تصوير محصول و باورهاي مصرف کننده
مولف/مترجم: سيدعليرضا موسوي ، مهنوش قائدي ، عليرضا انوري
چکيده:
مقدمه
مروري بر مفاهيم تصوير محصول
تحقيقات نشان ميدهد که تفاوتهايي درنظر نويسندگان در مورد جنبههاي تصوير محصول وجود دارد. اين تفاوتها شامل:
(1) نامهايي که براي اين پديده آورده شده است.
(2) يک تعريف رسمي که پيشنهاد شده است.
(3) اجزاء تصوير محصول.
(4) ابزار اندازهگيري آن.
(5) ابعاد ، منشاء ، خلق ، و کاربرد ماهرانه آن.
رينولد و گوتمن، (1984) معتقدند که افرادي که تصوير محصول را به عنوان شخصيت در نظر ميگيرند ، غير ممکن است که آن را بپذيرند و اين به فاکتورهايي فراتر از جنبه فيزيکي محصول بسط داده شده است. ديگران ، برعکس ، معتقدند که تصوير يک نام تجاري از فاکتورهايي تشکيل شده است که نامربوط به خود محصول است. جنسچ (1978) معتقد است که مفهوم محصول شامل دو جزء است ، بررسي و محاسبه خصايص آن مارک وتصور موقعيتها ، کاميابيها و موارد مشابه .اين نظريه پرداز به جاي استفاده از مسائل کيفي - عملکردي از مفاهيم روانشناختي مصرف کننده و محصول در تجزيه و تحليل خود استفاده کرده است . وي معتقد است که تصوير کالا با پخش آگهيهاي تبليغاتي و تکرار آن ايجاد و تقويت مي شود . فريدمن (1986) به مفاهيم روانشناختي ، طبقه بندي حالتها ، اولويتها و مزاياي ادراکي – شناختي توجه گسترده اي داشت . رينولد و گوتمن (1984) در مورد اجزاي تصوير محصول به بحث ميپردازند. آنها يک شبکه مشخص را که منعکس کننده ارتباط حافظه با اجزاي اصلي تصوير محصول است را ارائه نمودند. ليوي (1978) معتقد است که تصوير محصول از ترکيب واقعيت فيزيکي محصول و باورها شخصيتي و احساسي که در مورد آن به وجود ميآيد ساخته مي شود.
دان دوبني و جورج زينخان (1990) طي تحقيقات خود موارد زير را براي تصوير محصول مطرح کرده اند:
1- تصوير محصول يک فرايند است که توسط مصرف کننده شناسايي مي شود.
2- تصوير محصول يک فرايند گسترده استنباطي وموضوعي است که بر اساس ادراک و تفسير مصرف کننده شکل مي گيرد و از طريق تصورات منطقي ويا احساسي ادامه مي يابد.
3- تصوير محصول يک عامل ذاتي است که در فرايند هاي فيزيکي ، تکنيکي و عملکردي توسط عمليات مناسب بازاريابي شکل مي گيرد.
4- درجايي که تصوير محصول نقش موثري دارد ، درک واقعيت و ماهيتهاي مربوط به آن، مهمتر از خود واقعيت است.
هدف بازاريابي ،آفريدن يک تصوير از محصول ويادادن رنگ وبويي به آن است تا مردم را جذب کند . مصرف کنندگان بايد تصوير روشني در باره خصوصيات محصول در ذهن خود داشته باشند. اين خصوصيات مي تواند شامل : کيفيت ،سرعت،قيمت پايين ،قيمت بالا و تنوع باشد. تصوير، در واقع ، ترکيب کلي از همه آن چيزهايي است که مصرف کنندگان فکر مي کنند در باره شرکت و محصول شما مي دانند .اين تصاوير مي توانند از طريق راههاي زير به ذهن وارد شوند.
1- از طريق تبليغات .
2- ازطريق تجربه محصول.
3- ازطريق عکس العملهاي مردم ، پس از استفاده از آن محصولات.
4- ازطريق آنچه در باره آن شرکتها خوانده و شنيده ايم .
5- ازطريق رقباي آنها.
مصرف کننده ، با توجه به خواستها و نيازهاي منحصر به فرد خود ، براي ويژگيهاي مختلف يک محصول اهميتهاي متفاوتي قائل است . مجموعه باورهايي که افراد در مورد يک محصول با نام و نشان تجاري خاص دارند، تصوير يک نام و نشان تجاري يامحصول ناميده مي شود . (کاتلروآرمسترانگ)
تصوير يعني شخصيت . محصولات ، مثل افراد ، داراي شخصيت اند واين شخصيت مي تواند آن محصول را در بازار تثبيت ويا آن را حذف کند. شخصيت يک محصول ملغمه اي است از بسياري چيزها مانند: نام محصول ، بسته بندي ، قيمت ، نحوه تبليغ و از همه مهمتر ذات خود محصول. هرتبليغي بايد به عنوان سهمي از تصوير نام تجاري انگاشته شود . به تعبير ديگر تبليغات بايد مستمرا همان تصوير را به نمايش بگذارد. (اگيلوي ، 1382، 20)
راجاکوپال (2002 ) تحقيقي تحت عنوان تاثير گسترده مارک و نشان تجاري بر روي ديدگاه مشتري انجام داد.وي نشان داد که برخي از محصولات داراي مارک و نشان تجاري موفق هستند، زيرا مردم آنها را به محصولات معمولي ترجيح مي دهند. علاوه بر عوامل روانشناختي ، مارکهاي تجاري ميتوانند به مصرف کنندگان راه و روش انتخاب مناسب را نشان دهند . مارکهاي تجاري مي توانند از طريق هدايت مشتريان به سمت اطلاعات ، افکار و عقايد آنان را تحت تاثير قرار دهند .مارکهاي تجاري فقط اسامي ، واژه ها و عبارات ، علامتها ، طرحها يا ترکيباتي از اينها نيستند. گرچه اين درست است که بگوييم اين چيزها ميتوانند برخي توليدات شرکتها را از بقيه متفاوت سازند . علاوه بر اينها عنصر سازنده ديگري که يک مارک تجاري موفق را به وجود مي آورد ، شخصيت است .
در مورد مارک هاي خانوادگي مقولههاي مربوط به گسترش مارکها اغلب بر اساس ويژگيهاي مشترک ، انتخاب مي شوند . گسترش مارک يا توسعه يک مارک تجاري موفق ، از يک بازار خانگي اوليه گرفته تا يک خط توليد خاص يا مشخص ، مستلزم استفاده از طرحي است که هويت و يگانگي مارک را، به صورت يک ويژگي مکمل براي آن مي پندارد که ميل و اشتياق مصرف کننده را به خريد تقويت مي کند.
تحقيق راجيوباترا (2004) تحت عنوان تأثير موقعيتي اعتقاد بر تصوير ذهني محصولات انجام شده است که چگونگي شکل گيري اعتقادات مربوط به تصوير ذهني را مورد بررسي قرارداده است . به نظر وي تصوير ذهني مثبت ازيک مارک تجاري منجر به افزايش سهم بيشتري از بازار مي شود که اين سهم با توجه به رقابت بين محصولات بسيار مهم است.وي اين گونه نتيجه گيري ميکند که آگهيهاي تبليغاتي تأثير زيادي روي موقعيتهاي خريد و مصرف محصولات خواهند داشت. به طور خلاصه خلاصه استفاده از آگهيهاي تبليغاتي بايستي به گونهاي باشد که تصوير ذهني مصرفکننده را تقويت کند.
ويکتور فلچر( 2005 ) نشان مي دهد که در بخش مالي شرکت فرض بر اين است که تمرکز مصرف کننده روي ويژگيهايي مانند قيمت ،کيفيت ، دوام و ماندگاري و مصرف مجدد کالاست، در حالي که تحقيقات انجام شده نشان مي دهد که مصرف کننده، مارک را انتخاب مي کند. وي همچنين معتقد بود که مارک تاثير زيادي روي تصوير محصول شرکت خواهد داشت.
راب مکويين (2005 ) معتقد است که نام تجاري مي تواند به عنوان نقش موثري را درفرايند بررسي ، تشخيص و انتخاب مصرفکننده داشته باشد.
اندازهگيري تصوير محصول
بويوين (1986) سه مرحله روش «پاسخ آزاد» براي تصوير محصول که شامل جمع آوري ، کدگذاري و امتيازبندي کلامي آزاد بود را پيشنهاد کرد.
بولمر (1984) ، بر روي وابستگي خلق تصوير محصول با ماهيت فردي تاکيد دارد. او روي اين فرض که تصوير، متعلق به مارک تجاري است، تاکيد و عنوان کرد که يک تصوير با تکرار ، ميتواند در ذهن مردم زنده بماند و ذهن قادراست که تصوير را خلق کند و اين به وسيله تجربههاي مصرف کننده برانگيخته شده است. وي معتقد بود در جايي که خلق تصوير اهميت دارد ، مصرفکنندگان نقش منفعل خواهند داشت و يک تصوير ، براي مصرف کننده به وسيله فعاليتهاي بازاريابي حدس زده مي شود.
انواع تصوير
1- تصوير علامت تجاري
2- تصوير محصول
3- تصوير تداعي کننده
4- تصوير استفاده کننده
5- تصوير استفاده
نکته مهمي که بايد به ياد داشته باشيد، اين است که مصرف کنندگان ، بالاخره از شرکت و محصول شما تصويري پيدا خواهند کرد ، خواه آگاهانه براي ايجاد آن تلاش کرده باشيد يا خير. بسته بندي ، محلهاي توزيع ، بي ادبي يا نزاکت کساني که به تلفن ها جواب مي دهند و تمامي آنچه يک مصرف کننده از شرکت شما مي بيند يا مي شنود ، در ذهن او يک تصوير خواهند ساخت و اين تصوير بر تصميم هايش براي خريد يا نخريدن ، تأثير خواهد گذاشت.
تصوير ذهني
قبل از آنکه بتوانيد تصويري را در اذهان مردم به وجود آوريد ، بايد بدانيد چه افکار و تداعي هايي در آنان وجود دارد . در تحقيق پيرامون تصوير ، توجه به موارد زير بسيار مهم است:
1- کدام صفات در ذهن مردم در مراجعه به محصول اهميت دارد ؟
2- کدام صفات ، شرکت ما رااز ديگر شرکتها متمايز مي کند؟
اولين گام ايجاد چيز هايي است که افراد با يک نام تجاري يا شرکت تداعي ميکنند . اين تداعيها مي توانند مبهم ، نيمه شکل يافته يا حتي کاملاً اشتباه باشند . با اين حال ، آنها وجود دارند . گام بعدي آن است که معلوم شود سازمان مي خواهد بر کدامين صفات تصويري ذهني تأکيد کند. وقتي مردم نام بي اچ پي را مي شنوند ، به چه چيز فکر مي کنند ؟ گر چه اين پرسش بعضاً کاري پژوهشي است ولي صرفاً نبــــايد سؤالات عجيب و غريبي درباره اينکه مردم فکر ميکنند چه چيزي براي شرکت موردنظر مهم است ، از آنان کرد. نگـــرشهاي مثبت نظير اعتبار ، ثبات ، منافع ملي ، انسانيت ، مــــراقبت ، شهروند با مسئوليت گروهي، ضديت با آلودگي و حساس به محيط زيست جملگي در زمره صفاتي هستند که شرکت مي تواند تصوير خود را بر پايه آنها بسازد. زماني که سازمان در مورد تصويري که مي خواهد از خود منتقل کند به تصوير مشخص ميرسـد و تأييد مي کند که بر پايه اين تصــــوير ميتواند خود را عرضه کند ، بايد در پي آن، ادراکات عمومي را رديابي کند . (همان منبع ، 1383، 257-256)
موقعيت
معنا
نتيجه گيري
شايد بارزترين مهارت بازارياب حرفهاي اين باشد که بتواند نام و نشان تجاري به وجود آورد ، از آن پاسداري کند، مصونش بدارد و آن را تقويت کند. تعيين نام و نشان تجاري مي تواند بر ارزش هر محصول بيفزايد و از راههاي مختلف ميتواند به خـريدار کمک کند. نام و نشان تجاري به مصرف کننده کمک مي کند محصولاتي را که مفيد مي داند، شنـاسايي کند. خريداري که هميشه محصولي با يک نوع نام و نشان تجاري مي خرد ، خوب مي داند که هر گاه اين محصول را بخرد، آنها داراي ويژگي، مزايا و کيفيت مشخصي خواهند بود . همچنين نام و نشان تجاري مبنايي مي شود که ميتوان بر اساس آن دربارة ويژگيهاي خاص يک محصول صحبت کرد. نام و نشـان تجاري شرکت فروشنده باعث ميشود که ويژگيهاي منحصر به فرد محصول ، از نظر قانوني مصون و محفوظ بماند ، چون در غير اين صورت شرکتهاي رقيب نسخه دومي از آن به بازار عرضه خواهند کرد . گذشته از اين، نام و نشان تجاري به شرکت فروشنده اين امکان را مي دهد که بازارها را تقسيمبندي کند.
منابع
1- اگيلوي ، ديويد ، رازهاي تبليغات ، ترجمه کورش حميدي و علي فروزفر ، تهران ، انتشارات مبلغان ،1382
2- تراوت ، جک ، تمايز يا نابودي ، ترجمه مير احمد امير شاهي ، انتشارات فرا 1384
3- رايز، ال،رايز ،لورا،22 قانون ثابت براي تثبيت نام تجاري ،ترجمه منيژه بهزاد، تهران ،انتشارات سيته،1381
4- زيمن ، سرجيو، پايان عصر بازاريابي سنتي، ترجمه سينا قربانلو ، تهران ، انتشارات مبلغان، 1384
5- ساترلند ، ماکس، تبليغات تجاري وذهن مصرف کننده،ترجمه سينا قربانلو، تهران،انتشارات مبلغان،1383
6- کاتلر ، فيليپ ، آرمسترانگ ،گري ،اصول بازاريابي .ترجمه علي پارسيان ،تهران ، نشر ادبستان، 1383
7- کاتلر، فيليپ ، کاتلر در مديريت بازا ر، ترجمه عبدالرضا رضايي نژاد ، تهران ، انتشارات فرا ، 1383
منبع: ماهنامه تدبير-سال هجدهم-شماره180
ارسالي از طرف کاربر محترم : hadi66