تربيت فرزند بعد از مرگ همسر

بعضي همسران رابطه خوبي با هم ندارند و در زندگي آنها عشق كه چه عرض كنم، حتي اگر وابستگي مختصري هم وجود داشته باشد، رنگ و بويي از عاطفه ندارد. آنها فقط با هم زندگي مي‌كنند؛ چون بچه‌ دارند، چون موقعيت شغلي...
دوشنبه، 11 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت فرزند بعد از مرگ همسر

تربيت فرزند بعد از مرگ همسر
تربيت فرزند بعد از مرگ همسر


 






 

توصيه‌ به آنهايي كه بعد از فوت همسرشان به تنهايي از فرزندشان نگهداري مي‌كنند
 

بعضي همسران رابطه خوبي با هم ندارند و در زندگي آنها عشق كه چه عرض كنم، حتي اگر وابستگي مختصري هم وجود داشته باشد، رنگ و بويي از عاطفه ندارد. آنها فقط با هم زندگي مي‌كنند؛ چون بچه‌ دارند، چون موقعيت شغلي يا ژست خانوادگي‌شان ايجاب مي‌كند كنار هم باشند يا به دلايل ديگري از همين قبيل. در مقابل اين خانواده‌هاي سرد و بي‌روح كه در آنها زن و مرد از دوري يكديگر بيشتر آرامش مي‌گيرند تا از با هم بودن، همسراني هم وجود دارند كه دلباخته يكديگرند؛ با عشق ازدواج مي‌كنند. با هزار اميد و آرزو و تلاش مي‌كنند تا خانواده سالمي بسازند و بعد دلشان مي‌خواهد زندگي عاشقانه‌شان را با داشتن فرزندي تكميل كنند. آنها بچه‌دار مي‌شوند و هيچ چيز نمي‌تواند اين خوشبختي را از آنها بگيرد. هيچ چيز به جز يك حادثه؛ يك حادثه تلخ كه حتي فكر كردن به آن پشت آدم را مي‌لرزاند. وقتي يك يا دو بچه كوچك داريد و با همسرتان براي ساختن آينده آنها تلاش مي‌كنيد، چه احساسي خواهيد داشت اگر سرنوشت، شما را از هم جدا كند؟ اگر همسرتان فوت كند چگونه با اين غم مواجه خواهيد شد؟ چطور اين بار سنگين را به تنهايي به دوش خواهيد كشيد؟ توصيه‌هاي دكتر ميترا حكيم‌شوشتري، روان‌پزشك كودك و نوجوان و دكتر بدري‌السادات بهرامي، مشاور خانواده را به تك‌والدها بخوانيد.

نظر روان‌‌پزشك/ دکتر ميترا حکيم‌شوشتري، فوق‌تخصص روانپزشكي کودک و نوجوان
 

قوانين تربيتي کودک نبايد به خاطر درگذشت همسرتان تعطيل شود
اغلب تک ‌والدها را زنان تشکيل مي‌دهند و اکثر افرادي که در جست ‌وجوي يافتن يک مشاور خوب هستند تا در مورد مشکلات‌شان يا پرسش‌هايي که برايشان پيش مي‌آيد با او صحبت کنند و راهکار بگيرند، خانم‌ها هستند. حتي وقتي شرايط زندگي فرد به صورت پراسترسي درمي‌آيد، باز هم خانم‌ها هستند که در پي يافتن راه‌حل از کسي مشورت مي‌گيرند. يکي از اين شرايط پراسترس وقتي حاصل مي‌شود که شما با هزار ذوق و شوق با همسرتان تصميم مي‌گيريد بچه‌دار شويد و پس از به دنيا آمدن بچه، وقتي که او هنوز کوچک است و براي تربيت و پرورش او به همراهي همسرتان احتياج داريد، بر اثر يک اتفاق ناگوار تنها مي‌مانيد. در اين شرايط بحراني اکثر مادران و البته اغلب پدرها تصميم‌ مي‌گيرند به تنهايي بچه‌هاي خود را بزرگ کنند. البته تک‌والد شدن آنها به همين راحتي نيست و اگر اين خانم‌ها و آقايان برخي نکات و اصول مهم را در زندگي جديدشان در نظر نگيرند، در آينده‌اي نزديک با خستگي مفرط و نارضايتي از وضعيت موجود، با حس نگراني و ناتواني از اينکه ديگر قادر نيستند اين‌بار را به دوش بکشند و با احساس گناه در مقابل فرزندان‌شان که پدر يا مادر خود را از دست داده‌اند با انواع و اقسام مشکلات روحي و رواني مواجه مي‌شوند. اگر شما نيز با اين مشکل مواجه شده‌ايد و مانند خانم «سميرا» همسر خود را از دست داده‌ايد و قصد داريد مسووليت‌ها را به تنهايي بپذيريد، لازم است اين توصيه‌هاي ده‌گانه را به خاطر بسپاريد.
1.در روزها و هفته‌هاي آغازين فوت همسرتان که در اوج بحران به سر مي‌بريد، به اين مساله فکر نکنيد که چه برنامه‌اي براي آينده داريد. نه با خودتان و نه با ديگران در مورد اينکه آيا دوباره ازدواج مي‌کنيد يا نه و آيا از اين خانه نقل‌مکان خواهيد کرد يا خير، صحبت نکنيد. يادتان باشد در ماه‌هاي اول اوج استرس را داريد و شما و فرزندان‌تان به زمان نياز داريد تا خود را پيدا کنيد و با اين غم کنار بياييد و بر شرايط مسلط شويد. حتي به نزديک‌ترين و صميمي‌ترين دوستان خود هم نگوييد: «ديگر هيچ‌وقت ازدواج نمي‌کنم»، «ديگر هيچ‌کسي جاي او را برايم نمي‌گيرد» و...
2.شرايط کودک را متزلزل نکنيد. بعضي از اقوام و آشنايان به شما توصيه مي‌کنند بهتر است خانه و محل زندگي يا تحصيل کودک را تغيير دهيد تا مدام با خاطرات پدر يا مادر فوت‌شده‌اش درگير نباشد. اما اين بدترين کاري است که مي‌توانيد انجام ‌دهيد. شما نبايد خانه را عوض کنيد يا مدرسه او را تغيير دهيد. بچه نبايد به خاطر ناراحتي شما هيجانات خود را مخفي کند. او هم حق دارد به تخليه هيجاناتش بپردازد. اگر مانع بروز احساسات منطقي بچه‌ها شويد، اين سرکوب شدن‌ها به روش ديگري از جمله پرخاشگري و تغيير رفتار در بچه‌ها بروز خواهد کرد و اين مساوي است با چند برابر شدن دردسر شما والدين. به خصوص چون شما تک‌والد هستيد اين بار مضاعف بسيار خسته‌‌کننده و آسيب‌رسان خواهد بود.
3.سعي کنيد واقعيت‌ها را بپذيريد. هرگز با خودتان تصور نکنيد که مي‌توانيد با برخي اقدامات شرايط زندگي جديد را طوري مهيا کنيد که هيچ آسيبي از فوت همسرتان به بچه‌ها وارد نشود. شما بايد بپذيريد او مادر يا پدر خود را از دست داده و اين مساله استرس بالايي را به او وارد کرده است اما شما با رفتارهاي منطقي و آگاهانه، تنها مي‌توانيد کمکش کنيد بر خود مسلط شود و آسيب‌ وارده به حداقل برسد و آثار آن بر زندگي آينده او و پيشرفت تحصيلي و شغلي‌اش کمرنگ شود. اين بچه‌ها به‌ويژه اگر والد ديگرشان نتواند راه‌هاي مديريت خشم و استرس را به آنها بياموزد و مهارت بهتر زيستن را به آنها آموزش دهد، مستعد افسردگي هستند. بعضي از والدين سعي مي‌کنند اين‌طور جلوه دهند که اتفاق مهمي نيفتاده است و بچه‌ها را بعد از فوت مادر يا پدر به سفر و گردش مي‌برند يا به منزل اقوام و دوستان مي‌روند تا از محيط خانه دور باشند اما اين روش بسيار مخرب است. مانع بروز احساسات بچه‌ها شدن مساوي است با عوارض بدتري که به زندگي شما تحميل مي‌شود و آزارتان مي‌دهد.
4.سعي نکنيد از همان آغاز خود را بي‌نياز از حمايت دوستان و اقوام نشان دهيد. نبايد بگوييد: «خودم هم پدرش مي‌شوم، هم مادرش و دلم نمي‌خواهد کسي به بچه‌هاي من توجه ويژه‌اي داشته باشد.» لازم است از شبکه حمايتي دوستان و آشنايان بهره‌مند شويد. مدتي بعد متوجه مي‌شويد عجب اشتباهي مرتکب شده‌ايد که بقيه را از اطراف خود رانده‌ايد.
5.به خودتان و نيازهايي که داريد اهميت بدهيد. شما نبايد از اينکه فرزندتان از داشتن نعمت پدر يا مادر محروم است، احساس گناه کنيد و به خاطر رفع اين حس گناه بيش از آنچه در توان‌تان است يا هر آنچه داريد و نداريد را به پاي فرزندتان بريزيد. اگر اين کار را انجام دهيد و خود را از ارضاي نيازهاي طبيعي و اوليه‌اي که داريد مثل پوشيدن لباسي دلخواه، رفتن به ميهماني يا سينما يا ديدار دوستان، شرکت در يک کلاس ورزشي و بسياري موارد ديگر منع کنيد تا بتوانيد فقط به فرزندتان رسيدگي کنيد، بايد از عواقب اين تصميم بترسيد چرا که با از دست رفتن روزهاي جواني و غصه خوردن و اهميت ندادن به خودتان به وضعيتي مي‌رسيد که حالتان روز به روز بدتر مي‌شود. اگر حالتان نامناسب باشد آيا مي‌توانيد با جسم و روح بيمار به نيازهاي بچه‌ها رسيدگي کنيد؟! من به شما نمي‌گويم که حتي در شرايط نامناسب اقتصادي و اجتماعي به فکر ارضاي صددرصد نيازهاي خود باشيد ولي لااقل به فکر ارضاي نيمي از آنها باشيد تا بتوانيد با سلامت کامل به بچه‌هايتان سرويس بدهيد. اعتدال را رعايت کنيد تا با مشکلي مواجه نشويد.
6.اگر بيش از حد توان خود براي کودکتان وقت و سرمايه و انرژي صرف کنيد و درواقع انتظار بيش از حدي از خود داشته باشيد به سلامت‌تان آسيب مي‌رسانيد. وقتي باور کنيد که يک آدم معمولي هستيد با برخي نيازها و البته توانايي‌هايي که محدودند، انتظار معقولانه از خود داريد و هرگز دچار فرسايش روحي نمي‌شويد. در اين حالت از حمايت ديگران بهره مي‌گيريد و در ضمن در رفتارهاي خود به بچه‌هايتان نشان مي‌دهيد که بايد براي ساختن اين شرايط جديد تلاش کنيد. به اين ترتيب با گذشت زمان، خسته و فرسوده نمي‌شويد و مانند بعضي از والدين حس نمي‌کنيد قرباني فرزندان‌تان شده‌ايد. اگر خلاف اين توصيه عمل کنيد و انتظار زيادي از خود داشته باشيد، غيرمستقيم اين پيام را به بچه‌ها مي‌‌دهيد که متوقع باشند. سرانجام روزي مي‌رسد که سر بچه‌ها منت مي‌گذاريد که من جواني و عمرم را فداي شما کردم و اين منت گذاشتن خيلي بد است و رابطه‌تان را تخريب مي‌کند.
7.يکي از مشکلاتي که تک ‌والدها با آن مواجه مي‌شوند اين است که مبادا نتوانند آن‌طوري که پدر يا مادرش (والد فوت شده) آرزو داشته زندگي بچه‌ را بسازند. اين نگراني و استرس به شما آسيب مي‌رساند. با اين طرز فکر غلط درواقع هر نوع مسووليتي را از بچه‌ سلب مي‌کنيد و بار همه مسايل زندگي را به دوش خود مي‌اندازيد. يادتان باشد بچه‌ها هم بايد مطابق سن خود مسووليت کارهايشان را بپذيرند. آنها بايد بپذيرند اگر درس نخوانند عواقب ناخوشايندي در انتظارشان است. داشتن دفتر و کتاب پرزرق و برق گران‌قيمت يا وسايل آنچناني مدرسه از ابزارهاي لازم براي درس خواندن بچه نيست. او بايد بفهمد پس از فوت پدرش شرايط مالي به شما اجازه مي‌دهد وسايلي را تهيه کنيد که در فلان پايه قيمتي باشند و نه بيشتر. بنابراين بهانه‌تراشي او را براي شانه خالي کردن از زير بار مسووليت‌اش نپذيريد. اگر او مسووليت‌پذير بار نيايد تقصير شماست. چون حس گناه از مرگ پدر يا مادرش باعث شده از رعايت اصول تربيتي براي او صرف‌نظر کنيد. فشار اين شيوه زندگي کردن قطعا شما را از پاي درمي‌آورد و به‌خاطر استرس مضاعفي که تحمل مي‌کنيد حتي قادر نخواهيد بود به بچه‌هايتان کمک کنيد موفق و شاد باشند.
8.تمرين کنيد گاهي به بچه‌ها «نه» بگوييد. مبادا احساس اينکه او فقط يک والد دارد، مانع اين شود که براي رد کردن بعضي از درخواست‌هايش «نه» بگوييد. قدرت «نه» گفتن باعث مي‌شود چارچوب خاصي را تحت عنوان قوانين تربيتي در خانه تعريف و او را ملزم به رعايت کنيد. بچه‌هايي که در چارچوب تربيتي پرورش پيدا نکرده‌اند قدرت پذيرش واقعيت‌ها و تحمل ناکامي‌هاي کوچک و بزرگ زندگي را ندارند، در نتيجه بچه‌هاي خوشحالي نخواهند بود. لازم نيست به بچه بگوييد چون پدر يا مادر تو فوت کرده و اين واقعيت به ما آسيب‌ زده، لازم است در اين شرايط خاص مالي يا اجتماعي زندگي کنيم؛ کافي است در عمل به او نشان دهيد که واقعيت چيست.
درخواست‌هاي او براي خريد وسايل مورد نيازش، اعم از اسباب‌بازي، لباس، وسايل مدرسه و... بايد معقول باشد تا شما توان پرداخت هزينه آن را داشته باشيد و وقتي اين رفتارهاي او معقولانه مي‌شود که شما آن چارچوب صحيح را معين کرده باشيد.
9.از توانايي‌هاي خود استفاده کنيد. شما به عنوان يک والد تنها بار مضاعفي به دوش مي‌کشيد و براي اينکه از شر افکار بد و خستگي روحي رها شويد، لازم است روابط جديد و محيط‌هاي جديد را تجربه کنيد تا استرس تک‌والد بودن شما کمتر شود. اگر حس مي‌کنيد توانايي‌هاي بالقوه‌اي داريد که در زندگي با همسرتان نياز نبوده از آنها استفاده کنيد، حالا وقت آن رسيده آن توانمندي را به کار گيريد. درست است که با اين روش، کارتان زيادتر مي‌شود اما حس تنش کم مي‌شود. توانمندي‌هايي مثل کارهاي دستي و هنري حتي مي‌تواند براي شما درآمدزا باشد.
10.به خاطر حرف ديگران زندگي نکنيد. زندگي براي تاييديه گرفتن از ديگران، بدترين شيوه زندگي کردن است. اگر کودک شما کم‌سن‌و‌سال است، بهتر است قبل از اينکه بزرگ‌تر شود و از كمبود ‌پدر يا مادر به شما شکايت کند، ازدواج کنيد. اگر تصميم به ازدواج گرفتيد يادتان باشد به هيچ‌وجه از بچه‌ها نپرسيد آيا راضي هستند که شما با کسي ازدواج کنيد يا نه. اين حالت اجازه گرفتن يا اينکه آيا شخص مورد نظر شما را مي‌پسندند يا خير يعني اجازه دادن به بچه‌ها براي وارد شدن به حريم خصوصي شما. فقط لازم است تأکيد کنيد معناي اين ازدواج به فراموشي سپردن والد فوت شده او نيست و قرار نيست کسي جايگزين مادر يا پدر او شود. به او بگوييد همسرتان (پدر يا مادر او) همواره در قلب و خاطر شما مي‌ماند اما اين يک واقعيت است که شما ديگر او را نخواهيد داشت. اين فرد جديد مي‌تواند به شما و او کمک کرده و نيازهاي شما را برطرف کند. اگر تصميم داريد ازدواج مجدد کنيد فرصت را از دست ندهيد چون بچه‌هاي کوچک‌تر راحت‌تر با شرايط جديد تطبيق پيدا مي‌کنند. شايد هم تصميم داريد به خاطر اينکه بچه‌ها در سنين نوجواني هستند ابتدا آنها را سروسامان بدهيد و پس از اينکه به دانشگاه رفتند يا ازدواج کردند به ازدواج مجدد و داشتن رابطه جديد فکر کنيد؟ اين تصميم به عهده شماست اما بد نيست مشاوره بگيريد تا مبادا با تصميم اشتباه به خودتان آسيب برسانيد. اگر هم تصميم داريد به عنوان والد تنها بچه‌ها را بزرگ کنيد در جست‌وجوي يک فرد مورد اعتماد و هم‌جنس فرزند خود در ميان اقوام و دوستان باشيد تا در‌ آينده‌اي نزديک بتوانيد روي کمک او حساب کنيد. لازم است فرزند شما او را دوست داشته باشد. اگر او به عمو، دايي يا حتي معلم مدرسه‌اش اعتماد داشته باشد مي‌توانيد برخي مسايل را از طريق آن فرد معتمد با پسرتان حل کنيد. گاهي عمه، خاله يا کسي که حالت مادرگونه براي فرزند دختر شما دارد مي‌تواند ياريتان کند.

نظر روان‌‌شناس/ دكتر بدري‌السادات بهرامي، مشاور خانواده
 

نگاه مثبت جامعه مي‌تواند حامي شما باشد
2 حالت وجود دارد كه كانون خانواده از شكل طبيعي خود خارج مي‌شود و والدين فرصت اينكه كنار هم باشند و هر 2 به اتفاق، تربيت و پرورش بچه‌ها را بر عهده بگيرند از دست مي‌دهند؛ حالت اول وقتي است كه زن و شوهر از هم طلاق بگيرند و از روي انتخاب و خواسته خود جدايي را به با هم بودن ترجيح دهند و حالت دوم وقتي است كه پديده‌اي طبيعي و خارج از دخل و تصرف انسان، همسران را از هم جدا كند (مانند زندگي خانم سميرا و فوت همسرشان).
در اين 2 حالت، مسووليت نگهداري از بچه‌ها به يكي از والدين سپرده مي‌شود و اين تك‌والد مشكلات زيادي خواهد داشت. اغلب تك‌والدها مادران هستند چون مردان يا خود تمايل ندارند به تنهايي از بچه‌ها نگهداري كنند يا خانواده، آنها را از پذيرش اين مسووليت سنگين منع مي‌كند.
اغلب والديني كه فرزندان را به تنهايي بزرگ مي‌كنند با اين مشكل مواجه‌اند كه نمي‌توانند نقش جنسيتي والد مخالف و تاثيري كه اين نقش روي بچه‌ها دارد، به خوبي ايفا كنند. به‌عنوان نمونه مادر نمي‌تواند براي بچه‌هايش نقش پدر را ايفا كند و جاي خالي او را پر كند. پدر هم هرچه تلاش كند، نمي‌تواند نقش عاطفي و امنيتي كه بچه‌ها از مادر مي‌گيرند را به آنها بدهد. اين نقش جنسيتي واقعيتي است كه ناتواني در برابر ايفاي آن تک‌والد را آزار مي‌دهد.
والدي كه ازدواج مجدد نمي‌كند و به تنهايي بچه‌ها را سرپرستي مي‌كند، با اين مساله مواجه است كه نمي‌تواند رابطه خاص والد و فرزندي را با بچه‌هايش داشته باشد، چون دختر بزرگ‌تر يا پسر بزرگ‌تر او درگير مسووليت‌هايي مي‌شود كه جزو وظايف والد ديگر است و همين نقش جديدي كه به او تحميل مي‌شود موجب مي‌شود حالت حق به جانبي پيدا كند كه به هر حال، مناسب رابطه والد و فرزندي نيست. دختر بزرگ‌تر مسووليت تهيه غذا، مرتب كردن خانه يا رسيدگي به خواهر و برادران كوچك‌تر خود را ناخواسته مي‌پذيرد و حتي گاهي نقش مادري را براي پدر خود ايفا مي‌كند. پسر بزرگ‌تر هم همين‌طور، او در نبود پدر نقش مرد خانواده را دارد و اين برقراري رابطه سالم والد و فرزندي را مخدوش مي‌كند.
در تك‌والدهايي كه زندگي‌شان بر اثر طلاق به اين نقطه رسيده، بررسي اوضاع با والد تنهايي كه همسرش را به خاطر مرگ از دست داده، كاملا متفاوت است.
والد تنهايي كه از همسرش طلاق گرفته مجبور است تبعات رفتاري فرزندانش را بپذيرد. از آنجا كه بچه‌ها لازم مي‌بينند كه طلاق گرفتن والدين خود را به‌خاطر منفي بودن نگاه مردم به بچه‌هاي طلاق از نظر دوستان، همكلاسي‌ها و اجتماع مخفي كنند، دست به نقش بازي كردن، ظاهرسازي و دروغ مي‌زنند. آن والد تنها هم مجبور مي‌شود در مقابل بقيه بگويد «همسرم به سفر رفته است و من تنهايي به جلسه اوليا و مربيان آمدم»، «همسرم گرفتاري كاري داشت و نتوانست در جشن تولد پسرمان شركت كند.»
اين در حالي است كه نگاه مردم به فوت همسر و يتيم شدن اين بچه‌ها، مثبت است و آنها به دلايل انساني و اخلاقي و حتي ديني، سعي مي‌كنند رفتار مناسب و محبت‌آميزي با اين خانواده سوگوار داشته باشند. تك‌والدها در اين شرايط مي‌توانند روي شبكه حمايتي خانواده، دوستان و حتي همسايه‌ها حساب كنند اما معمولا ديد خوبي به كسي كه طلاق گرفته و از بچه‌هايش به تنهايي مراقبت مي‌كند وجود ندارد.
اگر دختر يا پسر كوچولوي شما برايتان از دوستي تعريف كند كه با پدرش زندگي مي‌كند و مادر خود را از دست داده است به او چه مي‌گوييد؟ آيا با ديدن اين كودكي كه مادر ندارد سعي نمي‌كنيد تا مي‌توانيد به او رسيدگي كنيد؟ حالا اگر متوجه شويد پدر و مادر او طلاق گرفته‌اند و خانواده آشفته‌اي دارد آيا باز هم اجازه مي‌دهيد فرزند شما با او رفت و آمد كند؟ آيا باز هم به او كشش عاطفي خواهيد داشت يا حس مي‌كنيد مي‌تواند به روند تربيتي فرزند شما آسيب برساند؟
وقتي بچه‌اي، پدرش را از دست مي‌دهد به خاطر فقدان و محروميتي كه بر او تحميل مي‌شود هم از سمت خانواده پدري و هم از سوي خانواده مادري مورد حمايت قرار مي‌گيرد، اما اگر زن و مردي از هم طلاق بگيرند به دليل كشمكش‌ها و ناملايماتي كه قطعا قبل از طلاق در خانواده‌ها بوده است، كدورت‌هايي پيش مي‌آيد كه متاسفانه گاهي اوقات روي شيوه برخورد خانواده با بچه‌ها تاثير مي‌گذارد.
بچه‌اي كه يتيم خوانده مي‌شود حتي از حمايت اخلاقي جامعه هم برخوردار مي‌شود او در مدرسه و جامعه هم از حمايت عاطفي ديگران برخوردار است چون همه معتقدند محروميتي قهري براي او به وجود آمده است. در مقابل بايد گفت به خانواده متلاشي شده از طلاق و بچه‌هاي آنها به چشم يك آسيب اجتماعي مي‌نگرند.
موقعيت اجتماعي در بچه‌هايي كه والدشان فوت شده كاملا مثبت است. نگاه جامعه به يك مرد يا زن بيوه با نگاهي كه به زن يا مرد مطلقه دارد كاملا متفاوت است. و اين مي‌تواند براي شما به عنوان خانمي كه همسر خود را از دست داده‌ايد، مطلوب باشد چون از حمايت ديگران برخورداريد. البته براي شما بهتر است كه در نقش يك والد جوان با داشتن بچه‌هاي خردسال ازدواج مجدد كنيد چون اين تصميم براي وضعيت بچه‌ها مطلوب‌تر است. بچه‌هاي شما نياز به نقش جنسيتي دارند و هرچه تلاش كنيد، نمي‌توانيد اين نقش و نياز به آن را در بچه‌ها مرتفع سازيد.
اگر در سن ميانسالي بوديد و بچه‌هايتان بزرگ‌تر بودند (نوجوان بودند) شايد چنين توصيه‌اي نمي‌كردم. آنها وقتي بزرگ‌تر باشند حس مي‌كنند با ازدواج كردن شما علاوه بر از دست دادن والد فوت‌شده، شما را هم از دست خواهند داد و با اين ازدواج سرسختانه برخورد مي‌كنند. علاوه بر اين چون دختر و پسر شما كوچك‌اند با انتخاب يك فرد مناسب كه بتواند نقش پدري را براي آنها ايفا كند، مي‌توانيد به آنها كمك كنيد بدون دغدغه‌هاي خاص، همانند تمامي همسن و سالانشان فقط به درس خواندن فكر كنند و مشغول بازي يا فعاليت‌هاي مناسب سن خود شوند، نه اينكه نگران شما باشند تا نقش مرد خانه را در اموري چون خريد كردن، انجام كارهاي مردانه و... به خود تحميل كنند كه مناسب سنشان نيست.
منبع: www.salamat.com
ae



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط