شوري ز دو عشق در سر ماست

شوري ز دو عشق در سر ماست شاعر : خاقاني ميدان دل از دو لشکر آراست شوري ز دو عشق در سر ماست وز يک جهتم دو قبه برخاست از يک نظرم دو دلبر افتاد اکنون همه ميل من به جوزاست خورشيد پرست بودم اول هم بدر و هم آفتاب پيداست در مشرق و مغرب دل من کارم ز دو ماه بر ثرياست جانم ز دو حور در بهشت است زيرا که دو چشم من دو درياست گر يافته‌ام دو در عجب نيست والله که هرآنچه رفت سوداست بالله که خطاست هرچه گفتم با اين غم روزگار کور است خاقاني را...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شوري ز دو عشق در سر ماست
شوري ز دو عشق در سر ماست
شوري ز دو عشق در سر ماست

شاعر : خاقاني

ميدان دل از دو لشکر آراستشوري ز دو عشق در سر ماست
وز يک جهتم دو قبه برخاستاز يک نظرم دو دلبر افتاد
اکنون همه ميل من به جوزاستخورشيد پرست بودم اول
هم بدر و هم آفتاب پيداستدر مشرق و مغرب دل من
کارم ز دو ماه بر ثرياستجانم ز دو حور در بهشت است
زيرا که دو چشم من دو درياستگر يافته‌ام دو در عجب نيست
والله که هرآنچه رفت سوداستبالله که خطاست هرچه گفتم
با اين غم روزگار کور استخاقاني را چه روز عشق است
دشمن به دعاي نيم شب خواستروزي دارد سياه چونانک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.