سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست

سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست شاعر : خاقاني سينه‌ي ما چه که ارواح ملايک هم نيست سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نيست کالبد کيست که بيند حرم وصل تو را شير مردان را از نافه‌ي آهو کم نيست خاک آن ره که سگ کوي تو بگذشت بر او خانقاهش بجز از زلف خم اندر خم نيست هر دلي را که کبودي ز لب لعل تو داشت قيمت هر دو جهان نيمه‌ي آن يک‌دم نيست بي‌دلي را که دمي با تو مهيا گردد تا کي اين ظلم، در اين ديده همانا نم نيست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست
سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست
سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست

شاعر : خاقاني

سينه‌ي ما چه که ارواح ملايک هم نيستسر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست
کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نيستکالبد کيست که بيند حرم وصل تو را
شير مردان را از نافه‌ي آهو کم نيستخاک آن ره که سگ کوي تو بگذشت بر او
خانقاهش بجز از زلف خم اندر خم نيستهر دلي را که کبودي ز لب لعل تو داشت
قيمت هر دو جهان نيمه‌ي آن يک‌دم نيستبي‌دلي را که دمي با تو مهيا گردد
تا کي اين ظلم، در اين ديده همانا نم نيستديده‌ي شوخ تو را کشتن خلق آئين شد
کاين سيه جامگي از کفر است از ماتم نيستزين خبر زلف تو شاد است به رنگش منگر
آخرين صف ز گدايان تو جز آدم نيسترو که سلطان جمالي تو و در عالم عشق
خود در آن، حقه‌ي نوشين تو يک مرهم نيستچون به صد تير بخستي دل خاقاني را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.