تحليلي بر سيره ارتباطات ميان فردي پيامبراكرم(ص) (1)
واژه هاي کليدي: ارتباطات ميان فردي، سيره پيامبر(ص)، مديريت تاثير گذاري، اثر بخشي، زيست جهان.
درآمد
ارتباطات ميان فردي كه عمدتاً به صورت «چهره به چهره» (face ـ to ـ face)از طريق «كلامي (verbal) و «غير كلامي» (Non verbal) انجام ميشود، در برابر ارتباط جمعي (public/mass communication) قرار ميگيرد كه در آن پيام به مخاطبان زيادي ارسال ميشود كه معمولاً براي پيام فرست، شناخته شده نيستند.(2)
امروزه بحث از ارتباطات جمعي شايد نياز به استدلال نداشته باشد، زيرا پيدايش رسانههاي جمعي به تبع فنآوريهاي تكنولوژيكي، مباحثه بر سر موضوعات ارتباطات جمعي را به گفتمان غالب تبديل كرده است. مك لوهان در دهه 1960م. در ديدگاهي جبرگرايانه در مورد تأثير تكنولوژي معتقد بود تلويزيون جاي مدارس سنتي را خواهد گرفت و كودكي كه در منزل تلويزيون تماشا كند بيشتر از كودكي كه به مدرسه ميرود خواهد آموخت. اما تجربه تاريخي طي چند دهه گذشته نشان داده است كه هيچ كودكي از طريق رسانههاي عمومي بدون كمك ديگران ـ ضميمه ارتباطات ميان فردي ـ باسواد نشده است. (3) پس ارتباطات جمعي نميتوانند جايگزين ارتباطات ميان فردي گردند. هر كدام از اعتبار و جايگاه ويژه خود برخوردارند، به ويژه اين كه رسانههاي جمعي در انتقال مقولات مذهبي و مفاهيم عميق اخلاقي و عرفاني از توان كافي بهرهمند نيستند. نياز امروز به ارتباطات چهره به چهره كمتر از ادوار گذشته نيست؛ رسانه فقط ميتواند «اطلاعات» را منتقل نمايد؛ (4) اما از طريق رسانهها هرگز نميتوان به قلوب مردم راه يافت. ارتباط چهره به چهره و نفس به نفس است كه قلوب را تسخير ميكند. حضرت آيه الله خامنهاي درباره بهره گرفتن روحانيان از اين شيوه ارتباطي ميگويد:
ديروز روحانيت، عرصه حضور، منبر و محراب مسجد بود و امروز اين سؤال مطرح است که آيا اين عرصه را تغيير دهد يا توسعه بخشد؟ مسلماً نبايد آن را تغيير دهد، بلكه بايستي اين عرصه را توسعه داده و رها نكند. مسجد پايگاه اصلي است و محل مواجهه رو در رو و چهره به چهره مردم با روحانيت... نبايد رها شود. روحانيت وظيفهاش تداوم وظيفه پيامبران است. (5)
علاوه بر اين، بسياري از اصول و قواعد حاكم بر ارتباطات، در ارتباطات فردي و جمعي مشترك است. از اين رو با كشف قواعد ارتباطات ميان فردي، ميتوان اصول ارتباطات جمعي را نيز اقتباس كرد. بر فرض پذيرش اهميت ارتباطات ميان فردي، هيچ الگويي نميتواند به اندازه سيره پيامبر اسلام(ص) مهم وقابل استناد باشد. در اهميت جنبه ارتباطي پيامبر(ص) توجه به موارد زير لازم مينمايد:
الف) معجزه پيامبر(ص) (قرآن كريم) خواندني و بالاصاله ارتباطي است. برخلاف پيامبران پيشين كه معجزات آنها، از قبيل تبديل عصا به اژدها و زنده كردن مرده بود كه زمينه را براي ارتباط اقناعي فراهم مينمود، معجزه پيامبر اعظم(ص) ماهيتاً ارتباطي است.
ب) در قرآن كريم، پيامبر اكرم بيشتر با هويت ارتباطي با عناوين «رسول» و «نبي» معرفي شده و كمتر به عنوان شخصيت حقيقي معرفي شده است. در موارد چهارگانه كه به اسم «محمد» و حتي در موردي كه به اسم «احمد» تصريح شده، با برجستهسازي نقش رسالتي حضرت، شخصيت حقيقي ايشان در رتبه دوم قرار گرفته است.
ـ «و ما محمدٌ إلّا رسولٌ قد خَلَتْ مِن قبِلهِ الرُّسُل».(6)
ـ «ما كان محمدٌ اَبا احدٍ من رجالكم و لاکن رسولَ الله و خاتم النبيين».(7)
ـ «محمدٌ رسول اللهِ و الذّين مَعَهُ اشدّاءُ علي الكفار رحماءُ بينهم».(8)
ـ «و الذين آمنوا و عَمِلُوا الصالحاتِ و آمنوا بما نُزِّلَ علي محمدٍ».(9)
ـ «و اذ قال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل إنّي رسول الله إليكم مصدقاً لما بينَ يديّ من التوراه و مبشراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه احمد».(10)
ج) در ميان كلمات و مشتقات به كار رفته آنها در قرآن كريم، پس از ماده «إله»، ماده «قول» به عنوان نماد ارتباط كلامي، با 1722 كاربرد در 1383 آيه و در 84 سوره قرآني، در رتبه دوم قرار دارد. بدين ترتيب مي توان گفت در گفتمان قرآن، گفتوگو و گفتار پس از توحيد از رتبه دوم برخوردار است.
د) در برابر اسم خاص پيامبر(ص) كه تنها پنج مورد را به خود اختصاص داده، ماده «رسل» 513 بار در قرآن كريم به كار رفته و در بيشتر موارد ناظر به پيامبر اسلام(ص) و ساير پيامبران است. البته همچنان كه علماي ارتباطات خاطرنشان ميسازند؛ ارتباط برخلاف اطلاع همواره حاوي انتقال خبر نيست؛ (11) از اين رو ماده «نباء» نيز با داشتن بار معنايي خبر، با 80 بار تكرار، در 77 آيه قرآن كاربرد داشته، و بدين ترتيب فراواني ماده «رسل» تقريباً 6/4 بار از آن بيشتر است.
ه) نگاه آماري به جمعيت پيروان رسول خدا(ص) حاكي از موفقيت آن حضرت در ارتباطات ميان فردي است. چنان كه ميدانيم پيامبر(ص)، رسالت خويش را با ارتباط ميان فردي شروع كرد و حدود سه سال اين شيوه ارتباطي تنها روش تبليغ اسلام به شمار ميرفت. براساس گزارشهاي مختلف آماري، دين اسلام به لحاظ فراواني پيروان، دومين دين جهان است. (12)
مفاهيم و چارچوب نظري
براي فهم نظام يافته ارتباطات ميان فردي پيامبر(ص) و اصول حاكم بر آن، الگوي نظري برساخته گافمن و هابرماس را ارائه ميكنيم و براساس آن، به تحليل ارتباطات ميان فردي پيامبر(ص) ميپردازيم.
ارتباطات در خلأ صورت نميگيرد بلكه معمولاً در يك فضا (space) صورت ميگيرد كه اروين گافمن از آن با عنوان «صحنه» نام ميبرد. پس «صحنه» محيطي است كه ارتباط در درون آن انجام ميگيرد. فضا داراي دو بخش است: بخشي از آن طبيعي و خارج از كنترل كنشگر است و بخشي از آن قابل كنترل بوده و براي بهبود فرايند ارتباط بازسازي ميشود. «پشت صحنه» جايي است كه پيام فرست خود را براي ارتباط موفق آماده ميكند. براي ارتباط موفق، كنشگر بايد تجهيزاتي همانند لباس فرم مناسب را به همراه داشته و منش رفتاري ويژهاي ـ همانند قيافه، نوع نگاه و پردازش چهره ـ را به نمايش بگذارد. (13)
گافمن تحت عنوان «مديريت تأثيرگذاري» اصولي را به كنشگران ارتباطي منتسب كرده و معتقد است كنشگران براي ارتباط موفق معمولاً اصول زير را به نمايش ميگذارند:
1ـ ميكوشند لذتهاي پنهانيشان را قبل از اجراي نقش و نيز در زندگي گذشتهشان كه با ايفاي نقش آنها سازگار نيست از چشم مخاطب پوشيده دارند؛
2ـ تلاش ميكنند خطاهايي را كه ضمن آمادگي براي اجراي نقش مرتكب شدهاند و نيز كارهايي را كه براي تصحيح اين خطاها انجام دادهاند، از ديد مخاطبان پنهان سازند؛
3ـ لازم ميبينند كه تنها محصول نهايي كارشان را نمايش دهند و فراگرد را پنهان نگه دارند؛
4ـ ممكن است لازم ببينند «كارهاي كثيفي» را كه براي تهيه محصول نهايي انجام گرفته است، از ديد حضار مخفي كنند؛
5ـ كنشگران برخلاف واقعيت به مخاطبان چنين وانمود ميكنند كه به آنها بسيار نزديكند؛
6ـ تلاش ميكنند با تكنيك «هاله پوشي» يعني محدود ساختن تماس با مخاطب، در چشم آنها حرمتي براي خود فراهم كنند.(14)
تصوير تاريكي كه گافمن از انسان ارائه ميكند وي را به جامعه شناسي منزوي و تا حدودي مطرود تبديل كرده است. در برابر، هابرماس در جستوجوي شرايط ارتباطي ايدهآلي است كه محصول آن دانش معتبر و وصول به حقيقت است. با ملاحظه سيره پيامبر(ص) ميتوان ميزان تحقق شاخصههاي وضعيت آرماني مورد نظر هابرماس را مقايسه كرد.
وضعيت كلامي ايدهآل يا آرمان صوري در شرايطي رخ ميدهد كه چهار نوع معيار براي تعيين اعتبار داعيهها مراعات گردد: نخست، بايد تشخيص داده شود كه بيانات گوينده قابل درك و فهماند؛ دوم، قضايايي كه گوينده مطرح ميكند بايد حقيقت داشته باشند، يعني او بايد درباره موضوع بحث دانش موثقي را ارائه دهد؛ سوم، گوينده بايد در طرح قضايايش صادق و رو راست باشد، يعني بايد تشخيص داده شود كه او قابل اعتماد است؛ چهارم، گوينده حق دارد كه چنين قضايايي را به زبان آورد، حتي اگر در طرح قضايايش صادق نباشد. توافق وقتي به دست ميآيد كه همه اين داعيههاي اعتبار، مطرح و پذيرفته شوند.(15)
در انديشه هابرماس گفتوگو در «زيست جهان» و حوزه عمومي، هنگامي رهايي بخش و قرين حقيقت خواهد بود كه شرايط زير برقرار باشد:
1ـ شكل و محتواي گفتوگو بايد عقلاني ـ انتقادي (Rational ـ critical)
باشد؛
2ـ در حوزه عمومي تنها درباره موضوعات مدني مشترك بين شهروندان بايد گفتوگو شود و طرح موضوعات خصوصي مجاز نيست؛
3ـ شركت كنندگان بايد همه تفاوتها و تمايزات ميان خود را ناديده بگيرند و همچون افراد برابر در گفتوگو مشاركت نمايند؛
4ـ فرايند گفتوگو محدود به شكلگيري افكار عمومي است و هرگز نميتواند به تصميم سازيهاي عملي منتهي شود. به عبارت ديگر، گفتوگو آزاد است، اما مادامي كه قوانين مدني به طريق قانوني تغيير نيافته، همگان موظف به اجرا هستند؛
5ـ يك حوزه عمومي يكپارچه، كه رسيدن به وفاق در آن امكانپذير باشد، هميشه بر تنوع و تعدد حوزههاي عمومي ترجيع دارد.(16)
در يك جمعبندي، نظريهپردازان ارتباطات معتقدند رعايت برخي اصول در اثر بخشي ارتباطات ميان فردي در دو بعد عمل گرايانه و خشنودي تأثير دارند:
1ـ بعد عمل گرايانه (pragmatic dimension) متوجه دستاورد موفقيت پيام فرست در رسيدن به اهداف و خواستههاست؛
2ـ بعد خشنودي شخصي (personal ـ satisfaction dimension) به لذت و شعف حاصل از كنش ارتباطي كنشگران اشاره دارد.
پنج ويژگي اثر بخش در ارتباطات ميان فردي:
الف) گشودگي (openness): گشودگي، ارائه اطلاعاتي است كه هر كس به صورت طبيعي ميتواند آن را در بخش پنهان پنجره جوهري خود نگهدارد. براي ارتباط مؤثر، پيام فرست ميبايست بخشي از اطلاعات را مخفي نگه دارد. به تعبير گافمن، تمام زواياي پشت صحنه نبايد براي حضار يا مخاطبان آشكار گردد. در عين حال، حوزه پنهان هر چه كمتر باشد و ارتباطگر بتواند اطلاعات بيشتري از خود در اختيار مخاطبان قرار دهد، فرايند ارتباط بهتر خواهد شد؛
ب) همدلي (Empathy): همدلي يعني داشتن احساسي كه ديگري بدان دست نيافته است. پس همدلي صرفاً همدردي كردن (Sympathy) با ديگران نيست، بلكه درك كامل احساس ديگري است. انسان همدل كسي است كه ميتواند خود را جاي ديگران تصور كرده و احساسات وي را درك كند. مفهوم همدلي را لرنر وارد حوزه جامعهشناسي توسعه كرد. لرنر معتقد است افرادي كه از طريق مسافرتهاي برون مرزي با فرهنگهاي متفاوت آشنا ميشوند، بهتر ميتوانند خودشان را جاي ديگران فرض نمايند. به عبارت ديگر، اين افراد از همدلي بالايي برخوردارند. از آن جا كه ساكنان جهان سوم به ويژه روستاييان كمتر ميتوانند مسافرت كنند، رسانهها به ويژه تلويزيون وسيلهاي است كه آنها را با فرهنگهاي مختلف آشنا نموده و ميزان همدلي را بالا ميبرد. پس رسانهها تأثير مثبت بر توسعه جوامع جهان سوم خواهند داشت. بدين ترتيب افرادي كه از همدلي بالا برخوردارند، در ارتباط با ديگران موفقترند.(17)
ج) حمايتگري (Supportiveness): ارتباطات ميان فردي همدلانه نميتواند در يك فضاي توأم با هراس و تهديد دوام يابد و دير يا زود به دشواري كشيد شده و منجر به گسستگي رابطه ميشود. هر اندازه پيام فرست خود را از نظر رفتاري و پايگاه اجتماعي در تراز مخاطبان خود قرار داده و از نشان دادن برتريهاي خود به آنان پرهيز كند، در ايجاد فضاي مناسب ارتباطات حمايتگرانه موفقتر خواهد بود. تساوي، عدم جزميت در سخن، مشورت و تواضع از شاخصههاي حمايتگري است؛
د) مثبتگرايي (positivenwss): مثبتگرايي به نگرش مثبت به خويشتن، احساس خوشايند و مثبت به ديگران و در نهايت احساس مثبت و خوشايند در مورد وضعيت عمومي اشاره دارد. آدم مثبتگرا، كسي است كه از داغ بياعتباري رنج نميبرد. او به ديگران و به ويژه به مخاطبان خويش خوشبين است و حالت خوشبيني را به ديگران نيز انتقال ميدهد.(18)
ه) تساوي (Equlity): ارتباطات ميان فردي عموماً زماني مؤثر خواهد بود كه فضاي حاكم، فضايي مبتني بر تساوي باشد. تعامل و گفتوگوي دو طرفه به جاي سخنراني يك طرفه، نگاه عادلانه به كليه مخاطبان، عدم قطع سخن گوينده از سوي ارتباط گر مقتدر و مانند آن مؤلفههاي «تساوي» است.(19)
با توجه به چارچوب مفهومي بر ساخته گافمن و هابرماس، سؤالات ذيل را درباره ارتباطات ميان فردي پيامبر(ص) ميتوان مطرح ساخت:
ـ در سيره پيامبر، ارتباط با مردم در مقايسه با انواع ديگر ارتباط، از چه جايگاهي برخوردار است؟
ـ پيامبر(ص) براي بهبود فرايند ارتباط براي صحنهآرايي چه تمهيداتي را ميانديشيد؟
ـ پيامبر(ص) در ارتباط ميان فردي در جلو صحنه چه اصولي را رعايت ميكرد؟ به عبارت ديگر، مختصات كنش ارتباطي پيامبر(ص) كدامند؟
ـ آيا سيره متحقق پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) فراتر از آرمان صوري هابرماس نيست؟
پی نوشتها :
* عضو هيأت علمي دانشگاه باقرالعلوم (ع)
1. مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي (تهران: صدرا، 13ص 65.
2. علي اكبر فرهنگي، مباني ارتباطات انساني (تهران: چاپ هفتم، موسسه رسا، 1382) ص 116.
3. ورنر سورين و جيمز تانكارد، نظريههاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان (تهران: چاپ اول، دانشگاه تهران، 13ص 395.
4. كلاور؟
5. آيه الله سيد علي خامنهاي، سخنراني در جمع طلاب مشهد، 1386/2/26.
6. آل عمران (3) آيه 144.
7. احزاب (33) آيه 40.
8. فتح (48) آيه 29.
9. محمد (47) آيه 2.
10. صف (6 ـ آيه 6.
11. سيد محمد دادگران، مباني ارتباطات جمعي (تهران: چاپ ششم، انتشارات فيروزه، 1383) ص 19.
12. WWW. Shiayan.ir.
13. جورج رتيزر، نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثي (تهران: چاپ هشتم، انتشارات علمي و فرهنگي، 1383) ص 292.
14. همان، ص 295.
15. همان، ص 215.
16. محمد قلي ميناوند، «اينترنت و توسعه سياسي: حوزه عمومي در فضاي سايبرنتيك»، دو فصلنامه پژوهش علوم سياسي، ش 2 (1385) ص 125، به نقل از: Mccarthy.
17. مصطفي ازكيا، جامعه شناسي توسعه (تهران: چاپ سوم، نشر كلمه، 1380) ص 108.
18. اروين گافمن، داغ ننگ، ترجمه مسعود كيانپور (تهران: چاپ اول، نشر مركز، 1386).
19. علي اكبر فرهنگي، پيشين، ص 111 ـ 122.
ادامه دارد...
/ج