جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(2)

همانطور كه روشن است اولين توجهي كه در مورد امور جنايي صورت گرفت در روي جرم بود كه بعدها تحقيقات به بزهكار نظرها را به خود جلب كرد و آنگاه عوامل اجتماعي مورد توجه واقع شد و عوامل سازنده جرم مورد بررسي قرار گرفت.
سه‌شنبه، 10 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(2)

جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(2)
جامعه، جرم، مجازات و هدف، نوع و خصائص كيفرها(2)


 

نويسنده:دكتر رضا مظلومان




 

 

ب : تحول كيفر
 

كيفر چيست ؟
 

همانطور كه روشن است اولين توجهي كه در مورد امور جنايي صورت گرفت در روي جرم بود كه بعدها تحقيقات به بزهكار نظرها را به خود جلب كرد و آنگاه عوامل اجتماعي مورد توجه واقع شد و عوامل سازنده جرم مورد بررسي قرار گرفت.
مرل وويتود مي نويسد كه حقوق جزاي كلاسيك تنها يك امر توجه داشت و آن از بين بردن جرم بوسيله مجازات بود اين راه حل قديمي ترين و با دوام ترين و عمومي ترين كليه راه حلهايي است كه ممكن است براي مبارزه عليه جرم در نظر گرفته شده باشد.
از زماني كه جرم در روي زمين پيدا شد واكنش شديد و خشونت آميزي بصورت مجازات مجرم براي نابودي زندگي او اموال و هستي او و بالاخره حقوق او نيز تظاهر پيدا كرد.
بقول سالدانا پيدايش بزه فقط كيفررا آفريد زيرا ديگر كسي بجستجوي علت جرم و شناخت بزهكار نپرداخت بلكه هدف فقط كيفر دادن قرار گرفت.
استفاني ، لواسور ، ژامبومرلن ضمن اشاره به همين موضوع مي نويسند كه تجاوز به مقررات و انضباط زندگي اجتماعي باعث صدمه و ضرر به اجتماع مي شد بهمين جهت اجتماع هم عليه مقصر قيام مي كردو با تعقيب دو هدف جبران به مثل مي نمود و بدي اعمال شده بوسيله بزهكار را با بدي كردن باو پاسخ مي گفت.
بنابراين مجازاتهايي كه بصورت سنتي اعمال مي شدند و حتي كيفرهايي كه دستخوش تحول شده اند بيان كننده واكنش سركوب كننده اجتماعي مي باشند.
گين برگ مي نويسد كه جرم از دير زمان به منزله يك گناه به شمار ميآيد بزهكار بعلت عمل ضد اجتماعيش تعادل روشها و اصول اخلاقي موجود را كه بايد مورد احترام و رعايت همه قرار گيرد بهم ميزد و در آن اختلال و بي نظمي ايجاد مي كرد .
برقراري اين تعادل با اجراي مجازات درباره جرم كه مي بايست متناسب با درجه گناه او باشد عملي مي شد.
مجازات و شكنجه اي كه بزهكار تحمل مي كرد براي توصيه توقعاتي بود كه عدالت پاداش دهنده مصراً خواستار بود اينسان حل كردن مساله جرم از موضوعات متافيزيكي و مذهبي الهام مي گرفت بهر طريق موضوع قابل اهميت ، عمل بزهكارانه بود و در حالي كه فرد كه عامل جرم بشمار مي آيد در درجه دوم اهميت قرار داشت.
اسزره مي نويسند كه مجازات واكنشي بود كه در قبال اشتباه ، تظاهر پيدا مي كرد و هدفش هم پديد آوردن رنجها و دردهاي جسماني و رواني بود.
و وثن ولئوته معتقدند كه كيفر رنجي است بعلت خطا و اشتباهي كه بزهكار مرتكب شده است درباره او اعمال مي گردد.
عقيده استانسيو ولگنل لاواستين درباره مجازات نيز تقريبا با نظر محققان فوق الذكر مظابقت مي كند زيرا اين دو جرم شناس هم مجازات را شكنجه اي مي دانند كه بعامل جرم اعمال مي شود تا او را در دام رنج و درد مبتلا سازد.
دونديودووابر استاد حقوق جزا نيز بصورتي ديگر به موضوع مجازات و شكنجه اشاره مي كند و مي نويسد كه مفهوم رنج و عقوبت هيچ گاه از انديشه مجازات جدا نيست.
لوي برول معتقد است كه مجازات يك قانون تنبي اجتماعي است كه جرم بوجود آورنده آن است سنگيني و سبكي آشفتيكها و اختلالات ناشي از برخي اعمال در وجدان عمومي بوسيله مجازات تخمين زده ميشود بسخني ديگر هر قدر جرم ارتكابي سنگين تر باشد كيفر تحميلي شديدتر است. به هر ترتيب جمله معروف لاتين كه مي گويد :
بزهكاران مجازات مي شوند زيرا مرتكب گناه شده اند.
به خوبي اين انديشه را بيان مي كند كه اشتباه و خطا بايد بوسيله اعمال مجازات از ميان برود.
استفاني ، لواسور و ژامبومرلن مي نويسند كه طبيعت مجازات داراي خصوصيتي رنج دهنده است بزهكار مجازات را يك شكنجه يك عذاب و يا حداقل يك محروميت يك رنج و ناراحتي بزرگ بشمار مي آورد و احساس مي كند كه به علت اعمال نادرست و زشت خود سزاوار چنين عقوبتي بوده است.
همين محققان مي افزايند كه اين خصوصيت مجازات به هيچ وجه نبايد از بين برود ولي در عين حال نبايد آنچنان شديد باشد كه سازگاري اجتماعي و بازسازي بزهكاري را كه مطمح نظر است بخطر بيندازد.
بهرحال هر جامعه اي پديد جرم را بمنزله عصياني عليه افراد و اجتماع و نظم موجود آن تلقي مي كرد بهمين جهت واكنشهايي كه عليه آن نشان ميداد بصورت مجازات بدكاران و انتقام از آنان متجلي مي شد.

عمر كيفر
 

ريموند شارل مي نويسد كه تاريخ حقوق جزا بخوبي اثبات مي كند كه افكار و انديشه هاي زمان ما داراي ريشه هاي بسيار كهن است و بهزاران سال قبل و به دوران هاي قديم وابسته مي باشد قانون تكرار جرم ، از سه هزار سال پيش در زمان پادشاهي چو ها كه در چين سلطنت مي كردند وجود داشته است.
شارل معتقد است كه حقوق جزا از اصل بصورت عادي و طبيعي موجود بوده است زيرا بررسيها بخوبي نشان مي دهد كه حقوق جزاي موجود تحت تاثير برخي نيازهاي مادي واكنش هاي مذهبي و روحاين كه به همه اجتماع وابسته بودند قرار داشت و فرمانها و دستورات آنها را بمورد اجرا در مي آورد.
شارل طبيعي بودن حقوق را نيز رد مي كند و طرفداران اين طرز فكر را متهم مي نمايد كه قصدشان از پذيرفتن حقوق بصورت طبيعي توجيه كردن ستمگريهاي كيفرهايي است كه در طول تقليد هاي مسخره آميز داوريها و دادگريها بوسيله عواطف طرفدار آنها آفريده ميشود.
اين محقق ضمناً وابسته بودن حقوق را به امور ماورا طبيعه رد ميكند و مي نويسه كه طرفداري از اينگونه انديشه يك حدس نادرست بيش نيست تمام پيغمبران از صورت افسانه اي خارج شده اند و بخوبي ميتوان پي برد كه آنان دانشمنداني بوده اند كه توانسته اند در رسوم و سنتها تغييراتي پديد آورند و قوانين قابل توجهي تدوين نمايند.
بررسي روشهاي قضايي بخوبي اثبات مي كند كه حقوق قسمتي از تمدن است كه در طول دوره هاي تحول پيشرفت يا بازماندگي و يا طي سير قهقرايي سياسي و اجتماعي ، دچار تغييرات و دگرگونيهايي ميشود.
گارو مي نويسد كه به هيچ وجه باور كردني نيست كه جامعه اي هر قدر اوليه باشد يا در قبيله اي هر قدر وحشي گري و عقب ماندگي به چشم بخورد در آنها مجازات خواه به منزله يك واكنش اجتماعي عليه اعمال ضد اجتماعي و خوه مانند يك سزاي عمل بدكارانه بوسيله روش هاي سركوب كننده وجود نداشته باشد.
مرل و ويتو معتقدند كه از زماني كه فرد زهكار در روي زمين پيدا شد مجازات هم بوجود آمد و در همه ازمنه بعنوان يك سلاح موثر عليه جرم شناخته شد و بكار رفت.
لئوته در همين مورد اشاره مي كند كه به همان نسبت كه اجتماعات انساني قديمي هستند حقوق جزا هم عمر دارد اگر تاريخي دقيقاً مورد مطالعه قرار گيرد بخوبي مشاهده مي شود كه از زماني كه انسانها بصورت اجتماع با يكديگر بزندگي كردن پرداختند حقوق جزا نيز بوجود آمد.
گرچه تحقيقاتي كه سومرمن انگليسي و لويس مورگان آمريكايي انجام دادند امررا باثبات مي رساند ولي بررسي هاي مالينووسكي مخصوصاً در جزايز ملانزي در زمان جنگ جهاني نشان مي دهد كه در برخي از جوامع اوليه مجازات و سركوبي بمعناي واقعي وجود نداشته است زيرا مردان اين جوامع ترديد داشتند كه واقعاً ترس و رعب از مجازات بتواند يك عامل اساسي افراد را وادار كند تا نظم اجتماعي را رعايت كنند و به آن احترام گذارند شباهت افراد بهم و ميل به تبعيت از يكديگر در اعمال و رفتار خود يكي از عوامل سازنده هم آهنگي و هم نواختي رفتارها بود اثر ترس از مجازات براي برقراري تعادل بهم ريخته بعلت جرم ارتكابي بسيار كم بود و عوامل و واكنشهاي گوناگون ديگر بمراتب بهتر از اعمال كيفر قادر بود كه نظم از دست رفته را برقرار نمايد مثلا يك نوع عامل پيشگيري از نتايج وحشتناك تجاوزات بود ، زيرا سرنوشتهاي بد مورد جادوگري قرار ميگرفت بطرف اعمال زشت نراند.
به ترتيب يكي از مشكلات بزرگ آن است كه واقعاً نمي توان تمام تاريخ جوامع را از نظر مجازاتها و واكنش اجتماعي مورد بررسي قرارداد زيرا از قسمت اعظم اجتماعات اوليه اطلاع چنداني در دست نيست و تاريخ محض مي باشد ولي در حدودي كه اطلاعاتي در دست است هدف ، نوع و خصائص كيفرها بخوبي روشن مي كند بهمين جهت براي پي بردن بچگونگي مجازاتها و علت تحميل آنها بررسي و مطالعه اي تاريخي ولو هر قدر كوتاه باشد ، ضروري بنظر مي رسد ولي نيايد فراموش كرد كه اين تحقيق روي اعمال كيفرهاي مختلف صورت مي گيرد كه وابستگي كامل با انديشه ها و اجساسات و عواطفي دارد كه در گروههاي اجتماعي مورد نظر يافت ميشود موضوع مسئوليت كاملا به افكار اين گروههاي اجتماعي وابسته ميباشد.

هدف از اجراي مجازات
 

1 _ اجتماعات اوليه
 

در اجتماعات اوليه هرگونه لغزش و تجاوزي كه بمنهيات صورت ميگرفت هر چند كه بدون منظور خاصي و بدون آنكه اراده مدخليتي داشته باشد انجام شده باشد باز به شديد ترين صورت مسكن ممكن سركوبي قرار مي گرفت و مقصر به مجازاتهاي بسيار سنگين محكوم مي شد. مسئوليت جزايي حقيقي بود كه بر پايه مادي بودن عمل انجام شده بنا گشته بود.
هدفهايي را كه از اجراي در اجتماعات اوليه وجود داشت مي توان بطريق ذيل خلاصه كرد:

الف : ترضيه خاطر زيان ديده يا خانواده او
 

هنگامي كه فردي مورد اهانت آزار و لطمه قرار مي گرفت بعلت دگرگوني هاي تحريك آميزي كه در طبيعت انسان پديد مي آيد هيجان زده مي شد و بلافاصله مي كوشيد تا بدي اعمال شده را به كسي كه او يا خانواده اش را مورد تجاوز قرار داده است برگرداند و بدي را بدي پاسخ گويد و با بيرون ريختن حقد و كينه از نهاد خود بصورت مقابله بمثل و زيان زدن به دشمن و حتي همه خانواده او بتواند ترضيه خاطر خود را فراهم سازد و آرامش فكري از دست رفته را باز يابد و احساسات لطمه خورده را النيام و راحتي بخشد.
بنابراين يكي از هدف هاي مجازات زدودن دغدغه خاطر و عصيان از نهاد زيان ديده و خانواده او و فراهم نموون راحتي خيال و انديشه آنان بود.
بعدها در اينگونه عملكرد كه بسيار خونين انجام مي شد تغييرات و تحولات پديد آمد و با سازمان يافتن اجتماعات و گسترده شدن قدرتهاي مركزي قصاص جايگزين زدو خوردهاي دسته جمعي شد.
همانطور كه مرور ويتو مي نويسد حقوق جزاي كينه توزانه عاري از هرگونه انديشه و فكر پيشگيري بود زيرا انتقام بعلت ارعاب اجتماعي يا فردي بمنظور كاهش دادن جرم صورت نمي گرفت . انتقام در حقيقت قيمت طبيعي اهانت و زيان را داشت و هيچ هدف ديگري را تعقيب نمي كرد مفهوم مجرميت كاملا ناشناخته بود و سركوبي يك خصوصيت كاملا نا انديشيده و واكنش آني را بيان مي نمود و مسئوليت عمل مجرمانه ، سنگيني خود را در روي جمع يعني در روي تمام نزديكان عامل مي انداخت.

ب : حمايت از اجتماع
 

در اجتماعاتي كه ابتدايي يا قديمي گفته مي شود واحد اجتماعي فرد نيست بلكه جمع است جاويدان نگهداشتن اين جمع و در صيانت و حفظ اجتماع كوشيدن و سعي در پايدار داشتن سنن و آداب گروه ، وظيفه هريك از اعضا است بهمين جهت جرائم بسيار شديد و سنگين همانطور كه قبلاً ذكر شد آنهايي است كه صدمه اي به تعادل طايفه وارد سازد اين چنين انديشه اي از جرم عمل مجازات را بخوبي بيان و روشن مي كند زيرا اين اسلحه ايست كه بايد نظم بهم خورده اجتماع را مجدداً برقرار نمايد و تعادل از دست رفته را از نو زنده كند.
بنابراين اساس مجازات در واقع حمايت از منافع اجتماع و دفاع از جامعه است بسختي ديگر ، همانطور كه فوكنه مي نويسد ، مجازات فقط بزهكار را هدف قرار نمي دهد بلكه عليه جرم هم بكار مي رود.

ج _ جلب رضايت خدا
 

در اجتماعات اوليه اعتقاد با آنكه جرم باعث بر انگيخته شدن خشم خدايان مي شود بشدت رايج بود و در نزد برخي از اين اجتماعات اصولاً بعضي تجاوزات و بدكاريها توهين بزرگي بدستگاه خداوندي تلقي مي شد بهمين دليل براي جلب رضايت خداوند و كاهش دادن خشم و نفرت او مقصر مورد مجازات قرار مي گرفت اين عمل در واقع براي حفظ جامعه از شعله هاي غضب الهي انجام مي شد زيرا اجتماع از انتقام او وحشت داشت.
مرل و يتو مي نويسند كه رنج و شكنجه اي كه بيد كار تحميل ميشد تنها جنبه جلب رضايت خاطر زيان ديده را بهمراه نداشت بلكه به برقراري تعادل لازم در روابط بشر با قدرتهاي آسماني كه بر جهان حكومت مي كند نيز كمك مي كرد.

د . حفظ قدرت فرمانروا
 

رئيس قبيله يا گروه اجتماعي نيز به نوبه خود براي حفظ فرماندهي و قدرت خود كساني را كه ممكن بود خدشه اي بحكومت و تسلطش وارد سازنده و يا خطراتي ايجاد كنند كه از نفوذش كاسته شود به يك نفر مي رساند در حقيقت او از افرادي كه تا آن حد گستاخ وجسور بودند كه بخود اجازه مي دادند كه قدرت فرمانروا را در معرض خطر قرار دهند انتقام مي گرفت.

ه_ تهذيب اخلاقي گناهكار
 

مهذب كردن بدكار از آلودگي كه ناشي از ارتكاب اعمال زشت و تبهكارانه بود و زدودن زنگار گناهكاري از روح گناهكار او وصون نگهداشتن از هر گوه لغزش و خطاي مجدد يكي ديگر از هدفهاي اساسي اعمال مجازات بشمار مي رفته است لذا كسي كه مرتكب عمل خلافي مي شد و دست خود را به اعمال ضد اجتماعي آلوده مي كرد مي بايست كيفرهاي گوناگوني را كه براي مهذب كردن روح آلوده و گناهكارش باو اعمال مي گرديد تحمل نمايد.
تهذيب اخلاقي مقصر همان است كه بعدها مورد نظر مكتب عدالت مطلق قرار مي گيرد.
زيرا پايه گزاران اين مكتب معتقد بودند كه اجراي مكافات بهر قيمتي كه شده ضروري و لازم است و گرنه روح بزهكار براي هميشه آلوده باقي مي ماند.
ادامه دارد...
منبع:www.lawnet.ir



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.