لب جانان دواي جان بخشد شاعر : خاقاني درد از آن لب ستان که آن بخشد لب جانان دواي جان بخشد عقل بستاند ارچه جان بخشد عشق ميگون لبش به مي ماند هم ز لعل شکرفشان بخشد ديت آن را که سر برد به شکر هستي خود به دلستان بخشد عاشق آن نيست کو به بوي وصال هرچه هستي است رايگان بخشد عاشق آن است کو به ترک مراد دسته بندد به دلستان بخشد دو جهان را دو شاخ گل داند کز سر مقرعه جهان بخشد شه سواري است عشق خاقاني