نشستن در اين جلسه حرام است!

ما معمولاً تابستان‌ها به مشهد مي‌رفتيم. تابستان سال 1355 بود يا 1356. در مشهد به مرحوم ربّاني املشي برخوردم كه از دوستان قديمي و صميمي‌ام بود. پرسيد: "كي آمديد؟ " جواب دادم: "همين تازگي‌ها آمده‌ام. " گفت: "پس به ديدنت مي‌آييم. " گفتم تشريف بياوريد. نشاني منزل را گرفت و گفت: "با آقاي خامنه‌اي مي‌آييم. " آن موقع آيت‌الله خامنه‌اي
سه‌شنبه، 21 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نشستن در اين جلسه حرام است!

نشستن در اين جلسه حرام است!
نشستن در اين جلسه حرام است!


 





 
آنچه در پي مي‌آيد خاطراتي است از همراهي رهبر انقلاب و شهيد بهشتي از زبان آيت‌الله محمدعلي موحدي كرماني(1)،
ماجراي تشكيل حزب جمهوري
ما معمولاً تابستان‌ها به مشهد مي‌رفتيم. تابستان سال 1355 بود يا 1356. در مشهد به مرحوم ربّاني املشي برخوردم كه از دوستان قديمي و صميمي‌ام بود. پرسيد: "كي آمديد؟ " جواب دادم: "همين تازگي‌ها آمده‌ام. " گفت: "پس به ديدنت مي‌آييم. " گفتم تشريف بياوريد. نشاني منزل را گرفت و گفت: "با آقاي خامنه‌اي مي‌آييم. " آن موقع آيت‌الله خامنه‌اي در مشهد بودند. با هم قرار گذاشتيم. پيش از ظهر بود كه آقايان تشريف آوردند. يك ساعتي با هم نشستيم. در بين صحبت‌ها اين مسئله مطرح شد كه چه خوب است تشكلي به‌وجود آوريم. اين فكر در جمع‌مان مورد پسند واقع شد. جمع اصل قضيه را پذيرفت.
تشكل نياز به جذب افرادي دارد كه در واقع اين افراد مؤسس آن مي‌شوند. صحبت شد كه آيت‌الله دكتر بهشتي هم مشهد هستند و بهتر است با ايشان هم صحبت كنيم تا اگر اصل قضيه را پذيرفتند، ايشان هم به جمع ما بيايد. همان موقع راه افتاديم. دوستان منزل آقاي بهشتي را بلد بودند. آقاي خامنه‌اي فولكسي داشتند، سوار شديم و ايشان رانندگي مي‌كردند. يادم هست كه فولكس ايشان سر و صدا و تق و توق زيادي مي‌كرد. مرحوم ربّاني املشي به شوخي گفت: "ما خجالت مي‌كشيم سوار اين ماشين شويم. هر كس صداي اين ماشين را بشنود، مي‌گويد اين‌ها كي هستند؟! " همگي خنديديم.
در راه هنوز به منزل آقاي بهشتي نرسيده‌ بوديم كه ديديم دكتر باهنر مي‌خواست از يك طرف خيابان به آن طرف برود. به ايشان رسيديم. به نظر مي‌رسيد صبحانه‌اي تهيه كرده بود. گفتيم ما در فكر چنين تشكلي هستيم، شما هم با ما بيا. ايشان هم گفت: "چشم! " ايشان هم آمد و چهار نفر شديم. به ايشان گفتيم كه مي‌خواهيم به منزل آيت‌الله بهشتي برويم. شهيد بهشتي دم در آمد. گفتيم كه مي‌خواهيم قدري راجع به موضوعي صحبت كنيم. ايشان عذر خواستند و گفتند كه نمي‌شود، چون آن موقع جلسه يا مهمان داشتند. براي جلسه‌ي بعد قرار گذاشتيم. خاطرم نيست كه روز بعد بود يا عصر همان روز. در جلسه‌ي با شهيد بهشتي ايشان پذيرفتند كه ايجاد اين تشكل كار خوبي است. به اين ترتيب پنج نفر شديم. گفتيم حالا بنشينيم ببينيم چه كساني مي‌توانند در اين كار با ما هم‌فكر باشند تا آنها را جمع كنيم. شروع به شناسايي افراد در تهران و قم و مشهد كرديم تا با آنها صحبت كنيم.
در قم آيت‌الله مشكيني، آيت‌الله مؤمن و آيت‌الله طاهري خرم‌آبادي. يادم نمي‌آيد در قم غير از اين‌ها شخص ديگري را پيدا كرده باشيم. در تهران آيت‌الله مهدوي‌كني و چند نفر ديگر. آقايان هاشمي و منتظري هم مورد نظرمان بودند كه آن موقع اين دو نفر در زندان بودند. البته برخي مثلاً در روحانيت مبارز بودند كه بعدها ملحق شدند، ولي تا آنجا كه يادم مي‌آيد، در اين مرحله‌ي تشكل حزب نبودند. در مشهد هم آقاي طبسي و شهيد هاشمي‌نژاد بودند. با اين‌ها صحبت و مذاكره شد و در جريان قرار گرفتند و قرار شد اعضاي اصلي و مؤسس باشند. پيش از اتمام سفر مشهد، تصميم گرفته شد كه در تهران هم جلسه‌اي تشكيل بدهيم.
ما براي تنظيم اساسنامه‌ي حزب، جلسات سرّي متعددي داشتيم. پس از پيروزي انقلاب مسئله آشكار شد و حزب جمهوري اسلامي اعلام موجوديت كرد. به دنبال آن جلسات هم تشكيل مي‌شد. در جلسه‌اي كه همه‌ي اعضا دعوت شده بودند تا شوراي مركزي و شوراي داوري و شوراي افتاء(2) را انتخاب كنند، يادم مي‌آيد مرحوم حاج احمدآقا هم شركت كردند. اول شوراي مركزي تعيين شدند و بعد، اعضاي شوراي داوري و شوراي افتاء نيز مشخص شدند.

نشستن در اين جلسه حرام است!

*نشستن در اين جلسه حرام است!

يكي از اعضاي وقت شوراي مركزي جامعه‌ي روحانيت، به دلايلي كدورتي از حزب داشت؛ در شوراي مركزي جامعه‌ي روحانيت و در غياب شهيد بهشتي تعبير بدي درباره‌ي حزب و در مورد شهيد بهشتي به كار برده بود؛ كلمه‌اي كه شايد قدري موهن بود. تلقي‌اش اين بود كه شهيد بهشتي نقش اصلي‌اي را در اين تحزب دارد. آن موقع شهيد بهشتي دبيركل حزب بود. آن شخص درواقع شبه عقده‌اي از حزب داشت و از اين ‌رو تعبير موهني در مورد ايشان كرد. خوب يادم هست به محض اين‌كه اين تعبير را به كار برد، آقا به‌قدري ناراحت شدند كه گفتند: "نشستن در جلسه‌اي كه به آقاي بهشتي توهين مي‌شود، حرام است " و بلند شدند. شما از همين مورد مي‌توانيد به رابطه‌ي آقا و دكتر بهشتي پي ببريد.
آقا فوق‌العاده به شهيد بهشتي علاقمند بودند. وقتي مي‌خواستيم خبر شهادت آيت‌الله بهشتي را به آقا بدهيم، واقعاً نمي‌دانستيم چگونه بگوييم. آن موقع آقا بر اثر سوء قصدي كه به ايشان شده بود، مجروح بودند. وقتي اين خبر را شنيدند، بسيار برايشان ناگوار بود.

پي نوشت ها :
 

1- عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت و شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي
2- در اين شورا عضويت آيت‌الله خامنه‌اي و شهيد بهشتي را مطمئن هستم. احتمال مي‌دهم آيت‌الله ربّاني املشي هم در شوراي افتاء بود. اسامي بقيه‌ي اعضا در خاطرم نيست، چون من در آن شورا نبودم و در شوراي مركزي و شوراي داوري بودم. اما علي‌القاعده اين شورا در تبيين خطوط اصلي حزب و برنامه‌ها و احياناً فرازهايي نقش داشتند كه بايد در اساسنامه قرار مي‌گرفت. در واقع از اسلاميت حزب صيانت مي‌كردند.

ارسالی از طرف کاربر محترم : aziztaeme
منبع:www.khamenei.ir



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط