بررسي ابعاد حيات در طول زندگي جنيني
نويسنده:دکتر سيدابوالقاسم حسيني
و نقش آنها در ديه
چکيده
اين مقاله وجهه همت خود را بررسي اين موضوع قرار داده است.
واژگان کليدي: روح العقل، روح الحيات، جنين، ديه، ولوج.
مقدمه
1ـ به جاي کاربرد عبارت «ولوج روح»، عنوان «ولوج روح العقل» مطرح شود.
2ـ به جاي کاربرد عنوان «ولوج روح العقل» عنوان «انشاء روح العقل» که به معناي «نوعي آفرينش» مي باشد، به کار رود.
در هر دو صورت، کاربرد عنوان «روح العقل» بعد از کلمات «ولوج» و «انشاء» الزامي مي باشد؛ زيرا عدم استفاده از عنوان «روح العقل»، ممکن است اين برداشت را ايجاد کند که براي نخستين بار، روح در جنين به وجود مي آيد.
در آيات 12-14 سوره مؤمنون به مراحل مختلف زندگي جنيني و بعضي ابعاد حيات اشاره شده است:
(و لقد خلقنا الإنسان من سلاله من طين، ثمّ جعلناه نطفه في قرار مکين ثمّ خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاماً فکسونا العظام لحماً ثمّ أنشأناه خلقاً آخرفتبارک الله أحسن الخالقين)؛ «و همانا آدمي را از گِل خالص آفريديم. سپس او را نطفه گردانيده و در جاي استوار (رحم) قرار داديم. آنگاه نطفه را علقه و علقه را مضغه گردانيديم و باز مضغه را استخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشانيديم و پس ازآن خلقتي ديگر ايجاد نموديم. آفرين بر قدرت بهترين آفريننده».
براي فهم آيات فوق، لازم است فعل و انفعالهاي حياتي سلولهاي جنسي مرد و زن و مراحل مختلف جنيني را براساس يافته هاي جنين شناسي، فيزيولوژي انسان و زيست شناسي عمومي بيان کنيم و مفاهيم علقه و مضغه را براساس تفسير مفسران قرآن مجيد مطرح سازيم.
1ـ فعل و انفعالات حياتي سلول جنسي مرد
1. سر؛ 2. گردن؛ 3. بدن يا بخش مياني؛ 4. دم يا تاژک (شکل شماره1).
سر، بيضي شکل، پهن و در نيمرخ گلابي شکل ديده مي شود و در واقع، هسته سلول به شمارمي آيد و کلاهک نازکي به نام اکروزوم دارد که از دستگاه گلژي ساخته و به وسيله پرده سلول احاطه شده است.
گردن، قسمت باريک بين سر و بدن است که خود داراي يک سانتريول مي باشد و به وسيله 9 فيبريل از اطراف احاطه شده است. اين رشته ها در بدن، دم و قطعه انتهايي هم امتداد دارند (مستقيمي، 1352: 17، 22-34 و 103-106).
دم يا تاژک از رشته هاي محوري که مقدار فوق العاده کمي سيتوپلاسم دارد و به وسيله پرده اي احاطه شده است و در انتها بسيار نازک مي شود. تاژک بخش حرکت دهنده اسپرماتوزوئيد است. حرکت اسپرماتوزوئيد به وسيله حرکت مارپيچي دم (تاژک) صورت مي گيرد و سرعت حرکت آن در انسان به طور متوسط سه ميلي متر در دقيقه است.
اسپرماتوزوئيدها در مايع مني غوطه ورند. مقدار عادي مني که در هر مقاربت انزال مي شود، به طور متوسط 5 /3 سانتي متر مکعب مي باشد و در هر سانتي متر مکعب به طور متوسط 120 ميليون اسپرماتوزوئيد وجود دارد. تعداد اسپرماتوزوئيدها در هر سانتي متر مکعب در افراد طبيعي بين 35 تا 200 ميليون تغيير مي کند. يعني به طور متوسط 400 ميليون اسپرماتوزوئيد در هر انزال خارج مي شود و اين تعداد
ممکن است از 800 ميليون نيز متجاوز گردد. به دلايلي که هنوز کاملاً درک نشده است، مني بايد محتوي تعداد عظيمي اسپرماتوزوئيد باشد تا لااقل يکي از آنها بتواند تخمک را بارور سازد.
2ـ فعل و انفعالات حياتي تخم يا سلول جنسي زن
تخم، سلولي است که در ابتدا از ساير سلولها متمايز است. قطر آن ابتدا 3 /0 ميلي متراست و به تدريج به علت افزايش سيتوپلاسم بزرگ مي شود.
سلول تخم داراي هسته و سيتوپلاسم مي باشد. غشاي سلولي، پرده ويتلين ناميده مي شود و در خارج آن ورقه ضخيم تري وجود دارد که از جنس گليکوپروتئين است و از سلولهاي تغذيه کننده به وجود آمده و در مجموع، منطقه پلوسيد (1) ناميده مي شود. منطقه پلوسيد نيز از دو سه طبقه سلول احاطه شده است که به طور شعاعي قرار دارند. اين منطقه «corona radiate» ناميده مي شود (شکل شماره2).
پس از لقاح سلول جنسي مرد و زن، بر اثر تقسيمات متوالي، اندامهاي مختلف به وجود مي آيد. اندازه تقريبي قطر جنين انسان در پايان ماه نخست بارداري 5 ميلي متر و در آخر ماه دوم 35 ميلي متر است. از ماه سوم به بعد، سرعت نمو افزايش مي يابد و طول جنين هر روز در حدود 5 /1 ميلي متر زياد مي شود، ولي نزديک تولد، سرعت نمو کمي کاهش مي يابد. زمان نمو جنيني از هنگام لقاح تا زمان زايمان در حدود 266 روز مي باشد (هيئت مؤلفان، 1362: 24-31).
بررسيهاي جنين شناسي نشان مي دهد که 30 تا 60 ساعت پس از لقاح، نطفه انسان داراي دو سلول و 60 تا 72 ساعت بعد از لقاح داراي دوازده سلول مي باشد و به تدريج تعداد سلولها اضافه مي گردد و اشکال مختلفي به خود مي گيرد. اين تحولات به صورت برنامه اي منظم در تمام انسانها پيش مي رود و رشته هاي علمي تخصصي را به خود اختصاص مي دهد.
در بررسيهاي جنين شناسي که به کمک ميکروسکوپ امکان پذير شده اند، مشاهده مي شود که جنين بين ساعتهاي 33 تا 48 شروع زندگي خود، شباهت به زالو پيدا مي کند و دراين حال هنوز وضع ثابتي در رحم به خود نگرفته و مانند زالو سيلان و حرکت دارد (همان).
مفسران قرآن نيز علقه را به زالو معنا کرده اند (طباطبايي، 1362: 5 /31-32؛ 6 /361). معناي لغوي آن نيز زالو مي باشد (بندرريگي، 1361: 375) (هم اسپرماتوزوئيد و هم جنين در ابتداي زندگي تشبيه به زالو شده اند، چنانچه در شکلهاي شماره3 و4 مشاهده مي گردد، اين تشبيه کاملاً درست است و بيان آن در 15 قرن قبل، نشاني از اعجاز علمي قرآن مجيد است).
مضغه به معناي «ماده جويده شده» مي باشد و مفسران قرآن آن را به «گوشت جويده شده» معنا مي کنند؛ چه اين واژه مشتق از ماده «مضغ» به معناي «جويدن» است. پس از 96 ساعت که از زندگي جنيني مي گذرد، در اثر تکثير سلولي و تحولاتي که به وجود مي آيد، تضاريسي در وضع ظاهري جنين به وجود مي آيد و در نتيجه به ماده جويده شده شباهت پيدا مي کند؛ زيرا دراين حالت، شکل ظاهري جنين به گوشت جويده شده شباهت دارد و منظور اين نيست که قطعه اي از گوشت
است. قيافه خارجي مضرّس جنين تا پيش از هفته نهم جنيني باقي مي ماند.
سپس جوانه استخوانها به طور پراکنده به وجود مي آيد. جوانه دست و پا در هفته پنجم پديد مي آيد. در آخر هفته ششم مراکز غضروفي شدن توليد مي شود و حدود استخوانها مشخص مي گردد و هفته هفتم استخواني شدن اين مراکز شروع مي شود.
ترقوه، ابتدا پرده اي است که در آخر هفته پنجم در دو نقطه، شروع به استخواني شدن مي کند. استخوانهاي بازو از هشت قطعه بين هفته چهارم و هفته هشتم شروع به جوانه زدن مي کند و مفاصل در ماه سوم کم کم مشخص مي گردد (مستقيمي، 1352: 17، 22-34 و 103-106). عضلات از تبديل مزودرم در هفته شش، هفت و هشت به وجود مي آيد.
در هفته چهارم لوله قلب به صورت برآمدگي جلب توجه مي نمايد. در هفته پنجم برآمدگي بطن از خارج ديده مي شود. رشته هاي عصبي قلب را در هفته ششم مي توان تميز داد و به موازات آن ساير عروق به وجود مي آيد. ضربان قلب جنين بين 4 تا 5 /4 ماهگي شنيده مي شود (همان).
لوله عصبي درابتداي هفته چهارم مشخص مي گردد و کم کم شروع به رشد مي کند. شيارهاي بين نيم کره ها بين ماه چهارم تا هفتم به وجود مي آيد (همان).
در نهايت، ساختمان جنين درآخر چهار ماهگي کامل مي شود (ميرفخرايي، بي تا: 57-143). حرکات جنين معمولاً از 5 /4 ماهگي شروع مي شود. حداقل زمان لازم براي توقف در رحم که امکان زندگي مستقل و قدرت حياتي را در او حفظ مي نمايد، 180 روز است (همان).
همان طورکه در بررسيهاي جنين شناسي و سلولهاي جنسي مرد و زن مشاهده شد و در آموزشهاي اسلامي نيز مطرح شده است، سلولهاي جنسي مرد و زن داراي حيات مي باشند. ولي با وجود حيات، جنين قدرت زندگي مستقل و تعقل ندارد. در پايان چهار ماهگي دستگاههاي بدني جنين کامل مي گردد و روح نباتي ابتدايي تکامل مي يابد و قدرت حيات و امکانات تعقل به صورت بالقوه درآن به وجود مي آيد. بنا به آموزه هاي اسلامي، اگر جنين در پايان چهار ماهگي سقط شود، بايد فرد سقط کننده، ديه انسان کامل را بپردازد. شنيده شدن صداي قلب جنين و شروع حرکات آن، در همين زمان مي باشد.
امام سجاد (ع) براي وجود حيات در تمام مراحل رشد جنين اين طور استدلال مي نمايند:
درجنين از ابتدا همواره جان وجود دارد که از طريق نطفه مرد و زن منتقل مي گردد. اگر جاندار نمي بود، رشد و تغييراتي که در زندگي جنيني ديده مي شود، امکان پذير نبود (حسيني، 1380: 23-24).
قبل از چهار ماهگي پديده خاصي که ايشان به نام روح عقل و روح حيات (2) تعبير مي نمايند، وجود ندارد و در زمان مذکور اين کيفيت در او به وجود مي آيد. در حقيقت، از تبديل حيات ابتدايي که جنبه نباتي دارد، کيفيت والاتري که براي تعقل و زندگي مستقل آمادگي دارد، پديد مي آيد. پيدا شدن روح عقل (روح العقل) يا روح حيات (روح الحياه) در چهار ماهگي، در آموزه هاي متعددي مورد تأکيد قرار گرفته است. امام علي و امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق، آن را بيان نموده اند. اضافه مي شود که پيدايش روح حيات و روح عقل، چيزي است که خداوند آن را کيفيتي متفاوت با اوضاع قبلي جنين معرفي مي فرمايد که در نتيجه آن، جنين به صورت يک نفس و انسان کامل درمي آيد و چنانچه در اين مرحله، کسي باعث سقط او شود، بايد ديه انسان کامل را بپردازد.
امام صادق (ع) در تفسير آيات 12-14 سوره مؤمنون، ديه سقط جنين را براي فردي به نام اباشبل بيان مي فرمايد. وي در نهايت مي پرسد: «فإن و کزها فسقط الصبيّ لايدري حيّاً کان أو ميّتاً؟؛ اگر زن را بزند و در نتيجه بچه سقط شود و معلوم نشود که آيا زنده بوده است يا مرده، وضع چگونه است؟». امام (ع) چنين جواب مي دهد:
هيهات يا أباشبل! إذا بلغ أربعه أشهر فقد صارت فيه الحياه و قد استوجب الديه (عروسي حويزي، 1370: 3 /539)؛
هيهات اي اباشبل! وقتي که به چهار ماه برسد، درآن، حيات به وجود مي آيد و موجب ديه مي گردد.
امام علي (ع) در تفسير آيات فوق، ديه مربوط به سقط جنين در هر يک از مراحل را بيان مي کند و مي فرمايد:
«فإذا نشأ فيه خلق آخر و هو الروح، فهو حينئذ نفس، ألف دينار کامله (همان)؛
وقتي خلقي ديگرکه همان روح است، به وجود آيد، يک نفس کامل مي شود و ديه او يک هزار دينارکامل است.
در جاي ديگر امام سجاد (ع) مي فرمايد:
و إن طرحته و هو نسمه مخلّقه، له عظم و لحم مزيل الجوارح قد نفخ فيه روح العقل؛ فإنّ عليه ديه کامله (همان؛ نجفي، 1367: 43 /370)؛
و اگرآن را در حالي که موجودي مخلقه و داراي استخوان و گوشت مي باشد و اعضاي او مشخص گرديده و در آن روح عقل دميده شده است، سقط نمايي، ديه کامل بايد پرداخت شود.
در اين حال، مخاطب، موضوع را به صورت زير ادامه مي دهد:
«قلت له: أرأيت تحوّله في بطنها إلي حال أبروح کان ذلک أو بغير روح؛ آيا به نظر شما تحول جنين در رحم زن به حالات مختلف با وجود روح انجام مي شود و يا بدون آن؟».
امام (ع) پاسخ مي دهد:
قال بروح عدا الحياه القديم المنقول في أصلاب الرجال و أرحام النساء و لولا أنّه کان فيه روح عدا الحياه ما تحوّل عن حال بعد حال في الرحم (همان)؛
با روحي که فاقد قدرت حياتي است و از قبل در پشت مردان و رحم زنان (سلول جنسي مرد و زن) وجود داشته است. اگر اين خاصيت حياتي درآن نبود، تحول به حالات مختلفي را در رحم زن پيدا نمي نمود.
در بيان احکام ديه در مراحل مختلف جنين، دستورالعمل زير را از امام صادق (ع) مي بينيم:
ديه الجنين خمسه أجزاء: خُمس للنطفه، عشرون ديناراً و للعلقه خُمُسان، أربعون ديناراً و للمضغه ثالثه اخماس، ستّون ديناراً و للعظم أربعه أخماس، ثمانون ديناراً و إذا تمّ الجنين کانت له مائه دينار؛ فإذا أنشئ فيه الروح، فديته ألف دينار أو عشره آلاف درهم إن کان ذکراً و إن کان أنثي فخمسمائه دينار (حرّعاملي، 1401: 19 /169).
در بيان امام صادق (ع) عنوان «انشاء روح» به کار رفته است که دقيقاً همان مفهوم (و أنشأناه خلقاً آخر) (مؤمنون/ 14) مي باشد و تعريف ديگري براي آن نشده است. در مواردي که مفهوم «ايلاج روح» به کار رفته است، با توجه به قرائن، منظور «پيدايش روح العقل» مي باشد.
در شرح لمعه دستورالعمل پرداخت ديه جنين به صورت زير مطرح شده است:
في ديه الجنين و هو الحمل في بطن أمّه و سمّي به؛ لاستتاره فيه من الاجتنان و هو الستر، فهو بمعني المفعول في النطفه؛ إذا استقرّت في الرحم و استعدّت للنشوء عشرون ديناراً، و يکفي في ثبوت العشرين مجرّد الإلقاء في الرحم مع تحقّق الاستقرار، و في علقه و هي القطعه من الدم تحوّل إليه النطفه أربعون ديناراً. و في المضغه و هي القطعه من اللحم بقدر ما يمضغ، ستّون ديناراً. و في العظم أي ابتداء تخلّقه من المضغه، ثمانون ديناراً و في التامّ الخلقه قبل ولوج الروح فيه مائه دينار ذکراً کان الجنين أو أنثي... و لو ولجته الروح فديه کامله للذکر و نصف للأنثي (مکي عامي، 1396: 10 /288-293).
در بعضي رساله هاي عمليه مانند رساله امام خميني (رحمه الله) و آيت الله سيستاني بحث ديه مطرح نشده و بعضي مراجع تقليد موضوع مورد بحث را اين گونه مطرح مي کنند:
اگر انسان کاري کند که زن حامله سقط کند، چناچه چيزي که سقط شده نطفه باشد ديه اش بيست مثقال شرعي طلاست که هر مثقال آن هيجده نخود مي باشد و اگر علقه يعني خون بسته باشد، چهل مثقال و اگر مضغه يعني پاره گوشت باشد، شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده، ولي هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال و اگردختر باشد ديه او پانصد مثقال شرعي طلاست (گلپايگاني، 1362: 482).
بحث فوق با توجه به طبقه بندي ابعاد روان (حيات) توسط امام علي (ع) تکميل و بيشتر به ذهن نزديک مي شود:
مردي خدمت اميرالمؤمنين (ع) آمد و عرض کرد: يا اميرالمؤمنين! برخي از مردم عقيده دارند که بنده تا ايمان دارد، زنا نکند و سرقت ننمايد و شراب ننوشد و ربا نخورد و خون محترم را نريزد. اين عقيده بر من گران آمده و از آن دلتنگ شده ام؛ زيرا چنان بنده اي هم نماز مرا مي خواند و مثل من دعا مي کند، او از من زن
مي گيرد و من از او زن مي گيرم و سپس از يکديگر ارث مي بريم. با وجود اين، براي گناه کوچکي که بدان آلوده شده، از ايمان خارج مي شود؟
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: راست مي گويي. من از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود: و دليلش هم کتاب خداست که خداوند عزوجل مردم را سه طبقه آفريد و در سه درجه قرار داد. اين همان قول خداوند عزوجل در قرآن است که در سوره واقعه مي فرمايد: اصحاب ميمنه، اصحاب مشمئه و سابقون.
اما آنچه درباره سابقون فرموده، آنها پيغمبراني هستند مرسل و غيرمرسل که خدا در آنها پنج روح قرار داده است: 1. روح قدسي؛ 2. روح ايمان؛ 3. روح نيروزا؛ 4. روح عامل شهوت؛ 5. روح عامل حيات بدن.
به وسيله روح القدس بعثت آنها به پيغمبري مرسل و غيرمرسل انجام شد و نيز به وسيله آن، همه چيزرا دانستند. با روح ايمان خدا را عبادت کردند و چيزي را شريک او نساختند و با روح نيروزا (روح القوّه) با دشمن خود جنگيدند و به امر معاش خود پرداختند. با روح عامل شهوت (روح الشهوه) از طعام لذيذ و نزديکي حلال با زنان جوان برخوردار گشتند و با روح بدن جنبيدند و راه رفتند. اين دسته آمرزيده اند و از گناهانشان (ترک اولي) چشم پوشي شده است.
سپس فرمود:
خداوند عزوجل مي فرمايد: «اينان اند رسولان که برخي را بر ديگر برتري داديم؛ بعضي ازآنها با خدا سخن گفتند و بعضي را چند درجه بالاتر برديم و به عيسي بن مريم معجزات روشن داديم، و او را با روح القدس تقويت کرديم» (بقره/ 253). سپس درباره جماعت آنها (يعني رسولان که کامل ترين مؤمنان اند) فرمود: و آنها را با روحي از خود کمک کرد؛ يعني با آن روح، ارجمندشان داشت و بر ديگران برتري داد. اين دسته نيز آمرزيده اند و از گناهان آنها چشم پوشي شده است (کنايه ازاينکه گناه نمي کنند).
سپس اصحاب ميمنه را ياد فرمود که آنها همان مؤمنان حقيقي اند که خدا در آنها چهار روح نهاده است (زيرا روح القدس مختص پيغمبران است). روح ايمان، روح نيروزا، روح عامل شهوت و روح عامل حيات بدن. بنده همواره درصدد تکميل اين ارواح است تا حالاتي برايش پيش آيد.
آن مرد گفت: يا اميرالمؤمنين! آن حالات چيست؟ فرمود: اما نخستين، چنان است که خداوند عزوجل فرمايد: «برخي از شما به پست ترين دوران عمر برسد تا پس از دانشي (که داشت) چيزي نداند» (نحل/ 70). اين کسي است که همه ارواحش
کاسته شده، ولي از دين خدا بيرون نرفته است؛ زيرا خداي پرورش دهنده او، وي را به پست ترين دوران عمرش رسانيده است. اين چنين کسي وقت نماز را نفهمد و عبادت شب و روز را نتواند و نيز نتواند با مردم در صف (نماز جماعت) ايستد. اين است کاهش روح ايمان و زياني هم براي صاحبش ندارد.
برخي از آنها روح قوتش کاهش يابد که نتواند با دشمن بجنگد و نتواند طلب معاش کند.
برخي ديگر روح شهوتش کاسته شود که اگر زيباترين دختران آدم بر او بگذرد، به او رغبت نکند و به سويش برنخيزد و تنها روح بدن ماند که به وسيله آن بجنبد و راه رود تا ملک الموت بر سرش آيد. پس اين حالت خوب است؛ زيرا خداوند عزوجل با او چنين کرده است. همچنين در دوران نيرومندي و جواني حالاتي برايش پيش آيد که قصد گناه مي کند و روح قوت هم تحريکش مي کند و روح شهوت جلوه مي دهد و روح نيروزا و جواني و روح بدن او را مي کشاند تا به آن گناهش مي رساند و چون به آن رسيد، ايمان از او گم شود و کناره گيرد و به سويش برنگردد تا توبه کند و چون توبه کرد، خدا به او توجه فرمايد و اگر گناه را تکرار کرد، خدا او را به آتش دوزخ برد (کليني، بي تا: 3 /384-387).
چنانچه مشاهده مي شود علي (ع) ابعاد روان را به صورت زير مطرح مي نمايد:
1. روح البدن؛ 2. روح القوه؛ 3. روح الشهوه؛ 4. روح الايمان؛ 5. روح القدس.
1ـ روح البدن: روح بدني حرکت حيوان و انسان را تأمين مي کند و آنها را زنده نگاه مي دارد. اين بُعد ازحيات در نطفه مرد (اسپرماتوزوئيد) و نطفه زن (اوول) وجود دارد و در نتيجه لقاح، يعني در نطفه و تا آخرين مرحله حيات حتي در صورت از دست دادن قدرت شناخت و ارتباط، تداوم دارد. در اين دوران، قلب مي زند، تنفس وجود دارد و تمام اعمال حياتي با درجاتي از اختلال و بيمارگون، ادامه دارد. امام علي (ع) ضمن بيان ابعاد روان (حيات) با ذکر مواردي که ساير ابعاد، دچار کاستي و ضعف مي شوند، وجود آنها را بيان مي دارد.
مثلاً اشاره مي کند، در بعضي موارد، انسان به هنگام پيري به حدي مي رسد که هيچ چيز نمي فهمد و وقت شناسي او دچار اختلال مي شود و شب و روز را تشخيص نمي دهد. در چنين فردي تمام ابعاد روان دچاراختلال مي گردد، ولي روح البدن
باقي است (همان؛ حسيني، 1380: 23-24).
2ـ روح القوه يا روح نيروزا: اين روح، نيرو و انرژي حيوان و انسان را تأمين مي کند؛ در نتيجه، انسان مي تواند با دشمن خود بجنگند و معاش خود را تأمين کند. روح نيروزا ممکن است در اثر بيماري دچار اختلال شود و در نتيجه انسان را از انجام کارهاي روزمره باز دارد و قدرت دفاعي او را از بين ببرد.
3ـ روح الشهوه يا روح عامل شهوت: اين روح، تغذيه و امور جنسي حيوان و انسان را تأمين مي نمايد. امام علي (ع) اضافه مي نمايد که کاهش روح شهوت را در مواردي مي توان مشاهده کرد که فرد تمايل جنسي خود را از دست مي دهد و زيباترين دختران هم او را تحريک نمي کنند.
4ـ روح الايمان يا روح ايمان: به وسيله اين روح، انسان خداوند را عبادت مي کند. در افرادي که به خداوند ايمان دارند و رفتار خود را با آموزشهاي فطري توحيدي وفق مي دهند، نيروي جديدي به وجود مي آيد که در اثر شکوفايي فطرت و عقل فطري نضج يافته است و همين نيرو، امکان کنترل شهوت را فراهم مي آورد. اين نيرو در حال حاکميت شهوت بر فطرت از بين مي رود و در صورت جبران و توبه، دوباره بازمي گردد و در غير اين صورت براي هميشه انسان را ترک مي کند.
5ـ روح القدس يا روح قدسي: در پيامبران الهي و انسانهايي که حتي يک لحظه از نظر شناختي، عاطفي و رفتاري از سيستم توحيدي خارج نشده اند، نيروي اختصاصي وجود دارد که روح قدسي ناميده مي شود و به وسيله آن، حقايق جهان هستي براي آنها مکشوف مي گردد.
نتيجه گيري
مفهوم «انشاء» به معناي «پديد آوردن توأم با تربيت» مي باشد و به طور کلي به «گونه اي پديد آوردن» اطلاق مي شود. منظور از ايلاج روح که در بعضي روايات
به کار رفته است، با توجه به قرائن (لزوم پرداخت يک هزار دينار در صورت سقط)، «روح العقل» است.
براساس واقعيات مطرح شده در اين مقاله، مي توان به اين نتيجه رسيد که روان در تمام مراحل جنيني وجود دارد و چنانچه امام سجاد (ع) مي فرمايد، در صورتي که جنين فاقد روح بود، ازحالي به حال ديگر تحول نمي يافت.
در نطفه مرد (اسپرماتوزوئيد) و نطفه زن (اوول) و مراحل ابتدايي جنيني تا ايجاد ضربان درقلب و رشد کامل مغز که به طور همزمان و معمولاً در چهار ماهگي به وجود مي آيد، اين نيرو به تنهايي وجود دارد. در اين هنگام، نيرويي بالقوه براي ساير ابعاد روان، يعني روح القوه، روح الشهوه و روح الايمان، به وجود مي آيد که امام سجاد (ع) از آن به روح العقل (روح عقل) تعبير مي کنند. در اين حال، جنين با تکميل شدن ساختمان بدني اش، آمادگي زندگي مستقل و تعقل پيدا مي کند و به همين علت، اگر در اين مرحله سقط شود، ديه کامل دارد. به عبارت ديگر، تا اين هنگام، امکانات جنين براي حيات مستقل و تعقل کامل نيست و در اين مرحله کامل مي گردد.
نکته مهم اين است که در آيه14 سوره مؤمنون نيز خداوند مي فرمايد: (فأنشأناه خلقاً آخر) يعني (همان روان موجود را) خود جنين را به صورت پديده اي ديگر (يعني روح العقل يا روح الحياه) درمي آوريم. لازم است در کاربرد مفهوم فوق در نوشتجات مربوط به اين بحث، تجديدنظر شود و به جاي بکارگيري عبارت «ولوج روح» عنوان «ولوج روح العقل» به کار رود.
نکته ديگر اين است که همان طور که ذکر شد، علقه و مضغه دو مرحله از مراحل جنيني هستند که مفهوم مخصوص به خود را دارند و علقه به معناي «خون بسته» و مضغه به معناي «پاره گوشت» نيست و لازم است دراين مورد نيز تجديدنظر شود.
توصيه مي شود، براي مشخص کردن مفهوم علقه، «شکل زالويي» و يا عين لغت «علقه» بدون ذکر «خون بسته» به عنوان معادل آن به کار رود.
در مورد «مضغه»، عين لغت «مضغه» و يا عبارت «شباهت به گوشت جويده شده» به کار رود و از بکارگيري «گوشت جويده شده» به عنوان توضيح آن، خودداري شود.
کتاب شناسي
2ـ حرّعاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، المکتبه الاسلاميه، 1401 ق.
3ـ حسيني، سيدابوالقاسم، بررسي مقدماتي اصول روان شناسي اسلامي، نشر فرهنگ اسلامي، 1373 ش.
4ـ همو، روان شناسي اسلامي براي دانشجويان، مشهد، دانشگاه علوم پزشکي مشهد، 1380 ش.
5ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، انتشارات محمدي، 1362 ش.
6ـ عروسي حويزي، عبد علي، تفسير نور الثقلين، چاپ افست، قم، اسماعيليان، 1370 ش.
7ـ قرشي، سيدعلي اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1352 ش.
8ـ کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، اسلاميه، بي تا.
9ـ گلپايگاني، سيدمحمدرضا، توضيح المسائل، دارالقرآن الکريم، 1362 ش.
10ـ مرکزتحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي، لوح فشرده نور الالفاظ2.
11ـ مستقيمي، جمال الدين، رويان شناسي، مشهد، دانشگاه مشهد، 1352 ش.
12ـ مکي عاملي، محمدبن جمال الدين، اللمعه الدمشقيه، تصحيح و تعليق سيدمحمد کلانتر، قم، انتشارات و چاپخانه علميه قلم، 1396 ق.
13ـ ميرفخرائي مؤدب، فيزيولوژي و مکانيسم زايمان طبيعي، بي جا، شرکت چاپخانه فردوسي، بي تا.
14ـ نجفي، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1367 ش.
15ـ هيئت مؤلفان نشر دانشگاهي، زيست شناسي عمومي، مرکز نشر دانشگاهي، 1362 ش.
پينوشت ها :
1-Zona pellucida.
2- ... فإن طرحت و هي نسمه مخلّقه له عظم و لحم و مرتّب الجوارج قد نفخ فيه روح العقل فإنّ عليه ديه کامله... بروح غذاء الحياه القديمه المنقوله في أصلاب الرجال و أرحام النساء... (ر.ک: نجفي، 1367: 43 /370).
/ن