اهداف صهيونيستها از آموزش و تجهيز اطلاعاتی ساواک
قابل ذكر است كه رژيم صهيونيستي اين اهداف را در موارد عام و از طريق مستشاران خود در كشورهاي ديگر نيز تعقيب ميكرد.
1ـ سرآغاز روابط
حتي محمدرضا نيزبا تمسك به دريافت تكنولوژي پيشرفته از اسرائيل، سعي در توجيه روابط پنهاني رژيم شاهنشاهي با اسرائيل داشت:
"دومين دليل شاه براي استقرار روابط نزديك با كشور يهود اين بود كه اسرائيل كشوري است با تكنولوژي پيشرفته كه مورد نياز ما است و ميتواند مكمل تكنولوژي ما باشد.1»
به زعم بسياري، روابط استراتژيك و نياز به تجهيزات نظامي، تأثير شگرفي بر سرآغاز وابستگي شاه به اسرائيل داشت.
برقراري روابط نزديك با اسرائيل تنها به خاطر طرحهاي كشاورزي نبود بلكه برنامه استراتژيكي ايران در سالهاي 1975[1354] به بهره بردن از تخصص اسرائيل در امور نظامي نيز احتياج داشت.2»
«استروفسكي» كه بهعنوان يكي از جاسوسان برجسته موساد معرفي ميشود، در كتاب «راه نيرنگ» در زمينه تهيه تسهيلات نظامي از اسرائيل و اغراض خاص پشت پرده، توضيحات گويايي بيان كرده است:
اين رابطها [فروشندگان اسلحه] طي سه مرحله كار ميكردند: نخست تماسهايي برقرار ميكردند تا از احتياجات يك كشور با خبر شوند، از نگرانيهايش اطلاع يابند، و بفهمند چه كساني را دشمن ميپندارد. اين اطلاعات از راه زندگي در محل بدست ميآمد. طرح اين بود كه عمل بر مبناي نيازها بنيان گذاشته شود و رابط محلي ارتباط قويتري را خلق كند و سپس اطلاع دهد كه اسرائيل حاضر است دولت را در ارتباط با تأمين سلاح و آموزشـ به هر صورتي كه بخواهندـ ياري دهد. بعد از آنكه رهبر كشور مورد نظر به طمع بدست آوردن سلاح ميافتاد، قدم بعدي عامل موساد اين بود كه به او اعلام كند بايد همراه با سلاحها مثلاً مقداري لوازم كشاورزي هم بخرد. آنگاه رهبر كشور در موقعيتي قرار ميگرفت كه بتوان به او گفت چنانچه خواهان گسترش پيوندهاست بايد باب روابط رسمي ديپلماتيك را با اسرائيل بگشايد. اين كار يكي از راههاي اساسي براي باز كردن باب روابط ديپلماتيك از طريق غيرمستقيم بود و هرچند معاملات تسليحاتي در اكثر موارد بسيار پرفايده از كار درميآمد، اما رابطهاي موساد بعد از به پايان رسيدن وظيفه اصليشان هرگز زحمت برداشتن قدم دوم براي افزايش فروش سلاح را به خود نميدادند.3
در دوران پهلوي نيز به همين گونه عمل شده است. بهعنوان مشخصترين و بارزترين نمود اين حركت، ميتوان به يعقوب نيمرودي اشاره كرد.
يعقوب نيمرودي كه از بنيانگذاران شبكههاي جاسوسي موساد در ايران، عراق و شيخنشينهاي خليج فارس قلمداد ميشود، در آموزش و تجهيز «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» و تبديل آن به «زائده سازمان اطلاعاتي اسرائيل» نقش اساسي و غيرقابل انكار داشت:
يعقوب نيمرودي، فرزند صيون، در اول ژوئن 1926[1305] در يك خانواده يهودي عراقي در بيتالمقدس (اورشليم) بهدنيا آمد. يعقوب در سالهاي 1970-1947 به اتفاق اسحاق ناوون، دوست دوران كودكيش و شخصيت بلندپايه بعدي در دولت اسرائيل، در سازمان «هاگانا» به فعاليتهاي تروريستي عليه مسلمانان اشتغال داشت. با تأسيس دولت اسرائيل، نيمرودي به فعاليت خود در صفوف اطلاعات نظامي ادامه داد و در سالهاي 1948-1955 مسؤوليت ستاد فرماندهي جنوب را در اين سازمان عهدهدار بود. طبق اسناد موجود، ظاهراً نيمرودي براي نخستين بار در تاريخ 30/10/1344 از طريق مرز تركيه وارد ايران شد و بطور رسمي متصدي معاونت «آژانس يهود» در تهران گرديد. وي در فرم اقامتش خود را كارمند پيشين « آژانس يهود» در اسرائيل معرفي كرده است. ولي در واقع نيمرودي هدايت شبكه موساد را در ايران به عهده داشت. در نتيجة عملكرد اطلاعاتي و سياسي و فرهنگي سرويسهاي جاسوسي غرب بود كه رژيم پهلوي در دهه 1340 به نزديكترين متحد اسرائيل و بزرگترين پايگاه صهيونيسم در منطقه بدل گرديد. اين موفقيت تا حدود زيادي با نام يعقوب نيمرودي و شگردهاي زيركانه او پيوند خورده است. يعقوب نيمرودي بهعنوان رابط موساد (سرويس «زيتون») با ساواك، تا سال 1348 نقش مهمي در تبديل ساواك به زائدة اطلاعاتي اسرائيل ايفا كرد، معهذا فعاليتهاي او در عرصههاي جاسوسي و اطلاعاتي محدود نبود و وي با هدايت لرد ويكتور روچيلد و در همكاري با شاپور ريپوتر مجري طرحهاي پيچيدهاي در عرصههاي فرهنگي و اقتصادي نيز بود.4
نيمرودي پس از برقراري ارتباط تنگاتنگ بين دو سازمان اطلاعاتي ايران و اسرائيل، عمليات خود را در حوزههاي ديگر بهطور آشكار و پنهان تداوم بخشيد. وي در ظاهر به فعاليتهاي نظامي پايان بخشيد; ولي مطابق يك برنامه دقيق و از پيش تعيين شده به فعاليتهاي اقتصادي در ايران دست يازيد و در اين زمينه به موفقيتهاي چشمگيري نيز دست يافت.
وي با تأسيس شركت I.C.E در تهران و دريافت پروژههاي كلان چون مشاركت در احداث تأسيسات جزيره كيش و قاچاق آثار هنري و باستاني ايران.5 نه تنها به يكي از سرشناسترين چهرههاي مالي اسرائيل تبديل شد، بلكه در تبديل ايران بهعنوان يكي از وابستگان اصلي و پايگاه عمده اسرائيل در منطقه نقش اساسي و چشمگير ايفا كرد.
2ـ تعميم ارتباط اطلاعاتي
در اين زمينه، برقراري روابط اطلاعاتي بين آمريكا و اسرائيل كه از اهميت اساسي در گسترش روابط بين آن دو برخوردار بود، مثال زدني است:
«..... كمي پس از جنگ جهاني دوم، [شيلوا، رئيس موساد] در گزارشي كه براي بنگوريون آماده كرده بود پيشنهاد داد، دولت يهود، با آمريكاييها متحدشود. شيلوا براي بيشتر متعهد شدن اسرائيل فشار آورد. او دليل ميآورد كه اسرائيل بايد سرانجام بستن اتحاد استراتژيك نظامي با آمريكا را هدف خود قرار دهد. او گفت بهعنوان اولين قدم در اين راه، موساد بايد با سرويسهاي اطلاعاتي آمريكاييها ارتباط برقرار كند.6....»
از سوي ديگر، اگر فقط ارتباط در حيطه آموزش اطلاعاتي مدنظر بود، ميبايست پس از برطرف شدن اين نياز، ارتباط نيز منقطع شود. درحالي كه نه تنها اينگونه نبود، بلكه پيوندي عميقتر و پايدار بين ايران زمان ستمشاهي و رژيم غاصب پديدار گرديد. ايران در زمينه آموزش نه ديگر وابسته به اسرائيل بود، بلكه در يك حالت خودكفايي، آموزش توسط نيروهاي ساواك انجام ميشد:
«... در دهه 1950 و اوايل دهه 1960 دههها تمامي آموزش ساواك به وسيله سازمانهاي اطلاعاتي بينالمللي انجام ميشد، اما در 1966 [1345] ساواك قادر به آموزش پرسنل خود از لحاظ مباني كار اطلاعاتي بود. اگرچه مأموران ساواك اغلب براي آموزش تخصصي به آمريكا، اسرائيل، انگليس، فرانسه و آلمان ميرفتند، و مربياني از اين كشورها گهگاه براي آموزش به ايران ميآمدند، بيشتر آموزش ساواك پس از 1965 [1344] بهوسيلة مربيان خود ساواك انجام ميشد.7....»
اما روابط ايران و اسرائيل در سطحي گستردهتر و در قالب ارتباطهاي دوجانبه و سهجانبه ادامه داشت:
«... بتدريج ساواك در زمينه آموزش به خودكفايي رسيد و اساتيد كافي تربيت شد، ولي رابطه با اسرائيل قطع نشد و گاهي از اساتيد اسرائيلي دعوت به عمل ميآمد و گاهي هيئتهاي 5-6 نفره در مواردي كه استاد مربوطه نميتوانست به تهران بيايد به اسرائيل اعزام ميشد.8 ...»
3ـ تشكيل سازمان اطلاعاتي مشابه
اسرائيل پس از حضور در صحنه آموزش و تجهيزات ساواك، ساختار آن را بهگونهاي مشابه سازمانهاي اطلاعاتي خود سامان داد. به عبارت ديگر «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» طي يك برنامهريزي منظم و دقيق، به شعبهاي از سازمانهاي جاسوسي اسرائيل تبديل شد.
لذا اسرائيل نيز از فرصت حضور در ايران پهلويـ بهعنوان يك كشور اسلامي و خصوصاً شيعه استفاده كرده از آن بهعنوان نيرويي متحد و كارا در پشتسر كشورهاي اسلامي بهرهمند ميشد.
4ـ آموزش غيرمستقيم كشورهاي منطقه
«.... در سال 1349 توسط من ]فردوست و به ياري اسرائيل[ چنان سازماني ايجاد شد كه تعدادي از كشورهاي خاورميانه پرسنل اطلاعاتي و امنيتي خود را براي آموزش به تهران اعزام ميداشتند.»9
5ـ استخدام نيرو
در گزارشي از ساواك آمده است:
«اسامي و مشخصات مختصري از آقايان مجيد رفيعزادهـ حسينزادهـ شيرازي و ارديبهشتي جهت شركت در دوره آموزش و بازديد از وسائل خرابكاري كه قرار است از تاريخ 22/6/35 [2535=1355] در تلآويو شروع شود به رابط داده شد و قرار شد نام سرپرست گروه نيز بعضاً اعلام گردد.»
در برخي مواقع، نيروهاي اسرائيلي به شكلي رسمي از ساواك تقاضا ميكردند تا بيوگرافي افراد شركت كننده در دورههاي آموزشي; تهيه و در اختيار آنان قرار گيرد. در گزارشي از ساواك، با اشاره به تقاضاي «رابط سرويس اسرائيل» مبني بر درخواست بيوگرافي افراد شركت كننده در يكي از دورههاي آموزش آمده است: رابط سرويس اسرائيل در ملاقات روز 30/10/54 بيوگرافي افراد شركت كننده در دورة «مبارزه با نفوس مخالف» در اسرائيل را خواست كه در صورت تصويب از روي فرمهاي مربوطه تهيه و در اختيار وي گذاشته شود.
بسيار واضح است كه نيروهاي اسرائيلي با توجه به مشخصات و اطلاعات كسب شده از نيروهاي تحت پوشش آموزش، با افراد واجد شرايط مذاكره و در نهايت آنان را به استخدام خود درميآوردند. در اين باره به نمونههايي از نيروهاي ساواكي ميتوان اشاره كرد كه پس از انقلاب اسلامي به اسرائيل رفته و در آن سرزمين و در بخش اطلاعاتي، مشغول به كار شدند.
فردوست در اين باره چنين گفته است:
استاد امنيتي (ضدبراندازي) ورزيدهترين فردي بود كه تا آن زمان در رشته خود در اسرائيل ديده شده بود و بعدها از اداره كل هشتم شنيدم كه وي به قائممقامي رياست سازمان امنيت اسرائيل رسيده و احتمالاً بايد حالا رئيس شده باشد. شايد به كمك او بود كه عطارپور و ساير مأمورين پس از انقلاب [اسلامي] در اسرائيل شغلي پيدا كردند.10
البته بايد توجه داشت استخدام نيرو در دورههاي آموزشي به اسرائيل اختصاص نداشت; بلكه كشورهاي ديگر نيزبه بهانه آموزش، سعي ميكردند نيروهاي مستعد را شناسايي و سپس آنها را به استخدام سازمان مطبوع خويش درآورند. از جمله ميتوان به عملكرد (سيا) در سالهاي اوليه تأسيس ساواك و زمان آموزش توسط كارشناسان آمريكايي در ايران اشاره كرد:
سيا در اين دوره ميكوشيد روابط نزديك با ساواك را حفظ كند تا بر فعاليتها و كارآيي ساواك نظارت داشته باشد، به اين هدف گهگاه تلاشهايي براي درآوردن پرسنل ساواك به عضويت سيا انجام ميشد.11
6ـ دستيابي به اغراض خاص
براي نمونه، اسرائيليها در صدد بودند كه پس از سالها و بعد از قرارداد بين ايران و عراق فعاليت برونمرزي در جنوب ايران را از سر گيرند. سران صهيوني بهمنظور تطميع دستاندركاران ساواك، در راستاي پيشنهاد خود مبني بر حضور در جنوب ايران، مقوله آموزش و در اختيار قرار دادن بعضي تجهيزات را نيز مطرح و به اين طريق سران ساواك را وسوسه كردند:
در پايان آقاي «گورون» اضافه نمود كه سرويس زيتون [اسرائيل] آمادگي دارد در زمينة تأمين پارهاي از وسائل فني از قبيل بيسيم و مركب نامرئي كه فعاليت پنهاني را تسهيل مينمايد همكاريهاي لازم را با ساواك بنمايد. اسرائيل از اين شيوه در كشورهاي ديگر نيز استفاده كرده است.
7ـ مقاصد اقتصادي
آموزش و تجهيز نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي كشورهاي ديگر توسط مستشاران اسرائيلي، يكي از منابع درآمد عمده رژيم غاصب صهيوني است.
استروفسكي در اين زمينه مينويسد:
دورههاي آموزشي هنوز هم در يك پايگاه هوايي سابق انگليس در شرق تلآويو تشكيل ميشود كه به كفرسيركين معروف است. اسرائيل در ابتدا از آن بهعنوان آموزشكدة افسري استفاده ميكرد و سپس به محل آموزش نيروهاي ويژه و بخصوص آموزش سرويسهاي امنيتي خارجي تبديل شد.
مدت دورهها بسته به اينكه چه نوع آموزشهايي را شامل شوند معمولاً بين شش هفته تا سه ماه طول ميكشد، در آن هنگام اسرائيل هزينة آموزشي را براي هريك از كارآموزان هر روز بين 50 تا 75 دلار و هزينة مربي آنها را روزانه يكصد دلار حساب ميكرد (البته مربيان اين پول را به دست نميآوردند و همان حقوق معمول در ارتش را دريافت ميكردند). همچنين به ازاي هر كارآموز بين 30 تا 40 دلار هزينة خوراك و حدود 50 دلار هزينة سلاح و ابزار و مواد منفجرة مصرفي در دورة آموزشي دريافت ميشد. بهعنوان مثال يك واحد مركب 60 كارآموز هر روز حدود 18000 دلار هزينه داشت كه طي يك دورة سه ماهه 6/1 ميليون دلار خرج روي دست كشور اعزامكننده ميگذاشت.
علاوه بر اينها، هر ساعت بين 5 تا 6 هزار دلار هزينة اجارة 15 فروند هليكوپتر بود. مواد منفجرة ويژة مورد مصرف در دورة آموزشي نيز قيمت داشت: يك گلولة بازوكا 200 دلار، خمپارة سنگين حدود 100 دلار براي هر واحد سلاح ضدهوايي كه برخي از انواع آن 8 لول بود و ميتوانست در چند ثانيه هزاران گلوله شليك كند نيز هر پوكه بين 30 تا 40 دلار حساب، و بهاي آنها دريافت ميشد.
سرتاپاي اين دورهها منفعت خالص بود. اسرائيل از اجراي اين دورهها بيشتر از فروش سلاح به آموزشيابندگان پول درميآورد.12
8ـ فروش تجهيزات
يك عضو سابق موساد در اين زمينه مينويسد:
«... از آنجا كه اين افراد با سلاحهاي اسرائيلي آموزش ديدهاند در برگشت به كشورشان بايد سلاح و مهارت اسرائيلي مورد استفاده قرار دهند.13...»
بسيار طبيعي است كه حضور مستشاران اسرائيلي در كشوري، معادل فروش تجهيزات مختلف به كشور مزبور باشد. اسرائيل با اعزام كارشناسان خود به كشوري مثل ايران، امكانات تكنولوژيكي خود در زمينههاي مختلف، خصوصاً در زمينة اطلاعاتي را نيز به ايران گسيل ميداشت. اين شيوه، نه تنها سود مادي بيشتري براي اسرائيل درپي داشت، بلكه هرچه بيشتر كشور را به رژيم غاصب صهيوني و تجهيزات اسرائيلي وابسته ميكرد.
همچنين بايد توجه داشت تجهيز نيروي اطلاعاتيـ نظامي به امكانات تكنولوژيك خاص يك كشور، به منزله وابستگي تام و تمام به كشور مزبور است. لذا براي از كاراندازي و ساقط كردن اين نيرو، كافي است كه خدمات پشتيباني از امكانات ارسالي قطع شود.
به عبارت ديگر، اسرائيل در اين راستا، نه تنها منفعت مادي كسب ميكند، بلكه در شرايط خاص ميتواند با قطع و يا كمتر كردن خدمات پشتيباني و ارسال تجهيزات، كشور مورد نظر را تحت فشار قرار داده و به مطامع خاص خود دست يابد.
پی نوشت ها :
1ـ تهرانـ تلآويو (توافق مصلحتآميز)، چاپ لندن.
2ـ همان. در زمينه تهيه امكانات نظامي از اسرائيل ميتوان به آثار ذيل مراجعه كرد: ــ سراب يك ژنرال، بازشناسي نقش ارتشبد طوفانيان در حاكميت پهلوي دوم، صفاالدين تبرائيان، مؤسسه مطالعاتتاريخ معاصر ايران بنياد مستضعفان و جانبازان، تهران: 1377.
3ـ راه نيرنگ، ويكتور استروفسكي، ترجمه محسن اشرفي، انتشارات اطلاعات، تهران، 1376، صص 104-103.
4ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج 2، صص 126-125.
5ـ ظهور و سقوط، همان، ص 129.
6ـ ارتباط خطرناك (داستان ناگفته رابطه پنهان ايالات متحده و اسرائيل)، اندروولسلي كاكبورن، مترجم: محسن اشرفي، انتشارات اطلاعات، تهران 1371، ص 62.
7ـ سياست خارجي امريكا و شاه، بناي دولتي دست نشانده در ايران، مارك. ج. گازيوروسكي؛ ترجمه: فريدون فاطمي، نشر مركز، تهران، 1371 ص 204.
8ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1، ص 445.
9ـ ظهور و سقوط، همان، ص 413.
10ـ همان، ص 444.
11ـ سياست خارجي امريكا و شاه، ص 207.
12ـ راه نيرنگ، صص 301-300.
13ـ راه نيرنگ، ص 301.
كتاب«ساواك و دستگاه اطلاعاتي اسرائيل»عبدالرحمان احمدي،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي،صص 143 ـ 122.
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372