دل در آن يار دلاويز آويخت

دل در آن يار دلاويز آويخت شاعر : انوري فتنه اينست که آن يار انگيخت دل در آن يار دلاويز آويخت رخت بر سر به يکي پاي گريخت دل و دين و مي و عهد و قوت همه آفاق به غربال تو بيخت دل من باز نمي‌يابد صبر کار جانم به يکي موي آويخت ور نمي‌يابد آن سلسله موي چشمم از اشک بسي چشم آويخت دل به سوي دل برفتم بر درش گل عمرم همه از پاي بريخت يار گلرخ چو مرا بار ندارد
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل در آن يار دلاويز آويخت
دل در آن يار دلاويز آويخت
دل در آن يار دلاويز آويخت

شاعر : انوري

فتنه اينست که آن يار انگيختدل در آن يار دلاويز آويخت
رخت بر سر به يکي پاي گريختدل و دين و مي و عهد و قوت
همه آفاق به غربال تو بيختدل من باز نمي‌يابد صبر
کار جانم به يکي موي آويختور نمي‌يابد آن سلسله موي
چشمم از اشک بسي چشم آويختدل به سوي دل برفتم بر درش
گل عمرم همه از پاي بريختيار گلرخ چو مرا بار ندارد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط