بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس (1)

سياست هاي توسعه طلبانه بريتانيا در خليج فارس از سده هجدهم ميلادي تا جنگ جهاني اول مراحل گوناگوني را در بر مي گيرد که در بررسي آن،توجه به سياست بريتانيا در برابر هند و اروپا ضرورت دارد. انگليس از سده نوزدهم ميلادي به بعد سياست تجاري خود را با نفوذ سياسي در قدرت هاي حاشيه خليج فارس از جمله ايران دوره قاجاريه آغاز
چهارشنبه، 22 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس (1)

بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس (1)
بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا درخليج فارس (1)


 

نويسنده:خديجه رضويان*




 

چکيده
 

سياست هاي توسعه طلبانه بريتانيا در خليج فارس از سده هجدهم ميلادي تا جنگ جهاني اول مراحل گوناگوني را در بر مي گيرد که در بررسي آن،توجه به سياست بريتانيا در برابر هند و اروپا ضرورت دارد. انگليس از سده نوزدهم ميلادي به بعد سياست تجاري خود را با نفوذ سياسي در قدرت هاي حاشيه خليج فارس از جمله ايران دوره قاجاريه آغاز کرد.انديشه تجارت آزاد و صدور کالا به بازارهاي سرزمين هاي شرقي، جذب سرمايه و ثروت، دفاع از منافع تجاري خود در هند و..، سبب اهميت منطقه خليج فارس براي بريتانيا شد، چنانچه در جريان کوشش هاي نظامي محمدشاه قاجار و ناصرالدين شاه قاجار براي تجديد حاکميت ايران بر هرات طي دو لشکرکشي در سال هاي 1254 ق/ 1838م و 1273ق/ 1856 م بريتانيا به ايران حمله کرد و با انعقاد معاهده صلح پاريس و تحميل شرايط خصمانه به ايران جنگ خاتمه يافت و از نفوذ ايران در افغانستان «يعني مدخل ورودي به هند» جلوگيري شد.
واژگان کليدي:خليج فارس، هرات، بريتانيا، محمدشاه قاجار، ناصر الدين شاه قاجار.

مقدمه
 

سياست هاي توسعه طلبانه بريتانيا درخليج فارس از سده هجدهم ميلادي تا جنگ جهاني اول مراحل گوناگوني را در بر مي گيرد که در بررسي آن،توجه به دو مولفه ضرورت دارد؛ سياست انگليس در برابر هند و سياست اين دولت در اروپا که هريک ويژگي هاي خاص خود را دارد.
بريتانيا ارتباط خود را با حوزه خليج فارس از سده هفدهم ميلادي،ازراه تجارت کمپاني هندشرقي (1600- 1747م/ 1008- 1160 ق) با اين حوزه آغاز کرد (کرزن، ص 650-561). شروع نخستين ارتباط جدي آن کشور با ايران به دوره قاجاريه (1799م ) باز مي گردد. انگليس از سده نوزدهم به بعد سياست تجاري خود را با نفوذ سياسي در قدرت هاي حاشيه خليج فارس از جمله ايران،عمان و سواحل متصالح (امارات متحده) آغاز کرد؛زيرا سياست نمايندگان شرکت هند شرقي بريتانيا در خليج فارس از عملکرد دولت متبوعه خود در اروپا و هندوستان، يعني سياست برتري اقتصادي در جهان تأثير مي پذيرفت؛ بنابراين با توجه به رشد سرمايه داري در سده هجدهم ميلادي/ دوازدهم قمري به بعد، انديشه تجارت آزاد و صدور کالا به بازارهاي سرزمين هاي شرقي و جذب سرمايه و ثروت اين مناطق اهميت خاصي يافت. از اين رو سياست خارجي بريتانيا با توجه به منافع تجاري آن تعيين مي شد و سرمايه داران بريتانيا از سياست اقتصادي حمايت مي کردند؛ يعني تقويت و تحکيم بازرگاني امپراتوري مستعمراتي بريتانيا، قدرت نظامي و دريايي آن در سطح جهان (البرماله، ص 198). در نهايت بهتر است که گفته شود: دفاع از منافع تجاري از هر راه ممکن (ويلسون، ص11) و انگليس سياست گسترش روابط تجاري و ديپلماتيکي در شرق را انتخاب کرد. با دسترسي به منابع ثروت بنگال،براي شرکت هند شرقي بريتانيا فرصت مناسب فراهم شد تا بخشي از تجارت خود را متوجه خليج فارس کند؛ زيرا گسترش تجارت با خليج فارس حجم شايان توجهي از طلا و نقره به ذخاير شرکت هندشرقي بريتانيا مي افزود.
با تثبيت موقعيت شرکت هند شرقي بريتانيا در هند به عنوان نيروي تعيين کننده سياسي و اقتصادي،خروج فرانسه از صحنه سياست و اقتصاد خليج فارس و کمرنگ شدن فعاليت هلندي ها، بار ديگر مقدمات حضور و فعاليت نمايندگان شرکت هند شرقي بريتانيا در محدوده سواحل جنوبي ايران و خليج فارس همراه شد (فرامرزي، ص 6-7).
شرکت هند شرقي بريتانيا با ايجاد نمايندگي در سواحل جنوبي ايران از گسترش نفوذ خود براي حفظ منابع تجاري در خليج فارس استفاده کرد و بوشهر براي ايجاد نمايندگي سياسي و تجاري در حاشيه شمالي خليج فارس انتخاب شد.
از آنجا که يکي از مهم ترين منافع مستعمراتي بريتانيا در هند نهفته بود، حفظ و دفاع از مرزهاي آن از اولويت هاي لندن محسوب مي شد؛ به گونه اي که عمده سياست هاي بريتانيا در خليج فارس در سده نوزدهم حول محور هند و تجارت با آن مي چرخيد. با توجه به اين انگيزه ها هر حادثه کوچکي کافي بود تا بريتانيا در خليج فارس دخالت کند،به ويژه آنکه حمايت و تأمين امنيت کشتي هاي تجاري در مسير خليج فارس – هندوستان، سبب شده بود که بريتانيا با تکيه بر ناوگان نظامي خود، حمايت و حفاظت کشتي هاي تجاري را در رأس همه امورقرار دهد (The combrige… ,p:360; AlGhasemi,P:97-100)
در سده نوزدهم مسائلي از قبيل دزدي دريايي، تجارت برده، تجارت اسلحه، تصرف هرات از سوي ايران، حفاظت از خطوط تلگراف و.. کارهاي بريتانيا را در خليج فارس توجيه مي کرد. چنانکه در جريان کوشش هاي نظامي محمدشاه قاجار و ناصرالدين شاه براي تجديد حاکميت ايران بر هرات، طي دو لشکرکشي در سال هاي 1254 ق/ 1838 و 1273ق/1856م، بريتانيا از ناحيه جنوب به ايران حمله کرد؛ زيرا براي حفظ مرزهاي هند استراتژي خود را بر مبناي جلوگيري از نفوذ روسيه و ايران در افغانستان- هرات قرار داده بود.
در افغانستان اميرنشين هاي کمابيش مستقلي وجود داشت که از آن ميان هرات از ديرباز متعلق به ايران بود. افزون بر اين، شاهان قاجار از لشکرکشي و دست اندازي امراي کابل و قندهار به شرق ايران از جمله هرات ايمن نبودند. در زمان محمدشاه قاجار (1250-1264/ق1834-1848ق) به آنجا شد و دولت بريتانيا براي جلوگيري از استيلاي ايران بر هرات، ناوگان دريايي مجهزي به خليج فارس و خارک را اشغال کرد (Kelly,p.300).
در دوران ناصرالدين شاه (1262-1313ق/ 1848- 1898م) ايران دوباره براي حفظ حاکميت خود، بر هرات و جلوگيري از تجاوز اميرنشين هاي افغاني به مرزهاي شرقي کشور در 1273ق/1856 م، به هرات حمله کرد و اين اقدام تهران، خشم دولت انگليس را برانگيخت. به دستور لندن، حکومت بريتانيايي هند براي دومين بار در تاريخ روابط ايران و انگليس به خاک ايران تجاوز کرد.نيروي دريايي بريتانيا در خليج فارس به جزيره قشم،خارک و بوشهر يورش برد و در ادامه عمليات نظامي خود محمره (خرمشهر) را نيز اشغال کرد. اين روابط خصمانه با انعقاد معاهده صلح پاريس در 2 رجب 1273 /4 مارس 1857 خاتمه يافت. (1) براساس اين معاهده هرات از ايران جدا و افغانستان کشوري مستقل شد (بالارد، ص 316-317؛ Saldanha,P: 57-59;Kelly, P: 496))؛ بدين ترتيب تجارت خليج فارس با هند، تأمين امنيت مسير تجاري و حفظ مرزهاي هند پيامدهاي گوناگوني در خليج فارس داشت که سبب اقتدار بريتانيا شد و بر اوضاع سياسي- اقتصادي و اجتماعي منطقه خليج فارس نيز اثر گذاشت.
تبيين موقعيت و اهميت راهبردي خليج فارس در صحنه بين الملل و منطقه و واکنش بريتانيا هنگام تصرف هرات از سوي ايران که متأثر از اوضاع سياسي – اقتصادي ايران در عصر محمدشاه و ناصرالدين شاه بود. از مواردي است که با بررسي آن، دلائل حضور بريتانيا در خليج فارس آشکار مي شود.
$بحران هويت و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس
استعمار بريتانيا از دوره شاه طهماسب اول صفوي با فرستادن سرآنتوني جينکسون به ايران آغاز شد. در دوره قاجاريه، به دليل موقعيت جغرافيايي ايران که بين روسيه و هند قرار گرفته بود، انگليس همواره مي کوشيد تا از دوستي ايران با روسيه جلوگيري کند.ازسويي روسيه و عثماني در سال 1833 م قراردادي محرمانه امضا کردند که براساس آن دولت عثماني تنگه داردانل را بر روي کشتي ها به جز کشتي هاي روسيه مي بست و انگليسي ها مخالف اجراي اين قرارداد بودند (محمود، ص 337) به اين دليل استعمار بريتانيا در دوره قاجاريه در انديشه نفوذ در ايران براي محافظت از هند بوده و براي رسيدن به اين هدف با پيش گرفتن سياست هايي، موقعيت برتر خود را در منطقه حفظ مي کرد که از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد:
- مشغول کردن ايران و روسيه به جنگ با يکديگر، براي تضعيف اين دو کشور و تسلط بر منطقه و منصرف کردن آنها از حمله به هند؛
- اتحاد با ايران براي جلوگيري از اتحاد اين کشور با روسيه، فرانسه و آلمان؛
- سلطه سياسي- نظامي بر ايران و استفاده از اين کشور براي دفاع از هند؛
- گرفتن امتيازهاي اقتصادي از ايران؛
- فراهم کردن تسهيلات لازم براي فعاليت بازرگانان انگليسي در ايران (طاهري، ص139-162؛ Kelly, P: 293-294)
دولت بريتانيا براي دفاع از منافع خود در هند و ايران از همان آغاز روابط با حکومت قاجار، هنگام جنگ هاي ايران و روس بر محور خليج فارس تأکيد داشت و از دولت ايران درخواست کرد تا حق مالکيت جزيره خارک و اجازه تأسيس استحکامات را در بندر بوشهر به بريتانيا واگذار کند (قائم مقامي، ص 12).

موقعيت خليج فارس در دوره محمد شاه قاجار
 

با لشکرکشي محمد شاه به هرات، اوضاع به نفع بريتانيا در ايران و منطقه خليج فارس تغيير کرد؛ زيرا هرات در روابط ايران با انگليس اهميت به سزايي داشت. سفيروقت انگليس، مکنيل، دراين باره مي نويسد:
مسئله هرات براي بار اول منافع ايران و انگليس را در تضاد با يکديگر قرار داد و منافع ايران و روسيه را مشترک جلوه کرد. (کرزن، ص 601).
براساس ادعاي روس ها، مهم ترين و عملي ترين راه براي رسيدن به هند، مسير خيوه- بخارا – آمودريا و يا مسير ايران – هرات، قندهار بود. البته از سال 1244ق/1828 م به دليل حضور نيروهاي روسيه در نزديکي موصل و استفاده از مسير آبي دجله به خليج فارس، برتري بريتانيا در خليج فارس در خطر بود (طاهري، ص114، Kelly,p:202).
انگليسي ها بر اين باور بودند که هرات بايد مستقل بماند؛ زيرا اگر ايران بر آن سرزمين چيره شود،بدون شک مي کوشد به نقاط ديگر نيز دست يابد (Palmerston to… F. O: 559)
همچنين روس ها را محرک حمله ايران به هرات مي دانستند؛ چون ايران قدرت و نيروي نظامي کافي براي اداره هرات نداشت؛ بدين ترتيب در اقدام ايران براي تجديد حاکميت خود بر هرات، خواه ناخواه پاي روسيه به ميان مي آمد و به گمان انگليسي ها، روسيه با تکيه بر فصل دهم عهدنامه ترکمانچي، مبني بر تأسيس کنسولگري در شهرهاي ايران، از اين امکان برخوردار مي شد که با استقرار کنسول ونفوذ در هرات به آساني از هرات همانند پايگاهي براي حمله به هند و ديگر مناطق آسياي مرکزي استفاده کند؛ از اين رو نسبت به دولت ايران بدبين بودند و باور داشتند که روس ها براي دلجويي از ايرانيان و شکست هاي گذشته، ايران را براي تصرف هرات تشويق مي کنند. (طاهري، ص142-146)
(Macneill to… 1837,F.O. 550 Eillsto 1839…F,O.559, Macneill to… 1836,F.O.53,
کوشش ايران براي تجديد حاکميت خود بر هرات و نخستين درگيري نظامي ايران و انگليس دلائل گوناگوني داشت که از آن ميان مي توان به نمونه هاي زير اشاره کرد.
- نارضايتي دولت ايران از حاکمان محلي چون کامران ميرزا (Eills to… 1846 F.O.539;Macneill to… 1857, P:206)
به دليل بدرفتاري با مردم هرات به ويژه شيعيان و فروش آنان به ترکمانان و خراج ندادن به دولت ايران، دست اندازي کامران ميرزا به سيستان و دشمني با دولت ايران؛
- کمک هرات به ترکمانان در حمله و تجاوز به حدود خراسان؛
- کمک هرات به ترکمانان در حمله و تجاوز به حدود خراسان؛
- حمايت روسها از ايران در جنگ؛
- بدبيني دولت ايران نسبت به انگليس به دليل لغو دو ماده از عهدنامه تهران در سال 1229 ق/1814 م (واتسن، ص 7-208) .
محمدشاه در اواخر بهار 1254ق/ 1838م درصدد تسخير هرات برآمد. مکنيل که در اواخر 1835 م وزير مختار بريتانيا در ايران شده بود، نتوانست شاه را از تصميم خود باز دارد. قشون محمدشاه در مسير هرات نخست قلعه غوريان را تسخير و سپس هرات را محاصره کردند.دراوايل سال 1838 م مکنيل به هرات رفت تا شايد شاه را از تصرف هرات منصرف کند، همچنين با يار محمدخان، وزير هرات و کامران ميرزا، حاکم هرات، ديدار کرد و در ظاهر کوشيد آنها را به صلح با ايران راضي کند. به عقيد مکنيل، کنت سيمونيچ، وزير مختار روسيه، شاه را تشويق کرده بود که شرايط هراتي ها را نپذيرند و به اين سبب کوشش هاي وي براي انصراف شاه از محاصره هرات بي نتيجه ماند. در آن هنگام واقعه اي رخ داد که سبب شد مکنيل براي قطع رابطه با ايران جدي تر شود؛ زيرا پيک رسمي سفارت انگليس به نام علي محمد بيگ در راه هرات به جرم جاسوسي دستگير و در جريان بازجويي به او بي احترامي شد و نامه هاي هراتي ها به دست ايرانيان افتاد. حاجي ميرزا آقاسي با آگاهي از شغل علي محمد بيگ، نامه ها را ناخوانده بازگرداند و پيک سفارت را هم آزاد کرد، اما همين موضوع بهانه اي بود تا مکنيل روابط خود را با ايران قطع کند (سيمونيچ، ص 141-161؛ Macneill to… 1637,F.O.580;580)
محاصره هرات در نهايت به ضرر ايران تمام شد و حاجي ميرزا آقاسي در اين محاصره اشتباه بزرگي کرد که ناشي از بي خبري او بود. حاجي ميرزا آقاسي با وجود مخالفت سرکردگان نظامي،سه دروازه از دروازه هاي شهر را محصور و دروازه ي ديگري را بار گذاشته بود تا با طولاني کردن محاصره، فرصت توافق با امراي افغاني فراهم شود (Macneill to.., 1837, F.O 58; Sykes. P:409; Kelly. P:306) همين تاکتيک سبب شکست سپاه ايران شد؛ زيرا اگر هرات را بدون اتلاف وقت تسخير کرده بودند، انگليسي ها نمي توانستند آن شرايط سخت را بر ايران تحميل کنند. به هر روي، در وضعيت موجود به اعتقاد مکنيل، حمله نظامي انگليس به خارک و بوشهر ضروري به نظر مي رسيد؛ چون دهانه رود فرات، بغداد و جنوب ايران زير سيطره آنها قرار مي گرفت و لرد پالمرستون، وزير امور خارجه بريتانيا و ديگر اعضاي دولت بريتانيا نيز بر حمله به خليج فارس تأکيد داشتند.حکمران هند هم به اشغال بوشهر اميدوار بود و عقيده داشت که در صورت پيروزي ايران در باز پس گيري بندر بوشهر، با ايجاد شورش در ايالت هاي همسايه مي توان به اهداف خود دست يافت.
به عقيده مقام هاي بريتانيا به ويژه لردپالمرستون، اشغال جزيره خارک، ضامني براي اجراي عهد محمدشاه در برابر بريتانيا بود. اين دولت جز حمله محمدشاه به هرات، انگيزه هاي ديگري براي حضور در خليج فارس داشت؛ زيرا به سبب درگيري نمايندگي بريتانيا در بوشهر با مقام هاي محلي آنجا،حضور نيروهاي بريتانيايي براي حمايت از اتباع خود امري ضروري به نظر مي رسيد. به ويژه که در سال 1254ق مصادف 1837م، بين پزشک داروفروش نمايندگي بوشهر و درويشي هندي نزاعي درگرفت که سبب فراخواندن پزشک به دادگاه شد و اعتراض نمايندگي بوشهر را برانگيخت. (2) در سال 1839م مصادف 1254 ق، نيز گروهي از اهالي بوشهر به دليل اينکه الياس يهودي، صراف نمايندگي بريتانيا، نوشابه هاي الکلي مي فروخت به خانه وي حمله کردند و هتل، نماينده بريتانيا در بوشهر،دراين باره به حاکم فارس،فرهاد ميرزا اعتراض کرد (Kelly, P: 290). پالمرستون هم با فرستادن دستورالعملي در آوريل 1838، بر لزوم حمايت نمايندگي بوشهر و مسؤوليت دولت ايران در اين زمينه تأکيد کرد. (3)

پی نوشت ها :
 

* کارشناس ارشد تاريخ اسلامي

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط