سيره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در بيت المال (2)
شيوه هاى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در اداره بيت المال
1 ـ عدم ذخيره سازى
آخرين پولى كه به دست آن حضرت رسيد 000 / 800 درهم بود كه از بحرين براى ايشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا اين كه همه آن اموال را بين مسلمانان تقسيم كرد. (27)
2 ـ مساوات در تقسيم
سعد بن ابى وقاص در تقسيم غنائم بدر به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراض كرد و گفت: آيا مرا كه از اشراف بنى زهره ام, با اين آبكش ها و باغبان هاى يثرب, يكسان مى بينى؟ آن حضرت از شنيدن اين سخن, سخت آزرده گرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ, حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است. من براى اين برانگيخته شدم كه تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه كن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در ميان مردم جاىگزين آن نمايم. (29)
3 ـ محافظت از بيت المال
الف. ابلاغ
ب. تبشير و انذار
روز حركت از سرزمين خيبر, ناگهان بر غلامى كه مإمور بستن كجاوه هاى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود, تيرى اصابت كرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقيقات آن ها به جايى نرسيد, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من با شما در اين جريان, هم عقيده نيستم, زيرا عبايى كه بر تن اوست از غنيمت ها بوده و او آن را به خيانت برده و روز قيامت به صورت آتش او را احاطه خواهد كرد. در اين لحظه يك نفر از سربازان پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: من دو بند كفش از غنيمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قيامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گيرد.(34)
و نيز فرمود: ((لا تزال امتى بخير مالم يتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزكاه و اذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين;(35)امت من هيچ وقت از خير و بركت جدا نمى شوند مادامى كه به يكديگر خيانت نكنند و امانت را ادا كنند و زكات [ اموالشان را] ادا نمايند و اگر چنين نكردند به قحطى و خشكسالى مبتلا خواهند شد)).
و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و كل نبى مجاب ـ الزائد فى كتاب الله و التارك لسنتى و المكذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج كس اند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت كرده ايم: آن كس كه در كتاب خدا آيه اى را زياد گرداند; كسى كه سنت و روش مرا رها كند; كسى كه قضا و قدر خدا را تكذيب كند; كسى كه حرمت اهل بيت ما را نگه ندارد و كسى كه اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد)).
ج. توبيخ و مجازات
پيامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مردى از قبيله ازد ـ كه او را ابن ليثيه نيز مى گفتند ـ براى گرفتن زكات طايفه اى از مسلمانان مامور كرد, او مإموريت را انجام داده و اموال را به مدينه نزد پيامبر آورد و به دروغ عرض كرد: اين زكات اموال است و اين يكى هديه اى است كه به خود من داده اند. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من كسى را براى كارى مى فرستم و او مى آيد و مى گويد اين, زكات و آن ديگر, هديه اى است كه به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشينند تا ببينند آيا هديه اى براى او مى آورند؟ به خدايى كه جان من در دست قدرت اوست, كسى كه چيزى از زكات را بردارد روز قيامت بر گردن او[ به صورت آتش] پيچيده مى شود.(37)
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بيرون كرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و انتم لا تزكون;(38)از مسجد ما خارج شويد و در آن نماز نخوانيد چون شما زكات نمى دهيد)).
د. طرد افراد نالايق از مسئوليت بيت المال
يكى از ياران آن حضرت عرض كرد: آيا يكى از پست ها را به من واگذار مى كنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انك ضعيف و انها امانه (و الامانه ثقيله) و انها يوم القيامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى عليه فيها(39);تو ضعيفى و ((مسئوليت)), امانت است [ و بار امانت سنگين است] و آن مسئوليت, روز قيامت بدبختى و پشيمانى است مگر آن كه به حق گرفته شود و حق آن ادا شود)).
هـ . ثبت اموال
و. نصب مإموران حفاظتى
ز. مبارزه با زمين خوارى
((حمى)) اصطلاحا به اين معناست كه يك بخشى از زمين يا مرتع را بدون آن كه احيائش كنند و يا ساير شرايط ملكيت را دارا باشند, آن را در قرق خود قرار دهند كه پيامبر اكرم(ص), با قانون مذكور, از اختصاص انفال به گروه خاصى همانند زورمداران جلوگيرى كرد و آن را در اختيار همه مردم قرار داد.(47)
ح. نظارت عمومى
((نظارت)) از اركان مديريت به شمار مىآيد چرا كه به وسيله آن, دستگاه ها ـ از جمله بيت المال ـ از انحراف و فساد به دور خواهند بود و پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با نظارت مستقيم و غير مستقيم, از حريم بيت المال حفاظت نموده, فساد و انحراف را از آن دور كردند.
مصرف بيت المال
و گاهى مورد مصرف آن عام است; مثل خمس كه مالك آن مقام نبوت است و در مواردى كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مصلحت اسلام و مسلمين را در آن ببيند, هزينه مى شود; همانند هزينه براى امور زيربنايى, كمك به نيازمندان جامعه و امثال آن ها.
آن حضرت قسمتى از اموال به دست آمده از قبيله بنى نضير را در جهت تجهيز رزمندگان به اسب و سلاح جنگى, مصرف مى كرد.(49) و قسمت ديگرى از آن را در جهت فقر زدايى بين مهاجرانى كه در مضيقه بودند, تقسيم مى كرد.(50)
وگاه از خمس همچون زكات, براى تإليف قلوب و محبت تازه مسلمانان استفاده مى كرد. همان طور كه خمس غنيمت هاى به دست آمده از جنگ طائف را ميان سران قريش كه تازه مسلمان شده بودند, تقسيم كرد از قبيل ابوسفيان,معاويه, حكيم بن حزام, حارث بن حارث, حارث بن هشام, سهيل بن عمرو و عده ى ديگرى كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق شإن هر كدام تعدادى شتر به آن ها عطا كرد.(51)
به طور كلى احتياجات عمومى در زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر دو گونه بود: يكى مخارج برنامه هاى حكومت اسلامى و ديگرى بالا بردن سطح زندگى همه مردم كه نتيجه آن, ايجاد تعادل و توازن اجتماعى بود. آن حضرت با هزينه صحيح و دقيق بيت المال, عقب ماندگى شديد اقتصادى را كه مانع پيشرفت و تحقق اهداف مقدس اسلامى بود, مرتفع ساخت. از اين رو نيمى از محصول اراضى خيبر را جهت فقرزدايى و نيمى ديگر را براى هزينه هاى حكومتى از قبيل تجهيز سپاه و هيإت هاى نمايندگى و ديگر مخارج حكومتى به كار برد.
آن حضرت بيت المال را جهت تإمين اجتماعى اقشار بى بضاعت به كار برد و اعلام كرد:
((من ترك ضياعا فعلى ضياعه و من ترك دينا فعلى دينه (52) ; هر كس كشتزارى بر جاى نهد, محافظت از آن به عهده من است و هر كس مديون بميرد, اداى دينش وظيفه من است.))
و باز مى فرمايد:((هر بدهكارى كه نزد والى يى از واليان مسلمين برود و براى والى يى روشن شود كه او در اداى دينش ناتوان است, در اين جا بر والى مسلمين است كه دين او را از اموال مسلمين اداكند.))(53)
همين طور براى فراهم كردن مقدمات ازدواج جوانان, از بيت المال استفاده مى كرد مثلا پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از اموال خمس ـ كه در اختيار حضرت بود ـ هزينه ازدواج عبدالمطلب بن ربيعه و فضل بن عباس را پرداخت كرد.(54)
مسئولين بيت المال
بر شايسته سالارى كه از اصولى ترين شرايط براى انتخاب عاملان و كارگزاران است, تإكيد فراوان مى كند. چنانچه در سيره آن حضرت آمده است كه از ميان تمام مسلمان ها جوان بيست ساله اى را به نام عتاب بن اسيد براى فرماندارى مكه برگزيد و فرمانى برايش صادر كرد و به او فرمود:((يا عتاب تدرى على من استعملتك؟ على اهل الله عزو جل و لو اعلم لهم خيرا منك استعملته عليهم(56);اى عتاب! آيا مى دانى تو را فرماندار كدام گروه قرا دهم؟ بر اهل الله عزوجل (تو را بر اهل حرم خدا و ساكنان مكه والى نمودم. و اگر در ميان مسلمانان كسى را براى اين مقام شايسته تر از تو مى يافتم اين كار را به او مى سپردم)).
همان طور كه مى فرمايد: ((من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم إن فيهم من هو اولى بذلك منه و إعلم بكتاب الله و سنه نبيه, خان الله و رسوله و جميع المسلمين ;(57) هر كس كارگزارى از مسلمين را به كار بگيرد و حال آن كه مى داند در بين مسلمانان كسى هست كه از او شايسته تر و داناتر به كتاب خدا و سنت رسولش است, به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خيانت كرده است.))
پي نوشت ها :
25 ـ فروغ ابديت, ج 2, ص 261,
26 ـ الطبقات الكبرى, ج 2, ص 18, محمد بن سعد, دارالصادر, بيروت.
27 ـ المواعظ و الاعتبار, ج 1, ص 148, احمد مقريزى, دارالصادر, بيروت .
28 ـ فروغ ولايت, ص 348, جعفر سبحانى, انتشارات صحيفه, 1368 ش.
29 ـ فروغ ابديت, ج 1, ص 514.
30 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 3.
31 ـ الطبقات الكبرى, ج 1, ص 270.
32 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 13.
33 ـ سيره ى ابن هشام, ج 3, ص 373.
34 ـ فروغ ابديت, ج 2, ص 261.
35 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 13.
36 ـ همان, ج 11, ص 341.
37 ـ ناسخ التواريخ, ج 3, ص 159, محمدتقى سپهر, مكتبه الاسلاميه, تهران, 1363 ش, 6 جلدى.
38 ـ وسايل الشيعه, ج 6, ص 12.
39 ـ صحيح مسلم, ج 8, ص 134, مسلم بن حجاج نيشابورى, دارالفكر, بيروت.
40 ـ مكاتيب الرسول, ج 1, ص 21 و 22.
41 ـ تاريخ سياسى اسلام, ص 16, رسول جعفريان.
42 ـ تاريخ تمدن اسلام, ج 2, ص 219, جرجى زيدان,اميركبير,تهران, 1369 ش, 5 جلدى.
43 ـ التراتيب الاداريه, ج 1, ص 411.
44 ـ مستدرك الوسائل, ج 17, ص 114, آل البيت.
45 ـ تهذيب الاحكام, ج 7, ص 152, دارالكتب الاسلاميه.
46 ـ مسند احمد بن حنبل, ج 4, ص 38, دارالصادر, بيروت.
47 ـ الاحكام السلطانيه, ج 2,ص 222, محمد بن حسين فرإ, دفتر تبليغات اسلامى, قم.
48 ـ صحيح بخارى, ج 3, باب النكاح.
49 ـ ر.ك: لغه الاداريه العامه فى صدرالاسلام, عبدالسميع سالم الهراوى, مصر, 1986 م.
50 ـ فتوح البلدان, ص 32.
51 ـ البدايه و النهايه, ج 4, ص 362.
52 ـ وسايل الشيعه, ج 13, ص 92.
53 ـ الشئون الاقتصاديه فى نصوص الكتاب و السنه, ص 502, جعفر هادى, كتابخانه امام اميرالمومنين على(ع), اصفهان.
54 ـ تفسير نمونه, ج 7, ص 185.
55 ـ فتوح البلدان, ص 81.
56 ـ اسد الغابه, ج 3, ص 358, ابن اثير, دار احيإ التراث العربى, بيروت.
57 ـ الغدير, ج 8, ص 291, عبد الحسين امينى, دارالكتب العربى, بيروت و سنن كبرى, احمد بيهقى, ج 10, ص 118, دارالفكر, بيروت.
منبع : پایگاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
/ک