چو کاري ز يارم همي برنيايد شاعر : انوري چو نوري به کارم همي درنيايد چو کاري ز يارم همي برنيايد چو بر من غم او همي سرنيايد چه باشد که من در غم او سرآيم همي هيچ شادي برابر نيايد وليکن همين غم به آخر که با اين ز صد شادي ديگر آن در نيايد مرا کز در دل درآيد غم او کش از من نيايد که باور نيايد به پيغامش از حال خود بازگويم اگر باورم آيد و گر نيايد جوابم فرستد کزين مي چه جويي که از تو جز اين کار ديگر نيايد ترا با غم خويشتن کار باشد ازين...