مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

هنگامی که استقلال و موجودیت ایران در خطر بود، عباس میرزا، فرزند محمد خدابنده، با کمک سران قزلباش بر تخت نشست.قزلباش‌ها شمشیر کشیدند و بسیاری از گرجیها را کشتند و برف را از خون ایشان سرخ رنگ کردند . خانه های آنها را آتش زدند و احشام زیادی را به غنیمت گرفتند
سه‌شنبه، 14 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

مناسبات از آغاز حکومت صفویه تا حکومت شاه عباس اول

 

از دهه ی سوم سده ی پانزدهم میلادی، شیوخ صفوی هر سال به بهانه ی جهاد به سرزمینهای همسایه ی غیر مسلمان همچون ، داغستان، سرزمینهای چرکسها ، گرجستان و طرابوزان حمله می کردند.این یورشها در پوشش دین، اما برای به دست آوردن غنایم و اسبان و اسیران بسیار بود.(خاورشناسان روسی،1354،ص472).

آنان از پسران و دختران گرجی و چرکس بهره برداری می کردند (پارسا دوست، 1375،ص8-147).شاه اسماعیل اول در سال 906ق/1501م.در محل پارسین (روملو ، 1375،ص ص61)خادم بیک، یکی از سرداران خود را به گرجستان فرستاد.

در یورش قزلباشها به سرکردگی وی بسیاری از گرجیها کشته شدند و غنایم فراوانی به دست آمد(واله قزوینی، 1373،ص94).آنان پس از تسخیر تفلیس و استقرار پادگان صفوی در ارگ آن، به سامتسخه -سااتاباگو تاختند و آن را تسخیر کردند (منزولی،1377،ص37)
.

گرجی ها در جنگ میان شاه اسماعیل اول و الوند به سرکردگی الکساندر، حاکم کاخت، قورقوره ، اتابک سامتسخه و میرزا نامی با سه هزار نیرو، شاه اسماعیل را یاری رساندند.شاه اسماعیل که پس از شکست چالدران، تا زمان مرگ فرماندهی سپاه را بر عهده نگرفت(سرور، 1374،ص109)در سالهای بعد سپاه و سرداران خود همانند دیو سلطان روملو را بارها به گرجستان فرستاد(حسینی قمی، 1359،ص9-138)و پس از تسخیر گرجستان، بزرگان گرجی را مجبور کرد هدیه های فراوان به او تقدیم کنند.یورش‌های بعدی دیو سلطان بیشتر به سبب مقاومتهای لوان، پادشاه کاخت و متحد نبودن حکام نواحی مختلف گرجستان با یکدیگر بود.

در اوایل حکومت شاه طهماسب اول، دیو سلطان روملو، برای دور ساختن استاجلوها از مرکز حکومت، آنها را به سرکردگی کپک سلطان روانه ی غزای گرجستان کرد .شاه طهماسب در ایام پادشاهی خود چهار بار به گرجستان لشکر کشی کرد و چندین بار نیز امرای خود را به جنگ گرجیان فرستاد(روملو، 1375،ص247).

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

اسکندر بیک منشی معتقد است، انگیزه ی طهماسب از حمله به گرجستان دفع تعرض و تجاوزگری ها به نواحی مجاور و مسلمان نشین گرجستان بوده است(ترکمان،1340،ص84).راجر سیوری بر این باور است که انگیزه ی طهماسب از این حمله ها شاید همان انگیزه های اجدادش یعنی تمایل به تجربه اندوزی سپاهیان قزلباش در جنگ و گرفتن غنایم بوده است(سیوری،1374،ص63).

شاه طهماسب اول در 947ق/1540م با دوازده هزار نفر سپاهی به بهانه ی جهاد رهسپار گرجستان شد .لوان خان گرجی و کیخسرو، پسر قرقره ، فرمانبرداری کردند و خراجگزار شاه طهماسب شدند و در زمره ی ملازمان او قرار گرفتند، اما لهراسب، والی کارتل و باگرات سوم، والی ایمرت، مخالفت ورزیده و اطاعت نکردند (ترکمان،1340،ج1،ص84).در بهار 1541م به هنگام سپیده دم قزلباش‌ها به تفلیس تاختند .با خیانت گولبات، حاکم قلعهی تفلیس، قزلباش‌ها پیروز شدند و بسیاری از مردان و زنان و کودکان را کشتند و بسیاری را اسیر کردند، سپس برای دستگیری لهراسب به متسختا رفتند.

لهراسب با حمله های پارتیزانی خود در بیرتوی،سپاه قزلباش را به تنگ آورد. گر چه سپاه قزلباش غنایم بسیاری به دست آورد،؛ شاه طهماسب از اینکه با کوششی همه جانبه نتوانسته بود لهراسب را دستگیر کند، بسیار ناراحت بود. شاه طهماسب در 1547م.به درخواست اتابک کیخسرو سوم به گرجستان تاخت و در چهاردهم رمضان وارد تفلیس شد .

قزلباش‌ها شمشیر کشیدند و بسیاری از گرجیها را کشتند و برف را از خون ایشان سرخ رنگ کردند . خانه های آنها را آتش زدند و احشام زیادی را به غنیمت گرفتند(روملو،1375،ص10-408).پادشاهان ایمرت و کاخت به اردوی شاه آمدند و با تقدیم هدیه های فراوان اظهار اطاعت و فرمانبرداری کردند
.

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

بر اساس صلح اماسیه در 1555م/961ق .جنگهای طولانی ایران و عثمانی پایان یافت و کارتل، کاخت و سامتسخه به ایران،ایمرت، دادیان و گوریا به عثمانی تعلق یافت.از این پس از هر دو سو به شهرهای گرجستان حمله می شد .در آخرین لشکر کشی شاه طهماسب به گرجستان در 960ق/1554م.بی درایتی گرمانوز شویلی، فرمانده ی قراولان شاهی موجب شکست گرجیها شد و افزون بر قتل و غارت، سی هزار نفر اسیر و روانه ی ایران شدند.

بر خلاف پادشاهان کارتل که هرگز در برابر بیگانگان سر تسلیم فرود نیاوردند، پادشاهان بگراتی کاخت از سیاست چشم پوشی و تفاهم با همسایگان مقتدر خود پیروی کردند .هنگامی که شاه اسماعیل شیروان را فتح کرد، الکساندر اول، پادشاه کاخت در 906ق/1501م.پسر خود را با هدیه هایی به اردوی شاه فرستاد.جانشین وی لوان نیز از شاه طهماسب اطاعت می کرد .

فرزند وی یسه (عیسی خان)نخستین فرد ذکور منتسب به خاندان فرمانروایان گرجی بود که اسلام آورد (برن، 2536،ص7-116).در کارتل دو فرزند لهراسب، سیمون و داوید، با هم اختلاف داشتند.داوید به قزوین نزد شاه طهماسب آمد و اسلام اورد و حاکم تفلیس شد (روملو، 1375،ص536)اما شاه،فرزندانش خسرو و باگرات را به گروگان نگه داشت(ترکمان،1340،ص89).

سیمون، مردانه در برابر استیلای بیگانگان مقاومت می کرد؛ در پارتسخی میان قزلباش‌ها و سپاه سیمون،مردانه در برابر استیلای بیگانگان مقاومت می کرد؛ در پارتسخی میان قزلباشها و سپاه سیمون نبردی شدید روی داد، گرجیها در آستانه ی پیروزی بودند،اما با خیانت کاخابر، سیمون زخمی و اسیر شد و او را در قلعه ی الموت زندانی کردند (همان،ص90)
.

با آشفتگی و پریشانی اوضاع داخلی ایران در زمان شاه اسماعیل دوم و محمد خدابنده، عثمانی ها به شدت بر دخالتهای خود در نواحی غرب ایران و قفقاز افزودند.در دوران سلطنت سلطان محمد خدابنده، عثمانیها بر قفقاز حکومت می کردند،اما الکساندر و سیمون پادشاهان کاخت و کارتل مجبور شدند فرزندان خود، کنستانتین و لهراسب را برای اثبات دوستی به دربار صفوی بفرستند(واله قزوینی،1373،ص7-633).

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

مناسبات ایران و گرجستان در عصر شاه عباس

هنگامی که استقلال و موجودیت ایران در خطر بود، عباس میرزا، فرزند محمد خدابنده، با کمک سران قزلباش بر تخت نشست.فرمانروایان جدید صفوی زیر فشار عثمانیها از غرب و ازبکان از شرق تصمیم گرفتند با عثمانیها صلح کنند تا بتوانند در جبهه ی شرقی وضع تهاجمی بگیرند.عباس میرزا همه ی شرایط عثمانی‌ها را پذیرفت ، تا بتواند وحدت و یکپارچگی ایران را حفظ و لشکر را تقویت کند (شاو،1370،ص316).

براساس معاهده ی صلح استانبول، گرجستان به عثمانی تعلق یافت.سیمون، پادشاه کارتل پس از اینکه سالها در برابر عثمانیها مبارزه کرد در نبرد ناخیروری اسیر و در یدی قلعه زندانی شد.

الکساندر دوم، پادشاه کاخت هم با وجود اطاعت و فرمانبرداری از عثمانی ها هرگز روابط خود را با دربار صفوی قطع نکرد.شاه عباس در سال 1021ق/1603م.در حین محاصره ی ایروان، از گیورکی دهم و الکساندر دوم، حکام کارتل و کاخت، خواست تا وی را یاری کنند.شاه عباس، کنستانتین پسرالکساندر را برای دعوت الکساندر و تامازقلی خان، گرجی نو مسلمان ، رابرای دعوت گیورکی فرستاد.

شاه عباس پس از فتح ایراوان به گیورکی که کمکهای شایانی کرده بود هدیه هایی داد و برای او سیصد تومان مقرری معین کرد، اما آقچه قلعه ، تتری سیخه، دبدولوری را از او گرفت.همچنین برای الکساندر هفتصد تومان مقرری سالانه تعیین کرد و نواحی سا اینگلو و کاک اینسلی را از وی گرفت.

هنگامی که شاه عباس در تفلیس اقامت داشت، گیورکی دهم، حاکم کارتل به دست برادرش به قتل رسید و مردم از شاه خواستند تا به جای وی پسر چهارده ساله اش، لهراسب، را منصوب کند .شاه عباس ضمن دادن لقب خانی به لهراسب، او را به رتبه ی فرزندی سرافراز ساخت و به حکومت کارتل منصوب کرد (بلان،1357،ص192).

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

شاه عباس، کوتوالی قلعه ی تفلیس را به محمد سلطان شمس الدین لو داد و برای تسخیر شیروان و ایروان رهسپار شد(منجم یزدی،1346،ص308).او هنگام محاصره ی شماخی در سال 1016ق/1607م.از طهمورث، پادشاه کاخت خواست با لشکری آراسته به پای قلعه ی شماخی بیاید و سپاه صفوی را یاری کند.طهمورث اعتنایی نکرد اما پافشاری شاه عباس موجب شد طهمورث مادرش کتوان را با هزار گرجی رهسپار کند، شاه عباس از نافرمانی طهمورث به شدت عصبانی شد.

حکام کاخت و کارتل بارها مراتب فرمانبرداری و اطاعت خود را به دربار صفوی اعلام کردند.لهراسب و مادرش در سال 1019ق/1610م.به اردوی شاه عباس آمدند و از انان استقبال شد(همان،ص379).همچنین طهمورث و مادرش برای برطرف ساختن خاطره ی بد شاه عباس از نافرمانی طهمورث در سال قبل به اردوی شاه آمدند و هدیه های فراوانی به شاه تقدیم کردند (همان ،ص379).امیران گرجی شش ماه مهمان شاه بودند و وقتی می خواستند به گرجستان برگردند از شاه درخواست کردند به هنگام شکار مازنداران انها را نیز دعوت کند.

روابط پادشاهان گرجستان با دربار صفوی تا سال 1012ق/1613م. خوب بود،اما رویدادهایی که پس از این به وقوع پیوست سبب شد عظیم ترین و غمناک ترین تراژدی تاریخ گرجستان رقم بخورد.

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

حسادت بزرگان دربار لهراسب پادشاه کارتل، موجب شد تا وی تصمیم بگیرد گیورگی سا اکادزه را به قتل برساند .گیورگی برادر زن و وکیل لهراسب بود که خدمات بسیاری به وی کرد.گیورگی با آگاهی از توطئه ی بزرگان دربار، به ایران گریخت و در اصفهان از رشادتهای خود و خدماتش به لهراسب و ناسپاسی وی، برای شاه عباس مطالبی بیان کرد.این امر دستاویزه دیگری برای برانگیختن شاه شد تا به خواسته ای که سرکوبی بزرگان بود جامه ی عمل بپوشاند.گیورگی از زیبایی و دلنوازی دارژان، خواهر لهراسب، برای شاه عباس تعریف و آتش عشق شاه را شعله ور کرد(شاردن، 1372،ص339).

شاه عباس افرادی را برای خواستگاری دارژان نزد لهراسب فرستاد.لهراسب پس از اینکه به فرستاده های شاه جواب مساعد داد، به درخواست وی اعتنایی نکرد و خواهر خود را به همسری طهمورث ، پادشاه کاخت در آورد و بدین ترتیب خشم شاه عباس را برانگیخت (فلسفی،1364،ج2،ص582).

شاردن ، شرح کاملی از عشق شاه عباس و دارژان بیان کرده است، اما با آوردن جمله ی :«شاه ایران، افزون بر صفات برجسته و تعالی که داشت به جای خود حیله گر و چاره اندیش بود و چنان وانمود که پری، خواهر لهراسب ، دلباخته و عاشق بی قرار اوست.»این موضوع را تنها نیرنگی برای حمله به گرجستان می شمارد(همو،ج1،1372،ص1-340).

اسکندر بیک ترکمان از این عشق سخنی به میان نیاورده است و نافرمانی طهمورث و لهراسب از پیام شاه عباس را که از انها خواسته بود، در فصل شکار مازندران به وی بپیوندند، علت هجوم شاه می داند (همو،1340،ج1،ص868)
.

مناسبات ایــران و گرجســتان در عصر صفوی

پیترودلاواله، جهانگرد ایتالیایی، با مطالب خود آشکارا ثابت می کند که طرح عشق شاه عباس تنها بهانه ای برای حمله به گرجستان بوده است.وی می نویسد:
«به گمان من تمام این عشق و علاقه چه از طرف او و چه از طرف ان زن دروغ است و شاه عباس می خواهد بدینوسیله ممالک طهمورث خان و سایر امیران گرجی را متصرف شود»(همو، 1370،ص51-248).

در سال 1021ق/1612م.شاه عباس که رهسپار مازندران بود از پادشاهان کاخت و کارتل دعوت کرد، اما آنها دعوت وی را نپذیرفتند و شاه نیز کینه به دل گرفت(ترکمان،1340،ج2،ص868).


نویسنده :

علی اکبر کجباف*

پی نوشت ها :

* عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان


منبع :

پژوهش علوم سیاسی شماره سوم ، پاییز و زمستان 1385،صص73،96

ادامه دارد ....
/ج
 
 
 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما