با بخت در عتابم و با روزگار هم

با بخت در عتابم و با روزگار هم شاعر : خاقاني وز يار در حجابم و از غم‌گسار هم با بخت در عتابم و با روزگار هم بر آسمان وبالم و بر روزگار هم بر دوستان نکالم و بر اهلبيت نيز پايان پديد نيست چه پايان کنار هم اندر جهان منم که محيط غم مرا محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار هم حيرانم از سپهر چه حيران؟ که مست نيز حالم بهم برآمد لابل که کار هم روزم به غم فروشد، لابل که عمر نيز کز اهل بي‌نصيبم و از راز دار هم کس را پناه چون کنم و راز چون دهم عمرم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
با بخت در عتابم و با روزگار هم
با بخت در عتابم و با روزگار هم
با بخت در عتابم و با روزگار هم

شاعر : خاقاني

وز يار در حجابم و از غم‌گسار همبا بخت در عتابم و با روزگار هم
بر آسمان وبالم و بر روزگار همبر دوستان نکالم و بر اهلبيت نيز
پايان پديد نيست چه پايان کنار هماندر جهان منم که محيط غم مرا
محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار همحيرانم از سپهر چه حيران؟ که مست نيز
حالم بهم برآمد لابل که کار همروزم به غم فروشد، لابل که عمر نيز
کز اهل بي‌نصيبم و از راز دار همکس را پناه چون کنم و راز چون دهم
عمرم در آرزو شد و در انتظار همبر بوي هم‌دمي که بيابم يگانه رنگ
اي مرد کيميا چه؟ که سيمرغ‌وار همامروز مردمي و وفا کيميا شده است
گفتي که اعتماد، مگو زينهار همبر مردم اعتماد نمانده است در جهان
امسال بد نبود، چو امسال، پار همگويند کار طالع خاقاني از فلک
سلطان منم بر اهل سخن، کام کار همبا اين همه به دولت احمد در اين زمان


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط