از بین بردن خجالت
خجالت و کم رویی آفتی است که مانع ترقی و پیشرفت انسان شده و سبب رفتارهای ناپخته و عکس العملهای نامناسب و حتی فرار از فعالیت ها، پایین آمدن شخصیت و مشکل دوست یابی میشود و سلامت جسم و روان را در معرض خطر قرار میدهد. روبرو شدن با افراد جدید را برای فرد نگران کننده و دشوار میکند، وارد شدن به اماکن جدید و کسب و کار و تجارت تازه را برای فرد سخت مینماید و مخفی شدن از انظار و احساس عجز در عین توانمندی را سبب میشود.
کم رویی به صورت دشمن درونی همانند دشمن بیرونی عمل می کند. برای مثال: یک دانش آموز کم رو و خجالتی نمی تواند مشکل خود را مطرح کند و همیشه منتظر می ماند از دهان دیگران سؤال خود را مطرح کند.
کم رویی فقط یک احساس است یعنی یک تصور باطل است و بر واقعیت مبتنی نیست. کم رو فکر می کند دارای ارزش اجتماعی نیست و دیگران برای او ارزشی قائل نیستند، در حالی که ممکن است چنین چیزی واقعیت نداشته باشد.
تا وقتی که این تصور در انسان کم رو هست، نمی تواند از پی آمدهای آن در امان باشد.
افراد کم رو خود را از نظر فکری ضعیف و حقیر می شمارند. اگر مطلبی می نویسند یا سخنی می گویند و نکته ای را می دانند، آن را بی ارزش و غیر قابل طرح می شمارند و فکر می کنند همه آن را می دانند لذا از اظهار نظر خودداری می کنند، کمتر می توانند خود را برای سخنرانی آماده کنند و زود دست و پای خود را گم می کنند، حرف خود رافراموش می کنند و خودشان باعث می شوند دیگران متوجه ضعف آنان بشوند. انزوا نتیجه این طرز تفکر و تصور باطل است.
برای درمان این بیماری در دوران کودکی مطالب زیر باید رعایت شود:
کودکان را اجتماعی بار آورده و آنان را به منزل دوستان ببریم، همچنین دوستان را به منزل دعوت کنیم ، در حضور دیگران از او تعریف کنیم و از آنان بخواهیم در حضور دیگران سخن بگویند.
یکی از راه های مؤثر برای اجتماعی بار آوردن و مبارزه با کمرویی و خجالت کودکان این است که بزرگ ترها سؤالاتی مطرح کنند و کودکان را به اندیشه و سخن وا دارند. چه بهتر که در این راه، آن ها را با بزرگ ترها مشارکت دهند برای این که کودک گرفتار کمرویی و خجالت نشود و بتواند بدون افتادن در ورطه ی پررویی در عرصه ی اجتماع و در برابر اشخاص ، مزایای وجود خود را بروز دهد و شخصیت خویش را آشکار سازد، راهی جز این نیست که به او فرصت حضور در مجامع و سخن گفتن و شرکت در بحث ها بدهیم. او را در مقابل مطالبی که بیان می کند، تشویق کنیم و اگر خطایی دارد با محبت و احترام و تواضع اصلاح کنیم .
شرکت دادن او در بحث ها و مشورت ها و فرصت دادن به وی برای این که خاطره های خود را بیان دارد نیز دادن مسئولیت، وسیله هایی برای تجلّی شخصیت او و منع از خجالتی شدن و خمودی و ترس و کمرویی است.
مهم این است که طفل برای ابراز وجود و اظهار عقیده و نظر خویش، گرفتار گستاخی نباشد و به شخصیت و آرا و عقاید و نظریات دیگران نیز احترام بگذارد. اگر در جایی به شخصیتش اهانت شد و به کرامتش لطمه ای خورد با صراحت و ادب از حق خویش دفاع نماید.
اما برای درمان این بیماری در دوران جوانی مطالب زیر باید رعایت گردد:
خداوند در انسان نیرویی به نام اراده قرار داده که اگر همین نیرو را به کار بیندازد، قادر به برطرف کردن مشکلات خواهد بود.
اگر انسان به خدا متکی شد اعتماد به نفس پیدا می کند و در راه هدف های انسانی خود تزلزل پیدا نمی کند. سعادت انسان بستگی به عقاید و اعمال او دارد و بدبختی های او هم ناشی از رفتار ناپسند او است. کسی که با بی اعتنایی به وسوسه های دشمن یا دوستان نادان، کار و تلاش می کند به زودی نتیجه می گیرد و روز به روز بر امیدش افزون می گردد. کسی که با نگاه تحقیر آمیز دست از کار می کشد و ناامید می گردد روز به روز بر کسالت و افسردگی اش افزوده می گردد.
حضرت موسی که لکنت زبان داشت، با اتکا بر خدا در برخوردهای اجتماعی به گونه ای ظاهر شد که حتی دشمنان نتوانستند این نکته را وسیله ی تمسخر قرار دهند و او را به انزوا بکشانند. برای رهایی از ناامیدی راه های زیادی وجود دارد، یکی از آن ها توکّل بر خدا است. انسان با دلگرمی و اتکال برآفریننده و هستی بخش جهان می تواند از کابوس تنهایی و ناامیدی و بی ارادگی رهایی یابد.
امام جعفر صادق(ع) فرمود: محبوبترین دوستانم کسی است که عیب هایم را به من بگوید[3]. وقتی نقصمان معلوم شد و کسی به ما تذکر داد که فلان نقص را داری، به جای ناراحتی، باید خوش حال شده و از او تشکر نماییم و هر چه زودتر به فکر علاج و اصلاح باشیم. از این جهت مثلا برای سخن گفتن نباید ترسید که ممکن است نقصی از ما مشاهده شود، بلکه باید با کمال شجاعت سخن را آغاز کرد.
سعهى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است. انسان به جاى ترس و فرار از مسئوليّت، باید امكانات و مقدّمات و ابزار آن را با استعانت از خداوند فراهم کند.[4] این آیه حکایت از ماجرای حضرت موسی دارد که حضرت موسى (ع) نه تنها از مأموريت سنگينى که خدا به او سپرده بود وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسايل پيروزى در اين مأموريت را از خدا خواست. و از آنجا كه نخستين وسيله ی پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است، عرض كرد: پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار»، و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، «و كار مرا آسان گردان»، سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا»، و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: «تا سخنان مرا درك كنند».[5]
هر چند شأن نزول این آیه در باره ی سخن گفتن در مقابل دیگران است ولی در موارد دیگر خجالت نیز کارایی دارد پس از آیه، درس توکل به خدا و نهراسیدن از شرایط اجتماعی و تمسخر دیگران و... را استفاده می کنیم و با خواندن این آیه در موقعیت خجالت این درس ها را به خود متذکر می شویم.
کم رویی به صورت دشمن درونی همانند دشمن بیرونی عمل می کند. برای مثال: یک دانش آموز کم رو و خجالتی نمی تواند مشکل خود را مطرح کند و همیشه منتظر می ماند از دهان دیگران سؤال خود را مطرح کند.
کم رویی فقط یک احساس است یعنی یک تصور باطل است و بر واقعیت مبتنی نیست. کم رو فکر می کند دارای ارزش اجتماعی نیست و دیگران برای او ارزشی قائل نیستند، در حالی که ممکن است چنین چیزی واقعیت نداشته باشد.
تا وقتی که این تصور در انسان کم رو هست، نمی تواند از پی آمدهای آن در امان باشد.
افراد کم رو خود را از نظر فکری ضعیف و حقیر می شمارند. اگر مطلبی می نویسند یا سخنی می گویند و نکته ای را می دانند، آن را بی ارزش و غیر قابل طرح می شمارند و فکر می کنند همه آن را می دانند لذا از اظهار نظر خودداری می کنند، کمتر می توانند خود را برای سخنرانی آماده کنند و زود دست و پای خود را گم می کنند، حرف خود رافراموش می کنند و خودشان باعث می شوند دیگران متوجه ضعف آنان بشوند. انزوا نتیجه این طرز تفکر و تصور باطل است.
راههای از بین بردن "کمرویی"
برای درمان این بیماری در دوران کودکی مطالب زیر باید رعایت شود:
کودکان را اجتماعی بار آورده و آنان را به منزل دوستان ببریم، همچنین دوستان را به منزل دعوت کنیم ، در حضور دیگران از او تعریف کنیم و از آنان بخواهیم در حضور دیگران سخن بگویند.
یکی از راه های مؤثر برای اجتماعی بار آوردن و مبارزه با کمرویی و خجالت کودکان این است که بزرگ ترها سؤالاتی مطرح کنند و کودکان را به اندیشه و سخن وا دارند. چه بهتر که در این راه، آن ها را با بزرگ ترها مشارکت دهند برای این که کودک گرفتار کمرویی و خجالت نشود و بتواند بدون افتادن در ورطه ی پررویی در عرصه ی اجتماع و در برابر اشخاص ، مزایای وجود خود را بروز دهد و شخصیت خویش را آشکار سازد، راهی جز این نیست که به او فرصت حضور در مجامع و سخن گفتن و شرکت در بحث ها بدهیم. او را در مقابل مطالبی که بیان می کند، تشویق کنیم و اگر خطایی دارد با محبت و احترام و تواضع اصلاح کنیم .
شرکت دادن او در بحث ها و مشورت ها و فرصت دادن به وی برای این که خاطره های خود را بیان دارد نیز دادن مسئولیت، وسیله هایی برای تجلّی شخصیت او و منع از خجالتی شدن و خمودی و ترس و کمرویی است.
مهم این است که طفل برای ابراز وجود و اظهار عقیده و نظر خویش، گرفتار گستاخی نباشد و به شخصیت و آرا و عقاید و نظریات دیگران نیز احترام بگذارد. اگر در جایی به شخصیتش اهانت شد و به کرامتش لطمه ای خورد با صراحت و ادب از حق خویش دفاع نماید.
اما برای درمان این بیماری در دوران جوانی مطالب زیر باید رعایت گردد:
1. تلقین:
2. اعتماد به نفس:
خداوند در انسان نیرویی به نام اراده قرار داده که اگر همین نیرو را به کار بیندازد، قادر به برطرف کردن مشکلات خواهد بود.
اگر انسان به خدا متکی شد اعتماد به نفس پیدا می کند و در راه هدف های انسانی خود تزلزل پیدا نمی کند. سعادت انسان بستگی به عقاید و اعمال او دارد و بدبختی های او هم ناشی از رفتار ناپسند او است. کسی که با بی اعتنایی به وسوسه های دشمن یا دوستان نادان، کار و تلاش می کند به زودی نتیجه می گیرد و روز به روز بر امیدش افزون می گردد. کسی که با نگاه تحقیر آمیز دست از کار می کشد و ناامید می گردد روز به روز بر کسالت و افسردگی اش افزوده می گردد.
3 . تمرین:
4 - امید:
حضرت موسی که لکنت زبان داشت، با اتکا بر خدا در برخوردهای اجتماعی به گونه ای ظاهر شد که حتی دشمنان نتوانستند این نکته را وسیله ی تمسخر قرار دهند و او را به انزوا بکشانند. برای رهایی از ناامیدی راه های زیادی وجود دارد، یکی از آن ها توکّل بر خدا است. انسان با دلگرمی و اتکال برآفریننده و هستی بخش جهان می تواند از کابوس تنهایی و ناامیدی و بی ارادگی رهایی یابد.
5. نترسیدن از عیب گرفتن دیگران:
امام جعفر صادق(ع) فرمود: محبوبترین دوستانم کسی است که عیب هایم را به من بگوید[3]. وقتی نقصمان معلوم شد و کسی به ما تذکر داد که فلان نقص را داری، به جای ناراحتی، باید خوش حال شده و از او تشکر نماییم و هر چه زودتر به فکر علاج و اصلاح باشیم. از این جهت مثلا برای سخن گفتن نباید ترسید که ممکن است نقصی از ما مشاهده شود، بلکه باید با کمال شجاعت سخن را آغاز کرد.
6. اجتماعی شدن:
7. تلاوت آیات 25 تا 28 سوره ی طه:
سعهى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است. انسان به جاى ترس و فرار از مسئوليّت، باید امكانات و مقدّمات و ابزار آن را با استعانت از خداوند فراهم کند.[4] این آیه حکایت از ماجرای حضرت موسی دارد که حضرت موسى (ع) نه تنها از مأموريت سنگينى که خدا به او سپرده بود وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسايل پيروزى در اين مأموريت را از خدا خواست. و از آنجا كه نخستين وسيله ی پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است، عرض كرد: پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار»، و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، «و كار مرا آسان گردان»، سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا»، و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: «تا سخنان مرا درك كنند».[5]
هر چند شأن نزول این آیه در باره ی سخن گفتن در مقابل دیگران است ولی در موارد دیگر خجالت نیز کارایی دارد پس از آیه، درس توکل به خدا و نهراسیدن از شرایط اجتماعی و تمسخر دیگران و... را استفاده می کنیم و با خواندن این آیه در موقعیت خجالت این درس ها را به خود متذکر می شویم.
پي نوشت ها :
[1] النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة؛ بحارالأنوار، ج58 ، ص 65.
[2] قرآن در این باره می فرماید: ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که آن مردم حالشان را تغییردهند؛ رعد، 11.
[3] أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى عُيُوبِي إِلَي؛ بحار الأنوار، ج71، ص282؛ میزان الحکمه، ماده عیب، شماره 14684.
[4] نک: تفسير نور، ج7، ص 337.
[5] برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص 116.