، بندهاي1 و2) آمده است:
پرسيد زردشت از اهورا مزدا... اي مقدس چه کسي نخستين بار از ميان مردمان، دانايان، نيرومندان، هنروران، افسونگران، توانگران، تهمان و پيشداديان، درد را از دردمند بازداشت، مرگ را از ميرنده بازداشت، زخم نيزه پران را بازداشت، آتش تب را بازداشت از تن مردمان. آنگاه اهورَه مزدا پاسخ داد: ثريته... .(9)
ثريته نخستين مرد پهلوان، سود رسان با نيروي جادويي و نيرومند است که بيماري هاي گوناگون را متوقف کرد؛ براي درمان جستجو نمود، از فلزات و از گياهان، براي مقابله با درد، مرگ، سوختن، مارگزيدگي، و خلاصه براي مقابله با نظر بد که اهريمن در تن مردمان آورد، بهره گرفت.
پس از آن اهورا مزدا صدها و هزارها گياه دارويي روياند که تمامي آنها براي درمان و تندرستي آدميان است. در ميان اين گياهان، گياه جادويي گوکرن (guokorona) وجود دارد که بعدها گوکرد (gokard) ناميده شد.
ثرئه تئونه يا فريدون ديگر پزشک نامدار روستايي است که بعدها به سيمرغ حکيم شهرت يافت. در آغاز کتاب هفتم دينکرد، بند27 چنين آمده است:
فريدون براي راندن گزند و بيماري، فن پزشکي را کشف کرد و آن را به مردمان آموخت.
افزون بر اين پزشکان، در اوستا ايريه من (Airyaman) وجود دارد. که صورت شخصيت يافتة دعايي است.
مي دانيم که در اوستا نوعي ثنويت مطرح است و دو مينوي نيک و بد وجود دارند که مسئوليت نيکي ها و بدي هاي اين هان را مي توان به آنها منسوب داشت. بيماريها در تطابق با اين جهان بيني دوگرايانه، به دست مينوي بد يا اهريمن به وجود آمده اند.
از آنجائي که در جهان بيني اوستايي اصل هاي دوگانة نيکي و بدي همواره در جدالند، آفرينندة نيکي در برابر تک تک بيماري هايي که اهريمن در زمين پراکنده، درماني فراهم کرده است.
آيريه مَن بر مرگ و بر همة بيماريها چيره مي شود.
در کتاب بُندهش غلبة بادهاي اهريمني عامل به وجود آمدن درد و بيماري در تن آدمي است:
مردم را دو باد اندر تن است، يکي باد جاني که روان است که او را جاي به مغز سر است و گوهرش گرم و خويد و حرکت به ناف است و ديگري باد بَزَغ (؟) که او را گوهر سرد و خشک است و در پايين بدن جاي دارد... مردم را چون آن باد بزغ در رگان بايستد... گذر به باد جاني ندهد. آن جاي درد گيرد و تن را لرزاند و گزند رساند... .(10)
با توجه به مسئله ثنويت در جهان بيني زردشتي جدال ميان بادها مهمترين عامل بيماري محسوب مي شود. گرچه ايرانيان باستان جوع، عطش، پيري و رنج را نيز علت هاي بيماري دانسته اند.(11)
2ـ پزشکان در اوستا
2ـ1ـ اشو ـ پزشک aso,baesaza
2ـ2ـ داد ـ پزشک dato.baesaza
2ـ3ـ کارد ـ پزشک karato.baesaza
2ـ4ـ گياه پزشک urvaro.boesazo
2ـ5ـ مانسر پزشک maro.baesaza
اين پزشکان دوره هاي آموزشي جدي و درازمدتي را طي مي کردند و در مدارس پزشکي آن زمان که در بسياري از شهرهاي ايران داير بود تخصص مي ديدند. يکي از مورخان علم پزشکي در اين باره چنين مي نويسد:
تحصيل در رشته پزشکي مشتمل بر دوره هاي نظري و عملي بود و چندين سال به طول مي انجاميد. از آزمون هاي پايان اين دوره ها آگاهي درستي در دست نيست اما کارد پزشکان پيش از کسب مجوز براي انجام اعمال جراحي ناگزير از گذراندن امتحانات دشواري بوده اند.(12)
در اوستا حتي از دستمزد پزشکان نيز سخن به ميان آمده است:
به طور کلي دستمزد پزشکان (و دامپزشکان نيز) بسته به جايگاه افراد در خانواده، روستا، شهر و کشور تعيين مي شد و به موقعيت پزشک يا دشواري بيماري بستگي نداشت و دستمزدهاي گوناگوني مانند ارزش کوچکترين ستور (چارپا)، ستور ميانه، ستور بزرگ، گردونه چهار اسب، يک خر ماده، يک گاو ماده، يک ماديان، يک شتر ماده، و (براي دامپزشکان) چارپاي کوچک و يک خورش گوشت را دربر مي گرفته است. حتي دستمزدهاي معنوي هم مرسوم بوده است. براي نمونه:
اگر موبدي بيمار مي شد و پزشکي به درمان اين پيشواي مذهبي مبادرت مي ورزيد و موفق به مداواي او مي شد يک دعاي خير منتخب از آيات مقدس آسماني که در ميان دينداران معمول بوده است به او اجرت داده مي شد.
اما در مجموع بايسته بود که پزشک خوراک سالم و کافي، پوشاک درست و کافي و اسب تندرو و دارو و وسايل جراحي به مقدار لازم داشته باشد.
***
برعکس آن دسته از پزشکان که به جهت عدم رعايت مقررات پزشکي در درمان بيماران قصور مي نموده و يا به خاطر عدم توانايي و دانش اندک در حرفة خويش موجب مرگ بيماران مي شده اند؛ علاوه بر محروم شدن از ادامة شغل پزشکي جرائم نقدي و کيفر جزائي نيز به آنها تعلق مي گرفت.
3ـ روش درمان
در اين نظام انسان يعني کهجهان آئينه اي تمام نما از گيتي يعني مهجهان است.
در متن فارسي ميانة بندهش (فصل سيزدهم، بندهاي 189 به بعد) هر يک از قسمت هاي مختلف بدن به يکي از قسمت هاي جهان تشبيه شده است. پوست چون آسمان، گوشت مانند زمين، استخوان چون کوه، رگ ها شبيه رودخانه، خون در تن همانند آب در دريا، موي بسان گياه و... .
براساس همين باور، نظريه طبايع يا مزاج هاي چهارگانة انسان و همانندي آن با عناصر چهارگانة طبيعت يعني آب، خاک، آتش و هوا، در ايران باستان، ظهور کرد. بعدها اين نظرية اصيل ايراني در مجموعه هاي منتسب به بقراط، پزشک يوناني سدة چهارم پيش از ميلاد بار ديگر جلوه گر مي شود. اين امر مؤيد آن است که وجوهي از جهان بيني اوستايي از ايران و احتمالاً از هند و بابل به يونان رسيده و ريشه هاي نخستين در دانش پزشکي و به ويژه مايه هاي اصلي طب بقراطي را پديد آورده است.
الگود در اين باره چنين مي نويسد:
به جرأت مي توان گفت که ايرانيان اصول آن چيزي را که طب يوناني ناميده شده، به يونانيان تعليم داده اند. در سال700 پيش از ميلاد هيچگونه اثري از علم و فرهنگ بر يونانيان مشهود نبود. با اين حال، 200 سال پس از آن، يونانيان چنان در علوم و فنون پيشرفت کرده بودند که بقراط توانست رساله هايي در دانش پزشکي به رشته تحرير درآورد و عنوان پدر طب را براي خود کسب کند. خيلي بعيد به نظر مي رسد که يونانيان در طي اين دو سده روشي را که اکنون به نام روش بقراط مشهور است، خود به خود پديد آورده باشند... حتي خود يوناني هاي هم فرضية «طبايع چهارگانه» خود را يک فرضية بيگانه مي شناختند و به رسم آن زمان آن را ايراني مي ناميدند که البته مقصودشان فقط معرفي بيگانه بودن آن بود.(13)
اين امر گوشه اي از خدمات ايرانيان را در گسترش و اعتلاي فن پزشکي و پيشگامي آنان را در صحنة تاريخ پزشکي، که به نظر مي رسد قديم ترين در تاريخ جهان باشد، نشان مي دهد، به جرأت مي توان گفت که بخش عظيمي از دانش برتر و پيشرفتة اين زمان در فن پزشکي مديون کوشش ها و تلاش هاي آغازين ايرانيان است. چنان که به گمان الگود: «پزشکي ايران، در تاريخ پزشکي دنيا، بزرگترين سهم را دارا بوده است».(14)
نتيجه
در پزشکي ايران باستان، انسان به جهان کوچک تشبيه گرديده است. جهاني که با جهان بزرگ، هماهنگي دارد.
ايرانيان براي نخستين بار نظرية طبايع يا مزاج هاي چهارگانه را وارد علم پزشکي کردند.
«نظريه اخلاطي» که مبناي طب و آسيب شناسي بقراط را تشکيل مي داده، کاملاً بر جهان بيني ايراني و تشابه مهجهان و کهجهان استوار بوده است. زيربناي اين نظريه عبارت است از: همانطور که چهار عنصر آب، خاک، هوا و آتش عناصر اصلي طبيعت اند تمام اشياء از آنها پديد مي آيند، همانگونه نيز بدن آدمي، که آئينه اي از طبيعت است، از چهار عنصر اصلي خون، بلغم، صفرا و سودا تشکيل مي يابد.
نسبت اين عناصر به بدن آدمي نيز همانند نسبتي است که عناصر چهارگانه به طبيعت دارند. هر يک از اخلاط چهارگانه به سان عناصر چهارگانه داراي دو طبع متضاد است. خون گرم و مرطوب، بلغم سرد و مرطوب، صفرا گرم و خشک و سودا سرد و خشک است. همانطور که ترکيب عناصر چهارگانه در طبيعت سبب دوام و بقاي موجودات است، در بدن آدمي نيز تعادل و ترکيب مناسب آن اجزاء ضامن سلامتي است و اين سلامتي هنگامي از دست مي رود که در نظام اخلاط چهارگانه اختلالي پديد آيد.
پی نوشت ها :
*استاد پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
1- دفن نکردن مردگان، در زمين در سنت اوستايي نيز براي حفاظت خاک از آلودگي است.
2- پزشکي در کتاب سوم دينکرد به دو بهره بخش شده است: نخست: پاييدن آفريدگان در تندرستي دوم: درمان کردن آنان که بيمار مي شوند.
3- ايرانيان براي جلوگيري از سرايت بيماري از تماس با مرده پرهيز مي کردند و در مورد کساني که به نحوي با جسد سروکار داشتند آداب مخصوص تطهير به جا مي آوردند که نه شبانه روز بطول مي انجاميد و در اين مدت شخص مزبور در قرنطينه بود. اين آداب تطهير يا پاديابي را برشنوم (Barshnum) مي ناميدند.
4- در زبان فارسي ميانه بندهش (Bundahish) به معناي اساس آفرينش يا آفرينش آغازين کتابي است مشتمل بر سي وشش فصل که گنجينه اي از دانش و معلومات زردشتي است، 1382، ص55-56.
5- در زبان فارسي ميانه، دينکرد (De - nkard) به معناي اعمال و تکاليف ديني، بزرگترين نوشته موجود به زبان فارسي ميانه و به منزله دانشنامه زردشتي است. براي آگاهي بيشتر رجوع شود به:
زهره زرشناس، زبان و ادبيات ايران باستان، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي 1382، صص53-55.
6- صورت هاي ديگري از اين واژه در برخي از متون فارسي دري ديده مي شود. مانند: بجشک در کتاب حدود العالم و بجشکي در هدايه المتعلمين.
7- در متن اوستا: Airyana Vaejah.
8- در متن اوستا ثريته يکي از نامداران است که گياه هوم(haoma) را افشرده است تا براي درمان بيماران از آن سود جويد. هوم بنابر متون فارسي ميانه سردسته گياهان شفابخش است و کسي که از آن خورد، بي مرگ شود. در رستاخيز بي مرگي را از آن ترتيب دهند. از اينرو هوم دور دارنده مرگ نيز ناميده مي شود.
9- ترجمه اين متن اوستا از نگارنده است.
10- بندهش، بخش سيزدهم بند193. گردآورنده فرنبغ دادگي، گزارنده مهرداد بهار، تهران 1369ه.ش، انتشارات توس.
11- آرتور امانوئل کريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد باسمي، تهران، ابن سينا1370، ه. ش، ص533.
12- سيريل، الگود، تاريخ پزشکي ايران و سرزمين هاي خلافت شرقي، ترجمه باهر فرقاني. تهران، اميرکبير1356، ص29.
13- همان، ص 36.
14- همان، ص11.