سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در برخورد با ناهنجاري ها(2)

بيش ترين برخورد عملي پيامبر با يهوديان و مشركاني بود كه درمقابله با پيامبر و دين اسلام، اقدامات عملي داشتند. دو پيمان عمومي و خصوصي با سه طايفه بزرگ يهوديان مدينه(بني قريظه، بني نضير، بني قينقاع) منعقد شد، اما آنان ضمن نقض پيمان هاي خود، دست به اقدامات آشكاري عليه مسلمانان زدند كه پيامبر چاره اي جز برخورد عملي نداشت.
پنجشنبه، 26 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در برخورد با ناهنجاري ها(2)

سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در برخورد با ناهنجاري ها(2)
سيره پيامبر صلي الله عليه و آله در برخورد با ناهنجاري ها(2)


 

نويسنده:حسن جليلي




 

برخورد با يهوديان معاند
 

بيش ترين برخورد عملي پيامبر با يهوديان و مشركاني بود كه درمقابله با پيامبر و دين اسلام، اقدامات عملي داشتند. دو پيمان عمومي و خصوصي با سه طايفه بزرگ يهوديان مدينه(بني قريظه، بني نضير، بني قينقاع) منعقد شد، اما آنان ضمن نقض پيمان هاي خود، دست به اقدامات آشكاري عليه مسلمانان زدند كه پيامبر چاره اي جز برخورد عملي نداشت. مهم ترين اقدامات تخريبي و ضد امنيتي آنان عبارت بود از: حمايت از مشركان، تفرقه افكني ميان مسلمانان، تحريف، ايجاد ترديد در ميان مسلمانان، تمسخر و فريب. سزاوار است اكنون مواردي از برخورد پيامبر با اين عده، ارائه گردد:
1.كعب بن اشرف؛ اصل او از قبيله طي بود، ولي پدرش به خاطر خوني كه از قبيله خويش ريخت، به مدينه آمد و به «بني نضير» پيوست. مادر كعب دختر ابوحقيق، چهره شناخته شده بني نضير بود و خود كعب نيز در ميان يهوديان جايگاهي داشت. او هماره به فتنه انگيزي عليه مسلمانان دست مي زد و حتي فتنه گري او از حد گذشت. به همين دليل، پيامبر فرمود: «كيست كه شر او را كم كند؟» محمد بن مسلمه، داوطلب شد و همراه ابونائله و سه نفر ديگر از اوسيان، شبانه او را به قتل رساندند.(1)
2. ابو رافع سلام بن ابي حقيق؛ او از قبيله بني نضير بود و همراه آنان به «خيبر» كوچ كرد. مهم ترين جرم او عبارت بود از: تحريك مشركان و يهوديان براي برپايي جنگ احزاب و همراهي با حيي بن اخطب، كنانه بن ربيع بن ابي حقيق و برخي ديگر از يهوديان.(2) ابن هشام به نقل از ابن اسحاق مي گويد: اوس و خزرج- كه در انجام دستور رسول خدا با هم به رقابت مي پرداختند- پس از كشته شدن كعب بن اشرف به دست اوسيان، به فكر اقدامي مشابه بودند و از پيامبر دستور قتل ابورافع را گرفتند. پنج تن از خزرجيان به نامهاي عبدالله بن عتيك، عبدالله بن انيس، مسعودبن سنان، ابو قتاده و خزاعي بن اسود به راه افتاده، شبانه به خانه ابورافع رفتند و با ترفندي او را به قتل رساندند. (3) در مورد زمان و مكان و چگونگي قتل او، اختلاف است.
ضرورت مقابله با شخصي مانند ابورافع، زماني بيشتر روشن مي شود كه او با وجود اعتراف به پيامبري رسول اكرم صلي الله عليه و آله چنين فتنه گري مي كرد. واقدي گزارش كرده است كه سلام بن ابي حقيق مي گفت: ما به محمد حسادت مي ورزيم؛ چون «نبوت» از ميان فرزندان هارون بيرون رفت، و حال آنكه او فرستاده خداست. (4)
در مجموع بايد گفت: مهم ترين عامل برخورد پيامبر با يهوديان، عبارت بود از: خيانت، پيمان شكني و مبارزه آنان عليه اسلام و شخص پيامبر و مسلمانان.
بر اساس پيماني كه پيامبر از همان ابتداي ورود به مدينه با يهوديان منعقد ساخته بود، در صورت«پيمان شكني» آن حضرت مجاز به كشتن مردان، اسارت زنان و فرزندان و به غنيمت بردن اموال آنان بود اما برخورد با اين قبايل پيمان شكن، گاه با تخفيف اعمال مي شد.
لذا كشتن ابوعفك، عصماء و ابورافع به دليل اقدامات و تحريكات آنها عليه اسلام و شخص پيامبر بود... .(5)

برخورد با مشركان و منافقان
 

مشركان قريش در مكه و بعضي از منافقان مدينه نيز اقداماتي عليه پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان داشتند كه منجر به برخورد عملي پيامبر با آنان شد. به چند نمونه آن اشاره مي شود:
1. معاويه بن مغيره؛ او در جنگ احد، بعضي از اعضاي بدن حضرت حمزه عليه السلام را قطع كرده بود، پيامبر دستور قتل او را نيز صادر نمود. (6)
2. دستور قتل هشت تن از قبيله «عرينه»؛ آنان به حضور پيامبر آمده، مسلمان شدند وبه سبب بيماري شان، پيامبر آنان را به ناحيه «ذي الجدر» نزديك كوه «عيروت» نزد شبان و شتران خود فرستاد. اما آنان مرتد شده، يسار (آزاد شده پيغمبر) را كشتند و 15 شتر را به سرقت بردند. پيامبر صلي الله عليه و آله كرزبن جابر فهري با تعدادي از سربازان را به دنبال آنان فرستاد و اين آيه در حق آنها نازل شد: (اِنَّما جَزاءُ الّذينَ يُحاربونَ اللهَ .. انْ يُقَتِّلوا اوْ يُصلِّبوا اوْ تُقَطَّعَ اَيديهِم) (7) و لذا پيامبر دستور قتل، قطع دست و پا و به دار آويختن آنان را صادر نمود. (8)
3. مقابله با شاميان و اهالي منطقه موته و ذات اصلاح؛ آنان مبلغان پيامبر(حرث بن عمير و كعب بن عمير غفاري) و 15 نفر ديگر را به شهادت رساندند، پيامبر نيز عده اي از مسلمانان را به فرماندهي جعفر بن ابي طالب به سوي آنان فرستاد. (9)
3. اصل استخدام وسيله مشروع
يكي از شيوه هاي برخورد پيامبر با ناهنجاري ها، اين بود كه هميشه براي رسيدن به يك هدف مشروع و صحيح، از وسيله و ابزار مشروع و صحيح استفاده مي كرد و حتي لحظه اي هم به اطرافيان خود اجازه نمي داد كه در اين راه به وسائل و ابزارهاي نامشروع و غير صحيح متوسل شوند. به عنوان نمونه، داستاني را بيان مي كنيم.
روزي عده اي از قبيله ثقيف، خدمت رسول اكرم صلي الله عليه و آله آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما مي خواهيم مسلمان بشويم ولي سه شرط داريم، اين شرط ها را بپذير: 1. اجازه بده يك سال ديگر ما اين بت ها را پرستش كنيم. 2. اين نماز خيلي بر ما سخت و ناگوار است[ما را از خواندن نما، معاف كن]. 3. بت بزرگمان را به ما نگو به دست خودتان بشكنيد.
پيامبر فرمود: از اين سه پيشنهادي كه مي كنيد، پيشنهاد آخرتان كه فلان بت را به دست خودتان نشكنيد، مانعي ندارد؛ من يك نفر ديگر را مي فرستم. اما شروط ديگر، چنين چيزي محال است!
پيامبر اكرم چنين فكر نكرد قبيله اي كه تا چهل سال بت را پرستش كرده و اكنون آمده تا مسلمان بشود، يك سال ديگر نيز بت را پرستش كند و بعد از يك سال مسلمان شود؛ زيرا در اين صورت، عمل پيغمبر صحه گذاشتن روي «بت پرستي» بود. نه فقط يك سال، بلكه اگر مي گفتند: يا رسول الله! ما به تو قرار مي بنديم كه يك شبانه روز بت بپرستيم و نماز نخوانيم و بعد از آن مسلمان بشويم- كه اين يك شبانه روز را پيغمبر طبق قرارداد پذيرفته باشد- محال بود بپذيرد. از هر وسيله اي استفاده نمي كرد. (10)
پيامبر در مقابل مردم هيچ گاه از جهالت مردم به نفع دين استفاده نمي كرد. اكثر مردم جامعه استفاده از خواب و غفلت و جهالت و ناداني مردم به نفع دين را مجاز شمرده و اين كار را انجام مي دهند ولي در شيوه برخورد پيامبر با اين ناهنجاري اخلاقي، مي بينيم كه ايشان در جهت آگاهي بخشي به اقشار جامعه، كوشيده است و هيچ گاه از اين ابزار نامشروع استفاده نمي كرد. سيره آن حضرت را در اين داستان مي توان به خوبي فهميد:
رسول اكرم صلي الله عليه و آله پسري از ماريه قبطيه دارد به نام ابراهيم . اين پسر كه مورد علاقه حضرت است در هيجده ماهگي از دنيا مي رود. رسول اكرم صلي الله عليه و آله كه كانون عاطفه بود، قهراً متاثر مي شود و اشك مي ريزد و مي فرمايد:«دل مي سوزد و اشك مي ريزد. اي ابراهيم! ما به خاطر تو محزونيم ولي هرگز چيزي بر خلاف رضاي پروردگار نمي گوييم». تمام مسلمين، ناراحت و متاثرند به خاطر اينكه غباري از حزن بر دل مبارك پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله نشسته است. همان روز تصادفاً خورشيد مي گيرد(كسوف). مسلمين شك نكردند كه گرفتن خورشيد به خاطر اندوه پيغمبر صلي الله عليه و آله بود.
اين مطلب در ميان مردم مدينه پيچيد و زن و مرد يك زبان شدند كه: ديدي! خورشيد به خاطر حزني كه بر پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله عارض شد، گرفت! اين امر سبب شد كه عقيده و ايمان مردم به پيغمبر اضافه شود، و مردم هم در اين گونه مسائل بيش از اين فكر نمي كنند.
ولي پيغمبر چه مي كند؟ پيغمبر نمي خواهداز نقاط ضعف و ناداني مردم به نفع اسلام استفاده كند، بلكه از علم و معرفت و بيداري مردم استفاده مي كند؛ زيرا قرآن به او دستور داده: (ادْعُ الي سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالّتي هِيَ احْسَنُ . (11)
بالاخره مردم نتيجه خوب از اين گرفته اند، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كه به آنها نگفته بود، مي توانست در اينجا «سكوت» بكند ولي ايشان سكوت هم نكرد. آمد بالاي منبر صحبت كرد و خاطر مردم را راحت نمود، فرمود: «اينكه خورشيد گرفت، به خاطر بچه من نبود».
شهيد مطهري بعد از بيان اين ماجرا، مي گويد:
مردي كه حتي از سكوتش سوء استفاده نمي كند، اين گونه بايد باشد، چرا؟ اولاً: براي اينكه اسلام احتياج به چنين چيزهايي ندارد. بگذار كساني بروند از خواب هاي دروغ، از جعل ها و از اين جور سكوت ها استفاده كنند كه دينشان منطق ندارد، برهان و دليل ندارد و آثار و حقانيت دينشان روشن و نمايان نيست. اسلام، نيازي به اين جور چيزها ندارد.ثانياً: همان كسي هم كه از اين وسايل استفاده مي كند، در نهايت امر اشتباه مي كند. مثل معروف است كه «همگان را هميشه نمي توان در جهالت نگاه داشت»؛ يعني بعضي از مردم را مي شود در جهالت نگاه داشت»؛ همچنين همه مردم را هم در يك زمان مي شود در جهالت و بي خبري نگه داشت، ولي همگان را براي هميشه نمي توان در جهالت نگه داشت. اگر اين اصل هم در كار نبود، پيغمبري مي خواهد دينش تا ابد باقي بماند، آيا نمي داند كه صد سال ديگر، دويست سال ديگر، مردم مي آيند جور ديگري قضاوت مي كنند؟! و بالاتر از همه اينكه خدا به او اجازه نمي دهد. (12)

روش برخورد با همسايه
 

پيامبر هميشه به احترام و رفع حاجات همسايگان سفارش مي نمود. همچنين به اصحاب خود روش برخورد با همسايگان نا اهل را مي آموخت و آنها را به تحمل سفارش مي نمود و از مقابله به مثل بر حذر مي داشت.
شخصي خدمت رسول اكرم صلي الله عليه و‌ آله آمد و از همسايه اش شكايت كرد كه : او آسايش مرا سلب كرده و مرا اذيت مي نمايد.
رسول اكرم فرمود: تحمل كن و براي اذيت همسايه ات سر و صدا راه نينداز، شايد روش خود را تغيير دهد.
بعد از مدتي، آن شخص دوباره آمد و شكايت كرد. اين دفعه نيز رسول اكرم فرمود: تحمل كن. آن مرد براي سومين بار آمد و گفت: اي رسول خدا! اين همسايه من، دست از روش خود بر نمي دارد و همچنان موجبات ناراحتي من و خانواده ام را فراهم مي سازد. اين دفعه، رسول خدا به او فرمود:
«روز جمعه كه رسيد، اسباب و اثاث خود را بيرون بياور و سر راه مردم كه رفت و آمد مي كنند، بگذار. هر كس از تو پرسيد: چرا اثاثت را اينجا ريخته اي؟ بگو از دست همسايه بد، و شكايت او را به مردم بگو».
شاكي همين كار را كرد و همسايه بد كه خيال مي كرد پيغمبر هميشه به او مي گويد تحمل كن، همين كه از موضوع اطلاع يافت، به التماس افتاد و خواهش كرد آن مرد اثاث خود را برگرداند و متعهد شد كه ديگر، موجبات آزار همسايه خود را فراهم نسازد. (13)

پي نوشت ها :
 

1. فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ج1، ص28، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چ4، 1374ش.
2. پيامبر و يهود حجاز، مصطفي صادقي، ص260، قم، بوستان كتاب، 1382ش.
3. زندگاني محمد صلي الله عليه و آله پيامبر اسلام، ابن هشام، ترجمه سيد هاشم رسولي، ج2، ص274 و 275، تهران، كتابچي.
4. المغازي، واقدي، ج1، ص184، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1414ق.
5. پيامبر و يهود حجاز، ص263.
6. ناسخ التواريخ، محمد تقي لسان الملك سپهر، ص944، تهران، اساطير، 1380ش.
7. مائده/33.
8. ناسخ التواريخ، ص1085.
9. فروغ ابديت، ج2، ص287.
10. سيري در سيره نبوي، مرتضي مطهري، ص118.
11. نحل/125.
12. سيري در سيره نبوي، ص121و122(با اندكي تغيير).
13. داستان راستان، مرتضي مطهري، ج1، ص105و106.
 

منبع:فرهنگ کوثر 81
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.