شيوهي واعظ آن بود که نخست شاعر : جامي فعل خود را کند به قول، درست شيوهي واعظ آن بود که نخست گرد دهد پند غير، نيست شگفت چون شود کار او موافق گفت واندر افشاي ديگران کوشي زشت باشد که عيب خودپوشي صبح شيب از شب شباب دميد شب عمرت به وقت صبح رسيد کسيا بر سر تو گرداند چرخ گردان جز اين نميداند دارويي کان سياه سازد موي به طبيبان ميار روي و، مجوي! اينت يک پيري و هزاران عيب! هست عيبي به هر سر مو، شيب روز و شب شعر ميبري به بياض ميکني...