رخ تو رونق قمر بشکست شاعر : خاقاني لب توقيمت شکر بشکست رخ تو رونق قمر بشکست صف عقلم به يک نظر بشکست لشکر غمزهي تو بيرون تاخت پاسبان خفته ديد و در بشکست بر در دل رسيد و حلقه بزد عشقت آمد تمامتر بشکست من خود از غم شکسته دل بودم که سر نيش در جگر بشکست نيش مژگان چنان زدي به دلم پر مرغان نامهبر بشکست نرسد نامههاي من به تو ز آنک قلم اينجا رسيد و سر بشکست قصهاي مينوشت خاقاني