دشوارترين وظيفه يک مدير

راه اندازي يک کسب و کار، امر ساده اي نيست و درصد بالايي از کسب و کارهايي که تازه شروع به کار مي کنند، گر چه در ابتدا موفقيت هايي به دست مي آورند، ولي در ميانه کار به بحران بر مي خورند و از هم مي پاشند. اين عدم موفقيت کسب و کارهاي نوپا يا حتي آنهايي که چندين سال سابقه دارند، علل متفاوتي دارد که درباره آنها صدها مقاله و
دوشنبه، 11 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دشوارترين وظيفه يک مدير

دشوارترين وظيفه يک مدير
دشوارترين وظيفه يک مدير


 





 
راه اندازي يک کسب و کار، امر ساده اي نيست و درصد بالايي از کسب و کارهايي که تازه شروع به کار مي کنند، گر چه در ابتدا موفقيت هايي به دست مي آورند، ولي در ميانه کار به بحران بر مي خورند و از هم مي پاشند. اين عدم موفقيت کسب و کارهاي نوپا يا حتي آنهايي که چندين سال سابقه دارند، علل متفاوتي دارد که درباره آنها صدها مقاله و کتاب نوشته شده است. ما در اينجا به يکي از علل ناکامي کسب و کارها، حتي آنهايي که سابقه و اعتباري براي خود به هم زده بودند، مي پردازيم و آن نارضايتي کارمندان است. حتماً لازم نيست از يک سازمان بزرگ يا صدها کارمند حرف بزنيم؛ بلکه يک کسب و کار از مدل کارآفريني هم مي تواند به خاطر اين عامل از هم بپاشد. در دنياي تجارت امروز باور اساسي اين است که انسان ها همان سازمان هستند و آنها هستند که مي توانند موفقيت يک کسب و کار را تضمين کنند يا به دليل نداشتن مهارت کافي، تعهد به کار، محيط کار نامناسب و ناامن يا حقوق ناکافي، دل به کار نداده به سازمان و کسب و کارشان تعلق خاطر نداشته باشند و منافع شخصي را بر منافع کل کسب و کار و سازمان ترجيح دهند. سازماني که چنين کارمنداني دارد، نبايد در انتظار موفقيت باشد؛ چون دير يا زود اين کارمندان ناراضي يا بي کفايت کسب و کار را از رونق مي اندازند. در اينجا فرض ما اين است که يک سازمان بزرگ يا يک کسب و کار نه چندان بزرگ، داراي کارمنداني است که همگي ماهرند، به کارشان عشق مي ورزند و اهداف شان را در جهت اهداف کسب و کارشان سوق داده اند. اين يکي از شروط اصلي موفقيت کسب و کار است؛ ولي تازه اول راه هستيم وحفظ اين کارمندان مستعد و استفاده بهينه از توانايي هاي آنها و جلب رضايت شان براي ماندن در سازمان مرحله بسيار سخت تر و مهم تري است. در اينجا درباره روش هايي خواهيد خواند که به شما، به عنوان صاحب يک کسب و کار، کمک مي کند رضايت کارمندان تان را جلب کنيد تا آنها از دل و جان کار کنند و شما بتوانيد از نيروها استعدادهاي نهفته آنها استفاده کنيد.

رضايت کارمند از وظيفه اش
 

اگر کاري که يک کارمند انجام مي دهد او را راضي کند و مطابق با تخصص و استعدادها و مهارت ها و علايق او باشد، با دل و جان کار را انجام مي دهد و بهره وري بالا خواهد رفت. مثلاً زماني که شما مي بينيد يک کارمند توانايي اين را دارد که بخش خودش را مديريت کند و اين وظيفه را به او محول مي کنيد، او در خواهد يافت که رئيس و بالادستان متوجه توانايي هاي او هستند و اين حس مسئوليت پذيري را در او ديده اند که چنين وظيفه اي را به او محول کرده اند. يا زماني که شما به يک مسئول فروش مي گوييد جدا از روش هاي معمول فروش اين اختيار را دارد که روش هاي نويني هم براي افزايش فروش ابداع کند، حس خلاقيت او را به کار انداخته ايد. چنين کارمنداني کار را جدي تر مي گيرند، کارکرد مؤثرتري خواهند داشت و به ندرت از کار غيبت مي کنند.

برآورده شدن نياز کارمند
 

نکته کليدي اينجاست که وقتي کارمند ببيند کارش نيازهايش را برآورده مي کند، با دقت و علاقه بيشتري کار مي کند. برخي نيازها در همه افراد مشترک است؛ مثل غذا، مسکن و تأمين آينده شغلي، معمولاً يک حقوق منصفانه و اينکه کارمند بداند کارش را در آينده هم ادامه خواهد داد، از کار و کارفرمايش بسيار رضايت خواهد داشت. البته دربسياري از مشاغل امروزي اين نيازها تا حدي برطرف مي شوند و در حال حاضر مسئله اين است که اين فاکتورها به تنهايي نمي توانند رضايت کارمند را از کارش تأمين کنند.

نيازهاي ديگري که امروز بايد تأمين شود تا کارمند با رضايت خاطر کار کند:
 

نحوه برخورد با کارکنان و رفع نيازهاي آنها؛ مثلاً رسيدگي به اعتراضات يا در نظر گرفتن مرخصي به طور عادلانه براي همه،
شرايط محيط کار،نحوه نظارت سرپرستان بر کارمندان و روش دستور دادن،انضباط حاکم بر محيط کار و برخورد يکسان با کارمنداني که از هر لحاظ يکسان هستند، نظام پاداش و اضافه حقوق به کارمندان تواناتر
شما به عنوان صاحب يک کسب و کار يا مديريت يک سازمان بايد بدانيد که اگر حقوق و مزاياي کارمندان شرکت رقيب که در شرايطي مشابه کار مي کنند، از شرکت شما بيشتر باشد، کارمندان از کار و شرايط کار و سازمان ناراضي خواهند شد. و اين چنين است که کار شما به عنوان يک مدير و صاحب يک کسب و کار به گرهي برخواهد خورد که فقط با تدابير خاصي باز خواهد شد و گاهي ممکن است پاسخگو نباشد. از طرفي، اگر حقوق و مزاياي يک کارمند بيش از استحقاقش باشد نيز در طولاني مدت اثر عکس خواهد گذاشت و از تعهد کارمند به کسب و کار و سازمان خواهد کاست.

همسو کردن اهداف خود با سازمان، علاقه، دلسوزي و تعهد به کار
 

با اين تفاسير چه چيز باعث مي شود کارمند نسبت به سازمان و کسب و کاري که در آن فعاليت مي کند چنين احساس صادقانه اي پيدا کند که رسيدن به هدف خود را در پيشرفت و نيل به اهداف سازمان بداند، با تعهد و بدون هيچ گونه تقلب کار کند و سازمان را از خود و خود را از سازمان بداند؟

عواملي که باعث بروز چنين حالتي در کارمند مي شوند، عبارتند از:
 

نوع شغل
 

مهم اين است که کارمند تا چه اندازه کارش را مفيد و به درد بخور بداند. او بايد حس کند کاري که انجام مي دهد، در جايي اثر خواهد گذاشت و گرهي از مشکلي باز خواهد کرد.

فرصت حضور
 

آيا کارمندي که مسئول انجام کاري است، در جريان کار آنقدر فرصت دارد که بتواند چالش هاي مربوط به کار را برطرف کند؟

تناسب مسئوليت با اختيار
 

کارمندي که اداره بخشي از سازمان به او محول شده آيا به قدر کافي و متناسب با مسئوليتش قدرت و اختيار دارد که بتواند بخش خود را اداره کند و بنا به تشخيص خود براي رفع مشکلات و اداره بخش مربوطه تصميم بگيرد؟

ديده شدن
 

آيا ديگران براي کارهايي که او براي سازمان انجام مي دهد، ارزش قائل هستند؟

فرصت پيشرفت
 

آيا کاري که کارمند انجام مي دهد جاي ترقي دارد و او در آينده مي تواند از اين پس به عنوان سکوي پرشي براي نيل به موقعيت هاي بهتر استفاده کند؟ اينها عواملي هستند که بر عملکرد کارمند و ميزان تعهد و پايبندي او به اهداف سازمان تاثير مي گذارند؛ ولي بواقع، نيازهاي اصلي کارمندان سازمان ها چيست که برآورده شدن يا برآورده نشدن آنها مي تواند روي عملکرد آنها و در نتيجه عملکرد و موفقيت کل سازمان تأثيرگذار باشد؟

برآورده شدن پنج نياز زير مي تواند رضايت کارمندان را جلب کند:
 

کارمند بايد احساس کند او هم جزئي از يک گروه است که براي رسيدن به هدفي مشترک در حال فعاليت هستند. هر کارمند نياز دارد حس کند فرد مهمي در سازمان است و ديگران مي دانند او چه توانايي ها ومهارت هايي دارد، کارهاي او به چشم بيايد و همه از ارزش کار او براي سازمان باخبر باشند. هر کارمند بايد بتواند در سازمان پيشرفت کند و به فردي با قابليت هاي بهتر و کليدي تر تبديل شود. اگر مدير يا صاحب يک کسب و کار، به اين نيازها توجه کند و پنج عاملي که بر عملکرد کارکنان تأثير مي گذارد را مد نظر قرار دهد، مي تواند براي داشتن کارمنداني رضايتمند، با انگيزه و متعهد به سازمان، گام هاي بلندي بردارد تا آنها بهترين عملکرد را از خود نشان دهند.

براي اين منظور هم راهکارهاي مختلفي وجود دارد:
 

فضايي باز، دوستانه و در عين حال داراي حد و مرز مشخص ايجاد کنيد که در آن کارمندان بدون ترس مشکلات، نگراني ها و اعتراضات شان نسبت به مسائل گوناگون کار- از نظافت محيط کار گرفته تا رفتار سرکارگرها يا سرپرستان و کيفيت غذاي سازمان- ابراز کنند. اجازه دهيد کارمندان يا کارگران در تصميم گيري هايي که مستقيماً بر وضعيت آنها تاثير مي گذارد شرکت کنند. به کارمندان يا کارگران اجازه دهيد براي رسيدن به اهداف مورد نظر از راه و روشي که خود در نظر دارند استفاده کنند. اين کار به پرورش خلاقيت آنها کمک مي کند. برخي فکر مي کنند اگر همه راه و روش ها و زير و بم هاي کار را در قالب دستورالعملي مکتوب در اختيار کارمند بگذارند، او به راحتي و به نحو احسن کارش را انجام مي دهد؛ در حالي که اين کار فقط حس مسئوليت پذيري و دقت وابتکار را در کارمند يا کارگر مي کشد. راه و روش هاي استاندارد هميشه مورد نياز هستند؛ ولي بايد به عنوان نمونه اي باشند براي کارمندان تا از آنها به ايده هاي خلاقانه اي براي توليد کالا يا ارائه خدمات برساند. رفتارهاي شايسته و عملکردهاي درخشان کارمندتان را بي درنگ مورد ستايش قرار دهيد و هر چه زودتر پاداشي به او اهدا کنيد. درباره رفتارهاي ناشايست و عملکردهاي نادرست هم برخورد کنيد تا کارمند فوراً پيامد رفتارهاي خوب و بدش را بببيند. هر چند وقت يکبار، تا جايي که ماهيت کارتان اجازه مي دهد، به افرادي که مي خواهند و مي توانند، مسئوليت هاي بيشتري محول کنيد و استقلال عمل بيشتري به آنها بدهيد.
منبع:نشريه دنياي سلامت، شماره55



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.