گل ها و گياهان در تزيين تاريخ

طبيعتي که ما در آن زندگي مي کنيم، از صدها و يا هزاران گل و گياه و درختان گوناگون، پوشيده شده است. با دقت نظر در رنگ آميزي آن ها، به ياد کسي مي افتيم که تمام وجود ما از اوست. هم او؛ که نه تنها ما را بلکه تمام جانداران و زينت بخش هاي طبيعت را خلق کرده است و به ياد اوست که هم قلب هاي مان را هم با نظاره کردن به خلقت بي پايان زيبا و دل فريب او روح و روان ما آرامش مي گيرد.
چهارشنبه، 20 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گل ها و گياهان در تزيين تاريخ

گل ها و گياهان در تزيين تاريخ
گل ها و گياهان در تزيين تاريخ


 

نويسنده: امير مشهدي ميرزايي




 
طبيعتي که ما در آن زندگي مي کنيم، از صدها و يا هزاران گل و گياه و درختان گوناگون، پوشيده شده است. با دقت نظر در رنگ آميزي آن ها، به ياد کسي مي افتيم که تمام وجود ما از اوست. هم او؛ که نه تنها ما را بلکه تمام جانداران و زينت بخش هاي طبيعت را خلق کرده است و به ياد اوست که هم قلب هاي مان را هم با نظاره کردن به خلقت بي پايان زيبا و دل فريب او روح و روان ما آرامش مي گيرد.
«... زمين را خشکيده مي نگري ولي آن گاه که باران بر آن فرود آوريم، سبز و خرم مي شود و نمو مي کند و از هر نوع گياه زيبا مي روياند»( حج/ 5)
گل ها و گياهان نزد مردمان ايران، از زمان باستان تاکنون، اهميت ويژه اي داشته اند. ابتدا در زمان ماقبل تاريخ( پارينه سنگي)، کشاورزي رونقي نداشت و مردم آن دوره، فقط به شکار مي پرداختند. دانشمندان با مشاهده ي آثار نقاشي هاي به جا مانده روي ديوارهاي غارها( مانند غار باستاني آلتاميرا در اسپانيا)، به اين موضوع پي بردند.
با رشد فکري مردمان باستان، در کنار شکار، به کار کشاورزي هم پرداختند. آنان زمين هاي زيادي را به زير کشت بردند تا جايي که اقتصاد آن زمان، به کشاورزي وابسته شد. حتي در نوشته هاي باستاني آمده است که کورش کبير، خود، به کشاورزي مي پرداخت و براي آباد نگاه داشتن باغي که در کاخش قرار داشت، خودش به آن رسيدگي مي کرد.
ايرانيان، در آباد کردن باغ ها و مزارع شگرد خاصي داشتند. حتي آنان به تقليد از طرح هاي قالي ها، باغ هاي خود را آرايش و تزيين مي کردند. اين علاقه، سبب شد در آثارهاي به جا مانده از آن دوران، به وفور، نقوش گياهان و درختان را در کنار جانوران و پرندگان ببينيم. چک کردن اين نقوش، از زمان آغاز تاريخ( يعني همان تاريخ ظهور خط و نوشتار) انجام گرفته است. اشيايي در مناطق مختلف باستاني، کشف شده است که روي بدنه ي آن ها تصاويري از گل و گياهان را مي بينيم.
آثاري از هند، با قدمت هزار سال پيش از ميلاد، به دست آمده اند که خود، عمدتاً ظروف و کوزه هايي منقش به « درخت زندگي» و ديگر نقش هاي گياهي بوده اند. از دره ي سند در هند کوزه هايي کشف شده است که روي بدنه ي آن ها نقوش گل هاي سه پر و چهار پر ديده مي شود.
در زمان هخامنشيان روي بدنه ي کاخ ها و ستون ها و روي سفال ها و فرش ها نقش هاي فراواني ترسيم مي شد. تزيينات درون کاخ ها و اطراف آن ها با نقوش گياهي، ديده شده است. در آپاداناي تخت جمشيد، تصوير درخت سرو وجود دارد. همچنين در پايه ي ستون هاي کاخ ها طرح هايي از نيلوفر آبي يا گل ميخک يا برگ خرما حک شده است. از گل نيلوفر آبي در آرايش کاخ ها و در تزيين زيورآلات استفاده شده است. به طور کلي، شکل ستون ها به صورت گل لوتوس وارونه است که سمبل و نيروي زندگي بخش است. در کاخ خشايارشاه نقوش گل هاي چند پر ديده مي شود و اطراف قاب کليه ي کتيبه هاي موجود در اين کاخ، با گل تزيين شده است. گل هاي ديگري هم شناسايي کرده اند که يکي از آن ها روزت(Rosette) است. اين گل، سمبل خورشيد است و همانند گل لوتوس، نيروي زندگي بخش را بازگو مي کند.
پس مي بينيم نه تنها براي تزيين و آرايش کاخ ها، بلکه از روي اعتقادات خود، به استفاده از اين نقوش مي پرداختند. درخت نخل، سابقه ي کهني در ميان دو رود ( بين النهرين) و ايران دارد. تفسير کننده ي اوستا در روزگار ساسانيان مي نويسد:« بلندترين درختان روي زمين، چون سرو و چنار، خوش بوترين رستني ها چون گل ياسمن، خوردني ترين ميوه چون خرماست. در دوره ي ساسانيان در آثار فلزي اي همچون بشقاب، جام گلدان و زيورآلات، از طرح هايي چون گل ها، درختان، پرندگان و حيوانات استفاده شده است. استفاده از نقوش گياهان فقط به دوران قبل از اسلام محدود نشد؛ بلکه کاربرد تصوير گياهان و گل ها در اشيا و ساختمان ها به دوران اسلامي هم راه پيدا کرد.
به جرأت مي توان گفت که اعراب، بيش ترين تأثير خود را در زمينه ي معماري و ديگر هنرها مانند ظروف سازي و بافت قالي، از هنر ساساني فرا گرفته اند. چون مردمان عرب در چادرها و بيابان ها زندگي مي کردند و فاقد هرگونه معماري و هنر بوده اند، مي توان گفت که ايرانيان بودند که هنر اسلامي را با خلاقيت هاي شان، به سطح بالايي ارتقا دادند. در کنار اين هنرها، هنري به نام « شيشه گري» وجود داشت. شيشه گري دوره ي اسلامي نيز به صورت ايجاد نقوش برجسته بود. تصويرهاي روي شيشه، شامل گياهان و گل ها، حيوانات بويژه پرندگان بودند. بسياري از نقش هاي کار شده روي سفال ها در دوره ي اسلامي، تحت تأثير نقوش دوره ي ساساني بوده اند که شامل تصويرهاي گياهي ( گل و برگ)، درخت و پرنده اند.
اين هنرها به دوران حکومت عثماني ها هم کشيده شد. از طرح هاي اصلي سفال هاي اين دوره، گل( گل استکاني و ميخک) بود که گاهي به صورت کاملاً شبيه سازي شده و گاهي به صورت تزييني، ترسيم مي شد. از طرح درخت سرو، گل لاله، گل رز و گاهي انگور هم استفاده مي گرديد.
به يکي از هنرهايي که بايد بيش تر به آن توجه نمود، هنر « قالي بافي» است. اين هنر، قبل از اسلام و در زمان باستان در ايران وجود داشته است. قالبي پازيريک- که يادگار هنر دوران هخامنشي است و در سيبري روسيه، کشف گرديده است- داراي نقوش هندسي، گل، حيوانات افسانه اي و انسان هاي سوار بر اسب و پياده است. در تاريخ آمده است که ديوارهاي درون کاخ تخت جمشيد، با قالي هاي بزرگ، آراسته شده بود.
رسم نقش گل در قالي هاي ايراني، چيزي جزء هنر برتر ايراني نيست که با دستان زحمتکش مردان و زنان روستايي، بر روي قالي ها جان مي گيرند و هنگامي که ما قدم روي آن مي گذاريم، گل ها و برگ هاي جان گرفته ي قالي، در زير پايمان به نرمي حرکت مي کنند و آن وقت است که خود را در گلستاني از گل هاي زيبا مي بينيم.
هنر قالي بافي در دوره ي ساساني، رواج زيادي داشت. يکي از اين قالي ها، « قالي بهارستان» است که در آن، از نقوش گل، گياه، حيوانات و پرندگان استفاده شده است. يکي از موضوعات کلي اين بافته ها نقش باغ و صحنه هاي شکار است. همان طور که پيش از اين اشاره شد، قالي هاي باغ نما آن قدر محبوب و مورد علاقه بودند که حتي باغ ها را به تقليد از آن ها آرايش و تزيين مي کردند. در زمان عثمانيان، انواع پارچه هاي ابريشمي، زربافي و پارچه بافي، با زمينه هاي اصلي رنگ هاي زرد، آبي و قرمز که با طرح هايي از گل هايي به رنگ سياه، قرمز، طلايي و آبي بود، توليد مي شد.
در دوره ي حکومت صفوي، هنرها بخصوص هنر قالي بافي، همراه با طرح هايي همچون منظره ي باغ گل و گياه، به اوج و شکوفايي خود رسيد.
هنر و خلاقيت، چيزي نيست که سريع بيايد و سريع برود و تمام شود. انسان ها از ديرباز براي طراوت بخشيدن به زندگي خود و محيط اطراف شان، دست به آفرينش آثار هنري مي زدند.
با سفري هر چند کوتاه، به اعماق تاريخ ايران کهن و سرشار از تمدن، به نکاتي برخورد کرديم که نمادي از اين تمدن کهن اند و مصداق اين ضرب المثل فارسي هستند که« مشت، نمونه ي خروار است.»
هنر ايراني را نمي توان فقط درباره ي استفاده ي نقوش در زندگي مورد مطالعه قرار داد؛ بلکه مي توان درباره ي آداب زندگي، آداب معاشرت، آداب برخورد با ملل گوناگون، روش هاي معماري و ساختمان سازي و صدها مورد ديگر، جداگانه کتاب و مقاله نوشت. ما تمدني داريم که جوامع غير متمدن غربي، به دنبال يک هزارم اين تمدن هستند و قصد آن را دارند که با تاراج اين تمدن براي خود، هويتي هر چند جعلي درست کنند. ما به عنوان نگهبانان و حافظان اين تمدن، بايد به وظيفه ي خود، خوب عمل کنيم و به خواب غفلت نرويم.
اميد است که جوانان اين سرزمين متمدن، با شناخت تمدن و هويت خود و مطالعه درباره ي آن ها به حفظ ارزش هاي نياکان خود بپردازند و از ورود ارزش هاي غير متمدن و غيرفرهنگي به جامعه ي خود جلوگيري کنند.
منابع:
1. بررسي هنر هخامنشي( نقوش گياهي و جانوري)، نينا بهزادي، تهران: دانشگاه آزاد، 1384 ش.
2. تاريخ هنر، ترجمه: فرهاد گشايش، تهران: عفاف، 1382 ش.
منبع: نشريه پاسدار اسلام، شماره 338.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما