چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟ شاعر : اوحدي مراغه اي که در جمال تو ديدم کمال صنع خدا را چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟ جماعتي که تحمل نميکنند بلا را چه بر خورند ز بالاي نازک تو؟ ندانم دين ديار ندانم که رسم چيست شما را نه رسم ماست بريدن ز دوستان قديمي کسي که روي تو بيند به از خزينهي دارا مرا که روي تو بينم به جاه و مال چه حاجت؟ بيار بوسه، که امروز نيست روز مدارا شبي به روز بگيرم کمند زلفت و گويم: چو درد دوست بيامد چه ميکنيم دوا...