تاريخ به مثابه فرايند انديشه(3)

مسعودي آينه تمام نماي عقايد، آداب و رسوم جوامع مختلف در زمينه هاي گوناگون است. وي به اقتصاي حجم آثارش در جاي جاي آن به اجمال يا تفصيل به آنها پرداخته است. مسعودي آثار خود را طبق معمول، از آغاز و انجام خلقت و پيدايش مخلوقات شروع مي کند. نه اينکه بحث، جنبه علمي داشته باشد، بلکه واگويه اي است از افکار و باورهاي عامه
شنبه، 23 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ به مثابه فرايند انديشه(3)

تاريخ به مثابه فرايند انديشه(3)
تاريخ به مثابه فرايند انديشه(3)


 

نويسندگان:
علي رضا واسعي*
محمد مهدي سعيدي**


 
در مروج الذهب و التنبيه و الاشراف مسعودي

رويکرد فرهنگي و اجتماعي
 

مسعودي آينه تمام نماي عقايد، آداب و رسوم جوامع مختلف در زمينه هاي گوناگون است. وي به اقتصاي حجم آثارش در جاي جاي آن به اجمال يا تفصيل به آنها پرداخته است. مسعودي آثار خود را طبق معمول، از آغاز و انجام خلقت و پيدايش مخلوقات شروع مي کند. نه اينکه بحث، جنبه علمي داشته باشد، بلکه واگويه اي است از افکار و باورهاي عامه مردم در آن زمينه ها که البته تا جايي که توانسته دلايل ديني آنها را نيز ارائه کرده است. (1) وي تصريح دارد آنچه نوشته، عقايد رايج در بين مردم حال و گذشته است: «آنچه درباره آغاز خلقت گفتيم همانست که شريعت آورده، سلف از خلف و بازمانده از رفته، نقل کرده و ما همچنان که نشان دريافته و در کتاب هايشان يافته ايم بيان کرديم.»(2) وي ضمن بيان داستان خلقت حضرت آدم ابوالبشر و زاد و ولد فرزندان آدم و حوا سعي کرده است آن را براي توجيه و تفسير عقايد زمانه خودش به کار گيرد. براي مثال، به مسئله ازدواج با محارم در آيين زرتشت اشاره دارد و آن را برداشتي از سوء ازدواج پسران با دختران حضرت آدم (ع) با همديگر مي داند. و البته از توجيه و تعليل ازدواج فرزندان آدم با همديگر نيز غفلت نمي ورزد و آن را به حکم اضطرار و ضرورت مي داند. (3) جالب است که مسعودي ريشه اسباب و لوازم لهو و لعب را نيز معين کرده و سازنده آن را قابيل (قاين) مي داند و ادامه نزاع و درگيري را به فرزندان قابيل نسبت مي دهد. يک نمونه از ادامه نسل قابيل را طبقه اي از هندوان که در سرزمين قمار در ديار هند اقامت دارند، مي داند. (4)
براي فرزندان نوح (سام ، حام و يافث) بازماندگاني از سه نژاد بشري در سه نقطه جغرافيايي زمين معرفي مي کند و در عين حال به تنوع زباني و ريشه اين اختلاف هاي زباني اشاره دارد. براي فرزندان سه فرزند نوح: (سام، حام و يافث) به ترتيب 17،19 و 36 زبان قائل مي شود.(5) حتي در التنبيه والاشراف به ساختار واژه و معاني آنها در زبان هاي مختلف اشاره هايي دارد.(56)
مسعودي توجه ويژه اي به تعيين زماني تأسيس يا ابداع يا پا گرفتن ايده، ابزار يا رواج عقيده اي دارد. براي مثال، پرستش بت ها، به وجود آمدن فرقه ها و شکل گيري پاره اي از مشاغل و ابزارها را از زمان ساوغ بن عور مي داند.(7)
وي به حد فاصل دروه حضرت عيسي و پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) نيز پرداخته و سير و جريان انديشه را در اين دوره، پيگيري مي کند، از عقايد و کساني که آنها را ترويج مي کردند، سخن مي راند و ضمن ذکر تک تک حکماي عجم و عرب اين دوره، مفاهيم بلند فکري آنان را ترسيم مي کند.(8)
مسعودي براي بيان عقايد و افکار عامه مردم به قالب هاي مختلفي تمسک جسته است که بارزترين آنها را تمثيل و حکايت تشکيل مي دهد؛ حکايت هايي که بيشتر به اسطوره مي ماند، ولي حاوي حقايقي است که دست کم سير انديشه انسان براي رسيدن به کنه حقايق را بيان مي کند.(9) در واقع، اين رويه، بخشي از تلاش هاي اوست تا ريشه پديده هايي چون حوادث، افکار، ايده ها و حتي اقوام و بسياري از امور ديگر را بنماياند. حکايت ها يا واقعي است و يا تخيلي و اسطوره اي و برگرفته از ديگر منابع يا افواه عموم. اين رويکرد با دقت و تيزبيني وي موفقيت بي نظيري را در امر نگارش آثارش برايش به ارمغان آورده است. وي به دقت درباره وجه استعمال عبارت «باسمک اللهم» يا مسئله نژادپرستي در دوران خودش پرداخته است.(10) وي نظام «کاست» هندو را فراموش نمي کند و از عقايد دوري کردن هندوان از شراب و زنا سخن مي راند.(11)
مسعودي از رويکرد جمعي افراد يک جامعه به منظور رسيدن به هدفي مشخص، چون رسيدن به تفوق سياسي بر ساير جوامع يا موفقيت آنان در زمينه شکل گيري عناصر تمدني، مانند اسلحه سازي، ابنيه و معماري، استخراج آهن، روي آوردن به علومي چون نجوم، به وجود آوردن زيج ها، ابداع حساب و... نيز غفلت نکرده است.(12)
مسعودي ساخت بازي «نرد» را به هندي ها نسبت مي دهد و فلسفه آن را بيان مي دارد: «توفيق به هوشمندي و زرنگي نيست. رزق و روزي با زبردستي به دست نمي آيد و جز با کمک اقبال و بخت به چنگ نمي آيد». شطرنج نيز که به دست هندي ها ساخته شد به قول مسعودي بازي نرد را بي اعتبار کرد تا نشان دهد که توفيقات ناشي از هوشمندي است. بازي شطرنج را تمثيلي از رويدادهاي اجتماعي و فلکي مي پندارد. شاه را نشان تدبير و سياست و ديگر مهره ها را نمونه پيکره هاي علوم و اجسام سماوي در نظر مي گيرد و در ادامه، ساير رمز و رازهاي مربوط به شطرنج را مي شمارد.(13)
نسب شناسي و قوم شناسي مسعودي تابع همان عقيده معروف است که نسل بشر از سه فرزند نوح منشعب شده است: سام، حام و يافث. اقوام را يک يک نام برده و به آنها منتسب مي سازد، همچنان که سرزمينشان را مشخص و عقايد مذهبي شان را برملا مي کند و ويژگي هاي جسمي و روحي شان را مي شمارد و به طور مثال، براي سياه پوستان از قول جالينوس دست کم ده خصلت ذکر مي کند و اقوال رايج در عصر خود را به عنوان علل اين تفاوت ظاهري و رنگ بيان مي کند. وي از حرمت نياکان و اجداد در فرهنگ عامه چينيان مي نويسد؛ آنچه امروزه نيز وجه مميزه آنان با ساير ملل است. (14) مسعودي به شکل گيري و ضرورت نهادهاي اجتماعي اشاره هايي دارد و در اين زمينه از قول حاکم چين مي نويسد: «مردم بايد پيرو ديانتي گردند که مايه همگرايي است و باعث استقرار نظام، زيرا ملک بدون شريعت از علل و آفت ايمن نيست و فساد و تباهي در آن داخل خواهد شد.»
مسعودي ادامه مي دهد که حاکم مذکور براي مردم شريعتي را بنا نهاد و مقرراتي را وضع کرد تا روابطشان منظم شود. قصاص نفس و اعضا را وضع نمود و ترتيبات نکاح را فراهم ساخت تا تمتع از زنان سامان يابد و نسب ها درست گردد. رعايت مقررات را درجه بندي کرد. «واجب» که ترک آن موجب زحمت بود، «مستحب» که انجام آن مرجح باشد. براي زناکاران حد معين کرد و بر زناني که اراده فاحشه گري داشتند، ماليات وضع نمود (در عين حالي که آن عمل را جايز نمي دانست)، وقت کارشان را محدود ساخت و اگر از اين کار دست برمي داشتند باج و ماليات را از آنها مرتفع مي ساخت.(15)
مسعودي مسئله اي ظريفي چون قهرمان پرستي جوانان چيني را نيز فراموش نکرده که تصوير فرد محبوبشان را روي پيراهنشان نقش مي کردند.(16) حتي به نيت هاي مردم در خصوص عبادت و تعظيم بت ها نيز اشاره دارد و مي نويسد:
مردم چين در پرستش بت ها دو گونه بوده اند: يک دسته خردمندان که نيتشان از تعظيم بت ها آفريدگار جهان بوده است و دسته ديگر، عوام الناس که بتان را مايه تقرب به آفريدگار و شريک او مي دانستند.(17)
در ادامه، زمينه شکل گيري ديانت و عقايد چيني ها را بررسي مي کند و آن را ناشي از مجاورت با هندوان مي داند و همچنين مذهب ثنويان و دهريان را نيز در شکل گيري ديانت آنها بي نقش نمي داند و علت آن را مجاورت با اقوام «طغر غر» مي شمارد.
يکي از راه هاي مطلوب شناخت جامعه که مطلوب جامعه شناسان و مورخان اجتماعي است، توجه به قصه ها و داستان ها و تمثيل هاست که مملو از باورها و انديشه ها، پيوندها، اميال و آرزوهاست. مسعودي با واقف بودن به اين سهم، براي رساندن مقاصد و مفاهيم خود از اين مسئله به خوبي بهره مي برد و مطالبش را در قالب داستان و حکايت بيان مي کند. بنابراين، دست کم در بازخواني اين حکايات ما با شمه اي از باورهاي ديني، فرهنگ عامه، کار و پيشه و...آشنا مي شويم. البته به نظر مي رسد که مسعودي در پي هدف ديگري از طرح چنين قالبي براي بيان مطالبش مي باشد و آن عبارت است از پندآموزي و الگوبرداري از سوي حاکمان و زبردستان. براي مثال، ضمن بيان داستان تاجر سمرقندي که به چين مي رسد، خواننده را هم با جريان تجارت و مسيرهاي طي شده آشنا مي سازد و هم در باطن اين هدف را مي پروراند که چگونه حاکمان چيني با رعيت و شاکيان برخورد مي کردند تا نمونه اي از رويه عدالت محوري آنها و نظم و نسق مملکت داري شان را عرضه کرده باشد. (18) در نقل ساير رويدادها نيز از اين امر غفلت نمي ورزد، چنان که در گزارش خود از کشتار بندر «خانقوا» به آمار کشتگان و سيستم آمارگيري حاکمان چيني اشاره مي کند تا نشان دهد که ديگران با ما چه فاصله اي دارند. (19)
سراسر نقل هاي مسعودي در خود حکمتي نهفته دارند و خواننده با يک سلسله رويدادها و حوادث خام و سرگرم کننده روبه رو نيست، بلکه حکايت ها و گزارش هاي هدفمند آورده شده است. بنابراين، مي توان گفت که آثار مسعودي، کتب حکمت و دانش اند. هر جا سخن از حادثه اي دارد در پي اثبات حکمتي و روشن شدن مسئله اي است. وقتي صحبت از شاهان پنجگانه از نظر چيني ها مي کند، اين جهت گيري، بيشتر هويدا مي شود: ملک الموک (خلفاي اسلامي)، ملک الناس (شاهان چيني)، ملک السباع (شاهان ترک)، ملک الحکمه (شاهان هندي) و ملک الرجال (شاهان رومي). آيا اين تقسيم بندي مبين رويه عمومي حاکمان و حکومت ها و روحيات و خلقيات جمعي حاکم بر جوامع و سرزمين ها نيست؟
مسعودي به مسئله روحيه عمومي ملل توجه خاصي دارد و مهم تر اينکه آن را متأثر از آب و هوا و محيط پيرامون مي داند. حتي محيط را بر ساخت و فيزيولوژي اقوام نيز موثر مي داند، مانند تأثير سرزمين ترکان در چهره ها و تنگي چشمانشان، کوتاهي پاي و کلفتي گردن و پشم سفيد در شترانشان.(20)
در نگارش مسعودي از عقايد، افکار و گفته ها و نقل قول هاي مردم عامي و(21) عادات و سنن رفتاري مردم و باورهايي که رفتارشان از آنها نشأت مي گيرد، ياد شده است. بيان عقايد ديني مردم در جاي جاي کتاب مشهود است. از جمله در مورد عقايد هندوان آورده است که خود را در ساحل رود گنگ قرباني مي کنند يا مي درند و در نهايت، خود را در خرمني از آتش مي سوزانند.(22)
البته مسعودي شاهان و حاکمان را از قلم نينداخته و توجه خاصي به عملکرد و نقش تمدني آنها دارد و اعمال و رفتار و آثار و صنعتي را که از خود به يادگار گذاشته اند، يادآور مي شود، از قبيل ساخت شمشير، بنا، شهرسازي، تقسيم بندي ممالک به ولايات، کشف و استخراج معادن، حفر کانال و نهرها، سازمان دهي سپاه، استفاده پرچم ها در جنگ و...(23) البته آن بخشي از سرگذشت پادشاهان برايش مهم است که تمدن ساز و فرهنگ آفرين بوده است. و صحبت از رويه هاي حکيمانه يا ظالمانه و نابود کننده است. براين اساس، جنبه هاي پندآموزي و سازندگي بررسي هاي تاريخي او پررنگ تر است و در واقع آن قسمت از رويدادها برايش جالب و جذاب و درخور توجه است که سازنده باشد. وقتي از کيومرث پادشاه ايراني شرحي مي دهد، به آن جنبه از سخنان او مي پردازد، که پيامدهاي مدني و فرهنگ سازي دارد:
از او (خداوند) زيادتي نعمات مي خواهيم و مي خواهيم در کاري که به ما محول نموده ما را ياري نمايد و ما را به عدل که پراکندگي را مجتمع سازد و زندگي را صفا بخشد، هدايت کند، به عدالت ما اعتماد داشته باشيد و با ما با انصاف رفتار کنيد تا شما را به مرحله بالاتر از آنچه در انديشه داريد برسانيم...(24)
از حوادث و رويدادهاي زمانه سلاطين نيز به آنهايي مي پردازد که جنبه اجتماعي و فکري دارد، مثل بزرگداشت و مراسم نوروز و جشن مهرگان و شکل گيري صناعات و ابنيه و پيشه ها که به گفته وي در زمان پادشاهي جمشيد اتفاق افتاد.(25)
مسعودي صراحتاً بيان مي دارد که در تمام آثارش توجه صرف و انحصاري به سرگذشت حاکمان و اخبار جنگ ها ندارد، بلکه علاوه بر آنها و به طور مفصل تر يا دست کم هم سنگ آنها به مسائل فرهنگي، علمي و اجتماعي نيز توجه دارد: ما سرگذشت شاهان، سير و سياحتشان، اخبار جنگ ها و همچنين اخبار و سرگذشت فلاسفه، حکما، عقايد، آراء و نظريات و ديگر اسرار و عجايب اخبارشان را در کتاب هاي سابق مان ياد کرده ايم.(26)
از نظر مسعودي هر قومي، ويژگي هاي روحي و اخلاقي خاص خودشان را دارند که آنها را از سايرين متمايز مي سازد. براي مثال، مردم مصر را اين گونه توصيف مي کند که «طاعتشان از روي ترس باشد و صلح شان با فتنه قرين».(27) اين همان چيزي است که گوستاولوبون روي آن انگشت نهاده و ساختمان روحي ملل را وجه تمايز جوامع و اقوام از همديگر قلمداد مي کند.(28)
از ديگر مطالب درخور توجه وي باورها و افکار وهمي و خيالي مردم مناطق مختلف است، از قبيل اعتقاد به طلسم، حالات روحي و رواني طبقات اجتماعي خاص، (29) نفس، روح، غول، جن، هافت، قيانه بيني و فال گيري، اعتقاد به سانح و بارح، کهانت و رؤياها که اقوال مختلف را در باره صحت و سقم آن بيان مي دارد.(30)

از ديگر مطالب اجتماعي و فرهنگي که مورد توجه نويسنده قرار گرفته مي توان به موارد زير اشاره نمود؛
 

مسأله تغيير و تبدل زبان، مثل زبان پهلوي (فارسي اوليه) به فارسي ثانويه.(31)
بزهکاري هاي اجتماعي چون قمار، که گاهي بر سر قطع اعضاي بدن خود شرط مي بستند.(32)
علل نابودي اقوام يا عقب ماندگي آنها که در جاي جاي آثارش ذکر مي کند.(33)
بررسي وضعيت پرستش گاه ها و بررسي بعضي از فرقه ها.(34)
پرداختن به ريشه اختلاف بين جوامع و قبايل.(35)
به هر حال، آنچه در خصوص رويکردهاي اجتماعي و فرهنگي مسعودي مهم است، توجه به اهتمام ايشان به اين نگرش و روش در تاريخ نگاري است، آن هم در دوره اي که جو حاکم بر نگارش تاريخي صرفاً نقل رويدادهاي سياسي- نظامي و مذهبي است. ايشان در مروج الذهب در مقايسه با النبيه والاشراف گسترده تر بحث مي کند. البته اينکه اين سلسله مباحث را در بيشتر آثار خود، به خصوص در اخبار الزمان والاوسط نيز مطرح مي کند، نشان از توجه جدي وي به جامعه است که زير بناي تمام رويدادهاي فکري- فرهنگي، اقتصادي، سياسي است. اگر آثاري را که خود از نگارش آنها اطلاع مي دهد امروزه در دست داشتيم، بي شک مايه کم نظيري براي ترسيم تصويري واضح از وضعيت جامعه آن روز و حتي قرن ها ي قبل از عصر نويسنده بود.

نتيجه
 

در خصوص علم تاريخ دو رويکرد وجود دارد: تاريخ سنتي يا کلاسيک که صرفا به بعد سياسي و نظامي جوامع بشري مي پردازد و تاريخ جديد يا جامع که مهم ترين وجه تمايز آن با تاريخ سنتي پرداختن به موضوعات مختلفي است که جوامع بشري را در خود محصور نموده است. اين تقسيم- آن گونه که مشهور است - مربوط به دو قرن اخير است، ولي تمدن اسلامي با اين دو مفهوم از بدو شکل گيري علم تاريخ در جوامع اسلامي با آن آشنا بود، چرا که فرهنگ و تمدن اسلامي و از آن جمله، علم اخبار و تاريخ، بر بستري از فرايند انديشه و وآموزه هاي ديني - اسلامي بنا گرديده است. بديهي و طبيعي خواهد بود که علم تاريخ نيز محتوايي از اين سنخ بيابد و موضوعات آن فراتر از آن گردد که در قالب سنتي به آن مي نگريستند.
بهترين گواه بر اين مدعا آثار مسعودي است که طيف وسيعي از موضوعات قابل بررسي را در بر دارند، اعم از تاريخ علم، تاريخ اجتماعي، فرهنگي، جغرافياي تاريخي، تاريخ زيست محيطي و فلسفه نظري تاريخ، که براي بررسي رويدادها و پديده هاي اجتماعي از همه اين موضوعات و گرايش ها به گونه اي دقيق بهره برده است.
روش نگارش مسعودي نيز طبق اقتضائات موضوعي است؛ يعني وي به همان سبکي عمل نموده که امروزه آن را تاريخ نگاري تحليلي مي دانند که مشخصه بارز آن عقل گرايي و بررسي هاي تعليلي است.

پي نوشت ها :
 

*استاديار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
**دانش پژوه کارشناس ارشد تاريخ تمدن اسلامي جامعه المصطفي العالميه
1. همان،ج1، ص22و 21.
2. همان،ج1، ص23.
3. همان، ج1،ص25.
4. همان، ج1، ص28.
5. همان، ج1، ص30.
6. مسعودي، تنبيه الاشراف، ص 85و 84و 50و 47.
7. مسعودي ، مروج الذهب، ج1،ص31.
8. همان، ج1، ص48.
9. همان، ج1،ص50و 49.
10. همان،ج1، ص56و 50و 49.
11. همان، ج1، ص57.
12. همان،ج1،ص53و 52.
13. همان، ج1، ص55.
14. همان، ج1، ص91و 90و 56.
15. همان، ج1، ص92.
16. همان، ج1، ص93.
17. همان، ج1، ص93.
18. همان، ج1، ص96.
19. همان، ج1، ص96 و 94.
20. همان، ج1، ص110و 109و 104.
21. همان، ج1، ص118و 111.
22. همان، ج1، ص142و 141.
23. همان، ج1، ص148و 147.
24. همان، ج1، ص150.
25. همان، ج1، ص151.
26. همان، ج1، ص205.
27. همان، ج2، ص237و 283و 326.
28. گوستاولوبن، تطورملل، ترجمه علي دشتي، ص 12 الي 25.
29. مسعودي، مروج الذهب، ج1، ص 239.
30. همان، ج2، ص357 الي 374.
31. همان، ج1، ص243.
32. همان، ج1، ص254.
33. همان، ج2، ص291و 290و 288.
34. همان، ج2، ص از 416 الي 434 و ج1، ص137،138،149،160،161،172،213،173
35. همان، ج1، ص165و 164.
 

منابع:
استنفورد مايکل، درآمدي برفلسفه تاريخ، ترجمه احمد گل محمدي، بي جا، نشر ني، چ سوم، 1387.
ترابي فارساني، سهيلا، «مقاله تاريخ جديد، گذشته و آينده»، کتاب ماه تاريخ و جغرافيا، دي وبهمن 1386 ش.
حضرتي، حسن، تأملاتي در علم تاريخ و تاريخنگاري اسلامي، بي جا، نقش جهان، 1380.
شيخ، رأفت، تفسير مسارالتاريخ، بي جا، نشر عين للدراسات و البحوث الانسانيه و الاجتماعيه، 2000م
زرين کوب، عبدالحسين ،تاريخ در ترازو، تهران، اميرکبير، چاپ يازدهم، 1386ش.
قدوره الشامي، فاطمه، علم التاريخ تطور مناهج الفکر و کتابه البحث العلمي من اقدم العصور الي قرن العشرين، بيروت، دارالنهضه العربيه، 2008 م ، چاپ دوم.
کار ئي اچ، تاريخ چيست؟، ترجمه دکتر حسن کامشاد، بي جا، خوارزمي، چاپ پنجم، 1378.
گوستاولوين، تطور ملل، ترجمه علي دشتي، بي جا، اساطير، چاپ دوم 1377 ش.
مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين بن علي، مروج الذهب و معادن الجواهر، اهتمام و تحقيق دکتر يوسف البقاعي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 2002م.
مسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي، التنبيه والاشراف، به تحقيق لجنه تحقيق لتراث، بيروت، دار و مکتبه الهلال، 1993 م.
مطهري، مرتضي، جامعه وتاريخ، تهران، صدرا، چاپ هشتم، بي تا.
نوذري، حسينعلي، فلسفه تاريخ، روش شناسي و تاريخ نگاري، بي جا، نشر طرح نو،1379 ش.
تاريخ در آينه پ‍ژوهش-شماره 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط