پيام جاويد

يكي از مهمترين اقدامات سياسي در دهه‌هاي اخير كه موجب تأثيرگذاري بر حيات بشري در حوزه‌هاي گوناگون شده است، ارسال پيام امام خميني به ميخائيل گورباچف (صدر هيئت رئيسه اتحاد جماهير شوروي) است كه با طرح انديشه ديني در ميان جهانيان، يكي از مهمترين ثمرات انقلاب اسلامي را رقم زد.
دوشنبه، 6 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيام جاويد

پيام جاويد
پيام جاويد


 





 
يكي از مهمترين اقدامات سياسي در دهه‌هاي اخير كه موجب تأثيرگذاري بر حيات بشري در حوزه‌هاي گوناگون شده است، ارسال پيام امام خميني به ميخائيل گورباچف (صدر هيئت رئيسه اتحاد جماهير شوروي) است كه با طرح انديشه ديني در ميان جهانيان، يكي از مهمترين ثمرات انقلاب اسلامي را رقم زد.
اين پيام ارزشمند و ماندگار در شرايطي به گورباچف ارسال شد كه بازيگران عرصه سياست توان اتخاذ موضعي صريح نسبت به وقايع در حال وقوع در بلوك شرق را نداشتند. حضرت امام با درايت و هوشمندي و با اتكاء به تعاليم وحي در پيامي به گورباچف، فراتر از تحليل‌هاي سياسي روزمره و معمول به ترسيم اين رويداد و حوادث آينده آن و نيز به تبيين غناي فرهنگ و معارف دين مبين اسلام مي‌پردازد. اين مقاله درصدد است ضمن توصيف موضوع به مواردي چون «ضرورت ارسال پيام»، « مباني ارسال پيام»، «پيام دهنده كيست؟» و «اثرات پيام» بپردازد.

ضرورت ارسال پيام
 

دو نظريه «گلاسنوست» و «پروسترويكا» در شوروي، معرف شخصيت سياسي و فرهنگي ميخائيل گورباچف در عرصه بين‌المللي گرديد. گلاسنوست به معناي فضاي باز سياسي، مشاركت دادن مردم در امور سياسي و فعال ساختن اقشار مختلف جامعه، با هدف اعطاي آزادي قلم و بيان، احياي گروههاي سياسي و انگيزه بخشيدن به مردم براي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي تأثيرگذار در جامعه بود. اما پروسترويكا به معني بازسازي اقتصادي، تمركززدايي در مديريت اقتصادي كشور، ترويج و توسعه بخش خصوصي تلقي مي‌شد. پروسترويكا آنگونه كه گورباچف در كتابش نقل كرده است؛ انطباق اقتصاد شوروي با تحولات اقتصادي و فني كشورهاي سرمايه‌داري غرب بود و حاميان اين نظريه معتقد بودند كه عدم بازسازي اقتصادي موجب افول و نزول اتحاد جماهير شوروي به عنوان يك ابرقدرت در جهان خواهد شد. ديري نپاييد كه گورباچف در جامعه بسته و اختناق‌آميز شوروي به سمبل آزاديخواهي تبديل شد.
غرب نيز، كه تأمين منافع درازمدت خويش را در «اصلاحات گورباچف» جستجو مي‌كرد به حمايت از وي پرداخت. تفكر افزايش توفيق در سايه اين حمايت‌ها به تدريج در جامعه شوروي رشد روزافزون يافت و به جايي رسيد كه گورباچف كه در سايه برخي حمايت‌هاي داخلي و بدون تأمل در ريشه‌هاي معضلات اقتصادي و سياسي جامعه شوروي، از ضرورت توسعة روابط با دولتهاي غربي و لزوم گسترش سرمايه‌گذاريهاي خارجي در روسيه به عنوان راهكار حل مشكلات اقتصادي اقتصادي شوروي سخن به ميان آورده و در دستور كار خود و دولتش قرار داد و اولين و آخرين خطا را در روند حركت «اصلاحات» مرتكب شد و با خواست و ارادة غرب اصلاحات خود را همراه و هماهنگ ساخت.
اصلاحات روند حركتي خود را منطبق با خواست غرب ادامه داد. تغيير ساختار اقتصادي نيز موجب كاهش سطح توليدات در بخش صنعت و كشاورزي شد. عواملي از اين قبيل و عدم تحقق وعده‌هاي غرب كه با هدف اصلي خلع سلاح شوروي، حذف بزرگترين قدرت در بلوك شرق و معادلات سياسي جهان، كنترل تأمين منابع مالي با هدف گرسنه نگاه داشتن مردم شوروي و كندي روند اصلاحات در شوروي و... دنبال مي‌شد به تدريج موجب خارج شدن شرايط از دست گورباچف شد و اصلاحات سر از دامن غرب درآورد. رهبر جوان شوروي راهي جز فروغلتيدن در دام غرب پيش روي خود نمي‌ديد. و تنها راه حل مشكل خود را در بُعد توسعه سياسي و حل معضلات اقتصادي كشورش جستجو مي‌كرد.
در سايه شرايط توسعه سياسي جديد، برخي جمهوري‌ها شعار آزاديخواهي سر دادند كه مورد حمايت غرب نيز واقع شد. در اين اثنا گروههاي مختلف بيش از پيش بر طبل قوميت‌خواهي و خودمختاري كوبيدند و بدين‌ترتيب شوروي كه لااقل هفتاد سال روند مُردابگونه‌اي را پشت سر گذاشت، فروريخت و پانزده جمهوري مستقل هر كدام به عنوان كشوري تازه و دولتي نو سربرآورد1 و اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي در اول ژانويه 1992 ميلادي رسماً از جغرافياي سياسي جهان رخت بربست.
در روزگاري كه شوروي خواب خوش گلاسنوست و پروسترويكا را تجربه مي‌كرد و اردوگاه سوسياليسم سرمست از تفكر الحادي خود هر نغمه معنويت خواهي را محو مي‌كرد و به باغ سبز دنياي غرب چشم اميد بسته بود به طور غيرمنتظره با رفتاري مبتني بر مصلحت بشريت و احكام الهي مواجه شد و پيامي از جنس حقيقت دريافت كرد. پيامي كه ماهيت و جوهره آن شناساندن ريشه‌هاي باطل مكاتب و ايدئولوژي‌هاي ساخته و پرداخته ذهن بشري براي جهانيان بود و آنها را محتوم به نيستي مي‌دانست.
اين پيام كه فصل نويني را فراروي بشريت گشود، از جهان اسلام برخاست و خبر از شكسته شدن و خرد شدن استخوانهاي پوسيده كمونيسم داد. امام خميني در يازدهم ديماه سال 1367 با ارسال اين پيام به فرزندان كمونيسم گفت: «براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه‌هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست، چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نمي‌توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي‌ترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در‌آورد.»
امام خميني در فرازي ديگر، گورباچف را مورد نكوهش قرار مي‌دهد و با هدف تبيين موضوع تضاد ماديت و الحاد با مبدأ هستي و عدم توانايي در پر كردن خلاء معنويت در جهان مي‌گويد: «بايد به حقيقت روي آورد؛ مشكل اصلي كشور شما مسأله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست، همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بن‌بست كشيده و يا خواهد كشيد، مشكل اصلي شما مبارزة بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است». امام خميني با ستايش از شهامت و جسارت تجديدنظر گورباچف دو نكته اساسي را به او گوشزد مي‌كند: اول آنكه در سياست و روش ديني اسلاف خود داير بر خدازدايي و دين‌زدايي از جامعه يكي از ابعاد وسيع پيام اين بود كه آثار مهمي را در تقابل تاريخي شرق و غرب بر جاي گذاشت و اسلام را به عنوان قدرت اصلي مطرح كرد
امام خميني ژرف‌ترين تحليل‌ها را از تحولات جاري شوروي توأم با هشدارهاي مستند ارائه نمودكه بزرگترين ضربه را بر پيكر مردم شوروي وارد كرده است، بازنگري كند و دوم آنكه پناه بردن به كانون سرمايه‌داري غرب دردي از جامعه شوروي دوا نخواهد كرد.
حضرت امام مي‌فرمايند: «شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گره‌هاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه‌داري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكرديد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند...». روح اين سخن امام اين بود كه اشتباه بعدي، خود هزينه ديگري را در پي خواهد داشت. كما اينكه مورد اخير بهترين بهانه براي رقيبان شخص گورباچف بود تا او را دور سياسي بزنند و ديديم كه بوريس يلتسين با شعار جبران خطاهاي گورباچف به قدرت رسيد اما وي نيز به دليل وابستگي و التجاء به غرب سبب تخريب هرچه بيشتر نظام اقتصادي روسيه شد.

مباني ارسال پيام
 

در زمان ارسال پيام، بلوك‌بندي دو ابرقدرت پابرجا بود. كمونيسم با نفوذ بر همه شؤون زندگي مردم شوروي، آلمان شرقي و بلوك شرق چنگ انداخته و فراگيرترين ايدئولوژي مبارزه محسوب مي‌شد. اوج پيام امام اين است كه گورباچف را برخلاف روشهاي معمول ديپلماسي به مصالح بشري دعوت مي‌كند نه به منافع ملّي. پس اين پيام بايد مفهومي عميق‌تر از تأثيرگذاري بر شخص گورباچف داشته باشد و قاعدتاً دامنه اين تأثير بايد فراتر از مرزهاي جغرافيايي شوروي باشد. در پيام، خطر گرفتار شدن شرق در دام ليبراليسم غرب مطرح مي‌شود كه به طور مستقيم تنه به تنه غرب مي‌زدند. از طرفي هنگامي كه پيام ارسال مي‌شد جنگ ايران و عراق به پايان رسيده بود. همگان گمان مي‌كردند كه مباحثي از قبيل كمك به بازسازي كشور،2 موضوع قطعنامه، اتحاد دو كشور براي مقابله با غرب، درخواست كمك تسليحاتي از سوي ايران براي مقابله با آمريكا، تجهيز فنآوري‌هاي ايران توسط شوروي، و... در پيام مطرح خواهد شد.
از آنجايي كه جهان محتوي اصل دعوت را نمي‌شناخت با اصل قرار دادن موضوعات سياسي، مانور تبليغاتي گسترده‌اي را شروع كرد و تحليل‌هاي متنوعي از موضوع احتمالي پيام ارائه كردند الاّ دعوت به اسلام. ديري نپاييد كه پيام ترجمه و در اختيار رسانه‌هاي جهان قرار گرفت كه در آن نه صحبت از جنگ بود و نه صلح، نه اتحاد و نه بازسازي بلكه گشاينده بابي جديد براي رهايي ملتها خصوصاً مسلمانان از قيد و بند حكومتهاي ظلم بود و افشاگر ابعاد سقوط جوامع منحط غربي به دليل گريز از مذهب‌گرايي و معنويت خواهي.
محافل سياسي و خبري جهان ضمن ارائه نظر و تحليل‌هايي، هر يك متن پيام امام خميني به گورباچف را از ديد خود مطرح كرده و حدس‌هايي‌ زدند. در اين ميان راديو دولتي لندن از قول خبرنگارانش در مسكو گفت: «گمان مي‌رود كه احتمالاً اين پيام به آتش‌بس در جنگ ايران و عراق ارتباط داشته باشد». راديو اسرائيل نيز طي تفسيري اعلام كرد: «درباره علت اين اقدام ـ ارسال پيام ـ توضيحي داده نشده ولي ناظران سياسي آن را با مسأله افغانستان مربوط مي‌دانند.» اين راديو اضافه مي‌كند: «ايران به رهبران شوروي پيشنهاد كرده است به جناح شيعه مجاهدين افغان امكان دهند رهبري افغانستان را پس از خروج نيروهاي شوروي بر عهده بگيرند و در مقابل همكاري شوروي و ايران در مبارزه با ايالات متحده تقويت شود.»
در همين حال راديو مسكو نيز اظهارنظر كرد كه فرستادن اين پيام گواهي بر احترام زياد نسبت به اتحاد شوروي و تمايل امام خميني به انجام گفتگو ميان دو كشور در سطح عالي است. اين راديو همچنين گفت: «اين امر درست است كه ايران و شوروي از لحاظ نظام‌هاي سياسي داخلي و ايدئولوژي با هــم فرق دارند، ولــي به هيچ وجه در مورد ارتقاء مناسبات به مدارج عالي‌تر، مخالفت نمي‌كنند». روزنامه واشنگتن پست نيز در تفسيري نوشت كه به نفع شوروي است كه روابط خود را با تهران بهبود بخشد و مدعي شد كه مقامات شوروي نگراني خود را از اين كه ممكن است ايالات متحده روابط خود را با ايران از سر بگيرد و مسكو را از ايفاء نقش در منطقه بازدارد، پنهان نمي‌كنند. اين روزنامه از قول يك ديپلمات غربي همچنين نوشت «احتمالاً ملاقات اخير درآمد ديدار اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس قدرتمند پارلمان ايران از اتحاد شوروي است.» 3
اما حاصل اين پيام به نفع بشريت بود و دنيا در سايه اين پيام تصويري بسيار مثبت از توحيد گرفت. در حقيقت يكي از ابعاد وسيع پيام اين بود كه آثار مهمي را در معارضه و تقابل تاريخــي شـــرق و غرب بر جاي گذاشت و اسلام را به عنوان قدرت اصلي مطرح كرد كه پس از فروپاشي و سقوط امپراتوري شوروي دامن غرب را نيز خواهد گرفت و به عنوان تفكري زنده و فارغ از زمان و مكان راه نجات، سعادت و ترقي بشريت را هموار خواهد كرد.
امروز جهان بيش از پيش شاهد فروريختن حصارهاي تنگ ماديگرايي و ايدئولوژي‌هاي ساخته ذهن بشري است. روزگاري ماركسيستها با دو شعار «علم‌مداري» و «عدالت محوري» و با تكيه بر علمي جلوه دادن مكتب خود ساير ايدئولوژيها را به كلي نفي مي‌كردند. حتي بيش از چند دهه دانشگاههاي شوروي و حتي ساير كشورهاي كمونيستي در حصار تبليغ ايدئولوژي ماركس و لنين قرار داشتند4 و معتقد بودند ماترياليسم و ماديگرايي مي‌تواند خوشبختي را براي بشريت به ارمغان آورد. حال آنكه امام خميني به كمال‌خواهي در وجود و نهاد هر انسان معتقد است كه خواهان زندگي جاودان و دانش بي‌پايان است و اين خود از مظاهر و نشانه‌هاي انكارناشدني وجود خداوند و وجود عالم برتر و آخرت است.
امام به گورباچف مي‌فرمايد: «... از شما مي‌خواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزش‌هاي والا و جهان‌شمول اسلام است كه مي‌تواند وسيله راحتي و نجات همه ‌ملّت‌ها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز نمايد...».

پيام‌دهنده كيست
 

پيام با مقدمه‌اي آرام كه نشانگر آرامش خاطر فرستنده پيام است آغاز مي‌شود. «با اميد به خوشبختي و سعادت براي شما و ملّت شوروي» و در بهترين زمان5 به عنوان هديه‌‌اي براي مردم و رهبر شوروي ارسال مي‌شود. بلندنظري در پيام، آلوده نبودن روح و متن پيام به الفاظ بي‌معنا و تعارفات رايج ديپلماسي، صراحت لهجه و پرهيز از مبهم‌گويي، رعايت ادب6 در پيام، انضباط در گفتار، و... از فاكتورهايي است كه پذيرش پيام را راحت‌تر مي‌كند. پيام فراتر از پيام‌هاي معمول ديپلماسي و دنياي سياست و به صورت دعوت بود و توسط هيأتي غيرديپلماتيك ارسال شد. 7
دعوت با برهان و استدلال همراه است و سخن متكي به حقيقت كه با انتخاب كلمات و تركيب‌بندي مثبت صورت گرفت، تلخكامي تذكر فروپاشي را كه به عنوان يك واقعيت فراروي شوروي قرار داشت تقليل مي‌داد و پذيرش اين واقعيت را آسان‌تر مي‌نمود. و مهمتر از همه در پيش‌بيني تغيير يك نظم به نظمي ديگر، فرهنگ معنويت‌گرايي با فروريختن حصارهاي تنگ ماديگرايي اثرات قوي‌تري بروز مي‌داد.

محتواي پيام
 

امام ژرف‌ترين تحليل‌ها را از تحولات جاري شوروي با هشدارهاي مستند ارائه نمود امّا هرگز از اين فروپاشي و اضمحلال سياسي در جهت مصلحت سياسي خاصي استفاده نكرد. جوهره پيام اين است كه فرهنگ معنويت‌گرايي را در دنياي معاصر احيا كند. پيام كه نقش منشوري جاويد براي جهانيان را داراست نمي‌تواند به اهداف ديگر آلوده باشد، لذا ظرفيت پذيرش پيام را نزد مسلمانان جهان به ويژه مسلمانان شوروي افزايش داد.
جاذبه‌هاي پيام به اشكال متفاوت بروز كرد و جهانيان آن را نه به عنوان يك مشي سياسي، بلكه به عنوان يك الگوي زندگي پذيرفتند و اين الگو زمينة جنبش‌هاي خودجوش و آزاديخواه را رقم زد كه نمونه اول آن از خود سرزمين شوروي شروع شد كه تنها پس از چند ماه از ارسال پيام، نداي الله‌اكبر از مناره‌هاي مساجد آن به گوش رسيد.

تحليل نامه امام به گورباچف
 

زماني‌که درباره امام خميني فکر مي‌کنيم، خواه ناخواه مجبور به مقايسه ذيل مي‌شويم. چند سال پيش در جريان سفر به جمهوري اسلامي ايران موفق به زيارت منزل امام خميني، تجسم غرور ملت ايران و صاحب آثار بي‌نظير در تاريخ اسلام شدم. اين روز مصادف بود با روز رحلت امام. جاده منتهي به منزل وي مملو از انسانهاي بيشماري بود. آنها نه فقط ايرانيان، بلکه مسلماناني بودند که از همه کشورها آمده بودند. هر کدام از آنها براي اداي احترام خود نسبت به خاطره مقدس امام و روح جاويد ايشان به سوي آن نور مي‌شتافتند...
منزل امام... آن زمان با ديدن اين منزل متحير ماندم. منزل بسيار ساده و منور امامي که محبوب ميليونها انسان بود...
بعد از مدتي که دوباره به جمهوري اسلامي ايران سفر کرده بوديم از کاخ شاه نيز ديدن کرديم. اينجا نيز انسان حيرت‌زده مي شود. ولي اين خيرگي با تحيري که در منزل امام به من دست داد فرق دارد. امامي که فقط به فکر ملت خود، آزادي و سعادت آن بوده و همه عمر خود را نثار اين مهم کرده و شاهي که ملت ايران با تاريخ کهن را به سوي فاجعه‌ها و مصيبتها سوق داد، فقط به دنبال منافع شخصي خود بود و پايه‌هاي کاخ خود را روي بدبختي ملتش استوار کرد...
براي ملتي که در ميان وحشتهاي رژيم شاه خفه مي‌شد خداوند بنده خود خميني را به عنوان ناجي فرستاد. انساني که در ميان بزرگترين شخصيتهاي جهان مقامش از همه عالي‌تر است. انساني که قدرت پيش‌بيني دهها و صدها سال را داشت و آينده را از قبل ارزيابي مي‌کرد.
آن حضرت مخالف سرسخت تک قطبي شدن جهان بود و دست به برنامه‌هايي براي ارتقا سطح معارف در اين زمينه مي‌زد. وي خط مشي «نه شرقي نه غربي» را ارائه داد. يکي از ويژگيهاي شگفت‌انگيز تفکر سياسي امام خميني اين مي‌باشد که آن رهبر نابغه و مدبر تحولات آتي در صحنه سياست جهان و وقوع تبادلات در قطبها را از قبل پيش‌بيني مي‌کرد. اين يکي از مطلوبترين جهات تفکرات سياسي امام خميني مي‌باشد که ايشان قدرت و عظمت خداوند متعال خالق کل موجودات و هستي را در مقابل همه زرق و برقها و معجزات جهان سرمايه‌داري در همه عرصه‌ها قرار داد.
پيش‌بيني‌هاي اين فيلسوف و عارف الهي مبني بر فروپاشي بلوک شرق يعني شوروي و از بين رفتن اردوي سرمايه‌داري جاي تفکر بسيار دارد. امام خميني در نامه تاريخي خود به ميخائيل گورباچف رهبر اتحاد جماهير شوروي قبل از متزلزل شدن پايه‌هاي اردوي کمونيستي، در سايه دورانديشي خود تأکيد کرده بود که موازنه قدرت در دنيا رو به تغيير است و اين تغييرات به فروپاشي کمونيسم و بلوک شرق خواهد انجاميد.
حضرت امام خميني در مطلع نامه خود مي‌نويسد: «اولاً رهبري شما بر اتحاد شوروي و موضع‌گيري‌تان در مسئله پرسترويکا و علنيت توازن کنوني موجود، جهان را در آينده نزديک دستخوش تحولات اساسي خواهد کرد. متانت شما در رويارويي با تحولات جهاني در بسياري از موارد منبع تغييرات و مسبب بر هم خوردن توازن کنوني موجود مي‌شود.»
دوماً: حضرت امام خميني با قاطعيت اعلام مي‌کند: «فروپاشي کمونيسم به دليل ضعف آن در پاسخگويي به نيازهاي واقعي انسانها اجتناب‌پذير است. و بايد بعد از اين در موزه تاريخ سياسي جهان به دنبال کمونيسم بگرديم. زيرا، کمونيسم پاسخگوي هيچ يک از نيازهاي واقعي انسانها نيست. ... چرا که آن يک مکتب ماديگرا است و رها کردن بشريت از بحران بي‌اعتقادي و هدايت آن به سوي دنياي معنويات که اصلي‌ترين درد جوامع شرق و غرب است ميسر نمي‌باشد.»
سوماً: حضرت امام دو بار به گورباچف خاطرنشان مي‌کند: «نظام کمونيستي براي اصلاح روشهاي نادرست خود اصلاً نبايد به دامن غرب پناه ببرد و در آن به دنبال راه حل مشکلات خود باشد. امکان دارد که از فعاليتهاي اقتصادي سران سابق کمونيستي و روشهاي نادرست آنها باغ سبز جهان غرب شکوفا شود ولي حقيقت در جاي ديگري است. اگر شما در چنين شرايطي مايل باشيد براي باز کردن گره‌هاي اقتصاد بر باد رفته کمونيسم به منابع سرمايه‌داري غرب پناه ببريد در آن صورت هرگز نخواهيد توانست دردهاي جامعه خود را علاج کنيد. بايد ديگران بيايند و دردهاي شما را علاج کنند. چرا که امروز اگر مارکسيسم در مسائل اقتصادي و اجتماعي به بن‌بست رسيده، جهان غرب نيز در همان مسائل دچار سختي شده است.
امروز در جهان چيزي بنام کمونيسم وجود ندارد. ولي از شما با جديت مي‌خواهم که در تخريب ديوارهاي خيالي مارکسيسم در زندان غرب و شيطان بزرگ (آمريکا) گرفتار نشويد».
دو بار تذکر جدي حضرت امام درباره اين مسئله مهم حاکي از درايت آن رهبر الهي در مورد آينده جهان مي‌باشد. حوادث بعدي که با تمايلات شديد جهان کمونيستي به غرب و زير پاي غرب افتادن و پناه بردن به آغوش شيطان بزرگ به همراه بود درست همان مسائلي هستند که حضرت امام خميني در سايه درايت خود درباره آنها به رهبري اتحاد شوروي تذکر داده بود.
بيانات مذکور امام راجع به نامه تاريخي خود پيرامون سرنوشت آتي اتحاد شوروي فوق‌العاده جالب است. بعدها ميخائيل گورباچف در اين مورد گفت: «اگر به دورانديشي امام خميني توجه مي‌کرديم و به هشدارهاي ايشان با جديت عمل مي‌نموديم اکنون چنين سرنوشت ناخوشايندي را نداشتيم».
اين اعترافات درست ده سال بعد از ارسال نامه تاريخي حضرت امام خميني به رهبري اتحاد شوروي بوده است. ظرف اين مدت دو مورد از درايت امام يعني اضمحلال امپراطوري شرق و پناه بردن اتحاد شوروي به آغوش غرب و به بن بست رسيدن آن آشکار گرديد.
ضمن تفکر در مورد همه اين مسائل اين کلام حضرت امام در ذهنم خطور مي‌کند: «اي مسلمانان جهان که واقعاً به اسلام ايمان داريد. به پا خيزيد و پيرامون پرچم توحيد و تعاليم اسلامي دست استعمارگران خائن را از کشورتان و منابع طبيعي غني کوتاه کنيد. عظمت اسلام را به آن برگردانيد. اختلافات و خواسته‌هاي نفساني را به کنار بگذاريد که شما همه چيز را دارا هستيد».

اثرات و دستاوردهاي پيام
 

هرچند بررسي و تحليل پيامدهاي بسيار مثبت و تحول‌آفرين اين پيام شايسته تعمق بسياري است امّا آنچه كه عيان است اينكه چند سال پس از ارسال پيام (يازدهم ديماه 1370 مصادف با اول ژانويه 1992 ميلادي) واقعاً صداي شكستن استخوان‌هاي ماركسيسم به گوش جهانيان رسيد. پس از هفتاد سال بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) در برخي از جمهوري‌هاي استقلال‌يافته به گوش رسيد. دنيا شاهد احياي مجدد اسلام در پنج جمهوري مسلمان‌نشين كه بيش از پنجاه ميليون سكنه مسلمان دارد (تاجيكستان، تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان و قرقيزستان) شد.
جمعيت يكصد و بيست ميليوني مسلمانان شوروي، هفتاد سال به سبب ارعاب رهبران شوروي تظاهر به بي‌ديني كردند و در اين سالها سنتهاي اسلامي خود را به طور پنهاني انجام مي‌دادند. گويي كه در سايه پيام امام، هويت آنان اعاده شد. پنج روز پس از فروپاشي بلوك شرق، هفته نامه اشپيگل در مقاله‌اي نوشت: «پيش‌بيني آيت‌الله خميني رهبر انقلاب ايران مبني بر اينكه طي ده سال آينده كمونيسم از گيتي رخت برخواهد بست و اسلام، دين محبت بر جنبش پيروزمندانه خود ادامه خواهد داد، در كمتر از سه سال تحقق يافت... . نامه امام خميني نه تنها به سقوط شوروي بلكه به زوال رؤياي ديرينه كمونيسم براي تسلط بر جهان منجر شد».8
مجله يو، اس، نيوز اند ورلد ريپورت چاپ آمريكا در شماره 16 دسامبر 1991 خود طي مقاله‌اي مي‌نويسد:‌ «جمعيت مسلمانان شوروي بين شصت تا هفتاد ميليون نفر مي‌باشد كه اكثريت آنان در آسياي مركزي به سر مي‌برند و اين روزها اينان عاشقانه به يادگيري عربي، شناخت قرآن و عبادت در مساجد روي آورده‌اند و به ندرت ديده مي‌شود كه در حال ساختن و يا توسعه مسجدي نباشند».9 روزنامه دي‌ولت چاپ آلمان نيز با ارائه تحليلي از پيام رهايي بخش امام خميني براي مسلمانان شوروي مي‌نويسد: «در بسياري از مناطق اتحاد جماهير شوروي در حال انقراض، داس و چكش جاي خود را به هلال ماه مسلمين مي‌دهد».10 روزنامه لوموند نيز مي‌نويسد: «براي اكثريت توده مردم پنج جمهوري آسياي مركزي شوروي استقلال به معناي بازگشت به هويت اسلامي است.» 11
از منظر امام خميني مناسبت‌ترين ايدئولوژي براي مردم شوروي اسلام بود. علاوه بر آن در آن مرحله گذار جامعه شوروي از يك وضع به وضعي متفاوت مذهب بسيار كارساز بود و خلاء فكري در اين تغيير وضعيت با «تبلور باورهاي ديني» پر مي‌شود. شناخت اين فرايند، ضرورت دگرگوني قبل از وقوع و ارائه راهكار براي آن از نكات قابل توجه در پيام محسوب مي‌شود. گورباچف با درك اين حقيقت پس از ده سال از رحلت حضرت امام و در سالروز صدور اين پيام در مصاحبه‌اي با خبرنگار واحد مركزي خبر ج.ا.ا. در مسكو، ضمن ابراز احترام به شخصيت امام خميني از اينكه به هشدارهاي 12 سال پيش رهبر ايران بي‌اعتنايي كرده بود اظهار تأسف نمود و گفت: «مخاطب پيام آيت‌الله خميني از نظر من، همه اعصار در طول تاريخ بود. وي افزود: «زماني كه من اين پيام را دريافت كردم، احساس كردم شخصي كه اين پيام را نوشته فردي متفكر و دلسوز براي سرنوشت جهان است. من از مطالعه اين پيام استنباط كردم كه او كسي است كه براي جهان نگران است و مايل است من انقلاب اسلامي را بيشتر بشناسم و درك كنم.»
با اين پيام صدور انقلاب شكل كامل به خود گرفت
از منظر امام خميني دنيا بزرگتر از آن است كه در دو قطب يا دو تفكر كه هر دو به مقابله با خدا برخاستند، بگنجد
مصاحبه گورباچف به روابط شوروي با غرب اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «اگر ما پيش‌بيني‌هاي آيت‌الله خميني را در آن پيام جدي مي‌گرفتيم امروز قطعاً شاهد چنين وضعيتي نبوديم. اقتصاد روسيه از همان ابتدا در حال ريزش و سقوط بود و ما در واقع نمي‌توانستيم همگام با غرب عمل كنيم...». گورباچف اضافه كرد: «آيت‌الله خميني توانست اثر بزرگي در تاريخ جهان بگذارد... من معتقدم كه ايشان فراتر از زمان مي‌انديشيد و در بعد مكان نمي‌گنجيد.» 12
پرواضح است كه گره‌هاي فكري نوادگان كمونيسم همچنان مانع اصلي درك واقعيت بود و آنان مفهوم پيام را در ظرف فكري خود جستجو مي‌كردند و بدنبال پاسخگويي برآمدند. جالب آنكه براهين مورد استناد در پاسخگويي حول محور اقتصاد، سياست، سرزمين، روابط و حسن همجواري، مناسبات و روابط فرهنگي، حل و فصل عادلانه مناقشه افغانستان و... دور مي‌زد و نهايتاً از آن در جهت كيفي كردن روابط فيمابين براي همكاري‌هاي جديد تعريف كردند. در پاسخ به پيام امام كه در تاريخ هفتم اسفند ماه 1367 و توسط وزير امور خارجه شوروي (ادوارد شوارد نادزه) به حضرت امام تسليم شده آمده است: «در پيام شما ملاحظات عميقي در مورد سرنوشت بشريت وجود دارد. آقاي گورباچف عقيده دارند كه ما در مهمترين مورد يعني اينكه انسان‌ها بايد ياور يكديگر باشند اتفاق‌نظر داريم تا بشريت حالت فناناپذيري به خود بگيرد. چنانچه انسانها متحد نشوند، فاجعه‌اي براي بشريت وجود دارد. چون امكان بالقوه براي به وجود آوردن چنين فاجعه‌اي توسط خود انسانها ايجاد شده است.» و يا در قسمتي ديگر مي‌گويد: «آقاي گورباچف اشاره مي‌كنند كه تحولات عظيمي در جهان اخير پديد آمد. فكر مي‌كنيم مي‌شود گفت ما در آستانه يك نظام جديد اقتصادي و سياسي قرار داريم... ما مي‌خواستيم حضرت امام بدانند كه در كشور ما روند تجدد و بازسازي ادامه دارد. بازسازي اقتصادي، سياسي، تجدد ارزيابي‌هاي ما و طرز تفكر و تجدد در نظراتي كه ما قبلاً داشتيم».
حضرت امام پس از استماع سخنان وزير امور خارجه شوروي ـ كه خود را در خانه‌اي كوچك و گلين و در اطاقي 12 متري و در نهايت سادگي و بدون اندك اثري از تشريفات ديد ـ فرمودند: « ان شاءالله سلامت باشند ولي به ايشان بگوييد كه من مي‌خواستم جلوي شما يك فضاي بزرگتري باز كنم و مي‌خواستم بگويم كه غير از اين طبيعت، عالم ديگري هم هست كه بايد براي او حلاجي كرد.» حضرت امام در خاتمه فرمودند: «من مي‌خواستم دريچه‌اي به دنياي بزرگ يعني دنياي بعد از مرگ را كه دنياي جاويد است براي آقاي گورباچف باز نمايم و محور اصلي پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش كنند».13
در اين حال آنچه بيش از پيش بر نگراني جهانيان مي‌افزود اين بود كه اين چرخش قدرت موجب مي‌شود تا آمريكا به قطب مطلق تبديل شود كه مي‌توانست دامنه زورگويي‌هايش را تا شعاع وسيع‌تري افزايش دهد. امام خميني در اين پيام بيش از دوازده مورد به نحو مستقيم و غيرمستقيم خطر كاپيتاليسم را گوشزد كرد و در واقع اولين گام را در جهت توجه به اين نگراني جامعه بين‌المللي برداشت.
امام معتقد است كه هر دو تفكر (سوسياليسم و كاپيتاليسم) محكوم به نابودي هستند و نظم جديد (اسلام) نه تنها قابليت قطب‌شكني را داراست بلكه مي‌تواند به عنوان نظمي كه توان پاسخگويي به همه مشكلات و شؤون زندگاني بشريت را دارد در زندگي بشر جاري شود.
تصويري كه جامعه بشري در سايه اين پيام از انقلاب اسلامي گرفت تصويري شفاف و مثبت بود و راه را براي طي مسير عزت اسلامي هموار نموده و حركت به سوي افقهاي تازه را تقويت كرد. مدار حركت كه در آغاز انقلاب اسلامي ترسيم شد و بر مبناي عبور از سلطه شرق و غرب بود براي جهانيان تبيين شد و حريم حقيقي، حرمت و عظمت ايران نيز در سطوح بين‌المللي با رويكرد جديدي مطرح گرديد. چهره حقيقي دين در اين پيام عرضه شد «... راستي مذهبي كه ايران را در مقابل ابرقدرت‌ها چون كوه استوار كرده است، مخدر جامعه است؟! و آيا مذهبي كه طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است مخدر جامعه است؟! آري مذهبي كه وسيله شود تا سرمايه‌هاي مادي و معنوي كشورهاي اسلامي و غيراسلامي در اختيار ابرقدرت‌ها قرار گيرد و بر سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جدا است، مخدر جامعه است. ولي اين ديگر مذهب واقعي نيست بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را مذهب آمريكايي مي‌نامند.» 14
با اين پيام، صدور انقلاب شكل كامل به خود گرفت. انديشه ديني و مذهبي بطور عام و پاسخگويي به سؤالات فكري بشر تشنه معارف الهي، توجه به اسلام نه به عنوان يك سري مراسم بلكه به عنوان يك رهنمون در طي مسير سعادت انسانها، دعوت به مطالعه و تحقيق درباره جهان جاويد و با ذكاوت و موقع‌شناسي حضرت امام به گوش جهانيان رسيد.
در اين اثنا روشنفكران و محققان نيز بطور فزاينده‌اي تحت تأثير موضوع واقع شدند و به تحقيق پيرامون آن پرداختند. تأثير به گونه‌اي بود كه پروفسور ديمتري ژوكوف در فصل چهارم كتاب «امام خميني به سوي آزادي» مي‌نويسد: «مهمترين دستاورد انقلاب ايران براي ما [روسها] پيام امام خميني به گورباچف بود و در آن به رهبر شوروي تذكر داده شده است كه در فرايند پروسترويكا مواظب باشيد به باتلاق غرب دچار نشويد. انقلاب ايران براي همه بشريت از جمله مردم روسيه آموزنده بود. اگر گورباچف به نصايح امام خميني توجه مي‌كرد اكنون روسيه دچار اين گرفتاريها نمي‌شد.» 15

پی نوشت ها :
 

1. جمهوري‌هاي استوني، ليتواني و لاتويا اعلام استقلال كامل كردند و دوازده جمهوري ديگر شامل: روسيه، روسيه سفيد، ارمنستان، گرجستان، اوكراين، قرقيزستان، مولداوي، ازبكستان، آذربايجان، تاجيكستان، قزاقستان، تركمنستان با اعلام استقلال به صورت جمهوري‌هاي متحد روسيه (جامعه مشترك المنافع) پاي در عرصه بين‌الملل نهادند. (حضور شماره 3، مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام، ص 193).
2. چرا كه جنگ در رأس امور نيست و آنچه پس از جنگ بيش از هر چيز ديگر خودنمايي مي‌كند مسئله بازسازي است.
3. كيهان هوايي، ش 811 ، ص 2، چهارشنبه 21 ديماه 1367.
4. فصلنامه فرهنگي اجتماعي حضور، ش 3، ص 197 ـ 198.
5. زمان ارسال پيام اول ژانويه سال 1989 مقارن با تولد حضرت مسيح(ع) است.
6. حضرت امام با عبارت «جناب آقاي گورباچف» متن را آغاز مي‌كند و در ادامه بيش از پنج مرتبه از عباراتي چون «حضرت آقاي گورباچف»، «آقاي گورباچف»، «جنابعالي» استفاده مي‌كند.
7. حضرت امام در انتخابي حكيمانه و سياستمدارانه هيأت اعزامي را از مرد و زن و از اسلام‌شناس، سياستمدار و از چهره‌هاي حوزوي و دانشگاهي برگزيد تا پاسخگوي هرگونه ابهام و شبهه‌‌اي باشد.
8 . مجلة اشپيگل، 16 ديماه 1370، اداره كل پژوهشهاي سيما.
9. فصلنامه حضور 3، ص 197.
10. همان.
11. همان.
12. روزنامه جمهوري اسلامي، 25 خرداد 1378، ص 11.
13. مراجعه به نوار تصويري ديدار ادوارد شوارد نادزه؛ بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران به تاريخ نهم اسفند 1367، آرشيو صوتي تصويري مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام.
14. مراجعه به متن پيام حضرت امام به گورباچف، كتاب آواي توحيد، چاپ مؤسسه نشر آثار امام، ص 13.
15. پروفسور ديمتري ژوكوف كتاب «امام خميني به سوي آزادي» را در سال 1999 به زبان روسي به رشته تحرير درآورد. وي كه رياست مؤسسه مطالعات «پاليا»ي روسيه را بر عهده دارد از نويسندگان بنام روسيه مي‌باشد. كتاب مذكور مشتمل بر چهار فصل و چهارصد و نوزده صفحه است و داراي عناويني چون «آسمان بر فراز ايران صاف است» (شامل بيوگرافي سياسي و مبارزاتي حضرت امام است)، «مجموعه سخنرانيهاي امام»، و... است. فصل چهارم اين كتاب به پيام تاريخي امام به گورباچف مي‌پردازد.
 

* ارسال توسط کاربر محترم سایت : samsam
منبع:فصلنامه حضور شماره 51



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط