بررسي دلائل و عوامل توسعه نيافتن روابط ايران و فرانسه در دوره صفويه (2)
نويسنده: دکتر علي اکبر کجباف*
نويسنده:محسن مرسلپور**
نويسنده:محسن مرسلپور**
شکل گيري روابط ايران و فرانسه
نخستين گام در مورد روابط ميان فرانسه و ايران عصر صفوي در دوره شاه عباس اول برداشته شد.دراين زمان، ريشيليو، صدراعظم لوئي سيزدهم، شخصي به نام بارون دهي دو کورمنن را به ايران فرستاد اما وي هرگز به ايران نرسيد. در واقع، فکر جستجوي منافع تجاري در شرق، از کشيشي به نام پرژوزف دوپاري بود (نوائي، 1363، ص26). ريشيليو به پيشنهاد وي، دو کورمنن را به ايران فرستاد؛ فرانسويان آرزو داشتند که بتوانند از اين راه در بازرگاني هندوستان نقش داشته باشند و از ذخاير بي پايان آن بهره برداري کنند. آنها قصد داشتند از راه عثماني و ايران به هندوستان برسند که البته خود ايران نيز در اين راه مي توانست منافع بازرگاني سرشاري نصيب فرانسه سازد؛ در واقع اگر فرانسويان تنها به فکر تجارت با هندوستان بودند و از ايران چشم پوشي مي کردند، سود چنداني به دست نمي آوردند (صدر، ص53).
عامل مهم ديگري که در روابط ايران با فرانسه نقش اساسي ايفا کرد، مأموريت هاي مذهبي بود. فرانسه پرچمدار مذهب کاتوليک بود؛ چنان که در سده هفدهم، مرکز تبليغات کاتوليکي از رم به پاريس و ديگر ولايت هاي فرانسه منتقل شد و مبلغان از ايالت تورن فرانسه به ايران مي آمدند.
بازرگانان فرانسوي هنگامي که از سود سرشار حاصل از خريد و فروش اشياي قيمتي و پارچه هاي ابريشمي کرمان، کاشان و اصفهان (شاردن، ص899) آگاه شدند، تصميم گرفتند با ايران روابط تجاري برقرار کنند.
انگيزه هاي مذهبي و سياسي- اقتصادي در روابط فرانسويان با ايران چنان درهم تنيده شده بود که تفکيک شدني نبود. ريشيليو هنگامي که دهي کورمنن را به ايران فرستاد، گفت:
موضوع حقيقي که آقاي دهي براي آن فرستاده مي شود برقراري مذهب کاتوليک در ايران و بدست آوردن تفوق و برتري فرانسه در اين کشور است (قائم مقامي، ص184).
لوئي سيزدهم نيز به نماينده فرستاده شده به دربار ايران تأکيد مي کند که برقراري تجارت بايد راهي براي جلب رضايت شاه صفوي باشد؛زيرا تا وقتي که تجارت در دست انگليسي ها و هلندي هاست، مذهب کاتوليک پيشرفت نخواهد کرد (صدر، ص87). لوئي چهاردهم نيز خطاب به وزرايش گفته بود که منابع مذهبي و بازرگاني بايد مکمل يکديگر باشند (قائم مقامي، ص 175).
از سويي عثماني ها نمي خواستند ايران با کشورهاي اروپايي رابطه برقرار کند، چون عثماني دشمن مشترک صفوي و ملت هاي مسيحي بود. درباره فرانسه اوضاع متفاوت بود؛ فرانسوي ها روابط سياسي و اقتصادي خوبي با عثماني داشتند و مراقب منافع خود در مديترانه بودند. دولت عثماني نگران بود که مبادا متحد قديمي اش روزي به نفع ايران او را رها کند. علت اينکه کورمنن به ايران نرسيد مخالفت ترک ها بود که وي را مجبور کردند به فرانسه بازگردد. به نظر مي رسد که ريشيليو براي برقراري با ايران پافشاري نکرد.
ريشيليو معتقد بود که فرانسه بايد از راه عثماني، سوئد و دانمارک با ايران تجارت کند، اما شاه عباس مخالفت ترانزيت از خاک عثماني بود و پيشنهاد مي کرد که فرانسويان از راه روسيه با ايران داد و ستد کنند (همان، ص183). شايد ريشيليو به پيشنهادهاي شاه ايران توجهي نکرد که کورمنن را مأمور کرد قبل از اينکه به ايران بيايد با مقامات سوئدي و دانمارکي مذاکره کند. وي به سفير سفارش کرد که مبادا سلطان عثماني به روابط با ايران حسادت کند و سفير، دليل رفتن خود را به ايران برهم زدن سازش شاه ايران و پادشاه اسپانيا بيان کند.فرانسويان قصد داشتند ايران و عثماني را به ضرر اسپانيا به هم نزديک کنند.اين فرضيه با مأموريت کومنن قوت مي گيرد؛او مأمور بود به شاه ايران بگويد که اگر مشکلي ميان ايران و عثماني رخ دهد، فرانسه ميانجيگري مي کند. نکته مهم ديگراينکه ريشيليو به دهي کورمنن دستور داده بود که در صورت مخالفت ايران در زمينه اتحاد با عثماني، در مورد روابط ايران و فرانسه طرحي نريزد و با گرفتن اجازه آزادي مذهب کاتوليک به فرانسه باز گردد (همان، ص189).
با وجود دورانديشي ريشيليو درباره ارتباط با ايران، دولت عثماني چنان از ارتباط ايران با فرانسه هراس داشت که به فرستاده فرانسه اجازه نداد به ايران بيايد و وي را به کشورش باز گرداند (1626م). ريشيليو نيز که براي روابط با عثماني اهميت بسياري قائل بود، در مقابل اين حرکت واکنش نشان نداد؛ بدين ترتيب نخستين ارتباط رسمي ميان ايران و فرانسه به نتيجه نرسيد و طرح ريشيليو براي از رونق انداختن بازار انگليسي ها وهلندي ها در شرق شکست خورد. وي قصد داشت با بستن قراردادي با شاه عباس زمينه اي فراهم کند تا بازرگانان فرانسوي همه کالاهاي ايران را در حلب تحويل بگيرند و اجراي اين طرح به موافقت عثماني بستگي داشت.
دولت فرانسه در 1627 م کشيشي به نام پرياسيفيک دوپروونس (Pere Pacifique Province) را به ايران فرستاد. پرپاسيفيک توانست اجازه دايرکردن مرکز تبليغ مسيحيت را از شاه عباس بگيرد و شاه دو خانه در اصفهان و بغداد براي مرکز تبليغ فرقه کاپوسن به او بخشيد. ژزوئيت ها نيز که رهبران فرانسوي داشتند در 1653 م در اصفهان، تبريز، شماخي و ايروان فعاليت خود را آغاز کردند (ميراحمدي، ص104).
فرانسويان به فرستادن هئيت هاي مذهبي به ايران بسنده کردند و اين امر نشان مي دهد که با برقراري روابط سياسي و تجاري با ايران، منافع خود را در مديترانه در خطر مي ديدند و حاضر نبودند آن را قرباني روابط خود با ايران سازند؛ به همين دليل بود که نمايندگي سياسي فرانسه به نمايندگي مذهبي تنزل پيدا کرد و فرانسويان از برقراري روابط تجاري و سياسي با ايران چشم پوشيدند،اما شاه عباس که توانسته بود پرتغالي ها را از خليج فارس اخراج کند، خواهان وارد کردن رقيبي تازه براي انگليس و هلند بود؛ بنابراين پرپاسفيک را با نامه هاي دوستانه براي لوئي سيزدهم به فرانسه فرستاد. اين اقدام نيز نتيجه اي در بر نداشت؛ زيرا هنگامي که پرپاسيفيک به فرانسه رسيد،شاه عباس در گذشته بود و فرانسويان نيز به نامه ها پاسخ ندادند.
تأسيس کمپاني هندشرقي
شاه عباس دوم امتيازهايي به بازرگانان فرانسوي داد، اما بستن معاهده رسمي در زمينه تجارت با فرانسه را به زماني موکول کرد که لوئي يا کمپاني هديه هايي شايسته بفرستند (قائم مقامي، ص200).
کمپاني نتوانست از اين امتيازها استفاده کند؛ چون فرانسه به جنگ با هلند مشغول بود. بسياري از کشتي هاي فرانسوي در اين جنگ ها از بين رفت و با از دست دادن سن تم(Sant thomte) بازرگاني فرانسه در هند از رونق افتاد. از سوي ديگر نه کمپاني و نه لوئي هديه اي براي شاه عباس دوم نفرستادند و براي بستن معاهده پيش قدم نشدند. نمايندگان انگليس و هلند نيز که از راهيابي فرانسه به خليج فارس خشنود نبودند، هديه نفرستادن لوئي را پيوسته به شاه گوشزد مي کردند.
پی نوشت ها :
* استاديار گروه تاريخ دانشگاه اصفهان
** دانشجوي دکتري تاريخ ايران اسلامي دانشگاه اصفهان
ادامه دارد...
/ج