آسمان آن بخيل بدفعلست شاعر : انوري که ازو جز که فعل بد نجهد آسمان آن بخيل بدفعلست هرگز از دست او به جان نرهد نان و آبش مخور که هرکه خورد مشتکي جو به نزد او بنهد خاک از او به که گر کسي به مثل پس به هر دانه بيست باز دهد چون کريمان از او قبول کند که کمال تو نور خور ندهد خسروا آب آسمان نشود شد چنين عمر او نظر ندهد لقمهي بي جگر نمييابم که يکي گرده بيجگر ندهد گردهگاه جهان شکافته باد که به بيمار گل شکر ندهد ملکالموت را ملامت...