جامعه ي ديني و مسأله ي رشد و توسعه ي علمي (3)

توجه به روش شناسي به معناي دقيق آن، همچون دانشي راه بردي براي علوم ديگر، رابطه اي ناگسستني با ميزان رشد علمي دارد. استاد شهيد مطهري، به عنوان يک ديندار ممتاز در جامعه ديني معاصر، اين حقيقت را به خوبي درک نموده بود. ايشان در فرازي از سخنان خود نقطه ي عطف ميان علوم جديد و قديم را روش شناسي مي داند و راز پيشرفت سريع علم در دوره ي معاصر نسبت به قديم را در همين مسأله جستجو مي کند:
چهارشنبه، 15 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه ي ديني و مسأله ي رشد و توسعه ي علمي (3)

جامعه ي ديني و مسأله ي رشد و توسعه ي علمي (3)
جامعه ي ديني و مسأله ي رشد و توسعه ي علمي (3)


 

نويسنده: سيد مجيدظهيري




 

مسأله ي روش و رابطه ي آن با رشد و توسعه ي علمي در جامعه ي ديني
 

توجه به روش شناسي به معناي دقيق آن، همچون دانشي راه بردي براي علوم ديگر، رابطه اي ناگسستني با ميزان رشد علمي دارد.
استاد شهيد مطهري، به عنوان يک ديندار ممتاز در جامعه ديني معاصر، اين حقيقت را به خوبي درک نموده بود. ايشان در فرازي از سخنان خود نقطه ي عطف ميان علوم جديد و قديم را روش شناسي مي داند و راز پيشرفت سريع علم در دوره ي معاصر نسبت به قديم را در همين مسأله جستجو مي کند:
مسأله اي مطرح است راجع به نقطه ي عطف در علم جديد و علم قديم. مي بينيم دوره اي را دوره ي علم جديد مي نامند. البته علم، قديم و جديد ندارد، ولي دوره اي را دوره ي جديد براي علم مي نامند. تفاوت دوره جديد با دوره قديم علم در چيست؟
در دوره جديد، علم سرعت و پيشرفت فوق العاده اي پيدا کرد. يک مرتبه مثل اين که مانعي را از جلوي چرخ علم برداشته باشند، علم به سرعت شروع کرد به حرکت کردن، در صورتي که حرکت علم در دوران قديم کندتر بود. اما علت اين سرعت در دوره جديد چيست؟ آيا علماي جديد مثل پاستور نبوغ بيشتري از علماي قديم مثل بقراط و جالينوس و بوعلي سينا داشته اند؟ به عبارت ديگر، آيا علت اين است که در دنياي جديد اشخاص خارق العاده اي پيدا شدند که در دنياي قديم چنين شخصيت ها و مغزهاي متفکري نبودند؟
نه، چنين نيست. شايد امروز احدي ادعا نکند که نبوغ پاستور يا ديگران از نبوغ ارسطو، افلاطون، بوعلي سينا، بقراط، جالينوس، و يا خواجه نصير طوسي بيشتر بوده، ولي سرعت و موفقيت کار اين ها بيشتر بوده است. سرش چيست؟ مي گويند سرّش اين است که اسلوب علما يک مرتبه تغيير کرد. از وقتي که اسلوب علما در تحقيق عوض شد، سرعت پيش روي علم بيشتر شد. اسلوب ها در موفقيت ها نقش دارند. (مطهري، بي تا، ج17).
دکارت، که از بنيان گذاران تمدن جديد غرب محسوب مي شود، در آغاز اثر معروف خود، گفتار در طريقه ي درست راه بردن عقل، و در مواضع ديگر از مولفات خود، درباره ي قدر و قيمت و اهميت و لزوم روش، بياناتي دارد. از جمله اين که مي گويد، ذهن نيکو داشتن کافي نيست، بلکه عمده ي مطلب آن است که ذهن را درست به کار برند. همو معتقد است که بدون وقوف کامل به راه و روشي که بايد اتخاذ شود، ذهن سعي بيهوده کرده و خود را خسته مي نمايد. در اين باب مي گويد:
بهتر آن است که بدون روش، کسي اصلاً فکر جستجوي حقيقتي نکند، زيرا محقق است که تحقيقات و مطالعات بدون نظم و در هم و برهم، نور طبيعي را مختل و ذهن را کور مي سازد و کسي که خود را معتاد کند که اين گونه در ظلمت راه رود، هر آينه به اندازه اي بينايي خود را ضعيف کند که ديگر تاب مقاومت روشنايي روز را نياورد (شاله، 1378، 21).
استاد مطهري، با اين که در سرتاسر آثار فلسفي اش همواره نقاد مکاتب مختلف فلسفي غرب بوده است، هرجا به بحث از دانش روش ناشي و متدولوژي مي رسد، از آن با تمجيد و تقدير سخن مي گويد، از جمله اين که:
در عصر حاضر از کارهاي بسيار خوبي که انجام شد اين بود که علمي به نام متدولوژي، يعني علم روش شناسي به وجود آمد (مطهري، 1377، 71).
استاد مطهري در فراز ديگري از سخنان خود از متدولوژي و روش شناسي به عنوان مهم ترين تنبه و توجه دانشمندان جديد ياد مي کنند:
بيان اختلاف علوم از لحاظ روش و اسلوب فکري و تعيين اين که در فلان علم از چه روش و اسلوبي بايد استفاده کرد تا به نتيجه مطلوب رسيد، مهم ترين تنبه و توجهي است که دانشمندان جديد پيدا کرده اند و به عقيده ي اين دانشمندان از آن روزي که روش هاي علوم شناخته شد، راه پيش روي و تکامل باز شد و علت اصلي رکود و توقف علم در قديم همانا نشناختن متد و طرز تفکر صحيحي است که در هر علم لازم است (مطهري، 1374، 468).
داشتن روش، هم براي دارندگان فکر توانا و قادر به اکتشافات بزرگ و هم براي کساني که داراي اين گونه قوت فکر نيستند و کارشان تحقيقات جزئي است. لازم و ضروري است و در هر صورت روش چه براي افراد خلاق و نوابغ با پروژه هاي علمي بزرگ و گسترده و چه براي معمول دانشمندان با برنامه هاي پژوهشي کوچک، همچون موتور محرک علمي براي وصول به حقيقت است. روش به طور کلي عبارت است از مجموع وسايل و راه و روش هايي که رسيدن به غايتي را ممکن مي سازد، و در علوم عبارت است از آن چيزي که وصول به حقيقت را آسان و ميسر مي کند (رج: شاله، 1378، 20 و 21)
گفته شده است که مراد از واژه «متد»، به معني دقيق کلمه، «در پيش گرفتن راهي» است. اين واژه مشتق از دو واژه يوناني «متا»، يعني «در طول» و «اودوس»، يعني «راه» مي باشد و حکايت از گام هايي دارد که براي رسيدن به هدف بايد با نظمي خاص برداشته شود (رج: سروش، 1372، 165).
همچنين درباره روش شناسي گفته شده است که «بررسي و تحليل نقادانه شيوه هاي خاص تطبيق ساختار عام تئوري در هريک از فنون ويژه ي علمي، وظيفه ي شاخه اي از فلسفه ي علم است که «روش شناسي» خوانده مي شود و وجود روش خاص براي هر فن و حتي بودن روش هاي مختلف در ادوار مختلف تاريخ يک فن، در اين تلقي از روش شناسي مي گنجد» (همان، 166)
ناگفته نماند که انديشه ي روش در طول تاريخ نظريات مختلفي را شامل مي شود که از آخرين آنها در عصر جديد اصول مستفاد از عمل عالماني است که کاميابانه به کسب معرفت علمي مشغولند و پيش از آن روش به اصولي اطلاق مي شد که تنظيم گر کسب نوع خاصي از معرفت طبيعي، که معرفت علمي ناميده مي شود، بود و حتي پيش از آن در دوران باستان روش به اصولي اطلاق مي شد که براي کسب هرگونه معرفتي نسبت به جهان وضع و تأسيس شود (رج: همان، 168).
روش شناسي در بستر تفکر ديني و در جامعه ي ديني خردپذير کارکردي متعادل دارد و به گونه اي افراطي مسحور علم نمي شود و از علم گوساله ي سامري در مقابل دين نمي سازد. دکارت ادعا مي کرد که با داشتن مولفه هاي امتداد و حرکت تمام عالم را مي تواند بسازد يا لاپلاس ادعا مي کرد که اگر حرکت امروز ذرات را معين کنند، او آينده ي عالم را تا ابد پيش گويي مي کند و ارنست ماخ نيز مدعي شد که تنها با داشتن خط کش و ساعت تمام عالم را اندازه مي گيرد. سيانتيسم و اصالت علم عارضه اي بود که انسان عصر جديد در بستر اعتماد و اطمينان بيش از حد به علم جديد بدان مبتلا گشت و مسحور سحر علم جديد شد و همين جذبه و مسحور شدن، او را در شناخت دقيق و عميق مزايا و کاستي هاي اين علم هر دو با هم ناکام گذاشت. به عبارتي انسان در خدمت علم تصور شد و نه علم در خدمت انسان و سعادت و کمال او در ساحات مختلف مادي و معنوي و فردي و اجتماعي (رج: نبوي، 1384، 192)
در جامعه ي ديني خردپذير نواقص علم و کاستي هاي آن همان قدر مورد توجه است که کمالات و توانمندي هاي آن. لذا در عرصه ي روش شناسي نيز گرچه توجه جدي جامعه ي ديني در برنامه ريزي علمي و پژوهشي از ضروريات است و بدون توجه به روش، رشد و توسعه ي علمي امري است بعيد و ديرياب، لکن در همين عرصه در مقطع کنوني نيز جامعه ي ديني مطلوب، همچون مثال تاريخي صدر اسلام در رويارويي با جهان علم و معرفت، براساس و با تکيه بر يک خودآگاهي بالنده و اعتماد به نفس فزاينده دست به اخذ و اقتباس هدفمند زده و با شرح و بسط آن چه در دنياي روش شناسي مي گذرد اقدام به ابداع، نوآوري، خلاقيت و گفتگوي علمي در اين عرصه مي نمايد.
امروز در جهان علم جديد که محل زايش و رويش آن تمدن غرب است هم بشر به تدريج دچار تأملاتي شده است که آن اعتماد و اطمينان و وابستگي تام و تمام و بي قيد و شرط گذشته ي خود را به علم جديد از دست داده است و به تفکري عميق تر در باب ماهيت علم مي پردازد (رج: همان، 192 و 193)
هم اکنون وقت آن است که جامعه ي ديني با توجه جدي به مکاتب مختلف روش شناسي هر آن چه براي او و آرمان هاي علمي اش مفيد و سازنده است برگيرد، نقد کند. شرح و بسط دهد، وارد،گفتگوي جدي و اثربخش در اين حوزه شود و براي کاروان علم و دانش خود موتوري محرک فراهم آورد که راه توليد انديشه و رسيدن به مرزهاي دانش جديد را باز نمايد.
در يک تقسيم کلي، دو نوع نگاه به علم در ميان عالمان وجود دارد؛ نگاه پيش بيني به علم، نگاه پسيني به علم.
نگاه پيشيني، به علم آن گونه که بايد باشد مي نگرد و جنبه ي تجويزي و دستوري (Normative) دارد.
نگاه پسيني، به علم آن گونه که در طول تاريخ بوده و هست مي نگرد؛ آن گونه که عالمان بدان نگريسته اند و آن را ساخته اند و لذا جبنه ي ترسيمي و توصيفي (descriptive) دارد.
نگاه نخست به ما مي آموزد که علم چگونه بايد باشد و عالمان چگونه بايد عمل کنند و نگاه دوم به ما مي آموزد که عالمان در طول تاريخ علم چه کرده اند. و افت و خيزهاي آنها و نتايج و پيامدهاي سلوک علمي ايشان چه بوده است و بر علم در مقام تحقق چه گذشته است.
نگاه پيشيني بيشتر منطقي- فلسفي است و نگاه پسيني بيشتر تاريخي- جامعه شناختي. در سير تاريخي علم شناسي به وضوح ديده مي شود که هرچه به زمان حال نزديک تر مي شويم، نگاه پسيني در علم شناسي تقويت مي شود (ظهيري، 1385، 13 و 14)
امروزه علم شناسي پسيني سه حوزه پژوهشي را در بر مي گيرد:
1) تحقيق تاريخي در مبادي غيرعلمي علم؛
2) بازسازي عقلاني تاريخ علم و تحليل منطقي اجزاي دروني آن؛
3) تبيين روان شناختي و جامعه شناختي رفتار جمعي عالمان (برت، 1387، 9).
اينک بسته به اينکه چه منظري در علم شناسي داشته باشيم (پيشيني يا پسيني)، مکتب هاي مختلف روش شناسي به وجود آمده است. مکاتب روش شناختي به دو گروه کلي تقسيم مي شود:
1) مکاتب روش شناسي دستوري؛
2) مکاتب روش شناسي توصيفي.
روش شناسي دستوري شامل دو مکتب پوزيتيويسم منطقي و راسيوناليسم انتقادي و روش شناسي توصيفي شامل مکاتب ذيل است.
1) مکتب جامعه شناختي علم؛
2) مکاتب روش شناسي توصيفي.
روش شناسي دستوري شامل دو مکتب پوزيتيويسم منطقي و راسيوناليسم انتقادي و روش شناسي توصيفي شامل مکاتب ذيل است:
1) مکتب جامعه شناختي علم؛
2) مکتب استنباطي؛
3) مکتب ديالکتيکي – انتقادي (نبوي، 1384، 196)
از ميان مکاتب روش شناسي دستوري (Normative methodology) پوزيتويسم منطقي و راسيوناليسم انتقادي در اصول ذيل اتفاق نظر دارند:
1) وحدت منطق و روش شناسي علوم طبيعي و علوم اجتماعي.
2) تأکيد بر رئاليسم علمي.
3) همبستگي با فلسفه ي تحليلي و منطق جديد.
4) تأکيد بر بي طرفي عالم در مقام جمع آوري اطلاعات و موازين علمي در ارزيابي نظريه ها.
اين دو مکتب روش شناسي در اصول ذيل اختلاف نظر دارند:
پوزيتيويسم منطقي راسيوناليسم انتقادي
1) استفاده از منطق استقرايي در مقام گردآوري و داوري
2) باور به اصل اثبات پذيري يا تأييد پذيري
3) اعتقاد به تقدم مشاهده بر فرضيه و تئوري
4) نفي هرگونه پيش فرض در علم، به ويژه پيش فرض هاي متافيزيکي
5) کمي و انباشتي دانستن رشد علم و نفي انقلاب علمي
6) اعتقاد به سه مرحله مشاهده، فرضيه يابي و اثبات فرضيه در روش علمي
راسيوناليسم انتقادي
1) تأکيد بر منطق قياسي در مقام ارزيابي
2) باور به اصل ابطال پذيري
3) اعتقاد به تقدم فرضيه و تئوري بر مشاهده
4) اعتقاد به تأثير عميق پيش فرض ها در طراحي فرضيه ها
5) کمي و انباشتي ندانستن رشد علم و اعتقاد به خلاقيت و انقلابات علمي.
6) باور به سه مرحله اي اساسي مسأله، فرضيه سازي و نقادي در روش علمي
جامعه ي ديني مطلوب، در فرايند رشد علمي خود، بايد، هم در خصوص چهار اصل مورد اتفاق دو مکتب روش شناسي مهم و تأثيرگذار فوق اتخاذ موضع نمايد و هم در خصوص شش اصل مورد اختلاف اين دو مکتب.
اگر استاد شهيد مطهري قدس سره، به عنوان عضوي ممتاز از جامعه ي ديني، دريافته بود که رمز پيشرفت سريع در علوم، توجه و عنايت ويژه به مسأله ي روش و تأسيس شاخه اي از دانش تحت عنوان متدولوژي است، آيا بر ادامه دهندگان راه او و همفکران ايشان توجه به اتفاق نظرها و اختلاف نظرها ميان مکاتب مختلف روشناسي، فرض نيست؟آيا فضاي علمي جامعه ي ديني مطلوب با توجه به اهميت مسأله روش نبايد ميان مکاتبي که رويکرد منطقي و دستوري به روش دارند و مکاتبي که چنين رويکردي را از اساس منکرند و رويکردي تاريخي و توصيفي به روش اتخاذ نموده اند، اعلام موضع کند و در حقيقت با جهان علم در اين عرصه وارد گفتگوي اثربخش شود؟
در فصول نخستين اين جستار، از دو نحوه رويارويي تاريخي و عيني جامعه ي اسلامي با جهان علم و معرفت سخن گفتيم و آموزه ها و عبرت هاي هر دو نوع مواجهه را برشمرديم.
اينک در رويارويي با موتور محرک کاروان علمي جوامع کدامين مواجهه صورت مي گيرد؟ آيا در اين عرصه مواجهه ي آگاهانه، هدفمند و اثربخش را در جامعه ي ديني شاهديم؟
$ نوع مواجهه با عمل علمي در جامعه ي ديني
رويکرد علمي در جامعه ي ديني بايد براساس اصالت تعليم و تعلم باشد. اگرچه امروزه شاهد گره خوردن عمل علمي با مسائل اقتصادي و نيز آميخته شدن تلاش هاي عالمان با دغدغه هاي معيشتي هستيم، اما در طول تاريخ علم شاهد بوده ايم که در جوامع فرهيخته و متخلق به اخلاق والاي انساني در فرايند تلاش هاي علمي عالمان، اصالت با تعليم و تعلم بوده است، به گونه اي که دريافت مزد در ازاي عمل علمي ناپسند تلقي مي شده و فرهنگ علمي چنين جوامعي نه تنها از آميختن علم و دغدغه ي معشيت پرهيز مي نموده است، بلکه افق علم و فعاليت هاي مطالعاتي و تحقيقاتي را آن قدر رفيع و مقدس مي دانستند که به هيچ روي قابل سنجش اقتصادي نبوده است (رج: ظهيري، 1384، 84-82).
آنچه امروز در عصر حاضر براي جامعه ي ديني و رويکرد آن به علم، تحقيق و پژوهش، مهم و ضروري است اين است که دست کم اصالت نبايد به امور مادي و اقتصادي داده شود و عالمان و فرهيختگان نيز در جامعه ي ديني هرگز از دريچه ي معاش به تعليم و تعلم نبايد بنگرند.
مسؤولان و سياست گذاران و برنامه ريزان علمي جامعه ي ديني نيز بايد اين موضوع را مورد توجه جدي خود قرار دهند.
البته هم اکنون نيز هستند فرهيختگان فرزانگاني که متاع علم را به محک مادي ارزيابي نمي کنند و قدر و اندازه و افق علم و پژوهش را بسيار فراتر و مقدس تر از اين مي دانند که با دغدغه ي معاش به سراغ آن بروند.
از سوي ديگر مسؤولان و سياست گذاران و برنامه ريزان علمي جامعه ي ديني بايد توجه نمايند که هيچ تمدني ايجاد نشده است، مگر با عنايت به طبقه بندي عالمان و محققان، و هيچ نظامي و تمدني پايدار نمانده است، جز به قوام علم و عالم.
از اين روي، ضروري است که نيازهاي اوليه انديشمندان و متفکران در جامعه ي ديني توسط متوليان برنامه هاي علمي و پژوهشي، به شکلي شايسته، رفع شود.
همچنين برنامه ريزي هاي علمي و سياست گذاري هاي کلان پژوهشي در جامعه ي ديني هيچ گاه نبايد با تنگ نظري هاي اقتصادي همراه شود و مراکز علمي همچون بنگاه هاي اقتصادي زودبازده تلقي گردد.
اصلاح الگوي مصرف، که رهبر معظم انقلاب سال 1388 را بدان نام گذاري نمودند، فقط به معناي کم کردن هزينه ها نيست. اگر در اکثر موارد کم کردن هزينه ها مصداق اصلاح باشد، دست کم در حوزه علمي و پژوهشي مصداق اصلاح الگوي مصرف، توسعه ي هزينه ها و بودجه ها و صرف درست آنهاست.
به معناي دقيق، اختصاص بودجه به حوزه علمي و پژوهشي، هزينه کردن نيست، بلکه نوعي سرمايه گذاري بلندمدت است که منافع آن صدچندان در شريان هاي فرهنگي و اجتماعي جامعه ي ديني تزريق خواهد شد.
مرحوم علامه محمد تقي جعفري (قدس سره)، که خود از عاملان به اين سنت حسنه بود، در زمينه ي پيامدهاي منفي معاش انديشي در حوزه فعاليت هاي علمي و پيامدهاي فراتر از معاش انديشيدن در حوزه ي علم و پژوهش، سخناني شنيدني دارد و نقش استاد و ارزش هاي والاي انساني نزد استاد، در به وجود آمدن شخصيت هاي فکري و علمي تأکيد مي نمايند:
اگر کار تعليم و تربيت براي معلم و مربي وسيلظ محض معاش باشد و اگر يک تحميل اجباري يا اضطراري باشد چه بسا به جاي تبديل يک حسين بن عبدالله به شيخ الرئيس ابن سينا و تبديل يک محمد بلخي به جلال الدين محمد مولوي و تبديل يک فرزند مجسمه ساز معمولي به سقراط حکيم و يک برده به اپيکتوس فيلسوف، همه ي اينها مانند ميليون ها آدميزادگان در سراشيبي حيوانيت محو مي گشتند و از بين مي رفتند.
اين بزرگان تاريخ و هزارها شخصيت هايي مانند اينان، از سازندگان اقليم انسانيت و بالاتر از اينان اوليايي که وجود هريک به تنهايي توانسته است پاسخي به سوال فرشتگان درباره حکمت خلقت حضرت آدم (ع) و نسل او بر روي زمين بوده باشد، همه و همه با کيفيت و کميت هاي مختلف، متأثر از معلمان و مربيان عاشق و علاقمند به پيشرفت تکاملي متعلمان و تربيت پذيران خود بوده اند.
در آن هنگام که تعليم و تربيت براي يک معلم و مربي وسيله ي محض معاش تلقي شود، بديهي است که ملاک او همان پاداشي است که براي کار خود در نظر گرفته است و ملاک کار او رشد علمي و وجودي رهروان مسير علم و معرفت نيست چون ملاک او پاداش مادي است، ممکن است چهره ي تعليمي و تربيتي او و طرز گفتار و رفتارش با رهروان مسير علم و معرفت، علم را بي ارزش بسازد (جعفري، بي تا، 170-169)

نتيجه گيري
 

اين جستار با سه مسأله اصلي آغاز شد. اولين مسأله اين بود که جهان اسلام و جامعه ي ديني- اسلامي در هويت تاريخي خود چه نوع رويکردهايي به علم و معرفت داشته است و شکل و نحوه ي مواجهه ي اسلامي در طول تاريخ اسلام با دنياي علم و معرفت چگونه بوده است و آموزه ها و عبرت هاي اين رويارويي ها چه مي باشد.
فصول اول و دوم پاسخ گويي به اين سوال را عهده دار بودند و دو نوع مواجهه ي
1) خودآگاهانه، هدفمند و اثربخش؛
2) غيرهدفمند، منفعل و خودناباورانه را در دو مقطع تاريخي به تصوير کشيدند.
آموزه هاي مهم تاريخي ذيل نتيجه ي اين فصول است.
1) اخذ و اقتباس هدفمند علوم و دانش ها متناسب با نيازهاي واقعي و اولويت هاي جامعه ي ديني.
2) نظام سازي منسجم علمي و تکنيکي، متناسب با شرايط بومي و در راستاي غايات و ارزش هاي جامعه ي ديني.
3) خلاقيت و نوآوري و تعامل اثربخش و فعال با جهان علم و معرفت توسط عالمان جامعه ي ديني.
دومين مسأله در اين جستار اين بود که مولفه هاي تأثيرگذار بر نحوه سياست گذاري هاي علمي و در نهايت مسأله رشد و توسعه ي علمي در جامعه ي ديني چيست؟
نتيجه ي فصول سوم و چهارم، که عهده دار پاسخ به اين مسأله بودند، اين است که از ميان انواع جامعه ي ديني، آن جامعه اي مطلوب و ايده آل است که خردپذيري وجه بارز آن باشد. در چنين جامعه اي نه کاروان علم و فرايند توسعه و رشد علمي آن دچار رکود و عقب گرد مي شود و نه علم و عالمان مطرود و متروک قرار مي گيرند و نه خطر عقل مداري افراطي و علم گرايي مفرط (ساينتيسم) جنبه هاي فراعقلاني و رازآلود و تعبدي دين را تهديد مي کند.
همچنين در چنين جامعه ي ديني اي که توسعه ي علمي در مسير سعادت بشري قرار مي گيرد و فرايند رشد آن متناسب با نيازهاي حقيقي و اولويت هاي
فردي و اجتماعي سرعت مي گيرد. مسأله سوم مورد تأکيد جستار حاضر، مسأله اي راه کاري بود و آن اين که راه کار تحرک بخشيدن به کاروان علم در جامعه ديني چيست و رويکرد عالمان و انديشمندان جامعه ي ديني مطلوب به علم، علم آموزش و پژوهش علمي چگونه بايد باشد و چه آسيب هايي در اين راه وجود دارد؟
فصول پنجم و ششم عهده دار پاسخ به اين مسأله بودند و نتيجه اينکه اولاً به تصريح عالمان ديندار ممتاز جامعه ي ديني آن چه توانسته است موتور محرک کاروان علم باشد مسأله ي روشن و توجه و عنايت ويژه به آن است و مهم ترين راه کار براي توسعه ي علم در جامعه ي ديني و رسيدن به مرزهاي دانش و رويکرد توليدي و فعال داشتن در اين عرصه اهتمام ويژه به مکاتب مهم روش شناسي و اتخاذ موضع متناسب با نيازهاي فردي واجتماعي و همخوان با منظومه ي فکر ديني است.
راه کار ديگر مورد توجه در اين جستار تصحيح نگاه عالمان به عمل علمي، فارغ از انديشه هاي معاش و نيز تصحيح نگاه برنامه ريزان کلان علمي جامعه ي ديني فارغ از محاسبات سود و زيان اقتصادي کوتاه مدت بود.
منابع و مأخذ
1) برت، ادوين آرثر (1378)، مبادي مابعد الطبيعي علوم نوين، ترجمه عبدالکريم سروش، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
2) پترسون، مايکل و ديگران (1376)، عقل واعتقاد ديني، درآمدي بر فلسفه ي دين، تهران، طرح نوگ
3) جرجي زيدان (1329)، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه عبدالحسين قاجار و ابراهيم قمي، تهران.
4) جعفري، محمد تقي (بيتا)، شرح نهج البلاغه، ج 17، بيجا
5) دورانت، ويل (بي تا)، تاريخ تمدن، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي
6) سروش عبدالکريم (1372)، علم شناسي فلسفي؛ گفتارهايي در فلسفه علوم تجربي، تهران، موسسه ي مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
7) شاله، فيليسين (1378)، فلسفه ي علمي يا شناخت روش علوم، ترجمه ي يحيي مهدوي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.
8) مطهري، مرتضي (1377)، مجموعه آثار، ج 17، تهران، صدرا.
9) مطهري، مرتضي (1377)، مجموعه آثار،ج 16، تهران صدرا.
10) مطهري، مرتضي (1374، مجموعه آثار،ج 6، تهران صدرا.
11) نبوي، لطف الله (1384)، مباني منطق و روش شناسي، تهران، انتشارات دانشگاه تربيت مدرس.
12) رجبي، محمد (1377)، تاريخچه ي روشنفکري در ايران، مجله ي دانشجو، ش 3 و 4
13) ظهيري، سيد مجيد (1384)، اقتدار علمي و پژوهشي ايران در منطقه؛ انتباهات و الزامات (در پرتو سند چشم انداز بيست ساله)، انديشه انقلاب اسلامي، ش 13 و 14.
14) ظهيري، سيد مجيد (1381)، درآمدي روش شناختي بر مسأله نسبت علم و دين، انديشه حوزه، ش 34.
15) ظهيري، سيد مجيد (1385)، علم شناسي منطقي- فلسفي در آراء استاد مطهري و تأثير آن در فلسفه شناسي، انديشه حوزه، ش57
انديشه حوزه، ش 80-79



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.