بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس (2)

محمد شاه نتوانست در محاصره هرات از رقابت انگليس و روسيه استفاده کند؛زيرا روس ها به دليل خطي مشي سياسي شان در اروپا نسبت به ايران تغيير رويه دادند، سفير روسيه در ژوئيه 1840 در لندن با پالمرستون درباره خاور نزديک دوستانه به توافق رسيده بود و اين توافق درباره ايران نيز صدق مي کرد و به دنبال تجاوز نظامي بريتانيا به قلمرو
چهارشنبه، 22 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس (2)

بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس (2)
بحران هرات و تأثير آن بر موقعيت بريتانيا در خليج فارس (2)


 

نويسنده:خديجه رضويان*




 
محمد شاه نتوانست در محاصره هرات از رقابت انگليس و روسيه استفاده کند؛زيرا روس ها به دليل خطي مشي سياسي شان در اروپا نسبت به ايران تغيير رويه دادند، سفير روسيه در ژوئيه 1840 در لندن با پالمرستون درباره خاور نزديک دوستانه به توافق رسيده بود و اين توافق درباره ايران نيز صدق مي کرد و به دنبال تجاوز نظامي بريتانيا به قلمرو ايران در خليج فارس و فشار سياسي- اقتصادي در اين جنگ، سرانجام، شاه از هرات رهسپار تهران شد و از فتح آنها چشم پوشي کرد و حسين خان آجودان باشي مأمور رفع اختلاف با بريتانيا و برقراري صلح شد (4) و محمدشاه در اعلاميه اي خطاب به سرداران و امراي نظامي نوشت:
علت صلح را صلاح ندانستن جنگ با انگليس ذکر کرد نه خستگي خود از سفر و جنگ (Sheil to Palmerston …,1849 F.O:68,sheli to Macneill…, 1833F.O.529)
به هرحال محمدشاه شرايط انگليسي ها را پذيرفت و بدون انعقاد قرارداد با کامران ميرزا به تهران بازگشت. آنگاه کلنل شيل براي اجراي شرايط صلح به تهران آمد که البته اوضاع تغيير کرده بود؛ زيرا شاه آگاه شد که پانصد سرباز هندي خارک را تصرف کرده اند و از بازگشت به تهران پشيمان شد و شرايط انگليسي ها را نپذيرفت و دستور داد تا نيروهاي آذربايجان در چمن سلطانيه،گرد هم آيند و به تجهيز توپخانه و قورخانه بپردازند، در جنوب ايران نيز مردم را به مقاومت در برابر انگليسي ها برانگيختند،اما در حالي که براي خوانين و حکمرانان گرمسار و لارستان، فرماني مبني بر حمله به بحرين صادر شد، دستور حمله به خارک براي باز پس گيري آن داده نشد.
کلنل شيل باورداشت که محمدشاه به هرات حمله نمي کند و منتظر نتيجه عمليات انگليسي ها در افغانستان مي ماند،به سبب کاميابي انگليس در حمله به کابل و قندهار و اخراج دوست محمدخان و کهن دل خان از اين شهرها، شاه تحت تأثير قرار گرفت، به ويژه اينکه از کمک روس ها هم نااميد شده بود. از سوي ديگر،اغتشاش داخلي، ناشي از آشوب افرادي نافرمان چون ظل السلطان، حکمران تهران،که مدعي قدرت بود و آقاخان محلاتي،* شاه را سخت نگران کرده بود. افزون بر اين، از نظر مالي امکان لشکرکشي دوباره براي محمدشاه وجود نداشت و در حالي به خوانين خيوه و بخارا وعده کمک داده بود که به حفظ غوريان در قلمرو خود تمايل داشت (آجودان باشي، ص 11).
سرانجام، دولت ايران شرايط انگليسي ها را پذيرفت و در 17 صفر 1257 / 21 آوريل 1840، نامه عذرخواهي به سفارت انگليس فرستاد و پذيرفت که غوريان را تخليه و با انگليس قرارداد تجاري امضا کند. همچنين لندن از دولت ايران خواسته بود که حاکم فارس و بوشهر را توبيخ کند (Hennel to …, 1839, F.O. 64;sheil to…, 1841, F.O Hajee Mirza to… 1840 F.O.59) و اين موارد را شرط برقراري روابط و خروج از جزيره خارک عنوان کرده بود. دولت ايران به خواسته هاي انگليس عمل کرد اما نيروهاي بريتانيا پس از ورود دوباره مکنيل به ايران در 11 اکتبر 1841 تا 1842 م / 1257 تا 1258 ق، همچنان در جزيره خارک باقي ماندند و زير نظر نماينده بريتانيا در بوشهر به فعاليت ادامه دادند. (5) انگليسي ها از صلح با ايران چندان خرسند نبودند؛ زيرا معاهده تجاري اخير با ايران از معاهده ايران-روسيه محدودتر بود.

دوره ناصر الدين شاه قاجار
 

براي درک دلائل حمله ايران در 1273ق به هرات، بايد مواردي چون رابطه ايران و انگليس، حمايت دولت انگليس از اتباع ايراني، اوضاع داخلي هرات بين سال هاي 1268 – 1273ق، ارتباط دولتمردان سياسي ايران و انگليس، مذاکره براي برقراري صلح در استانبول بررسي شود.
پس از درگيري ايران و انگليس در سال 1254 ق، در دوره ناصرالدين شاه، رابطه دوستانه اي ميان دولت ايران و حکمران هرات، کامران ميرزا، برقرار شد. اين رابطه تا زمان حکومت يارمحمدخان، وزير کامران ميرزا، که پس از برکناري و قتل وي، جانشينش شده بود نيز ادامه يافت. (6) يار محمدخان در سال 1256 ق در گذشت و پسرش صيد محمدخان (ظهيرالدوله الثاني) به حکومت رسيد. دولت ايران بي درنگ حکومت صيد محمدخان را به رسميت شناخت و در همان سال کهن دل خان که از قديم با خان يار محمدخان دشمني داشت، به سوي هرات لشکر کشيد و فراه را در نزديکي آن شهر گرفت، صيدمحمدخان نيز از ايران ياري طلبيد. اين رويدادها هم زمان با قتل امير کبير بود، از سوي ديگر دولت ايران، سلطان مراد ميرزا (حسام السلطنه) حاکم خراسان و فرمانده لشکر ايران را مأمور کرد تا با صيد محمدخان کمک کند. سپاهيان ايران با تصرف ارگ هرات، شماري از خوانين هرات را دستگير کردند و به خراسان (مشهد) فرستادند. نيروهايي هم به سرکردگي عباس قلي خان ميرپنج به سوي غوريان در مرز ايران و هرات فرستاده شدند (سپهر، ص143). بريتانيا به اقدام نظامي دولت ايران واکنش نشان داد. گذشته از عوامل موجود در مناسبات ايران و انگليس، برقراري روابط ميان ايران و آمريکا خود عاملي ديگر براي نارضايتي لندن بود. جي. يي. کلي در اين مورد مي نويسد:
وقتي که پالمرستون ازقرارداد پيشنهادي ايران و ايالات متحده اطلاع حاصل کرد خشمگين شد و خطاب به کلارندون، وزير امور خارجه انگلستان گفت،اگرايالات متحده خواهان دوستي با بريتانيا است بايد از تعهدات پيشنهادي ايران به ويژه موارد 15 و 16 پيش نويس قرارداد ايران و آمريکا، مبني بر حمايت آمريکا از سواحل و جزاير ايران درخليج فارس در برابر دشمنان قوي و ضعيف، اعم از مسيحي و سايراديان خودداري کند. زيرا هدف ايران از اين قرارداد،انگلستان است. بنابراين ايرانيان به بريتانيا اعلان جنگ داده اند (همو، ص 90-109).
در پي اين تهديد، آمريکا ضمن خودداري از انعقاد هرگونه قرارداد سياسي- نظامي با ايران به قراردادي بازرگاني در هشت فصل به تاريخ 15 ربيع الثاني 1273 / 13 دسامبر 1856 بسنده کرد. (سپهر، ص143؛ رضازاده ملک، ص 112-113) .در پي کوشش نظامي دولت ايران در هرات، مناسبات ايران و انگليس تيره شد و به درگيري نظامي طرفين انجاميد. جنگ ايران با انگليس ناشي از وضعيتي پيچيده بود که نمي توان گفت دليل اصلي آن به کداميک از عوامل زير باز مي گردد:
- وجود دسيسه ها در ميان طرف هاي مدعي در ايالت هرات؛
- جدال هاي پي در پي ميان امراي افغاني کابل و قندهار با امراي افغاني هرات؛
- ادعاي ايران بر ايالت هرات؛
- تمايل آشکار روسيه براي سلطه بر دربار ايران و ماجراي ميرزا هاشم خان و پناه بردن وي به سفارت انگليس.
تيرگي روابط ايران و انگليس سبب شد تا وزير مختار بريتانيا،کلنل شيل، به سياست ايران در برابر هرات اعتراض کند و ميرزا آقاخان در جواب اعتراض وي نوشت که اشغال هرات براي حفظ استقلال آن ايالت است و ايران نمي خواهد هرات را نگاه دارد و نيروهاي ايراني پس از عقب نشيني کهن دل خان،شهر را تخليه خواهند کرد. شيل در پاسخ نوشت که ايران بايد از ادعاي خود برهرات بگذرد و آن را انکار کند (رايت، 1368؛ ص157).
محاصره هرات هشت ماه طول کشيد و به انگليس فرصت داد تا به ايران نيرو بفرستد و به کمک دوست محمدخان بشتابد. افزون بر اين، قرارداد پيشاور را در ژانويه 1857 / ربيع الثاني 1273 منعقد کرد که در آن از امير کابل آشکارا حمايت مي شد. در حالي که وضعيت سپاه ايران رضايت بخش نبود و دولت ايران از نظر مالي مشکل داشت و مي کوشيد تا از آمريکا وام بگيرد، اما بي نتيجه بود و براي نخستين بار تصميم گرفت که از طبقه بازرگانان ماليات مستقيم بگيرد که اين کار نيز بي نتيجه ماند. هرات در صفر 1273 بر اثر قحطي سقوط کرد و دو ماه بعد،انگليسي ها به بهانه نقض مفاد قرارداد 1853 م مصادف 1269 ق از سوي تهران،به ايران اعلان جنگ دادند و سفارت خود را نيز تعطيل و از سواحل خليج فارس به ايران حمله کردند (طاهري، ص 385- 386؛ طباطبايي مجد، ص 313-314). حدود يک هفته پس از اعلان جنگ، در 12 نوامبر 1856 مصادف 12 ربيع الاول 1273 طهماسب ميرزا، حاکم فارس، آمادگي خود را براي برقراري صلح اعلام کرد. اين امر به دستور حکومت تهران بود يا فرصت طلبي و حرکتي از جانب شاهزاده تا جنگ را از قلمرو حکومتش دور نگه دارد، محل حدس و گمان است؛ شايد شاهزاده از ناآرامي و اضطراب در ميان بازرگانان به دليل جنگ در خليج فارس آگاهي داشت. فرمانده جونز پس از شروع جنگ،اقامتگاه نمايندگي بوشهر را تخليه کرد تا پرچم خود را به کشتي منتقل کند که در نزديکي ساحل لنگر انداخته بود (استنديش، ص362-364).
با سقوط هرات به کنسول هاي بريتانيا در تهران و تبريزدستور داده شد که خاک ايران را ترک کنند و به نيروهاي بمبئي فرمان داده شد به سوي خليج فارس رهسپار شوند و دولت بريتانيا، صدر اعظم ايران را در جريان کارها قرار داد و با تأمين امنيت و تضمين حقوق اتباع ايراني در هند و بريتانيا در 1 نوامبر 1856 / 3 ربيع الاول 1273 به ايران اعلان جنگ داد. مقام هاي نظامي بريتانيا براي تخليه هرات از سوي ايران طرح هاي گوناگوني را پيشنهاد مي کردند؛ يکي اينکه ارتش هند مستقيم با سپاهي از افغان ها به هرات برود و ديگر اينکه از بندرعباس به هرات لشکرکشي شود؛ هر دو طرح مستلزم کوشش و هزينه هاي سنگين بود و قرار شد که عمليات نظامي در خليج فارس صورت گيرد و در 16 ژانويه 1857 نيروهاي ذخيره شده شامل دو لشکر به فرماندهي اوترام از بمبئي رهسپار خليج فارس شدند.اين نيروها پس از ورود به خليج فارس،تحت فرماندهي ژنرال استالکر و ژنرال هولاک قرار گرفتند (saldanha, P: 59;Kelly: P:462)
لشکرکشي انگليس به خليج فارس پيامد نامعلومي داشت؛زيرا بوشهر و خارک داراي استحکامات و تجهيزات نظامي بودند که مي توانست سبب طولاني شدن مقاومت ايرانيان شود.نامناسب بودن راههاي ارتباطي بوشهر،کمبود آذوقه و علوفه ،کمبود آب آشاميدني ،شيوع وبا و نبود بندر مناسب براي برقراري ارتباط ميان کشتيها و نيروهاي مستقر در ساحل،مهم ترين مشکلات نيروها در بوشهر و خارک بود،اما ورود اوترام به بوشهر انگيزه و هيجاني تازه به عمليات نظامي بريتانيا در خليج فارس بخشيد (بالارد،ص 316-319).نيروهاي بريتانيا همانند سال 1838 م/1254ق ،نخست خارک و سپس در ربيع الاول 1273 بوشهر را تصرف کردند و قواي ايران را در خوشاب و برازجان شکست دادند و در رجب همان سال پس از تصرف محمره(خرمشهر)تا اهواز پيشروي کردند.شکست بوشهر و برازجان چندان تاثيري بر دولت ايران نداشت اما سقوط محمره و نداشتن سپاه منظم،دولت را به وحشت انداخت؛زيرا دولت ايران از قيام عشاير در جنوب کشور به تحريک و همکاري انگليسي ها هراس داشت و بخشهايي از شيراز و اصفهان نيز در خطر بود.(هنت ،ص79-80 ؛57:P؛SALDAnha).
برقراري صلح در آن هنگام بدون شک به صلاح ايران بود.کلارندون در نامه اي به دولت ايران نوشت:
که اگر [اقدامات ايران]فوراً جبران نشود و قواي ايران هرات را تخليه نکند،انگليس مجبور مي شود از منافع و حرمت خود دفاع کند و مسئول هيچ اتفاقي هر چند که براي ايران خصومت آميز باشد نخواهد بود .(بالارد،ص317).
انگليسي ها به ايران هشدار دادند که هرات را تخليه کند و به هراتي ها غرامت بپردازد و در امور افغانستان مداخله نکند،همچنين مطالبات اتباع انگليس را پرداخت کند و با امام مسقط قرار داد ببندد .آنها انعقاد عهدنامه ي تجاري و فرستادن کنسول به هر نقطه ازايران و در نهايت عزل صدر اعظم را خواستار شدند ،(بالارد ،ص319).به هر روي دولت انگليس هم مانند ايران در برقراري صلح شتاب داشت و به همين دليل از نفوذ خود در فرانسه استفاده کرد تا فرخ خان کاشي ملقب به امين الدوله ،نماينده ي ايران در استانبول ،را غير مستقيم زير فشار قرار دهد و از هر گونه دخالت و ميانجگيري جلوگيري کند؛زيرا از يک سو مجلس انگليس با جنگ مخالف بود و از سوي ديگر بيم مداخله ي روسيه وجود داشت .با توجه به ضغف دولت مرکزي ايران و ناراضي بودن مردم در تبريز ،اصفهان،تهران در جنوب ،فرخ خان در پاريس مذاکره ي صلح را از سر گرفت ،به هرحال صلح به صلاح ايران بود؛زيرا انگليس مي خواست از هر گونه دخالت ايران در افغانستان و هرات جلوگيري و ميان ايران و حکومتهاي افغانستان حکميت کند.همچنين فرخ خان اصرار داشت که کنسول هاي بريتانيا در شهرهايي مستقر شوند که روس ها کنسول دارند و انگليسي ها اين موضوع را نمي پذيرفتند (رايت ،1368،ص150).رسيدگي به مطالبات مالي اتباع انگليس ،تجديد قرار داد 1815 ميلادي درباره ي منع خريد و فروش برده در خليج فارس ،فراخواندن قواي انگليسي از ايران و تصويب عهدنامه ي بغداد از ديگر مفاد قرارداد صلح ميان ايران و انگليس بود.(رايت ،1368 ،ص47-49؛کلمنت ،ص150-151).
سرانجام انگليس از دخالت در حل اختلاف امام مسقط و ايران چشم پوشيد ؛بيدن ترتيب فرخ خان در آوريل 1857/رمضان 1273،قرارداد صلح را امضا کرد(وادالا،ص76-79؛اصفهانيان ،ص89).

پی نوشت ها :
 

**آقا خان محلاتي، رهبر فرقه اسماعيليه بود که فتحعلي شاه قاجار از وي حمايت مي کرد. آقاخان محلاتي در دوره محمدشاه قاجار در کرمان با نشان دادن نامه هاي ساختگي، مبني بر حاکميت بر آن شهر با نيروي نظامي آن مقام را به دست آورد و حاکم کرمان با وي جنگيد و آقاخان محلاتي پس از شکست به هند فرار کرد و آنجا را مرکز اسماعيليه قرار داد.
* کارشناس ارشد تاريخ اسلامي

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط