شركت نفت انگليس و ايران چگونه تأسيس شد؟
در 1897 امتياز استخراج نفت ايران به كمپاني «رويال داچ شل»(3) پيشنهاد شد. اما اين شركت نيز از پذيرش امتياز سر باز زد چون شنيده بود كه شركت استاندارد اويل رقيب نيرومندش، تلاش بيسابقهاي را براي پايين آوردن بهاي نفت آغاز كرده و اين تلاش در كنار بهاي سنگيني كه دولت ايران به عنوان پيش پرداخت واگذاري امتياز مطالبه ميكرد، نفع چنداني براي «شل» نداشت.
در 1899 دو كاشف فرانسوي به نامهاي «ژاك دو مورگان»(4) ـ باستان شناس و «ادوارد كوته»(5) ـ زمينشناس، در سفرهاي اكتشافي خود به جنوب ايران موفق شدند در منطقه كوهستاني ايل بختياري گزارشات مستندي درباره شواهد وجود منابع سرشار نفت در اين ناحيه تهيه كنند. اين دو نفر به كمك يك ارمني ايراني به نام «آنتوان كتابچي خان» كه ساكن پاريس و در گذشته رئيس گمرك تهران بود، شركتي را براي امكان بهرهبرداري از نفت ايران تأسيس كردند. شركت تصميم گرفت تا كتابچيخان را براي مذاكرات مقدماتي قبل از كسب امتياز به تهران بفرستد. كتابچيخان و ادوارد كوته به ديدار «هنري درموندولف» وزيرمختار سابق بريتانيا در تهران كه براي مرخصي به پاريس آمده بود، رفتند. آنان به هنري پيشنهاد كردند در ازاي معرفي يك متخصص ماجراجو و پرجرأت و جسارت كه اهل پيگيري پروژه حفاري و استخراج نفت ايران باشد، وجه قابل توجهي از طرف شركت به وي تعلق خواهد گرفت.(6) هنري پذيرفت و «ويليام نكس دارسي» را كه براي كوته و كتابچيخان ناشناخته بود، به آنان معرفي كرد. اين سه نفر براي ملاقات با دارسي رهسپار لندن شدند.
دارسي آدم ثروتمندي بود. او دارايي هنگفت خود را از معادن طلاي «مون مورگان» در كوئينزلند استراليا به دست آورده بود(7) جالب اين است كه دارسي هرگز معدن طلاي مذكور را نديد و فقط ثروت خود را در اختيار «برادران مورگان» گذاشت تا آنان به كار حفاري معدن و استخراج طلا بپردازند. او از اين سرمايهگذاري ميليونها ليره سود خالص را نصيب خود ساخت و سپس به اتفاق همسرش به لندن آمد تا از مواهب اين سرمايهگذاري خوش اقبال بهرهمند شوند.
دارسي از طريق «هنري درموندولف» با دو ميهمان فرانسوي و يك ميهمان ايراني بر سر ميز شام در منزل خود در لندن آشنا شد. وي پيشنهاد آنان را پذيرفت و سپس در فوريه 1901 «آلفرد ماريوت»(8) منشي خود را به همراه يك زمينشناس به نام «بارلز» و كتابچيخان به تهران فرستاد تا گزارشهاي فني درباره امكان وجود نفت در منطقهاي كه دو باستانشناس فرانسوي مدعي وجود نفت در آن هستند، تهيه كنند. دارسي سپس از ماريوت خواست تا درباره گرفتن امتياز نفت با مقامات ايراني به مذاكره بپردازد. «آرتور هاردينگز» وزيرمختار جديد بريتانيا در تهران نيز جداگانه در جريان اين مأموريت قرار گرفت. ماريوت در مذاكره با امينالسلطان صدراعظم مظفرالدين شاه 2 نكته اساسي را متوجه شد:
1. روسها نسبت به هرگونه واگذاري امتياز نفت از جانب دولت ايران به انگليس حساسيت دارند و عكسالعمل نشان ميدهند.
2. مقامات قاجار را ميتوان با پول به تلاش براي حل هر مشكلي راغب كرد. امينالسلطان در ازاء دريافت 10 هزار ليره رشوه،(9) دست به كار شد. اين دو به اتفاق وزيرمختار جديد بريتانيا متن قرارداد را تنظيم كردند و سپس نسخهاي از آن را براي سفارت روسيه فرستادند و نهايتاً روسها موافقت خود را با انعقاد قرارداد نفتي ايران و انگليس اعلام كردند. مشروط بر اينكه اين قرارداد شامل 5 استان شمالي ايران كه مجاور مرزهاي جنوبي آنهاست نگردد.
بدين ترتيب روز هفتم خرداد سال 1280/28 مه 1901 امتياز استخراج و بهرهبرداري و سپس لولهكشي نفت و قير در سراسر ايران به استثناي 5 استان آذربايجان، گيلان، مازندران، استرآباد (گرگان) و خراسان به مدت 60 سال به «ويليام نكس دارسي» انگليسي كه سرمايهگذار اصلي قرارداد بود، واگذار شد.(10) دارسي متعهد شد طي دو سال شركتي را براي بهرهبرداري از امتياز تأسيس كند و از عوايد حاصله تنها 16 درصد به عنوان حقالامتياز به دولت ايران بپردازد. علاوه بر اين 20 هزار ليره نيز نقداً و به اندازه همين مبلغ سهام شركت را به دولت ايران بپردازد. در قرارداد دارسي صاحبامتياز در تمام مدت قرارداد از پرداخت ماليات، عوارض و حقوق گمركي براي كليه اراضي، ماشين آلات، وسائلو مواد لازمي كه وارد ميكرد و جميع محصولات نفتي كه صادر ميكرد، معاف بود. دولت ايران اصرار داشت كه يك نماينده براي «تضمين منافع دولت شاهنشاهي» در شركتي كه بايد مجري كار باشد، از طرف شاه ايران حضور داشته باشد. با موافقت دولت ايران «كتابچيخان» به عنوان «نماينده دولت علّيه ايران» در شركت دارسي عضو شد. غافل از اينكه وي از كارگزاران و مدافعين حقوق دارسي در شركت بود!(11)
در آغاز كار زمينشناسان دارسي به حفاري در نقاط نامناسب از جمله در شمال قصرشيرين پرداختند. گرماي بسيار شديد هوا در مناطق جنوب به ويژه در تابستان، باجخواهيها و مزاحمتهاي افراد مسلح قبايل محلي، آلودگي آبهاي آشاميدني و رواج امراض مختلف سبب كند بودن روند كارها شده بود. با اين حال پس از چندين مورد حفاري و در شرائطي كه هزينه زيادي صرف شده بود، ناگهان در پنجم خرداد 1287/26 مه 1908 از يكي از چاههاي حفر شده در منطقه مسجد سليمان و از عمق 1180 پائي، نفت فوران كرد و ارتفاع فوران تا بالاي دكلهاي ايجاد شده رسيد. 10 روز بعد چاه دوم در فاصلهاي دورتر در همان منطقه به نفت رسيد و اين بدان معنا بود كه ميدان وسيعي از نفت در اعماق زمين كشف شده است.(12) اين كشف زماني به وقوع پيوست كه فرمانده نيروي دريايي بريتانيا موضوع تبديل سوخت نيروي دريايي امپراتوري انگلستان از زغالسنگ به نفت را مورد مطالعه قرار داده و بدين نتيجه رسيده بود كه ادامة سيادت دريايي آن دولت رابطة بسيار با داشتن نفت فراوان و ارزان دارد. براي تأمين اين منظور تسريع در بهرهبرداري از منابع نفتي جنوب ايران مورد توجه قرار گرفت. به همين منظور در فاصله كمتر از يك سال پس از كشف نفت، «شركت نفت انگليس و ايران» براي استفاده از امتياز دارسي تشكيل شد (25 فروردين 1288/14 آوريل 1909) و «لرد استراتكون» سياستمدار حزب محافظهكار انگليس(13) به رياست آن انتخاب شد و اين آغاز تسلط حكومت انگليس بر منابع نفتي ايران بود.
نويسنده انگليسي كتاب «Persian Oil» در صفحة 19 كتاب خود درباره فوران اولين چاه نفت ايران چنين مينويسد:
«روز 26 ماه مه سال 1908 كه عمليات چاهكني به عمق 1180 پا رسيده بود، نفت فوران كرد و متجاوز از 50 پا از دستگاه حفاري بالا زد. به اين ترتيب صنعتي آغاز شد كه طي دو جنگ، نيروي دريايي انگلستان را نجات داد ولي براي ايرانيان زحمتي ايجاد كرد كه از مجموع مزاحمتهاي سياسي دولتهاي بزرگ بيشتر بود.»(14)
دولت انگلستان به محض دستيابي دارسي به نفت، با تشكيل شركت نفت ايران و انگليس عملاً كلية مراحل استخراج و صدور اين ماده حياتي را در كشورمان به دست گرفت. انگليسيها بلافاصله 56 درصد سهام شركت را خريداري كردند و سلطة خود را بر منابع نفتي ايران تحكيم كردند. شركت نفت انگليس و ايران در حقيقت ابزاري براي چنگاندازي بريتانيا بر منابع نفتي ايران و دفتري براي تأمين سوخت نيروي دريايي ايران در جنگ جهاني بود. جنگي كه كمتر از 6 سال پس از كشف نفت ايران، در اروپا شعلهور شد.
يك مورخ انگليسي به نام «پرونال»(15) در 1914 سال شروع جنگ جهاني اول درباره نفت ايران نوشت:
«مايع سياهي كه راه خود را در فاصله 145 مايلي جزيره آبادان در ظلمت معادن پيدا ميكند يك روز ثابت خواهد كرد كه خون لازم براي وجود ما خواهد بود.»(16)
كتاب «Persian Oil» تصوير روشني از ماهيت شركت نفت ايران و انگليس ارائه ميكند: «شركت نفت انگليس و ايران تجسم و خلاصهاي از دخالت بيگانگان بود. اين مؤسسه يكي از بزرگترين منابع ثروت ايران را در اختيار داشت و از آن بهرهبرداري ميكرد و در ازاي ميليونها پوند كه از كشور ميبرد مبلغ ناچيزي به دولت ميداد، با چنان استقلالي رفتار ميكرد كه دولت ايران مشابه اين رفتار را از هيچ رئيس ايل و قبيلهاي، هر قدر هم مقتدر بود تحمل نمينمود. در طرز رفتار با ايرانيان از عالي و داني چنان نخوتي نشان ميداد كه براي نژادي كه بيش از هر وقت به عظمت گذشته خود فخر ميكرد و به آينده درخشان خود اعتماد داشت، قابل تحمل نبود.»(17)
پس از اين موفقيت دولت انگليس يك هيأت ويژه به رياست «وايكانت داون» به دربار تهران فرستاد و يك مدال براي مظفرالدين شاه و يك مدال نيز براي علياصغر خان امينالسلطان صدراعظم قبلي وي با خود برد و به آنان تقديم كرد. سرمايه شركت نفت انگليس و ايران در آغاز كار دو ميليون ليره بود. شركت مذكور با برنامهاي وسيع به عمليات استخراج نفت در مسجد سليمان و نقاط ديگر خوزستان ادامه داد و نيز به ساختن تصفيهخانه آبادان و احداث خط لوله اقدام كرد. صدور نفت خام از سال 1911 آغاز گرديد و ميزان آن در سال 1914 به 350000 تن رسيد. در اين سال كه مصادف با آغاز جنگ جهانگير اول بود 51 درصد سهام شركت نفت انگليس و ايران به فرمانده نيروي دريايي بريتانيا واگذار شد(18) و دولت بريتانيا موافقت كرد كه مبلغ 2000000 ليره براي توسعة شركت اختصاص دهد. در سال 1919 ميزان محصول نفت ايران به 000/000/1 تن و در سال 1928 به 000/000/5 تن رسيد. در سال 1932 قرارداد جديدي بين دولت ايران و شركت نفت انگليس و ايران به امضا رسيد. محصول نفت جنوب ايران در سال 1946 بالغ بر 000/000/20 تن و در سال 1951 ـ كه صنعت نفت در ايران ملي گرديد ـ محصول آن از منابع نفتي جنوب حدود 000/000/32 تن بود كه 000/000/24 تن آن در پالايشگاه آبادان به محصولات نفتي تبديل ميشد.
در سال اخير نفت ايران ملي شد و شركت نفت انگليس و ايران منحل گرديد و شركت ملي نفت ايران جايگزين آن شد.
ويليام دارسي نيز ظاهراً سرخورده از چنگاندازي دولت بر منابع نفتي ايران، احساس كرد از دور بازي كنار نهاده شده است. او در 1917 با تلخكامي درگذشت و هرگز از منطقه امتياز نفتي خود در ايران كه الگوي صنعت جهاني نفت را دگرگون كرد ديدار ننمود.
پي نوشت ها :
1. خبرگزاري انگليسي رويتر در اكتبر 1851 در لندن تأسيس شد.
2. اين امتياز در زمان كابينه ميرزا حسين خان سپهسالار منعقد شد.
3. Royal Dutch Shell.
4. Jacques de Morgan.
5. Edward Cotte.
6. نفت، سياست و كودتا در خاورميانه، لئوناردو ماسلي، مترجم: محمود رفيعي مهرآبادي، انتشارات رسام، ص 56.
7. دارسي كه متولد 1849 در انگلستان بود، در 17 سالگي به اتفاق پدرش به استراليا مهاجرت كرد.
8. Alfred Marriot.
9. پرداخت رشوه پس از آن صورت گرفت كه ماريوت موضوع حساسيت روسها را به نقل از امينالسلطان به لندن مخابره كرد و مقامات انگليسي خواستار حل اين مشكل توسط دولت ايران در ازاء پرداخت رشوه شدند. نفت، سياست و كودتا، همان، ص 59.
10. در ماده اول از فصل اول قرارداد چنين آمده است «دولت اعليحضرت شاهنشاهي ايران به موجب اين امتيازنامه، اجازه مخصوصه به جهت تفتيش و تفحص و پيدا كردن و استخراج و بسط دادن و حاضر كردن براي تجارت و نقل و فروش محصولات ذيل كه عبارت از گاز طبيعي و نفت و قير و موم طبيعي ميباشد، در تمام وسعت ممالك ايران، در مدت شصت سال از تاريخ امروز اعطا مينمايد» نفت، سياست و كودتا، همان، ص 61.
11. نفت، سياست و كودتا، همان، ص 62.
12. تاريخ اقتصادي ايران در دوره قاجار، چارلز عيسوي، مترجم: يعقوب آژند، نشر گستره، ص 497.
13. وي باني احداث راهآهن سراسري كاناداست، نفت، سياست، كودتا، همان، ص 73.
14. نفت، از آغاز تا به امروز، انتشارات وزارت نفت، بهمن 1361، ص 19.
15. L. Pronol.
16. سايت مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، مقاله «سرگذشت نفت ايران از فوران اولين چاه تا پيروزي انقلاب اسلامي».
17. نفت، از آغاز تا به امروز، همان.
18. فرهنگ معين، اعلام.