نگاهي به تلخي يک زندگي

زن در حالي که هق هق گريه امانش نمي داد با مرکز فوريت هاي پليسي 110 تماس گرفت و گفت: شوهرش به قتل رسيده است و با التماس از مأموران خواست به کمک وي بيايند. اپراتور مرکز پليس، با دريافت نشاني اين زن در طبقه اول مجتمعي در يکي از محله هاي کرج، آن را در اختيار مأموران انتظامي قرارداد و دقايقي بعد مأموران کلانتري به محل حادثه رفتند.
چهارشنبه، 17 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به تلخي يک زندگي

نگاهي به تلخي يک زندگي
نگاهي به تلخي يک زندگي


 

نويسنده:پدرام لاله




 
زن در حالي که هق هق گريه امانش نمي داد با مرکز فوريت هاي پليسي 110 تماس گرفت و گفت: شوهرش به قتل رسيده است و با التماس از مأموران خواست به کمک وي بيايند. اپراتور مرکز پليس، با دريافت نشاني اين زن در طبقه اول مجتمعي در يکي از محله هاي کرج، آن را در اختيار مأموران انتظامي قرارداد و دقايقي بعد مأموران کلانتري به محل حادثه رفتند. وقتي مأموران به مرکز جنايت رسيدند با زني رو به رو شدند که مقابل در ورودي خانه اش ايستاده و ضجه مي زند.مأموران پس از آرام کردن وي به طبقه اول مجتمع رفتند.با باز کردن در آپارتمان، جسد مرد 40 ساله اي را از اتاق خواب منزل در حالي پيدا کردند که غرق در خون بر روي رختخواب افتاده بود. بررسي مأموران در محل حادثه نشان مي داد که در منزل مقتول، بهم ريختگي که نشان از ورود به زور قاتل باشد، به دست نيامد. ساعاتي بعد جسد اين مرد به پزشکي قانوني انتقال يافت.
مأموران، نسرين؛ همسر مقتول را براي ادامه تحقيقات به مرکز پليس احضار کردند. وي از همان موقع که بر روي صندلي افسر بازجو نشست گريه هايش را شروع کرد و فقط از مهرباني هاي شوهرش مي گفت، اينکه آزار او به کسي نمي رسيد و...
حس پليسي افسر بازجو مي گفت که نسرين حرف هاي ديگري هم براي گفتن دارد، ولي آنها را همچون يک راز در قلب خود نگه مي دارد و تمايلي براي بازگو کردن آن ندارد.بنابراين، موضوع را با همکارانش در گروه تحقيق در ميان گذاشت و تحقيق از اهالي مجتمع و ديگر اهالي محل را آغاز کردند تا شايد سرنخي از علت وقوع حادثه به دست بياورند.
همگي اهالي مجتمع و ساکنان محله بر يک گفته صحه گذاشتند که مقتول و همسرش مشاجره هاي متعددي داشته اند و به دفعات صداي دعواي آنها را شنيده اند، حتي اين اواخر مشاجره و اختلاف هاي آنها به اوج خود رسيده بود.
با به دست آمدن اين اطلاعات مأموران به يقين رسيدند که بي شک نسرين از مرگ شوهرش اطلاعات بسياري دارد و اين زن به دنبال اختلاف با شوهرش او را قرباني يک توطئه مرگبار کرده است. با مشخص شدن اين موضوع مأموران بر وضعيت زندگي نسرين متمرکز شدند و پي بردند او دو مرتبه ازدواج ناموفق داشته و مقتول سومين شوهرش بوده... همان طور که شک کارآگاهان به وي بيشتر مي شد، رفت و آمدهاي نسرين به طور غيرمحسوس تحت نظر گرفته شد تا اينکه به نتايجي دست يافتند که نشان مي داد اين زن به دفعات با مرد غريبه اي ملاقات داشته و روز حادثه و در چند روز گذشته هم با وي ديدار داشته است و همين دليل باعث شد که نسرين به پليس اعتراف کند: من در توطئه مرگ شوهرم نقش داشته ام و حاضرم هر مجازاتي که برايم در نظر گرفته شود را بپذيرم. پيش از ازدواج با مقتول، دو ازدواج ناموفق داشتم، ماجراي دو زندگي ام را براي وي بازگو نکرده بودم. با گفتن اين دروغ خشت دروغ هاي ديگر زندگي ام را بنا کردم و عاقبت چنين اتفاقي افتاد. گمان مي کردم با پنهان کردن اين راز، زندگي رنگ و بوي بهتري مي گيرد و شادي را براي يک مرتبه هم که شده، احساس مي کنم. پس از چند سال زندگي مشترک صاحب دو فرزند شديم و خوشبختي سراسر وجود ما را فرا گرفت به حدي که گمان مي بردم بهترين زندگي را بر روي زمين دارم. اما از ي سال قبل کم کم بناي ناسازگاري شوهرم شروع شد. در هر اعتراض او مرا به با کتک مي گرفت و اين رفتار و علت کارهايش برايم به يک معما تبديل شده بود. عاقبت به دنبال التماس هاي من، سکوتش را شکست و گفت: «بزرگترين دروغ زندگي را به من گفتي. پيش از اين ازدواج کرده بودي و من پس از سال ها زندگي مشترک بايد از غريبه ها آن را جويا شوم.» او پنهانکاري مرا يک خيانت بزرگ مي دانست و حاضر به طلاق دادن من نبود و مي گفت آنقدر بايد عذاب بکشي و کتک بخوري تا هوس اشتباه ديگري در ذهن تو نقش نبندد و گذشته از مقابل چشمانت لحظه اي دور نشود. چند مرتبه اي تصميم به خودکشي گرفتم تا به زندگي ام پايان دهم اما به خاطر دو کودکم جرأت اين کار را پيدا نکردم.
چند ماه بعد به عنوان مسافر سوار خودروي فرشيد شدم و نمي دانم چه شد که با او درد دل کرده و از مشکلات زندگي ام گفتم تا او هم از مشکلات و تنهايي اش بگويد. بعد از آن ملاقات حس مي کردم روزنه اي از اميد در خانه دلم جا خوش کرده است. به دنبال اين آشنايي کم کم همديگر را ملاقات مي کرديم تا عاقبت يک روز فرشيد به من گفت، قصد ازدواج با من را دارد! ابتدا از شنيدن حرف هايش شوکه شدم و بعد وقتي با اصرارهاي وي مبني بر ازدواج رو به رو شدم پيشنهادش را پذيرفتم. اما براي اين ازدواج سد بزرگي چون شوهرم مقابلم بود که من را طلاق نمي داد و فقط مرا اذيت مي کرد. پس از صحبت هاي متعدد با هم تصميم گرفتيم شوهرم را به قتل برسانيم. يک هفته اي بر روي نحوه قتل او کار مي کرديم تا عاقبت قرار شد شوهرم را در بستر خود به قتل برسانيم و با صحنه سازي، قتل رو را با انگيزه سرقت مطرح کنيم. چند مرتبه اي نقشه قتل شوهرم را بررسي کرد. قرار شد روز حادثه فرشيد با همدستي يکي از دوستانش که به تازگي از شهرستان آمده بود جان شوهرم را بگيرند. از قبل کليد يدک خانه را در اختيار آنها قرار دادم. قرار شد روز حادثه پس از تماس تلفني، من کار را آغاز کند. به اين ترتيب وقتي از خواب بودن شوهرم مطمئن شدم به آنها خبر دادم شوهرم دير وقت به خانه آمده بود و در خواب عميقي فرو رفته بود. در همين زمان همدستانم وارد اتاق شوهرم شدند و...
افسر بازجو، پس از شنيدن اظهارات تکان دهنده زن، جستجو براي دستگيري همدستان وي را آغاز کرد و موفق به دستگيري آنها شد و در ادامه بازجويي از آنها، فرشيد اعتراف کرد که براي نجات جان نسرين، مرگ شوهر وي را رقم زده و دوستش در قتل نقشي نداشته و فقط در منزل مقتول کشيک مي داده است تا همسايه ها متوجه ماجرا نشوند. متهمان يکي پس از ديگري با دستبندي که به دستانشان گره خورده بود از صندلي هاي خود بلند مي شدند و به همراه افسران بازجو، از مرکز پليس خارج و بعد از طي مسافتي سوار ماشين پليس شدند و با گشوده شدن در بزرگ و سبز رنگ مرکز پليس از آن محل خارج شده و يک ساعت بعد خودروي پليس که زندانيان را حمل مي کرد، مقابل در فولادي طوسي رنگي متوقف شد و 3 متهم وارد زندان شدند تا سالهاي متعددي را در اين محل سپري کنند.

نگاه کارشناس
 

قاضي محسن علي اشرف، معاون دادستان و سرپرست دادسراي امور جنايي کرج با اشاره به اين پرونده گفت: وقوع چنين جرائمي دلايل مختلفي دارد. در اين پرونده زني با تباني دو مرد، شوهر خود را به قتل رسانده و کانون خانوادگي خود را به انحطاط و نابودي کشانده است. نسرين، متهم پرونده که همسر مقتول است به خاطر اختلاف سني 18 ساله و پولدار بودن مقتول حاضر به ازدواج با وي مي شود، بي آنکه به عواقب و اتفاقاتي که ممکن است با توجه به اين تفاوت سني براي وي رخ دهد، توجهي بکند و با توجه به دو شکستي که در زندگي گذشته خود داشته اين زندگي را مناسب دانسته است. بنابراين با به وجود آمدن اختلافاتي ميان وي و شوهرش پس از چند سال و عدم صداقت نسرين نسبت به بيان کردن وضعيت سابق زندگي خود و دامن زدن به اختلافات او و شوهرش سبب شده است که نسرين از محبت خانوادگي و اخلاقيات ديني فاصله بگيرد و محبت را در بيرون از کانون خانواده جستجو کند و به دنبال آشنايي خياباني به گمان اينکه مي تواند گره اي از مشکلات خود بگشايد، در دام بدتري گرفتار مي شود و اين چنين به دنبال يک ارتباط شيطاني، مرگ فردي را رقم مي زند و خود را تا سال ها گرفتار زندان مي کند.
منبع:مجله خانواده سبز (ش 224)



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.