ساختار كلی اخلاق اسلامی

اگر دین را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم كه بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات (پیامبراسلام و مسلمانان)، از سوی آفریدگار جهان می باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه هایی كه راه و رسم زندگی كردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم كرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاكم بر رفتار آدمی را می نمایاند، بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین
يکشنبه، 26 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساختار كلی اخلاق اسلامی

ساختار كلی اخلاق اسلامی
ساختار كلی اخلاق اسلامی


 





 

اگر دین را مجموعه عقاید و دستورات عملی بدانیم كه بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات (پیامبراسلام و مسلمانان)، از سوی آفریدگار جهان می باشد، و اخلاق را مجموعه آموزه هایی كه راه و رسم زندگی كردن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم كرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاكم بر رفتار آدمی را می نمایاند، بخوبی به رابطه تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد واخلاق را پاره ای ناگسستنی از دین به شمارخواهیم آورد. ازاین رو سخن گفتن از اخلاق منسوب به اسلام سخنی بجا و بحث درباره نظام اخلاقی اسلام امری موجه و گفت وگودرباره ساختار كلی حاكم بر این نظام امری درخور تامل و اندیشه خواهد بود.

یكم: همانگونه كه اشاره شد چنین بحثی امروزه تحت عنوان اخلاق هنجاری مطرح می شود.

اخلاق هنجاری[1] كه بخش مهمی از فلسفه اخلاق را شكل می دهد، در پی تبیین نظامی ازقواعد و اصول حاكم بر افعال اخلاقی است. اخلاق هنجاری دارای دو بخش است: در بخش نخست معیارهای كلی اخلاقی[2] و خوب و بدهای كلی، ملاك كاردرست و نادرست، رابطه خوبی و درستی و معیار خوبی وبدی كارها مطرح می شود و در بخش دوم از خوبی و بدی، ودرستی و نادرستی، اخلاقی یا غیراخلاقی بودن افعال خاص[3] سخن می رود.[4]

دوم: غالب آرای موجود در زمینه اخلاق هنجاری، استقلال اخلاق از دین را مفروض می گیرد و تلاش می كند مستقل از خدا و دین، نظامی اخلاقی را بنیاد نهد. این مكاتب در واقع نوعی اخلاق سكولاررا عرضه می كنند.
 

اینك براساس ساختار اصطلاحاتی كه برای معرفی مكاتب اخلاقی رایج درمغرب زمین معهود است، می كوشیم جایگاه اخلاق اسلامی را درآن ساختار بیابیم.

سوم: مكاتب اخلاق هنجاری را فیلسوفان اخلاق[5] در دودسته كلی جای داده اند:
 

الف - نظریه های غایت انگارانه[6]
 

ب - نظریه های وظیفه گرایانه[7]
 

گروه نخست بازشناسی باید و نبایدها، درست و نادرستها وخوب و بدها را با توجه به نتیجه كار تعیین می كنند و اینكه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. و گروه دوم برآنند كه ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری كه در پی می آورد، می تواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برای مثال وفای به عهد كاری عادلانه است، خداوند به آن فرمان داده است و نیز حكومت به آن امر كرده است. در نظر وظیفه گراهریك از این ویژگیها می تواند وفای به عهد را خوب، نادرست و لازم گرداند، هرچند خیری بر آن مترتب نشود. برخلاف او،غایت انگار تنها ویژگی مؤثر در صواب و ناصواب بودن عمل رامیزان خیری كه بدان می انجامد می داند.

حال می پرسیم مكتب اخلاقی اسلام به كدام یك از این دودسته تعلق دارد؟
 

پاسخ ما آن است كه مكتب اخلاقی اسلام غایت انگار است،نه وظیفه گرا. این گفته ممكن است در بادی نظر، تعجب آمیزباشد، اما دلیل ما بر این مدعا آن است كه در متون دینی ما (اعم از آیات و روایات) در مقام تشویق و دعوت به انجام كارهای خیر، بر این نكته تاكید شده است كه این كارها موجب سعادت،آسایش، اطمینان، فلاح، فوز و مانند آن می گردد. یعنی اینكه این كارها بایستنی است و انسان باید به انجام آنها اهتمام ورزد، آن است كه موجب سعادت او می گردد، و این عین غایت انگاری است. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خودغایت داشته هر كاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می دهد.[8] با توجه به آیات قرآن كریم دانسته می شود غایت نهایی و مطلوب بالذات انسان در كارهای اخلاقی سعادت، فوزو فلاح نهایی است كه اشاره به برخورداری او از بالاترین سرورها و ابتهاجها به لحاظ كمی و كیفی دارد.[9]
اگر قرآن كریم به تقوا فرا می خواند، برای آن است كه موجب فلاح و رستگاری انسان می شود. «اتقوا لعلكم تفلحون.» [10] ونیز اگر از مؤمنان می خواهد كه فراوان خدا را یاد كنند، بدان سبب است كه موجب فلاح ایشان می گردد. «و اذكروا الله كثیرالعلكم تفلحون.» [11] ذكر دوزخ و فردوس و تاكید بر نعمتهای بهشتی و عذابهای دوزخی كه در انتظار خوبان و بدان است،همه و همه از آن حكایت دارد كه دیدگاه اخلاق اسلامی،دیدگاهی غایت انگارانه است، تا آنجا كه گاه از تعبیر تجارت وخرید و فروش نیز در متون دینی استفاده شده است:
«یا ایها الذین آمنو هل ادلكم علی تجاره تنجیكم من عذاب الیم.» [12] «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم بان لهم الجنه.»[13]

چهارم: نظامهای اخلاقی غایت انگارانه خود بر چند قسمند:
 

الف - نظامهای خودگرا [14] : یك غایت انگار خودگرا همواره در پی به دست آوردن بیشترین خیر، سود و مصلحت است ودر اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار). افزون بر آن، آنچه برای او مهم است خیر و صلاح خودش است، نه دیگران - چنین نظامی را خودگروی اخلاقی می نامند.
ب - نظامهای سودگرا [15] : در نظر اینان، ملاك خوب و بد،خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی. البته ممكن است در این میان نیز مكاتبی باشد كه خیر گروه، ملت یا حتی خانواده را مورد نظر قرار دهند كه اهمیتشان كمتر از دو شاخه قبلی است. پرسش آن است كه نظام اخلاقی اسلام به كدام یك ازاین دسته ها تعلق دارد: خودگراست یا همه گرا یا گروه گرا. پاسخ آن است كه با توجه به متون دینی ما، نظام اخلاقی اسلام، یك نظام غایت انگار خودگرا می باشد. معنای این سخن آن است كه:اولا، فعل اخلاقی در اسلام هدف و غرض (غایت) دارد و ثانیا،آن هدف و غرض مربوط به شخص عامل است.
پنجم: در نظامهای غایت انگار، امور گوناگونی به عنوان غایت فعل اخلاقی مطرح شده است، مانند: لذت، قدرت،معرفت، تحقق كمالات نفس و.. هریك از این امور نیز به گونه های متفاوتی تفسیر شده و مصادیق مختلفی از آن مدنظربوده است.
پرسش آن است كه در مكتب اخلاقی اسلام، غایت چیست؟باز هم با مراجعه به متون دینی دانسته می شود كه غایت در این نظام، لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی كه ناپایدار، سطحی و توام با رنجها و آلام فراوان است، بلكه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی. با مروری بر آیات كریمه قرآن روشن می گردد كه خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی كه گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبت هستند محدود نساخته به آخرت و نعمتهای جاودانه و ژرفتر آن نظر بدوزد.
از نگاه قرآن، بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی كه برای انسان حاصل می گردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او ونظر به جمال و جلال الهی است. «و رضوان من الله اكبر.» و ازاین رو می توان گفت: غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی الله است، یعنی مصداق آن مفهوم غایی، قرب الهی است. باید توجه داشت كه نظام اخلاقی اسلام به لحاظ غایی، ثنوی نیست، هدف یك چیز است و آن سعادت نهایی است و این حقیقتی است كه مفاهیم عدیده ای بر آن منطبق می گردد، مفاهیم متعددی كه به عنوان غایت نهایی در نظام اخلاقی یاد می شود، یا اتحادمصداقی دارند و یا اختلاف تشكیكی، نه آنكه در امر مختلف در عرض یكدیگر غایت نظام اخلاقی باشد.
ششم: از آنجا كه راه رسیدن به این هدف، پروراندن میلها وگرایشهای متعالی، از جمله نوع دوستی، امانتداری، عمل به عهدو مانند آن است، اخلاق اسلامی در نحوه رویارویی با دیگران وحركت در جهت مصالح دیگران ، مزایای مكاتب سودگرایی را،در توجه به خیر و صلاح عمومی و حركت در جهت محرومیت زدایی و مانند آن در بر دارد و در عین حال ازآسیبهای آن در امان است. توضیح اینكه خودگرایی اگر براساس تلقی مادی از انسان مطرح گردد و انسان را در چارچوب حیات دنیوی ببیند، با اشكالهای عدیده ای مواجه می گردد و حتی موجب تناقض درونی می شود، به گونه ای كه یك خودگرا هرگزنمی تواند در مقام توصیه به دیگران، خودگرایی را تجویز نماید،چرا كه با منافع او تزاحم می یابد. [16] اما اگر انسان را دارای حیات جاودان بدانیم و به منافع برتر او نظر داشته باشیم،ترغیب دیگران به دستیابی بدین منافع، نه تنها توصیه به كردارخودخواهانه در زندگی دنیا نیست، بلكه از آنجا كه آن منافع جاودان در پرتو گذشتها، ایثارها و فداكاریهای آدمی در این حیات دنیوی به دست می آید، این خودگرایی در عمل به تمام رفتارهای دیگرخواهانه توصیه خواهد كرد، چرا كه تزاحم، تنهامیان منافع دنیوی من با منافع دنیوی دیگران است، نه میان منابع اخروی من با منافع دنیوی یا اخروی دیگران و بعكس.
هفتم: چنانكه یادآور شدیم، غایت در اخلاق اسلامی خیر وسعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. در قیاس با منافع دنیوی،نظام اخلاقی اسلام غایت گرا نیست، بلكه ارزش گرا وفضیلت خواه و به تعبیری وظیفه گراست (دقت شود). نباید ازاین سخن داخل شدن یك قسم در قسم مقابل آن برداشت شود،مقصود آن است كه چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی برانسان شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات وكمالات انسانی می بیند، منافعی كه بدان نظر دارد، كمال وسعادت اخروی انسان است كه در پرتو قرب الهی حاصل می شود. این غایت، یعنی كمال انسان، با انجام اعمالی كه ملایم بانفس متعالی انسان است، تحقق می یابد، ازاین رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفه گرایی كه به هیچ غایت مادی و منفعت دنیوی نظر ندارد،توصیه می كند (به قید مادی و دنیوی توجه شود) .
به دیگر بیان، امانتداری، راستگویی و مانند آن به لحاظویژگیهای خاص خودشان و با قطع نظر از سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها در نظام اخلاقی اسلام خوب و پسندیده اند، چون این افعال با ویژگیهایی كه دارند، به گونه ای هستند كه گرایشهای متعالی انسان، او را به سوی آنها فراخوانده، آنها را اموری خوب و بایستنی معرفی می كند، در اسلام، انسان فضیلتمند كسی است كه راست بگوید هرچند به زیان او تمام بشود، بخشش كند،هرچند او را در محرومیت قرار دهد، یعنی این امور با قطع نظراز سود و زیان دنیوی مترتب بر آنها ارزش اخلاقی هستند(وظیفه گرایی به معنای نفی غایت دنیوی گرایی) هرچند در هرحال خیر اخروی خود را به همراه می آورند (غایت انگاری).
هشتم: مكاتب اخلاقی از سوی دیگر بر سه دسته اند: الف) -مكاتب اخلاقی عمل نگر ب) - مكاتب اخلاقی عام ج) - مكاتب اخلاقی قاعده نگر [17] نظام اخلاقی اسلام را باید قاعده نگر به شمار آورد، یعنی بر آن است كه معیار صواب و خطا مشتمل بریك دسته قواعد است. این قواعد و ساختار خاص آنها محتوای اخلاق اسلامی را تشكیل می دهد. به دیگر سخن، انسان برای آنكه به كمال مطلوب خود دست یابد، باید راهی را طی كند كه حدود آن با قواعد كلی مشخص شده است.
نهم: نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا كه هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت می كند و هم پیامبران الهی،كه از این امر گاهی به فطری بودن دین [18] تعبیر می شود. یعنی تعالیم كلی دین اسلام از آن جمله احكام اخلاقی آن، باگرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنكه اگراسلام ما را به ترك تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت وارزشهای معنوی فرا می خواند، عقل حسابگر نیز، كه همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر می گیرد و انسان را به انجام كارهایی كه بیشترین سود و كمترین زیان را برای اودارد، دعوت می كند، آن فراخوان وحیانی را تایید می كند.صریحا می توان گفت كه اسلام تنها از ما خواسته است كه عاقل باشیم و عاقلانه عمل كنیم. انسان عاقل[19] هرگز آخرت را به دنیا نمی فروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را بالذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمی كند. ازاین روست كه می گوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امربه هیچ وجه به معنای بی نیازی انسان از وحی برای رسیدن به كمال و كافی بودن عقل نیست، كه شرح آن مجالی دیگر را می طلبد.
دهم: در مباحث فرااخلاق، نظریه های گوناگونی درباره تحلیل گزاره های اخلاقی و نحوه علم به آنها مطرح است[20] ،مانند شهودگرایی، احساس گرایی، توصیه گرایی و... از متون دینی می توان مواردی را در تایید شهودگرایی به دست آورد،یعنی می توان استفاده كرد كه نیروی ادراكی انسان به نحو بدیهی و مستقل، خوبی و بدی بسیاری از كارها را درمی یابد.[21] متكلمین و نیز اصول دانان بسیاری بر آنند كه درقلمرو عقل عملی همچون حوزه عقل نظری، انسان از بدیهیات تصوری و تصدیقی برخوردار است و با اتكا بر همانها نظام اخلاقی خود را سامان می دهد. فی المثل مفهوم خوبی و بدی بدیهی است و نیز قضیه «عدل خوب است» و «ظلم بد است» بدیهی می باشد.
یازدهم: نكته پایانی كه در این مقال نباید نادیده انگاریم آن است كه: از آنجا كه مردم درجات گوناگونی دارند، خطاب اخلاقی قرآن نیز دارای سطوح گوناگونی است. ازاین رو، گاه آنچه برای دسته ای نیك و شایسته به شمار می رود برای گروهی دیگر كه در مرتبه ای دیگرند، گناهی نابخشودنی است.ازاین روست كه گفته اند: «حسنات الابرار سیئات المقربین.» یعنی نیكیهای ابرار گناهان مقربان به شمار می آید». آنچه بیان شدویژگیهای نظام اخلاقی اسلام در خطاب به توده مردمان است كه در زندان خود و خودگرایی محصورند. اما خداوند را بندگانی نیز هست كه از خود رهیده و به خدا گرویده اند. آنان خودنمی بینند تا برای رسیدن به كمال آن تلاش كنند، بلكه كامل مطلق را نگریسته اند و مجذوب جمال او و محو كمال او و بی اختیار،در اختیار اویند. آنان حق را می طلبند فقط برای حق. برای ایشان عبادت خداوند به هدف رهیدن از دوزخ یا رسیدن به فردوس، وسیله قرار دادن حق است برای رسیدن به خواسته های نفس، و خودپرستی است نه خداپرستی.[22]

پي نوشت ها :
 

[1] . رك. شیروانی، علی. اخلاق هنجاری، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1378.
[2] . issues of moral theory
[3] . SUBSTATIVE MORAL ISSUES
[4] . Normative ethies
[5] . رك. ویلیام كی، فرانكنا. فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی، مؤسسه فرهنگی طه، 1376، ص 41 به بعد.
[6] . TELEOLOGICAL THEORIES
[7] . Deontological theories
[8] . برای تفصیل این اجمال نگاه كنید به: شیروانی، علی. اخلاق در قرآن، ج 1، درسهای استاد مصباح یزدی، انتشارات دارالفكر.
[9] . اصل علت غایی كه به تفصیل در فلسفه اسلامی از آن سخن رفته است.
[10] . آل عمران/ 130.
[11] . انفال /45.
[12] . صف /10.
[13] . توبه/11.
[14] . ethical egoism
[15] . UTILITARIANISM
[16] . در اخلاق هنجاری در این باره بیشتر توضیح داده ام.
[17] . برای توضیح این اصطلاحات رك. شیروانی، علی. اخلاق هنجاری، فرانكنا، فلسفه اخلاق.
[18] . برای پژوهش بیشتر درباره معنای فطری بودن دین و براهین آن رك. شیروانی، علی. سرشت انسان، پژوهشی در خداشناسی فطری، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها.
[19] . به قید «انسان عاقل » توجه شود، یعنی انسانی كه در مرتبه عقلانی است و هنوز منطق عشق را كه ورای عقل است بار نیافته است،اگر چنین شود حكمی و سخنی دیگر دارد كه در پایان این مقال بدان اشارت رفته است.
[20] . برای آشنایی بیشتر نگاه كنید به: شیروانی، علی. فرااخلاق،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
[21] . علامه شهید مطهری در كتاب فلسفه اخلاق و نیز فطرت اندكی در این باره بحث كرده اند.
[22] . در این مقاله به اجمال، طرحی كلی از ساختار اخلاقی اسلام درچهارچوب طبقه بندی رایج برای تقسیم مكاتب اخلاقی ارائه شد.بی شك بیان مستندات قرآن و روایی هریك از بندهای فوق، مقاله رابه كتابی گسترده تبدیل می كند، كه از خداوند توفیق سامان دادن آن راخواهانم. علي شيرواني - قبسات، شماره 13.
 

منبع:www.andisheqom.com
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : omidayandh
ae



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما