چالش ها و بحران هاي دروني اسرائيل (2)

بيست سال قبل از نوامبر 1917، (صدور اعلاميه بالفور) نخستين کنگره صهيونيست ها در سال 1897 در شهر بازل سوييس تحت رياست تئودور هرتزل تشکيل شد. اين کنفرانس نقطه عطفي در تاريخ صهيونيسم مي باشد چرا که برپايي اين کنفرانس باعث شد صهيونيسم سياسي متولد شد.
چهارشنبه، 22 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش ها و بحران هاي دروني اسرائيل (2)

چالش ها و بحران هاي دروني اسرائيل (2)
چالش ها و بحران هاي دروني اسرائيل (2)


 

نويسنده: محمود دهقاني*




 
3-صهيونيسم از آغاز تا به امروز (بحران مستمر)
بيست سال قبل از نوامبر 1917، (صدور اعلاميه بالفور) نخستين کنگره صهيونيست ها در سال 1897 در شهر بازل سوييس تحت رياست تئودور هرتزل تشکيل شد. اين کنفرانس نقطه عطفي در تاريخ صهيونيسم مي باشد چرا که برپايي اين کنفرانس باعث شد صهيونيسم سياسي متولد شد.
اساس صهيونيسم جهاني از ابتدا بر اين اصل تأکيد ورزيده است تا صهيونيست را جنبش عمومي و نشأت گرفته از ايده مذهبي قلمداد کند. از نگاه تاريخي، صهيونيزم پژواک عملي است که در مقابل يهود ستيزي و ائتلاف بين يهود ستيزي و محافظه کاري اروپا به وجود آمد.
صهيونيست ها که به شدت متأثر از تفکر ناسيوناليستي قرن 19 اروپا بودند، از همان آغاز دو گرايش داشتند. گرايش نخست مربوط به يهوديان غيرمذهبي بود که تحت تأثير انديشه ها و مکاتب نو، مذهب يهودي را عقب مانده و نامناسب براي زندگي مدرن مي دانستند و به ميراث يهودي فقط به چشم يک سنت تاريخي و قومي مي نگريستند. اين دسته از صهيونيست ها صرفاً بر مبناي انگيزه هاي ملي و قومي و نه مذهبي، در پي ايجاد کشوري مستقل براي يهوديان آواره بودند و از همين رو، در ابتدا مکان جغرافيايي اين کشور براي آنها اهميت نداشت و سران صهيونيسم از جمله هرتزل، با توجه به مشکلات موجود در فلسطين، به مناطقي چون آرژانتين، اوگاندا و کنيا که بعضاً از سوي امپراتوري بريتانيا پيشنهاد شده بود، به عنوان وطن يهوديان مي انديشيدند. هدف صهيونيست هاي غيرمذهبي در واقع تشکيل دولتي مدرن بر پايه اصول و ارزش هاي عصر روشنگري يعني دولتي مدرن، ملي، سکولار و دموکراتيک است.
گرايش دوم مربوط به صهيونيست هاي مذهبي بود. برخي خاخام ها با صورت بندي تازه اي از نظريه تبعيد، بر اين مبنا که بازگشت به صهيون بايد مقدم بر ظهور مسيحا و فراهم کردن زمينه ظهور باشد، ضمن فاصله گرفتن از يهوديت ارتدوکس، صهيونيسم را به صورت يک اصل اعتقادي مذهبي در آوردند. صهيونيست هاي مذهبي با توسل به تفسيرهاي مذهبي، فلسطين را به عنوان بخش جدايي ناپذير از هويت قومي و ديني خود دانسته و آن سرزمين را تنها مکان مناسب براي برپايي کشور يهود تلقي مي کردند. در برابر صهيونيست هاي مذهبي، دو جريان مذهبي يهود يعني ارتدوکس ها و اصلاح گرايان قرار گرفتند. ارتدوکس ها اصولاً صهيونيسم را بدعتي خطرناک در دين يهود و بازگشت به صهيون را مشروط به ظهور مسيحا مي دانستند. اصلاح گرايان نيز طرفدار ادغام يهوديان در ملت هاي ديگر با حفظ هويت مذهبي خود بودند و داعيه قومي و ميهني نداشتند.
اختلاف نظر بين جريان هاي مختلف يهودي بر سر صهيونيسم، به دليل افزايش يهودي ستيزي در اروپا در جريان جنگ جهاني دوم کاهش يافت، به طوري که در آستانه تأسيس اسرائيل، يهوديان اصلاح گرا و ارتدوکس تأسيس کشور يهودي را بهترين راه براي حفظ يهوديان دانستند و در تلاش براي تأسيس آن سهيم شدند. از آنجا که يهوديان پراکنده در جهان در کشورهايي با سطح توسعه و فرهنگ متفاوت مي زيستند، بنابراين مخلوطي از نيروهاي نوگرا و مذهبي سنتي بودند و کشور يهود قرار بود که همه اين گرايش ها را در بر گيرد. به ديگر سخن در جامعه نوظهور اسرائيل، نوگرايان و مذهبي هاي سنت گرا هرکدام يک نيروي اجتماعي قدرتمند به شمار مي آمدند و در عين حال، هرکدام ماهيت متفاوتي براي دولت اسرائيل خواستار بودند.
از همان آغاز پيدايش صهيونيسم در صد سال پيش،دو نحله فکري در داخل اين جنبش قرار داشت. صهيونيسم سوسياليست چپ و صهيونيسم ليبرال کلاسيک راست، که هر دو طيف ادعاي حمايت از صهيونيسم را داشتند. صهيونيست هاي چپ از متفکر صهيونيست کارگري قرن 19، آهارون ديويد گوردون الهام مي گرفتند که خود گوردون نيز از افکار سکولاريستي لئو تولستوي ملهم بود. براساس مبناي فکري گوردون،مردم يهود به منظور کار بر روي خاک اسرائيل به آن سرزمين باز مي گردند. (2) در اوايل قرن بيستم با شکل گيري تفکرات سوسياليستي جديد در آلمان و ايده ايجاد يک پرولتارياي صنعتي يهودي، ايده صهيونيسم کارگري سکولار تقويت شد. براي چپ ها، ايجاد نيروي کار يهودي جهت کار بر روي سرزمين اسرائيل (يا قسمت هايي از آن)، از ايده کنترل ملت يهود برهمه سرزمين اسرائيل، مهم تر وارجح تر بود. اين بستر ايدئولوژيک در اسطوره چپ ها، کيبوتيصم (جوامع اشتراکي)، يا نيروي يهودي واحد تعريف مي گرديد.
در طرف مقابل، هسته ايدئولوژيکي راست ليبرال کاملاً وجهي مذهبي داشت و تلاش براي تصاحب سرزمين «اسرائيل بزرگ» را يک ضرورت براي جنبش صهيونيسم تلقي مي کرد.ايده راست هاي مذهبي در اسرائيل به خام خام آوراهام اسحاق کوک (1935-1865)، بر مي گردد که اولين خام خام اشکنازي مدافع صهيونيسم محسوب مي شود. کوک معتقد بود که مذهب براي يک صهيونيست ضرورت به شمار مي آيد. وي تناسبي بين سرزمين اسرائيل و مذهب يهودي برقرار مي کرد.
کوک پيش از تأسيس اسرائيل مرد اما پسرش را بي زوي يهوا کوک (1982- 1891)، خلاصه ايده ها و نظريات پدرش را در واقعيت هاي سياست اسرائيل وارد نمود. رويکرد او بر ايجاد رابطه بين يهوديت ارتدوکس با دولت سکولار اسرائيل متمرکز شده بود و چگونگي اين که مذهب در جامعه اسرائيل، بتواند اهداف صهيونيسم را به پيش ببرد.
او در سخنراني خود چند روز قبل از آغاز جنگ ژوئن 1967 (جنگ 6 روزه)، در جمع صهيونيست هاي مذهبي گفت: «خانه ام تقسيم شده است، کجاست هبرون ما؟ آيا ما فراموشش کرده ايم؟ کجاست نابلس ما؟ کجاست اريجا؟ آيا ما فراموششان کرده ايم؟»(3)
کلمات کوک چند روز بعد موقعي که نيروهاي اسرائيل به کرانه غربي حمله کردند و کنترل بيت المقدس و اراضي ديگر در غزه و کرانه باختري را تصرف کردند، محقق شد. کوک پسر تا زمان مرگش رهبري مقاومت عليه صلح را در دست داشت. کوک در واکنش به تصميم اسحاق رابين، نخست وزير وقت اسرائيل در سال 1974، براي تخليه شهرک سباستيا در يک منطقه عبري نزديک نابلس، در جمع هوادارانش گفت: «زمين مقدس نمي تواند در اختيار اعراب باشد.چون اين زمين هديه خدا به يهوديان است. هيچ سرزمين عربي نبايد در ارض موعود باشد و هيچ قسمتي از سرزمين اسرائيل نبايد در کنترل غيريهوديان باشد».
شهرک نشيناني که هم اينک مخالف خروج اسرائيل از غزه و کرانه غربي هستند، وارثان فکري کوک هستند. (4)
4- دين و دولت همچنان تناقض آميز
در آستانه تشکيل دولت اسرائيل در 1948، ديويد بن گوريون، از رهبران يهودي ارتدوکس و صهيونيست هاي مذهبي دعوت کرد تا با رهبران سکولار يهودي درباره کارکرد و وظايف دولت آينده به توافقاتي اصولي دست يابند. نتيجه اين توافقات که از آن به عنوان «توافق بر سر ترتيبات حفظ وضع موجود» ياد مي شود، ملزم شدن دولت آتي اسرائيل به برخي از احکام شرعي بود. (رعايت حرمت روز شنبه، عدم استفاده از گوشت هاي غيرشرعي، معافيت طلاب علوم تلمودي از خدمت وظيفه و..)
توافق بر سر ترتيبات حفظ وضع موجود هرچند از لحاظ عملي حوزه اقتدار دولت و نهاد روحانيت خاخامي را روشن کرد، اما به لحاظ نظري هنوز تعريف واضحي از رابطه دين و دولت در اسرائيل نشده است. تجربه بيش از نيم قرن از حيات اسرائيل نشان مي دهد که دستيابي به رابطه تعريف شده و مشخص که بتواند سکولار و مذهبي ها را راضي کند، امکان پذير نيست. اين امتناع، ريشه در دو ساختي بودن جامعه اسرائيل و مصنوع بودن اين ايده پديده دارد.
احساس تعلق به يهوديت به عنوان يک قوميت خاص، تاکنون انسجام اجتماعي را بين مذهبي ها و سکولار در اسرائيل حفظ کرده است. اما اينکه اين قوميت تا چه اندازه به مذهب يهود بستگي دارند، خود به عامل شکاف در جامعه اسرائيل تبديل شده است. يهوديان مذهبي، يهوديت را جلوه مذهبي آن مي بيند و سکولارها، يهوديت را ميراث فرهنگي و تاريخي قوم يهود دانسته و خواستار جامعه اي مدرن و مبتني بر عدم دخالت دين در امور عمومي اند، امري که خاخام هاي ارتدوکس و هواداران آنها را با بحران هويت روبه رو مي سازد.
نتايج پژوهش هاي مختلف و رويکرد اخير افکار عمومي اسرائيل (درمورد خروج اسرائيل از اراضي اشغالي غزه و کرانه غربي)، نشان مي دهد که 70 درصد مردم اسرائيل غيرمذهبي و بقيه مذهبي اند. آنچه موجب شده است تا به حال اين شکاف جامعه را کاملاً دو قطبي و روياروي هم قرار ندهد اين است که در بين مذهبي ها تنها حدود 8 درصد اولترا ارتدوکس و متعصب هستند و بقيه اهل تسأهل و مدارايند. (5)
يکي از عواملي که تاکنون باعث جلوگيري از تشديد تضاد و يا برخورد بين مذهبي ها و سکولارها شده و توافق بر سر ترتيبات حفظ وضع موجود را استمرار بخشيده همين ترکيب ويژه است. در کنار اين، وجود خطر مشترک خارجي براي کل جامعه اسرائيل (که دولت مردان اسرائيلي همواره از آن سود جسته اند)، مانع از فعال شدن گسل بين اين دو گرايش فکري در جامعه اسرائيل شده است.
نياز اسرائيل به مذهب به عنوان عامل همبستگي بين جامعه يهوديان ارتدوکس و سنتي از يک سو و ضرورت به حاشيه راندن مذهب به منظور ايجاد تسأهل و تسامح مورد نظر اقشار مدرن از سوي ديگر، سبب شده است تا رابطه دين و دولت در اسرائيل به صورتي تناقض آميز،شکل نيافته، سيال و در حال گذار در آيد. عدم توفيق دولت هاي اسرائيل براي تدوين قانون اساسي نيز معلول همين وضعيت است.
5- انتقال قدرت
صهيونيست هاي چپ گراي اوليه معتقد به يک جنبش صهيونيستي کارگري سکولار بودند و وظيفه آن را توسعه صنعت در اسرائيل (سال 1948) مي دانستند. تعدادي از يهوديان سفاردي، مذهبيون و ناسيوناليست هاي سکولار با اين ايده همراه بودند و در نهادهاي تازه تأسيس اسرائيل مثل ادارات، مراکز نظامي وواحدهاي نخبگان حضور داشتند. براي سال ها صهيونيست هاي مذهبي فعاليت خود را بر روي تعليمات مذهبي و يشيوا (مدارس مذهبي) متمرکز کرده بودند، آنها حضور فعال تري در صحنه اسرائيل جديد داشتند. در واقع مي توان گفت هسته اوليه ايجاد اسرائيل در اوايل قرن بيستم از کيبوتص ها نشأت گرفته بود.
اما از زمان جنگ 1967، تغيير عمده اي در بازيگري نيروهاي مذهبي و راست گرا در اسرائيل رخ داد و کمپ سکولار،مرکزيت خود را از دست داد. در آن موقع (20 سال پس از تأسيس اسرائيل)، افکار ناسيوناليستي رشد پيدا کرده بود و اشغال اراضي فلسطيني ها بيشتر جلب نظر مي نمود. صهيونيست هاي چپ گرا در آن زمان در دفاع از موجوديت يک اسرائيل نرمال و پذيرفته شده،دربرابر ايده هاي مذهبيون مقاومت مي کردند و استمرار مطالبات ارضي را زمينه اي براي آغاز جنگ و تنش مي دانستند. پس از جنگ 6 روزه ژوئن 1967، و اشغال سرزمين هاي عربي، محوريت افکار و ايده هاي سياسي از ناسيوناليست هاي چپ گرا به صهيونيست هاي مذهبي و راست گرا منتقل شد. با آغاز فعاليت دولت اسرائيل در زمينه احداث شهرک هاي يهودي نشين در اراضي اشغال شده،صهيونيست هاي مذهبي پيشگام و جلودار حرکت صهيونيسم شدند. (7)
اين پيشاهنگي اردوگاه راست گرايان مذهبي در اسرائيل، با تشکيل حزب ليکود در اواخر دهه هفتاد ميلادي به صحنه سياسي نيز سرايت نمود و مي توان گفت تا نزديک به دو دهه افکار صلح طلب و ميانه رو کاملاً به حاشيه رفت. به طور مشخص پس از انعقاد قرارداد صلح اسلو (1993)، چپ هاي اسرائيل با دکترين «زمين در برابر صلح» به دنبال صلح با فلسطيني ها و اعراب برآمدند.
صلح طلبان به ويژهس از ترور رابين در 1995،به صلح بيش از يک ايدئولوژي و به مثابه يک هويت فراملي نگاه مي کنند. براي آنها هويت اسرائيلي نه در قالب سرزمين بزرگ اسرائيل و تحقق وعده هاي توراتي خود بلکه در ترم هايي چون زبان، فرهنگ و رفتار تعريف مي شود. صلح طلبان خود را دموکراتيک و اهل تسأهل مي دانند تا ناسيوناليست و مذهبي، و اشغال اراضي اعراب را خيراخلاقي مي پندارند و آن را عاملي براي جدايي اسرائيل از خانواده غرب قلمداد مي کنند.
اين تفاوت نظر و عقيده به طور مشخص در تقابل و رويارويي موافقان و مخالفان خروج اسرائيل از اراضي اشغالي غزه و کرانه غربي قابل رويت است.
راست گرايان ملي- مذهبي بر اعتقادات شان استوار مانده اند و عده اي از آنها پايان همکاري و ائتلاف با يهوديان سکولار را خواستارند و توجه خود را به جوامع الترا ارتدوکس يا هاردي (Haredi) متمرکز ساخته اند.(8 )
از زمان خروج اسرائيل از نوار غزه، دايره مباحث و مناظرات تغيير يافته است و ديگر مباحث، محدود به سرزمين و يا اشغال گري نمي شود.يک تضاد و جنگ فرهنگي بين دو قسمت از جامعه اسرائيل مشهود است. اسرائيلي هايي که معتقدند دولت يهودي بدون اتصال قوي با مذهب يهودي نمي تواند وجود داشته باشد و آنهايي که فکر مي کنند اسرائيل بايد يک جامعه سکولار باقي بماند. اين تضاد فکري يک تفرقه و جدايي را بين اسرائيلي هاي سکولار و يهوديان مذهبي نمايندگي مي کند،هردو گروهي که اعتقاد دارند آينده و ساختار دولت اسرائيل متعلق به آنهاست. آيا مي توان گفت هويت اسرائيلي به مخاطره افتاده است؟ تعريف غيريهودي از هويت اسرائيلي بازتابي از پارادوکس يهودي است. تلاش يهوديان مدرن به رهايي از مباحث و گفتمان هايي چون تقدير و سرنوشت محترم يهوديان و نزديک شدن به مفهومي از يک هويت واحد که به تعاريفي از يک دولت يهودي اما سکولار (صهيونيسم اوليه) نزديک تر باشد.
سوال اين جاست که آيا دولت صهيونيست مي توان بدون اتصال با يهوديسم ادامه حيات دهد؟ متفکر چپ گرا «آموس اموز» مدعي است نه تنها اسرائيل بايد سکولار باشد بلکه بايد به سمت جامعه اي اخلاقي و مدرن حرکت کند. او مي گويد: «دموکراسي بدان معني است که هر شخص (در اسرائيل) بتواند قسمتي از سنت هاي يهودي را که برايش مهم است انتخاب و بقيه را ترک کند. اين بدان معني است که ما نمي توانيم در کشوري که در ميان آموزه هاي خاخامي صرف محدود شده است، آزاد زندگي کنيم». (9)
در پاسخي که ناامني ريگان،متفکر دست راستي و همسو با شهرک نشينان به او مي دهد تأکيد مي کند:«اسرائيل نمي تواند به ما و آنها يا اسرائيلي ها و يهودي ها تقسيم شود. اين مسائل تنها در دنياي انتزاعي چپ هاست». (10) اين مناظره و مشاجره براي هويت اسرائيل و موجوديت صهيونيسم است. اين مناقشه مي تواند جامعه اسرائيلي را با سوالاتي مواجه سازد: روابط بين صهيونيسم و يهوديسم و بين ناسيوناليسم و مذهب؛تنش بر سر مسئله خروج اسرائيل از سرزمين هاي اشغالي مشاجره عميق تري است. اسرائيلي ها چه مي خواهند؟ دموکراسي يا استمرار تضاد و تبعيض ها و برخوردهاي خشونت بار؟ اسرائيل شصت سال است که مقاومت مي کند.

پی نوشت ها :
 

* پژوهشگر مركزتحقيقات استراتژيك
 

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره23.
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط