پيامبر صلى اللّه عليه و اله با همه بلندى مقامش ، سخت متواضع بود ، (1) ابن عامر گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله را ديدم كه سوار بر ناقه بورى بود، نه آن را مى زد و نه هى مى كرد و نه زودباش مى گفت (و در اين حال ) رمى جمره را انجام مى داد. (2) هرگاه بر الاغ سوار مى شد؛ زيراندازش پارچه اى بود، با اين حال يك نفر را هم در ترك خود سوار مى كرد.
پيامبر صلى اللّه عليه و اله با همه بلندى مقامش ، سخت متواضع بود ، (1) ابن عامر گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله را ديدم كه سوار بر ناقه بورى بود، نه آن را مى زد و نه هى مى كرد و نه زودباش مى گفت (و در اين حال ) رمى جمره را انجام مى داد. (2) هرگاه بر الاغ سوار مى شد؛ زيراندازش پارچه اى بود، با اين حال يك نفر را هم در ترك خود سوار مى كرد. (3) به عيادت بيماران مى رفت ، تشييع جنازه مى فرمود و دعوت بردگان را اجابت مى كرد. (4) كفش و جامه اش را وصله مى زد و در خانه با خانواده در كارهاى مورد نيازشان همكارى مى كرد. (5) اصحاب آن حضرت چون مى دانستند ناراحت مى شود براى او از جا بلند نمى شدند. (6) وقتى كه از كنار كودكان عبور مى كرد به آنها سلام مى داد. (7) مردى را خدمت آن حضرت آوردند ، وى از هيبت آن بزرگوار بر خود مى لرزيد. فرمود: ((بر خود آسان بگير ، من پادشاهى نيستم ، بلكه پسر زنى از قريشم كه گوشت خشك مى خورد.))(8) ميان اصحاب ، چنان آميخته با آنان مى نشست كه گويى يكى از آنهاست . به طورى كه شخص ناشناسى كه مى آمد نمى دانست پيامبر صلى اللّه عليه و اله كدام فرد است تا اين كه مى پرسيد عاقبت اصحاب از آن حضرت خواستند به گونه اى بنشيند كه شخص غريب او را بشناسد. اين بود كه آن حضرت سكويى از گل درست كردند تا روى آن بنشيند، (9) عايشه عرض كرد: غذا را در حالى كه تكيه داده ايد ميل كنيد كه بر شما آسانتر است . مى گويد: سر مباركش را پايين آورد به حدى كه نزديك بود پيشانى اش به زمين بخورد، سپس فرمود: ((من غذا را چنان مى خورم كه بندگان مى خورند و چنان مى نشينم كه بندگان مى نشينند.))(10) روى سفره و در ظرف كوچك غذا نمى خورد تا از دنيا رفت .(11) و هيچ كس از اصحاب و ديگران او را صدا نمى زدند مگر آن كه مى فرمود: لبيك .(12) و چون با مردم مى نشست ، اگر آنها راجع به آخرت صحبت مى كردند با آنها همراهى مى كرد و اگر درباره خوردنى يا نوشيدنى گفتگو مى كردند، هم صحبت مى شد و اگر درباره دنيا سخن مى گفتند از باب مدارا و تواضع با آنها هم سخن مى شد. (13) گاهى در محضر آن حضرت شعر مى خواندند و چيزهايى از كارهاى جاهليت را ذكر مى كردند و مى خنديدند و چون مى خنديدند، پيامبر صلى اللّه عليه و اله لبخند مى زد.(14) و غير از كار حرام آنها را از چيزى جلوگيرى نمى كرد.
پي نوشت ها :
1- اين حديث را ابوالحسن بن ضحاك ، در (( الشمائل )) از سخن ابوسعيد خدرى ضمن حديث طولانى در وصف پيامبر صلى اللّه عليه و اله نقل كرده در آن جا گويد: تواضع بدون ذلت داشت ، چنانكه در (( كنوزالحقايق )) مناوى آمده است .
2- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج ۴، ص ۱۳۶ از قول قدامة بن عبداللّه و ابن ماجه به شماره ۳۰۳۵ و نسائى در ج ۵، ص ۲۷۰ نقل كرده اند.
3- اين حديث را بخارى در ج ۷، ص ۲۱۷ از حديث اسامة بن زيد نقل كرده است .
4- اين حديث را ترمذى در (( الشمائل )) ، ص ۲۳ از حديث انس بن مالك نقل كرده است .
5- اين حديث را احمد در مسند از حديث عايشه نقل كرده و قبلا گذشت .
6- اين حديث را ترمذى در سنن ، ج ۱۰، ص ۲۱۲ باب مربوط به ناپسندى بلند شدن كسى براى كسى نقل كرده است .
7- اين حديث را بخارى ، در ج ۸، ص ۶۸ باب سلام دادن به كودكان از انس نقل كرده است .
8- اين حديث را حاكم در ج ۲، ص ۴۶۶ از قول جرير نقل كرده است و مى گويد: بنابر روش بخارى و مسلم اين حديث صحيح است و طبرانى در (( الاوسط )) - به طورى كه در (( مجمع الزوائد )) ، ج ۹ ص ۲۰ آمده است - اين حديث را نقل كرده است .
9- اين حديث را ابوداوود، در ج ۲، ص ۵۲۷ از حديث ابوذر نقل كرده است .
10- اين حديث را ابوالشيخ از روايت عبداللّه بن عبيداللّه بن عمير به نقل از عايشه نقل كرده است ؛ (( (المغنى ). ))
11- اين حديث را بخارى ، در ج ۷، ص ۹۱ از قول انس روايت كرده است .
12- اين حديث را - به طورى كه در (( مجمع الزوائد، )) ج ۹، ص ۲۰ آمده - ابويعلى (( در الكبير )) نقل كرده است .
13- اين حديث را ترمذى در (( الشمائل )) از كلام زيد بن ثابت نقل كرده است .
14- اين حديث را مسلم در ج ۷، ص ۷۸ و ترمذى در (( الشمائل )) ، ص ۱۷ از قول جابر بن سمره - بدون جمله (( (( و لا يزجرهم الا عن حرام )) )) يعنى بجز از حرام منع نمى كرد - نقل كرده اند.
منبع:برگرفته از ترجمه كتاب المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء
/خ
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.