«باهوشها از تجربيات ديگران استفاده ميکنند و احمقها از تجربيات خودشان و يادمان باشد که تجربه، معلم سختگيري است. اول امتحان ميگيرد و بعد درس ميدهد.» اين را کاظم قلمچي در پاسخ به دليل موفقيتهايش ميگويد. اما ما به خاطر اينکه در زمينه انتخاب رشته در گروه اول جاي بگيريم به سراغ کاظم قلمچي، موسس کانون فرهنگي آموزش، رفتهايم تا تجربياتش را در اين زمينه بشنويم. يک نکته ديگر را هم فراموش نکنيد؛ هر آدمي در زندگي شخصياش دو تصميم مهم دارد؛ انتخاب همسر و انتخاب رشته و جالب اينکه تحقيقات گوناگون نشان ميدهد که اين دو انتخاب اثرات عميقي بر سلامت جسمي و روحي ما دارد. ما در اين مقاله شيوه صحيح انتخاب رشته را به شما آموزش ميدهيم به اميد اينکه همسري مناسب نيز انتخاب کنيد!
آقاي قلمچي، شما خودتان رشته مهندسي معدن خواندهايد. آيا انتخاب رشته درستي انجام دادهايد؟
اصلا، يکي از دلايلي که باعث شد من براي مشاوره در مورد انتخاب رشته اهميت زيادي قايل باشم همين موضوع است.
چرا فکر ميکنيد انتخاب رشته خوبي انجام ندادهايد؟
در سال 1352 که من امتحان کنکور دادم، قبل از امتحان بايد انتخاب رشته ميکرديم. در آن زمان به دليل مشکلات مالي روزها کار ميکردم و شبها درس ميخواندم. به همين خاطر فکر نميکردم که رتبه خيلي خوبي در کنکور کسب کنم. در آن سالها معتبرترين دانشکده فني کشور، دانشکده فني دانشگاه تهران بود و هنوز دانشگاه صنعتي «شريف» به جايگاه کنوني نرسيده بود. من دوست داشتم در معتبرترين دانشکده فني کشور يعني دانشگاه تهران تحصيل کنم و از طرف ديگر، به رشته مهندسي ساختمان علاقه فراواني داشتم. اما چون فکر ميکردم ممکن است به دليل مشغله کاري رتبهاي که کسب ميکنم براي قبولي در اين رشته در دانشکده فني مناسب نباشد، بنابراين پايينترين رشته دانشکده فني دانشگاه تهران يعني رشته مهندسي معدن را انتخاب کردم و رشته دومم را نيز رشته ساختمان دانشگاه علم و صنعت انتخاب کردم که در هر دو رشته نيز قبول شدم و در نهايت در رشته معدن دانشکده فني تحصيل کردم.
چرا اين تصميم اشتباه بود؟
به خاطر اينکه من بين علاقه به رشته و علاقه به دانشگاه، اولويت را به دانشگاه دادم چون من گفتم در دانشکده فني دانشگاه تهران تحصيل ميکنم و ديگر به رشته تحصيليام اهميت ندادم و اين کار اشتباه است.
پس توصيه شما به داوطلبان اين است که بين علاقه به رشته و علاقه به دانشگاه، براي رشته اولويت
بيشتري قايل باشند؟
اينکه ما براي دانشگاه بيشتر از رشته اهميت قايل باشيم از يک منطق نادرست سرچشمه ميگيرد. چون ما قاعدتا به يک شغل و يک رشته خاص علاقهمند هستيم و چه بهتر که اين رشته و حرفه را در بهترين دانشگاه فرا بگيريم. اما اگر رتبه ما براي بهترين دانشگاه مناسب نيست، عاقلانه نيست که علاقه خود به آن رشته را کنار بگذاريم و در رشته ديگري تحصيل کنيم. بنابراين در اين حالت بهترين کار اين است که دانشگاهي را انتخاب کنيم که بتوانيم در رشته مورد علاقه خود در آن تحصيل کنيم. زماني را که ما براي تحصيل در يک رشته صرف ميکنيم حدود چهار سال است اما با شغلمان در حدود 30 سال سروکار داريم.
بين تحصيل در دانشگاه دولتي و دانشگاه آزاد کداميک را انتخاب کنيم؟
اگر از پس هزينههاي تحصيل در دانشگاه آزاد برميآييم بايد دانشگاهي را انتخاب کنيم که در آن در رشته مورد علاقه خود پذيرفته شدهايم.
به غير از دوراهي دانشگاه يا رشته، به چه موارد ديگري بايد توجه کرد؟
يکي از موارد مهم سکونت در محل بومي است و تا جايي که مقدور است نبايد به شهر ديگري برويم. اين توصيهام هم براي دختران و هم براي پسران است.
به چه دليل؟
مهاجرت به شهرهاي ديگر احتمال آسيبهاي اجتماعي و رواني را افزايش ميدهد. اگر چه اين موضوع يک موضوع قطعي نيست و خود فرد و خانواده بهتر ميتوانند در اين باره تصميم بگيرند. چون ممکن است يک فرد در اثر اين جابهجاييها خود ساخته شود و فرد ديگري گرفتار آسيبها شود. اما در کل توصيه من اين است که فرد در محل سکونتش به خصوص اگر در شهرهاي بزرگ دانشگاهي است، به تحصيل بپردازد.
فکر ميکنم نکته مهم ديگر نيز حمايتهاي خانواده است؛ اينطور نيست؟
قطعا همينطور است، کسي که در محل سکونتش درس ميخواند امکان اشتغال و کارآموزي بيشتري دارد، خورد و خوراک بهتري دارد. وقت آزاد بيشتري دارد. در مواقع سختي، خانواده به او کمک ميکنند تا مشکلاتش را حل کند. هزينههاي زندگي در نزد خانواده نيز کمتر است و از محل همين صرفهجويي ميتواند پول بيشتري براي خريد کتاب و... اختصاص دهد و در درس خود موفقتر باشد. تحقيقات انجام شده نيز نشان ميدهد که ميزان افسردگي در ميان دانشجويان مهاجر بيشتر است و مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره در دانشگاهها بيشتر دانشجويان مهاجر هستند. البته اين توصيه نميتواند براي همه صحيح باشد. به عنوان مثال اگر رتبههاي برتر از شهرستان هستند بهتر است که براي ادامه تحصيل به تهران بيايند چون در دانشگاههاي معتبر تهران امکانات تحصيلي بهتر، اساتيد مجربتر، آزمايشگاههاي مجهزتر و... وجود دارد. بنابراين توصيه من اين است که به ترتيب اولويت، اول در رشته مورد علاقه و شهر خود به تحصيل بپردازيم و دوم دانشگاهي را انتخاب کنيم که از رتبه علمي بالاتري برخوردار است. در زمان اعلام نتايج ممکن است يک فرد سه گزينه تمام وقت دانشگاه آزاد، پارهوقت دانشگاه آزاد و دانشگاه سراسري داشته باشد. در اين حالت توصيه من اين است که آن رشتهاي را انتخاب کند که به آن علاقه دارد و در شهر خودش است. اين توصيهها البته اثباتکردني نيست اما بازتابدهنده تجربيات من است.
در اين زمينه ديگر چه تجربياتي داريد؟
در انتخاب رشته دانشگاه سراسري دانشآموزان بايد به ترتيب ترجيح خود انتخاب رشته کنند.
اين ترجيح يعني چه؟
ترجيح يک مفهوم گستردهتر و جامعتري از علاقه است. ترجيح علاوه بر علاقه فرد به يک رشته خاص تحصيلي، شامل امکان اشتغال، محل سکونت و سابقه خانوادگي تحصيل و اشتغال در آن رشته نيز ميشود. مثلا من مواردي داشتم که پدر يک دانشآموز، حسابدار بود و فرزندش نيز در رشته حسابداري تهران و پزشکي شهرستان قبول شده بود. توصيه من به اين داوطلب اين بود که در تهران نزد خانوادهاش در رشته حسابداري تحصيل کند. چون اين فرد ميتواند همزمان با تحصيل به کار نيز بپردازد. يا فرزند يک کارخانهدار بهتر است به جاي تحصيل در رشته داروسازي يا مهندسي عمران، رشته مديريت بازرگاني يا حسابداري بخواند تا در آينده بهتر بتواند به اداره کارخانه بپردازد. در اين ترجيح بايد به نظر خانواده نيز اهميت داد. نکته ديگر اين است که ما نسبت به تمام رشتهها موضع نداريم. ما معمولا به دو يا سه رشته علاقه داريم و نسبت به بقيه رشتهها بيتفاوت هستيم يعني نه از اين رشتهها خوشمان ميآيد و نه بدمان ميآيد. در اين حالت براي اين رشتهها که نظر مشخصي نداريم بهترين کار مراجعه به اقبال عمومي است. بنابراين دانشآموزان بايد بر اساس ترجيحشان انتخاب رشته کنند نه بر اساس شانس قبولي.
سوالي که براي پسران به وجود ميآيد اين است که اگر بر اساس شانس قبوليشان انتخاب رشته نکنند و ترجيح را در نظر بگيرند ممکن است در دانشگاه قبول نشوند و مجبور باشند به سربازي بروند. در اين حالت چه توصيهاي داريد؟
در اينجا بايد به مفهوم کف قابل قبول فرد توجه کنيم. کف قابل قبول رشتههايي هستند که ما قبول شدن در آنها را به يک سال پشت کنکور بودن ترجيح ميدهيم. به شرط اينکه سال بعد پشيمان نشويم. براي آدمهاي مختلف کف قابل قبول متفاوت است. يک نفر ممکن است بگويد به هر قيمتي که شده است من ميخواهم پزشکي يا حقوق قبول شوم.
آيا اين «به هر قيمتي» کار درستي است؟
معمولا کار اشتباهي است. در انتخاب رشته سراسري فرد ميتواند صد انتخاب داشته باشد.
بهترين حالت توزيع اين رشتهها چگونه است؟
بهترين حالت اين است که فرد کمتر از 40 رشته را خوشبينانه انتخاب کند، بيشتر از 40 رشته را واقعبينانه انتخاب کند و 20 رشته را در حد کف قابل قبول انتخاب کند. رشتههاي خوشبينانه رشتههايي هستند که رتبهاي بهتر از رتبه فرد ميخواهند، رشتههاي واقعبينانه رشتههايي هستند که رتبه مورد نياز، در حدود رتبه فرد است و کف قابل قبول رشتههايي هستند که فرد در سالهاي بعد، از تحصيل در آن رشتهها احساس پشيماني نکند.
شانس پسران، پس از گذراندن دوران سربازي براي تحصيل چگونه است؟
مثالهاي زيادي وجود دارد که نشان ميدهد افراد پس از سربازي ممکن است با جديت و انگيزه بيشتري درس بخوانند اما به عقيده من سيلي نقد به از حلواي نسيه است و بهتر است ما در هر شرايطي به نقطه کمينه راضي باشيم و براي رسيدن به نقطه بيشينه تلاش کنيم. نکته مهم اين است که هر کسي بايد از تصميم خودش اقناع شود. هر آدم بايد با توجه به شناختي که از خودش دارد دست به انتخاب بزند. اولين مولفه هوش هيجاني خودآگاهي است. يعني بايد بدانيم چه خصوصيات و روحياتي داريم و با توجه به آن تصميم بگيريم. ممکن است اين يک تصميم منحصر به فرد باشد و براي ديگران کارآيي نداشته باشد.
شما خودتان چه روشي براي انتخاب رشته پيشنهاد ميکنيد؟
انتخاب رشته يک مثلث با سه راس شهر، رشته و دانشگاه است. در هنگام انتخاب رشته پيشنهاد من اين است که فرد سه برگ سفيد در برابر خود قرار دهد. در يک برگ رشتههاي مورد علاقه، در يک برگ شهرهاي مورد علاقه و در يک برگ دانشگاههاي مورد علاقه خود را بنويسد. سپس بر اساس ترجيح که مولفههاي آن را شرح دادم، دست به ترکيب اين سه راس بزند. در اين حالت اولويت اول اين است که ما در شهر خودمان تحصيل کنيم اما نقطه شروع ترکيب اين سه راس بايد رشتهها باشد. براي اينکه رسيدن به چنين وضعيتي سادهتر شود، يک راه ساده استفاده از روش حذفي است. در اين حالت در ابتدا رشتههايي را که به آن اصلا علاقه نداريم حذف ميکنيم سپس از بين رشتههاي باقيمانده با توجه به شهر و استان محل سکونت و دانشگاه مورد علاقه دست به انتخاب ميزنيم.
در ترکيب اين سه راس، دانشآموزان چقدر بايد به مسايل تکنيکي مثل پذيرش قطبي، ناحيهاي و... توجه کنند؟
توجه به چنين مسايل تکنيکياي را من توصيه نميکنم. چون توجه به اين مسايل باعث ميشود که دانشآموزان به دنبال آمار و ارقام بروند و نتيجهاش آن باشد که فرد در رشتهاي قبول شود که ممکن است علاقهاي به آن نداشته باشد. در پذيرش سراسري براي يک داوطلب واحد تمام صد انتخاب خوانده ميشود و بعد از اينکه تمام صد انتخاب داوطلب خوانده شد، نوبت به داوطلبي ميرسد که رتبهاش يک رتبه بدتر باشد. بنابراين از لحاظ شانس قبولي هيچ فرقي نميکند که شما يک انتخاب را در اولويت اول انتخاب کنيد يا اولويت صدم. در پر کردن فرم انتخاب رشته بايد به اين مورد توجه کنيم که رشتههايي را که ترجيح بيشتري به آنها ميدهيم در اولويتهاي بالاتر بنويسيم و يادمان باشد که موضوع 40 رشته خوشبينانه، 40 رشته واقعبينانه و 20 رشته کف قابل قبول را رعايت کنيم و در انتخاب رشتههاي واقعبينانه که شانس قبولي بالاتري داريم، دقت و تمرکز بيشتري به خرج دهيم و در بين رشتههايي که مردد هستيم به اقبال عمومي توجه کنيم. در هنگام انتخاب رشته بهتر است يک جلسه خانوادگي جهت مشورت تشکيل دهيم و نظرات آنها را جويا شويم. اين جلسه کمک ميکند که دانشآموز با خودش تعيين تکليف کند. البته من به پدر و مادرها توصيه ميکنم که نظر خود را تحميل نکنند. چون اگر فرد در رشتهاي تحصيل کند که به آن علاقهاي نداشته باشد شانس موفقيتش کاهش مييابد.
نظرتان در مورد فهرست انتخاب رشتههاي رايانهاي چيست؟
توصيه من اين است که فرد با خانواده، مشاوران و... گفتگو کند. اما نکته مهم اين است که تصميم را خود فرد بايد بگيرد. سرنوشتمان را نبايد به دست رايانه بسپاريم. فهرست انتخاب رشته رايانهاي بيشتر به ما نشان ميدهد که در چه رشتههايي شانس قبولي داريم ولي ما خودمان بايد دوباره دست به چينش اين رشتهها بر اساس ترجيح خودمان بزنيم و حتما در انتخاب رشته به بازار کار هم توجه کنيد و يادتان باشد يک بار براي هميشه انتخاب رشته ميکنيد پس حواستان را جمع کنيد.
اگر به آن سال 52 برميگشتيم چه رشتهاي انتخاب ميکرديد؟
من کمتر به اين موضوع فکر ميکنم چون از مسيري که بعدا برايم پيش آمد ناراضي نيستم. من از بچگي به مباحث آموزشي علاقه داشتم. در کلاس چهارم دبستان من بعدازظهرها کار ميکردم. در مسير بازگشت از کار من به همکارم ميگفت که مثلا اگر کلاس مدرسه به اين شکل باشد، خوب است. اگر معلمها اين کارها را انجام بدهند خوب است. اگر برنامهريزي درسي به اين شيوه باشد بهتر است و... به همين دليل من در اين زمينه خاص کمتر به گذشته فکر ميکنم اما به هر حال من يک تصميم نادرست گرفتم و از طرف ديگر عقيده دارم که اگر ما با درس خواندن يکسري تواناييهايي کسب ميکنيم که اين تواناييها در جاي ديگري ممکن است به درد ما بخورد. يک تحصيلکرده بيکار بهتر از يک بيکار تحصيل نکرده است.
منبع: http://www.salamat.com