هنر رضايت از زندگي (2)

هر چند زندگي انسان، محدود به دنيا نيست، اما ما انسان ها، اکنون در اين دنيا زندگي مي کنيم و شرط موفقيت در زندگي اين است که شرط زندگي در دنيا را درک کنيم. تصور شما از «دنيا» و «زندگي» چيست و چه انتظاري از آن ها دارين؟
يکشنبه، 17 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هنر رضايت از زندگي (2)

 هنر رضايت از زندگي (2)
هنر رضايت از زندگي (2)


 

نويسنده: عباس پسنديده




 

شناخت واقعيت دنيا
 

بسياري از متون ديني ما، به تبيين ماهيت دنيا پرداخته اند.
هر چند زندگي انسان، محدود به دنيا نيست، اما ما انسان ها، اکنون در اين دنيا زندگي مي کنيم و شرط موفقيت در زندگي اين است که شرط زندگي در دنيا را درک کنيم. تصور شما از «دنيا» و «زندگي» چيست و چه انتظاري از آن ها دارين؟
آيا تصورها و انتظارهاي شما مطابق واقع است؟ آيا دنيا را آن گونه که مي خواهيد و مي پسنديد، تصور مي کنيد و يا آن گونه که هست، مي بينيد؟

اين جا دنياست؟
 

هميشه به ياد داشته باشيد که اين جا دنياست و بهشت نيست. افراد ناراضي معمولاً کساني اند که از دنيا انتظار بهشت را دارند.
اگر انسان از دنيا انتظار بهشت داشته باشد، ميان انتطارات و واقعيت هاي زندگي، ناهم آهنگي به وجود خواهد آمد و اين ناهم آهنگي، موجب ناکامي مي شود و فشار رواني (تنيدگي ) انسان را به شدت افزايش مي دهد و در نتيجه، موجب احساس نارضايتي از زندگي مي گردد. اما اگر دنيا را آن گونه که هست بشناسيم و بپذيريم و بر اساس شرايط موجود ، به برنامه ريزي و فعاليت بپردازيم ، مي توانيم اميدوار باشيم که به رضايت از زندگي دست يابيم. در بهشت ، آن چه را بخواهيم مهيا مي شود اما در دنيا آن چه را مي شود بايد خواست. اين، يک اصل در احساس رضايت از زندگي است. امام علي (ع) در اين باره سه جمله ي پر معني دارد که مي فرمايد:
هر گاه آن چه را خواستي نشد، آن چه را شد ، بخواه و:
هر گاه آن چه را خواستي نشد آن چه را هست ، سخت مگير.
و:
اگر آن چه را خواستي نشد، اهميت نده که چگونه هستي.
اگر انسان زندگي را سخت نگيرد و آن چه را هست بپذيرد ، اولاً توان واکنش مثبت را به دست مي آورد و ثانياً در يک آرامش خاصي زندگي خواهد کرد.

دنيا گذرگاه موقت است نه خانه ي دائم!
 

نسبت ميان ما و دنيا چيست؟ اگر انسان را موجودي بدانيم که دنيا، انتهاي زندگي او باشد و ظرف ديگري براي زندگي بشر وجود نداشته باشد و اگر دنيا را جاي گاهي بدانيم که براي خود اصالت دارد و کمالش در فر اهم بودن نعمت هايش است، در آن صورت، کاستي ها و فقدان هايش بسيار دردناک و نعمت هايش است، در آن صورت، کاستي ها و فقدان هايش بسيار دردناک و غير قابل تحمل مي شود . زندگي هنگامي بي معنا و غير قابل تحمل مي گردد که براي انسان ، چيزي جز زندگي اين دنيا وجود نداشته باشد.
اما آيا اين تصور، با واقعيت، هم آهنگ است؟ واقعيت، اين است که نه دينا همه ي هستي است و نه حيات انسان، محدود به اين دنياست . دنيا تنها قطعه اي از حيات است و در عين حال، مقدمه و زمينه ساز حيات اصيل و پايدار بشر است.
اگر زندگي انسان، محدود به اين دنيا نيست و دنيا توقف گاهي براي حيات جاويد است، پس کاستي هاي آن، آزار دهنده و غير قابل تحمل نخواهند بود. اگر سالن هاي انتظار بيمارستان ها، مطب پزشکان ، ايستگاه اتوبوس و... از وضع مناسبي برخوردار نباشند- هر چند براي ما ناراحت کننده است- اما قابل تحمل اند؛ چون اين اماکن ، محل دائمي زندگي انسان ها نيستند. نامرتبي و کثيفي خانه ي شخصي و محل دائمي زندگي و کار، قابل تحمل نيست. اما کاستي هاي محل هاي موقت را مي توان تحمل نمود. دنيا نيز همين گونه است. کساني که دنيا را همه چيز مي دانند نمي توانند کاستي و سختي هاي دنيا را تحمل کنند و حيات، براي آن ها معنايي جز زندگي دنيا ندارد. اما اين ، مطابق واقع نيست. دنيا محل زندگي دائمي نيست. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد:
همانا دنيا منزلي است که هر لحظه بايد آماده ي کوچ کردن از آن باشي و جايگاه اقامت نيست. خوبي آن اندک و بدي اش آماده است و حکومتش رو به نيستي مي رود و آبادي اش ويران مي شود.
دنيا را بايد گذرگاه آخرت دانست، نه خانه ي زندگي و قرارگاه حيات. اگر به اين واقعيت، واقف شويم و آن را باور کنيم، کاستي ها و سختي هاي آن را تحمل خواهيم کرد. آن چه تحمل ناپذير است، کاستي هاي سراي جاويد و اصيل است. پس براي اين که راحت زندگي کنيم، بهتر است خود را در دنيا اين گونه فرض کنيم:

يک. خود را ميهماني بدانيم که بايد از خانه ي ميزبان، کوچ کند.
 

کسي که در دنيا، خود را «مهمان» و مال را «عاريه» بداند، نه نسبت به مدت اقامت در دنيا نالان مي شود و نه نسبت به آن چه ندارد يا از دست داده، شکايت مي کند.
پيامبر خدا(ص) در اين باره مي فرمايد:
در دنيا مهمان باشيد ... مي سازيد آن چه را ساکن نمي شويد و جمع مي کنيد آن چه را نمي خوريد و آرزو مي کنيد آن چه را به دست نمي آوريد.
همانا مردم در دنيا مهماناند و آن چه در دست شان است، امانت است و همانا مهمان، کوچ کننده است و امانت ، باز گردانده مي شود.
هيچ کس در دنيا نيست مگر اين که مهمان است و مال او امانت؛ پس مهمان مي رود و امانت، برگردانده مي شود.

دو. خود را غريب يا رهگذر بدانيم.
 

اگر انسان، خود را در اين دنيا غريب و ناآشنا و رهگذري بداند که لحظاتي را در آن سپري مي کند، ناملايمات و سختي هاي آن را آزار دهنده نمي بيند.
پيامبر خدا (ص) در اين باره مي فرمايد:
در دنيا به گونه اي باش که گويا ناآشنا يا رهگذر هستي و خودت را در زمره ي اهل قبور قرار ده.
پس بياييم خودمان را رهگذر بدانيم تا راحت تر زندگي کنيم.

سه. دنيا را مثل يک خواب خوش بدانيم.
 

امام باقر (ع) مي فرمايد:
دنيا را همانند منزلي قرار ده که در آن فرود آمدي، سپس از آن کوچ کردي ، يا همانند مالي قرار ده که در خوابت آن را يافته اي و چون بيدار شدي، چيزي از آن را با خود نديدي . همانا من اين را به عنوان مثل برايت نقل کردم چون دنيا نزد اهل خرد و آگاه از خدا همانند سايه است.
در کلام ديگري از امام صادق (ع) چنين نقل شده که آن حضرت مي فرمايد:
دنيا را همانند منزلي قرار ده که در آن فرود آمدي، سپس از آن کوچ کردي، يا همانند مالي قرار ده که در خوابت آن را يافته اي و چون بيدار شدي، چيزي از آن را در دست خود نديدي. چه بسا که نسبت به چيزي حريص بوده و چون آن را يافته، بدبخت شده و چه بسا کسي که چيزي را ترک کرده و چون به آن رسيده، خوشبخت شده است.

چهار. دنيارا پلي بدانيم که از آن مي گذريم و ديگر به آن باز نمي گرديم.
امام صادق(ع) يکي از موعظه هاي لقمان به فرزندش را اين چنين نقل مي کند:
دنيا را همانند پلي بر نهري بدانيد که از آن مي گذريد و آن را ترک مي کنيد و تا پايان روزگار، ديگر به آن برنمي گرديد.
براي کسي که به اين واقعيت واقف شود، مهم اين نيست که پل چگونه است و در روي پل، چه بر او مي گذرد؛ مهم اين است که بتواند از آن بگذرد و به مقصد برسد. اساساً به ظواهر و تزيينات امور موقتي و يک بار مصرف، آن قدر اهميت داده نمي شود و لذا نه نبود آن مشکل ساز مي شود و نه از دست دادن آن مسئله ساز.
 

پنج. خود را در اين دنيا مسافر بدانيم.
 

سفر، وسيله است نه هدف و زمان آن ، کوتاه است نه دائمي. از اين رو با اين که سفر، ناملايملاتي دارد، اما براي رسيدن به مقصد و به جهت موقتي بودن آن ، تحمل مي شود. اگر انسان ، دنيا را يک «سفر » و خود را «مسافر» آن بداند، سختي هاي آن ، او را بي تاب و رنجور نمي سازد . در اين باره کلام زيبايي از پيامبر خدا (ص) روايت شده که با هم مرور مي کنيم:
از پيامبر خدا (ص) پرسيدند : انسان در دنيا چگونه است؟
فرمود: همانند جوينده ي قافله اي که دامن بالا زده است.
پرسيدند : چه قدر در اين دنيا اقامت دارد؟
فرمود: به اندازه ي کسي که از قافله، جامانده است.
پرسيدند: پس فاصله ي دنيا و آخرت چه قدر است؟
فرمود: يک چشم بر هم زدن . خداوند عز و جل مي فرمايد: «آن روز پندارند که گويا به جز ساعتي از روز، درنگ نداشته اند.»
در سفارش امام علي (ع) به فرزندشان امام حسن (ع)آمده است:
اي فزرندم ! همانا من تو را از دنيا و حالات آن و زوالش و دگرگوني اش آگاه ساختم و از آخرت و آن چه براي اهلش در آن مهيا شده ، باخبر نمودم و درباره ي اين دو ، برايت مثال هايي زدم تا از آن ها عبرت بگيري و در راه صحيح، گام نهي. مثل کساني که دنيا را خوب آزموده اند، همانند مسافراني است که در سر منزلي بي آب و آبادي و پر مشقت که قابل زنده ماندن نيست، قرار گرفته اند و قصد دارند به منزلي پر نعمت و به ناحيه اي که در آن آسايش و راحتي است، کوچ نمايند. پس مشقت هاي راه و دوري دوستان و سختي سفر و ناگواري غذاها را تحمل کردند تا به خانه ي وسيع خويش و سر منزل قرار و آسايش خويش در آيند و از هيچ يک از اين مشکلات، احساس درد نمي کنند و هزينه هاي مصرف شده را خسارت نمي شمرند و هيچ چيز برايشان محبوب تر از آن چيزي نيست که آنان را به منزل شان نزديک تر سازد و به محل شان برساند.
در اين کلام ، به خوبي روشن است که شناخت واقعيت دنيا چه نقش مهمي در افزايش توان تحمل و مقاومت در برابر سختي ها و مشکلات دارد؛ به اندازه اي که گويا آن که دنيا را بشناسد، هيچ درد و رنجي نمي بيند و هر چيزي که او را به مقصدش برساند، برايش دوست داشتني و شيرين است، هر چند سخت و تلخ باشد.

شش. خود را همانند مستأجري بدانيم که بايد از خانه ي استيجاري کوچ کند.
 

کساني که از ناملايمات دنيا رنجور مي شوند که آن را خانه ي خود و منزل گاه هميشگي شان پنداشته اند و از اين واقعيت غافلا
و ما هيچ مالکيتي نسبت به آن نداريم. کساني که به اين واقعيت توجه دارند، در برابر سختي هاي آن، بردبار و مقاوم مي شوند.
امام کاظم (ع) در اين باره مي فرمايد:
در دنيا همانند ساکن خانه اي باش که مال او نبوده، همانا منتظر کوچ است.

دنيا ناچيزاست
 

اگر انسان، چيزي را بسيار مهم بداند؛ براي به دست نياوردن و يا از دست دادن آن به شدت غمين و اندوه گين مي گردد؛ لذا کسي که دنيا و بهره هاي دنيا را بزرگ بشمارد، تحمل فقدان آن را ندارد. اما اين تصور، مطابق واقع نيست. قرآن کريم مي گويد:
(قل متاع الدنيا قليل و الاخره خير لمن اتقي .
بگو کالاي دنيا اندک است و آخرت براي پرهيزگاران، بهتر است.
اين آيه، هنگامي نازل شد که مردم در آستانه ي يک جنگ قرار گرفته بودند و به علت دشواري ها و تبعاتي که جنگ دارد، ناراضي بودند. خداوند متعال، آنان را به قليل بودن متاع دنيا و بهتر بودن متاع آخرت متوجه مي سازد. بديهي است که جنگ، ويران گر و زيان بار است اما انسان به اين نکته توجه کند که آن چه از دنيا در دست دارد، چيز مهمي نيست، در برابر فقدان و زيان ناشي از جنگ، مقاوم خواهد شد. البته بايد توجه کرد که اين امر، اختصاص به جنگ نداشته، در همه جا کاربرد دارد.

دنيا ناپايدار است
 

وقتي کشتي بخواهد در ساحل پهلو بگيرد، لنگر مي اندازند و آن را به محلي محکم و ثابت مي بندند . کشتي زندگي نيز همين گونه است.
اگر مي خواهيد زندگي موفق و رضايت بخشي داشته باشيد، بايد به چيزي و جايي دل ببنديد که پايدار و تغيير ناپذير باشد. به ياد داشته باشيد که:«آن چه نپايد، دل بستگي را نشايد.»
يکي از ويژگي هاي مهم دنيا ناپايداري آن است. امام علي (ع) در توصيف ناپايداري دنيا مي فرمايد:[دنيا] سرايي است به بلا آميخته و به نيرنگ شناخته شده. احوال آن ناپايدار است و ساکنان آن، ايمن نيستند . احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده است...
و به فرموده پيامبر اکرم(ص) پيامد دل بستن به چنين دنيايي افزايش حزن و اندوه است. ايشان هم چنين مي فرمايد:
من سه چيز را براي کسي که دل به دنيا بسته است تضمين مي کنم: فقري که بي نيازي براي آن نيست، گرفتاري اي که آسودگي براي آن نيست و حزن و اندوهي که پايان ندارد.
بنابراين ، محنت و رنج، با دل بستگي به دنيا مقرون است. پيام اين بخش از متون ديني - که کم هم نيست- دنيا ستيزي و تشويق به گريز از زندگي نيست؛ پيام آن، روشن کردن ماهيت دل بستگي به دنيا و نقش آن در تخريب زندگي است. کسي که از اين حقايق آگاهي داشته باشد، براي آن که راحت زندگي کند، به دنيا دل نمي بندد.

دل بسته نباش، آسوده باش
 

براي رضايت بخش کردن زندگي ، لازم نيست دنيا را تغيير دهيم و يا دنياي ديگري را آرزو کنيم و بيافزاييم. مي توان در همين دنياي ناپايدار، راحت زندگي کرد؛ به شرط آن که راه آن را بدانيم و يکي از راه هاي آن، دل بستن به دنياست. در ادبيات دين براي دل بسته نبودن به دنيا از واژه ي «زهد» استفاده مي شود. هر جا سخن از زهد است، به معناي قطع وابستگي و دل بستگي دنياست.
در روايات، تصريح شده که زهد ، مايه ي آسايش تن و روان انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين باره مي فرمايد:
دل بسته نبودن به دنيا، جان و بدن را آسوده مي کند. گذشته از اين، يکي از لذت هاي زندگي، چشيدن شيريني ايمان است. راه چشيدن شيريني ايمان و لذت بردن از آن، دل بسته نبودن به دنياست.امام صادق(ع) در اين رابطه مي فرمايد:
بر قلب هاي شما حرام است که شيريني ايمان را درک کند ، تا اين که از دنيا دل برکند.
بنابراين، آسايش تن و روان و لذت ايمان، در دل بسته نبودن به دنياست.
منبع:نشريه ي پيام زن، شماره 216



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط