آيين کنفوسيوسي؛ نگاهي از فراز (1)

آيين کنفوسيوسي راهي براي زندگي است که در قرن 5-6 قبل از ميلاد،کونگ فو زه، حکيم چيني،با نظم ونسق بخشيدن به آموزه ها وتعاليم کهن،آن را شکل بخشيد. اين آيين از 2500 سال پيش تاکنون به اشکال مختلف در چين وکشورهاي همسايه آن
شنبه، 2 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
آيين کنفوسيوسي؛ نگاهي از فراز (1)

آيين کنفوسيوسي؛نگاهي از فراز(1)
آيين کنفوسيوسي؛نگاهي از فراز(1)


 

نويسندگان:علي موحديان عطار*
احمد شاکرنژاد**




 
اشاره
آيين کنفوسيوسي راهي براي زندگي است که در قرن 5-6 قبل از ميلاد،کونگ فو زه، حکيم چيني،با نظم ونسق بخشيدن به آموزه ها وتعاليم کهن،آن را شکل بخشيد. اين آيين از 2500 سال پيش تاکنون به اشکال مختلف در چين وکشورهاي همسايه آن به حيات خود ادامه داده است.براي آشنايي با آيين مذکور مي توان رويکردها و روش هاي گوناگوني را اتخاذ کرد؛امادرابتداي هر بررسي، داشتن تصويري کلي ازاين آيين وبه عبارتي ديگر اتخاذ نگاهي از فراز مي تواند به کاوش در وجوه مختلف آن کمک نمايد و به اجزاي بحث پيوستگي بخشد. برهمين اساس،مقاله حاضر سعي دارد به مهم ترين مباحثي که دراين حيطه مطرح است نظري اجمالي افکند .اين کار با شرح نام ونشان اين آيين ،تاريخ تکون وتطور، موقعيت جغرافيايي، سياسي، جمعيتي واجتماعي آن شروع مي شود؛سپس به بارزترين جلوه ها و ويژگي هاي ظاهري اين آيين وهمچنين مناسک واشکال دين ورزي ومکان ها وزمان هاي مقدس آن توجه مي شود؛درادامه به معرفي متون مقدس آيين مذکور وفرق ومکاتب آن پرداخته ودرانتها اجمالاً درباره وضعيت کنوني وچشم اندازآينده اين آيين بحث مي شود.
کليد واژه ها :اديان چيني، آيين کنفوسيوسي، آيين هاي قرباني،نياپرستي، دين امپراتوري
نام ونشان
منشأ لفظ آيين کنفوسيوسي (Confucianism) را مي توان درنوشته هاي قرن شانزدهم وهفدهم ميلادي يافت . درآن زمان مبلغان يسوعي درترجمه نام کونگ فو زه به لاتيني،ازلفظ کنفوسيوس استفاده کردند.به نظر مي آيد.پسوند ايسم (ism) بعدها وبراي هماهنگ ساختن اسم اين آيين با اسامي گرايش هاي ديني ديگري که در قرن نوزدهم مطالعه مي شدند،مثل هندوئيسم، بوديسم وشينتوئيسم،به کار رفته باشد.اين لفظ به سرعت درميان محققان شايع شد وبراي ناميدن سنت ديني-حکمي مسلط درچين وبرخي ديگر از نواحي خاور دور به کاررفت.
اما لفظ «کنفوسيانيسم» چندان دقيق نيست؛ زيرا ممکن است از آن چنين برداشت شود که اين مرام ساخته ي کنفوسيوس ويا صرفاً متضمن اعتقاد وايمان به کنفوسيوس است؛ ضمناً مشخص نيست که اين لفظ به يک مکتب انديشه ورزي اشاره دارد يا يک آيين ودين.برخي معتقدند اين نام گذاري تحت تاثير الاهيات مسيحي انجام شده و ممکن است باعث کژتابي هايي در درک اين آيين شود (Yao,2003:1/1)به همين دليل بهتر است به نام هاي اين سنت درزبان چيني توجه بيشتري شود.
سنت ديني-حکمي مذکور در زبان چيني غالباً با اين دونام خوانده مي شود:
1-مکتب فرهيختگان (چيني:بنابر آوانوشت پين يين: Rujia؛آوانوشت فارسي: ژو جيا)؛
2.کيش فرهيختگان (چيني:بنابرآوانوشت پين يين:Rujiao ؛آوا نوشت فارسي:ژو جيائو).
درچين باستان،ژو Ru) (1) )(فرهيخته)- که دردو گونه نام گذاري فوق آمده است- به افرادي ضعيف،سليم النفس واصالتاً اشراف زاده اطلاق مي شد که منصب خود را از دست داده بودند وبه تعليم دانش هاي خود،مثل علم تاريخ،آداب ومناسک، موسيقي و....مي پرداختند (Ching,1993:53) هرچند کنفوسيوس نيز چنين فردي بوده است؛اما اين گونه نام گذاري نشان مي دهد که سرچشمه ي آيين مذکور تنها شخص کنفوسيوس نيست؛بلکه قشري از افراد بوده اند که کنفوسيوس يکي از بارزترين آنان بوده است.
نکته ديگرآن است که جيا (jia) هرچند در اصل به معني خانه يا خانواده است اما دراين بافت معنايي به معناي مکتب فکر است،ودر زبان چيني براي ناميدن مکاتب فلسفي از آن استفاده مي شود.واژه جيائو (jio) دراصل به معناي تعليم يا آموزش وپرورش است؛ براي نام گذاري يک دين نيز از آن استفاده مي شود.پس در زبان چيني نام مکاتب فلسفي به جيا ختم مي شود ونام اديان به جيائو (چو جاي ، 98:1386).
با توجه به اين تمايز برخي ترجيح مي دهند براي اشاره به مذهب رسمي اي که با انقلاب 1911 درچين از رسميت افتاد وبي اعتبارگشت ازعبارت «آيين کنفوسيوسي» استفاده کنند وبراي ناميدن آن نوع انديشه اخلاقي وسياسي اي که کنفوسيوس عمده ترين سهم را درارائه وتعليم آن داشت عبارت «تفکرکنفوسيوسي»را به کار ببرند( Smart,1998:107) .
پيدايش وپويش
اين آيين سابقه اي طولاني در چين باستان دارد و قدمت تعاليم آن به قبل از کنفوسيوس،حکيم چيني قرن 5- 6 ق م،باز مي گردد؛اما ازآنجا که کنفوسيوس به تعاليم فرزانگان وشهرياران پيشين نظم داد وآن انديشه ها را ويراست وبرمبناي آن ميراث کهن،نظامي حکمي پديد آورد،او را واضع اين آيين دانسته و آن را «آيين کنفوسيوسي» ناميده اند.
کنفوسيوس (551-479 ق م) که نام چيني اش کونگ است حدوداً شش قرن قبل از ميلاد مسيح درخانواده اي تهي دست اما اصيل وشريف درمرکز فرهنگي چين باستان زاده شد.او در نوجواني به فراگيري علوم وفنون مختص خانواده هاي اصيل و اشرافي پرداخت ودانش هاي باستان را فرا گرفت.کنفوسيوس هميشه برآن بود تا منصبي حکومتي بيابد وآرمان شهر باستاني خود را به کمک حاکمي مقتدربرپا سازد؛اما علي رغم تلاش بسيار،دردولتمردي کامياب نشد وبيشتردرکسوت يک مربي حکيم به نشر بينش باستاني خود همت گمارد.
اما اين تعاليم تا زمان شاگرد مکتب او، منسيوس (Mencius؛حدود 372-289 ق م )،گسترش چنداني نيافت.منسيوس نام لاتيني شده منگ زه (Meng Zi)است که کمي بيش از صد سال پس از کنفوسيوس ديده به جهان گشود.او پس ازنظم بخشيدن به تعاليم کنفوسيوس با سري پرشور به نشر آن پرداخت وبا کلامي شيوا از آن سنت دفاع کرد،
وباعث استحکام آموزه هاي آن شد.مفسر ومروج ديگرتعاليم کنفوسيوس دراين دوره سون زه (Xun ZI) (حدود 313-238 ق م)بود که همچون منسيوس،اما با تفاوت هايي درتفسيرسنت کنفوسيوسي،به استحکام آن پرداخت.
اين فرزانگان تحت حاکميت دودمان جوي شرقي (771-256 ق م) ودر دوره اي مي زيستند که به دوره دولت هاي متنازع ( 479-221 ق م) مشهوراست؛دوره اي که در پي جنگ هاي داخلي ميان فئودال هاي چين، نابساماني هاي اجتماعي و فرهنگي بسياري به همراه داشت.اين نابساماني ها بستري براي پيدايش انديشه ها ومکاتبي فکري وتعليمي بود که به دنبال يافتن راهي براي برون رفت ازآن اوضاع بودند.انديشه کنفوسيوس و مساعي منسيوس سبب شدتفکرکنفوسيوسي يا کنفوسيانيسم کلاسيک نضج يابد و تعاليمي مبتني برمنابع کهن براي مواجه با آن دوران به مردم ارائه شود.
دوران دولت هاي متنازع حدوداً دويست سال پس از فرزانه اول،کنفوسيوس،به سر آمد ودولت چين حکومت را در دست گرفت. دودمان چين با نظامي گري و وضع قوانين واجراي سختگيرانه آن و برخورد شديد با مخالفان وحتي کشتن شاگردان مکتب کنفوسيوس و سوزاندن کتب کنفوسيوسي سعي در برقراري نظم داشت.اما کار اين دودمان تنها پايان دادن به درگيري ها وايجاد ثبات بود وپس از تحقق نسبي آن،کناررفته ودودمان هان (Han)( 206 ق م - 220 م) روي کارآمد تا حکومت کند.نخستين امپراتوران دودمان هان چندان توجهي به تفکر کنفوسيوسي نداشتند؛اما درعصر امپراتور ششم،که تقريباً دوره حکومتش هم عصر حضرت مسيح (ع) بود تحت تاثير فيلسوف چيني دونگ جونگشو (Dong Zhongshu)؛ حدوداً
(179- 104 ق م)اين تفکر جهان بيني رسمي کشوراعلام شد.رسميت يافتن تفکر کنفوسيوسي فوايدي براي دودمان هان داشت: تسلط آنان برکشور را توجيه مي کرد ونظامات ديواني را نيز سامان مي بخشيد.البته دودمان هان براي انتقاع بيشتر از اين تفکرتغييراتي درآن پديد آورد وپيرايه هايي برآن بست.اين کار با ارائه شروح وتفاسيري از کتب کلاسيک اين مکتب شروع شد. برخي از اين شروح درجهت توجيه نظام سياسي حاکم بود؛به اين معنا که شروح مذکور قرائتي از متون کلاسيک ارائه مي دادند که سلطه دودمان هان را توجيه مي کرد وبراي آن منشأ الاهي متصور مي شد.همچنين دراين دوره مراسم وتشريفاتي ديني حول تفکرکنفوسيوسي ايجاد شد و آن را از مکتبي فکري به آييني ديني تبديل کرد؛ آييني که درقلمرو امپراتوري هان و برخي از ممالک شرق آن رواج يافت.
اما بعد ازاين دودمان،توجه به باور و آيين مذکور کمي روبه افول نهاد،تا اينکه سال ها بعد در اواخرعهد تانگ،تقريباً مصادف با دوران صدراسلام،جرقه هاي يک رنسانس دراين باور زده شد.انديشمندان اين دوران که گسترش آيين دائو ونفوذ روز افزون آيين بودايي را سبب سست شدن پايه هاي اخلاقي جامعه و حکومت چين مي دانستند به نقد آن آيين ها واحياي اصول کنفوسيوسي دست زدند.در عهد سونگ ( 960-1279) تجديد حياتي در آيين کنفوسيوسي رخ داد، که در غرب، به تئوکنفوسيانيسم (نوکنفوسيوس گروي) معروف است (آدلر،1383: 19).
اين نوزايي که از جانب برخي روشنفکران آن دوران انجام مي گرفت تلاشي بود براي احياي فرهنگ کهن چين وباز گرداندن اقتدار فرهنگي با رجوع به منابع کهن کنفوسيوسي. بروز وظهور اجتماعي اين تجديد حيات تشکيل نظام هاي آموزشي اداري بود که هر کس مي خواست در دستگاه دولتي فعاليت کند بايد آن را پشت سر مي گذاشت.
همان طور که بيان شد تفکر کنفوسيوسي، که بيشتر حکمتي عملي بود،دردوره هان با تاکيد برآداب ومراسم مذهبي رنگ وبوي يک دين حکومتي به خود گرفت وتبديل به آيين کنفوسيوسي شد.اين آيين،درعهد سونگ ، با دين مردم يعني با تعاليم دائويي وبودايي در افتاد وسعي درکنار زدن آنها داشت؛ازاين رو، آموزه هايي ارائه داد که براي مردم جنبه معنوي داشته باشد وسوالات مابعد الطبيعي آنان را پاسخ گويد؛يعني اين آيين پا از توصيه هاي اخلاقي وتربيتي اوليه وآداب و تشريفات دوره هان فراتر نهاد وشالوده اي مابعدالطبيعي پي افکند وتبيين هايي جهان شناختي، نظريه هايي درباره ذهن، وراهکارهايي براي خود سازي وپرداختن به مراقبه ارائه داد ودر جهت رسيدن به آرمان هاي اخلاقي اش از اين امور سودجست. فرزانه (2) اين دوره جو سي (Zhu Xi 1033-1107 م) بود.اوبا ارائه تفسيرهايي مابعد الطبيعي از عالم، و همچنين تنظيم متون آموزشي وبرنامه هاي تعليمي درتحقق نوکنفوسيوس گروي سهمي بسيار داشت.
1. اوايل قرن بيستم،يعني روزهاي آخر امپراتوري چينگ (Qing؛ 1644-1911)، جنبه ديني آيين کنفوسيوسي چنان غلظتي يافت که مقام استاد کونگ کنفوسيوس تا حد برابري با آسمان پيش رفت وحتي به عنوان نماد نياکان پرستيده شد (اسمارت، 1383: 326). البته آيين کنفوسيوسي اين دوره، که ميراث دار آيين کنفوسيوسي حکومتي و همچنين نوکنفوسيوسي گروي بود،با ضعف امپراتوري وقت آماده مي شد تا از صحنه اجتماعي وفرهنگي مردم چين رخت بربندد.آيين کنفوسيوسي هر بار که بالنده مي شد دستش دردست يک امپراتوري قدرتمند بود، اما حال که چين آخرين امپراتور خود را از دست مي داد آيين کنفوسيوسي نيز آماج حملات افرادي قرار مي گرفت که مي گفتند با رفتن نظام امپراتوري آيين کنفوسيوسي نيز بايد برود. از اين رو، با شروع قرن بيستم متفکران راديکال آن دوران همچون پيش قراولان مدرنيته شروع به مخالفت با آيين مذکور کردند وآن را مانعي سر راه مدرن شدن دانستند،تا اينکه با انقلاب 1911 امپراتور کنار گذاشته شد وبا برچيده شدن دستگاه امپراتوري، آيين کنفوسيوسي تيز به نهان خانه ها رفت ( Yao,2000:252)
دراين دوره جمهوري خواهان سرکار آمدند ونظام هاي ديواني وتعاليم کنفوسيوسي حاکم بر آنها را منسوخ اعلام کردند؛ اما اوج بي اعتباري آيين کنفوسيوسي زماني اتفاق افتاد که کمونيست ها به سرکردگي مائو (1893-1976 م) در سال 1949 با شکست جمهوري خواهان، روي کار آمدند.دراين دوره بي ديني بينش رسمي چين اعلام شد ومعابد و سمبل هاي ديني ويران شدند.ضربه نهايي نيز وقتي به پيکر آيين کنفوسيوسي وارد شد که مائو در سال 1966 اعلام انقلاب فرهنگي کرد. مائو براي توجيه شکست هاي اقتصادي اش، گارد سرخي تشکيل داد تا به نام انقلاب فرهنگي مظاهر کهنگي که مانع رشد و تحول دانسته مي شدند مبارزه کنند.جالب آنکه آيين کنفوسيوسي را جزء عمده مظاهر کهنگي،وکنفوسيوس را فردي مرتجع ومروج نابرابري هاي اجتماعي دانستند. با مرگ مائواز شدت اين مخالفت ها کاسته شد.از سال 1980 برخي معابد اديان احيا شدوجمهوري خلق،آزادي اديان را به شرط آنکه تبليغ نشوند.به رسميت شمارد. دراين دوره جنبش کوچکي به نام کنفوسيوس گروي جديد يا معاصر (New Confucianism) شکل گرفت که سعي در نوسازي اين آيين وارائه قرائتي جديد از آن تعاليم کهن داشت. پيروان ومروجان اين مکتب برآن بودند که آيين و خصوصاً تفکرکنفوسيوسي براي نسل امروز درحيطه اخلاق وفلسفه حرف هاي زيادي براي گفتن دارد وبايد زمينه را براي شنيدن آن حرف ها فراهم کرد.
البته نبايد از گفتن اين نکته فرو گذار کرد که مطالب بيان شده راجع به تحولات تند وشديد آيين کنفوسيوسي در قرن بيستم، بيشتر مربوط به وضعيت اين آيين درچين است ورگه هايي از آن به کره، ژاپن و ويتنام وحتي تايوان و هنگ کنگ منتقل شده بود غالباً درجاده سنن قبلي خود حرکت کرده وچنين تحولات سريع وبنياديني را از سرنگذرانده اند (Berthrong , 2000:21-22).

ادوارتاريخي آيين وتفکر کنفوسيوسي
 

جوي شرقي 771-221 ق م دوره کنفوسيوس (551-479 ق م) ومنسيوس (372- 289 ق م) (کنفوسيانيسم کلاسيک يا تفکر کنفوسيوسي)
چين 221-206ق م سوزاندن کتب کلاسيک وکشتن شاگردان کنفوسيوس
هان متقدم 206ق م - 8 م رسميت يافتن تفکر کنفوسيوسي (کنفوسيانيسم ديني يا آيين کنفوسيوسي)
هان متاخر 25تا 220 م معرفي آيين کنفوسيوسي به ويتنام ،کره وژاپن
شش سلسله (دوره تفرقه) 220-589 م افول آيين کنفوسيوسي
سوئي وتانگ 581-906 تجديد اعتبار تدريجي آيين کنفوسيوسي، نفوذ گسترده تر به کره وژاپن
سونگ 960-1279 احياي تفکر وآيين کنفوسيوسي (نوکنفوسيوس گروي)
يوان، مينگ وچينگ 1260-1911 اشکال ونظريه هاي مختلف نوکنفوسيوس گروي
جمهوري چين 1911-1949حذف نظام هاي ديواني وآموزشي کنفوسيوسي
جمهوري خلق چين 1949-بي اعتباري آيين کنفوسيوسي در دوره مائو. رواج کنفوسيوس گروي جديد با پايان انقلاب فرهنگي (بعد از 1976)

پي نوشت ها :
 

*استاديار دانشگاه اديان و مذاهب.
**پژوهشگر مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب وابسته به دانشگاه اديان و مذاهب.
1-تلفظ Rبراساس آوانوشت پين يين ما بيم حرف«ر»و«ژ»در فارسي است.
2-سه شخصيت اصلي در اين آيين ،کنفوسيوس،منسيوس و جوسي هستند که به ترتيب آنان را فرزانه ي اول ،فرزانه دوم و فرزانه سوم مي خوانند.
 

منبع:نشريه هفت آسمان،شماره 43
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.